متن درس
تفسیر: تأملات عرفانی و فلسفی در آیات منتخب قرآن کریم
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۸۱۸)
دیباچه
این نوشتار به بررسی و تحلیل آیات منتخب از سورههای انعام، تکاثر و فصلت در قرآن کریم میپردازد و با نگاهی عرفانی و فلسفی، به کاوش در مفاهیم بنیادین الهی و وجودی نهفته در این آیات اختصاص دارد. محور تأملات این اثر، مفاهیمی چون علم الهی، کتاب مبین، حقیقت، خلقت، جعل، و قوت است که با بهرهگیری از دیدگاههای عرفانی و نقد آرای فلسفی، بهویژه آرای ملاصدرا و ابنسینا، تبیین میگردد. هدف این نوشتار، ارائه تفسیری عمیق و منسجم است که نهتنها معانی قرآنی را برای مخاطبان روشن سازد، بلکه با پیوند دادن این معانی به سلوک عرفانی و نقش علوم قرآنی در حوزههای علمی، راهی به سوی فهم ژرفتر از نظام هستی بگشاید. ساختار این اثر بهگونهای تنظیم شده که با دستهبندی موضوعی و تحلیلهای تفصیلی، خواننده را در مسیری روشن و هدفمند همراهی کند.
بخش نخست: تأمل در سوره انعام، آیه ۵۹
متن و ترجمه آیه
﴿وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ ۚ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ ۚ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ﴾
و کلیدهای غیب نزد اوست، جز او کسی آنها را نمیداند. و آنچه در خشکی و دریاست میداند. و هیچ برگی فرو نمیافتد مگر آنکه او آن را میداند، و نه دانهای در تاریکیهای زمین و نه تر و خشکی نیست مگر آنکه در کتابی روشن ثبت است.
مفاتیح الغیب و علم الهی
آیه شریفه با تأکید بر «مفاتیح الغیب» به انحصار علم غیب در ذات اقدس الهی اشاره دارد. از منظر عرفانی، این کلیدها به مثابه دروازههای ورود به حقیقت وجودند که تنها در اختیار ذات حق قرار دارند. این کلیدها، تجلیات اسما و صفات الهیاند که در عالم غیب، امکان ظهور و فعلیت را برای موجودات فراهم میسازند. علم الهی در این آیه، نه صرفاً ادراکی نظری، بلکه احاطهای وجودی است که تمامی شئون خلقت را در بر میگیرد. این علم، برخلاف دیدگاههای فلسفی که آن را به ادراک ذهنی فرو میکاهند، در اینجا به معنای حضوری خلاق و تکوینی است که حتی جزئیترین پدیدهها، از سقوط برگ تا دانهای در تاریکیهای زمین، را در بر میگیرد.
درنگ: علم الهی، فراتر از ادراک نظری، احاطهای وجودی است که تمامی مراتب خلقت را، از آشکار تا پنهان، در بر میگیرد و به مثابه نور هدایتبخشی است که هستی را به سوی کمال سوق میدهد.
کتاب مبین: ظرف تجلی حق
عبارت «کِتَابٍ مُبِينٍ» در این آیه به لوح محفوظ یا کتاب وجود اشاره دارد که تمامی تعینات و ظهورات هستی در آن ثبت شده است. از دیدگاه عرفانی، این کتاب، نه دفتری مادی، بلکه حقیقتی وجودی است که تمامی شئون خلقت، از رطب و یابس، در آن بهصورت شفاف و روشن در حضور الهی قرار دارند. عرفا این کتاب را نفس رحمانی میدانند که تمامی اشیا در آن بهعنوان تجلیات الهی ظهور مییابند. برخلاف ملاصدرا که لوح محفوظ را به مرتبهای مجرد در عالم عقول فرو میکاهد، این آیه، کتاب مبین را ظرفی جامع معرفی میکند که حتی جزئیات عالم ناسوت را در بر میگیرد.
احاطه الهی بر جزئیات خلقت
تأکید آیه بر «وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا» و «وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ» نشاندهنده احاطه کامل علم الهی بر تمامی مراتب هستی، از آشکار تا پنهان، است. از منظر عرفانی، این احاطه، نشانهای از حضور دائمی حق در تمامی مراتب وجود است. هیچ پدیدهای، حتی در تاریکیهای زمین یا در غیب، از علم الهی خارج نیست. این علم، نهتنها ادراک، بلکه ایجادگر و نگهدارنده هستی است، گویی نوری است که تاریکیهای خلقت را روشن میسازد.
رطب و یابس: وحدت در کثرت
عبارت «وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ» به شمول علم الهی بر تمامی اضداد و متضادهای عالم اشاره دارد. از منظر عرفانی، این عبارت، نشانه وحدت وجود است که در آن، تمامی پدیدهها، از تر و خشک، در حقیقت الهی متحدند. اضداد ظاهری، در حقیقت، ظهورات مختلف یک حقیقت واحدند که در کتاب مبین بهعنوان تجلیات الهی ثبت شدهاند. برخلاف دیدگاه ملاصدرا که اضداد را نشانه نقصان عالم ماده میداند، این آیه، اضداد را بخشی از نظام کامل خلقت معرفی میکند.
پیوند با آیه ۱۶۴ سوره انعام
﴿وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى﴾
و هیچ کس بار گناه دیگری را بر دوش نمیکشد.
این آیه، مکمل آیه ۵۹ سوره انعام است و به استقلال وجودی هر فرد در برابر اعمالش اشاره دارد. از منظر عرفانی، این استقلال، به آزادی وجودی انسان در برابر حق اشاره دارد. هیچ نفسی به نفس دیگر بسته نیست، بلکه هر نفس در ظرف علم الهی، بهصورت مستقل ظهور مییابد. این آزادی، نتیجه تجلی حق در هر نفس است که در کتاب مبین ثبت شده است. برخلاف دیدگاه ملاصدرا که به ارتباط اشیا در سلسله علل و معالیل تأکید دارد، این آیه، استقلال وجودی هر نفس را در برابر حق تأیید میکند.
جهان هستی، گویی فرشی گسترده است که هر نخ آن، بهتنهایی در برابر نور الهی میدرخشد، اما هیچیک به دیگری دوخته نیست. این استقلال، به معنای آزادی وجودی است که هر موجود، در ظرف تجلی الهی، خود را باز مییابد و آزادانه در مسیر کمال گام برمیدارد. این مفهوم، نهتنها به آزادی انسان در برابر حق اشاره دارد، بلکه نظام خلقت را بهگونهای ترسیم میکند که هر جزء آن، بینیاز از بند و بست به دیگری، در نور حق ظهور مییابد.
درنگ: آیه ۱۶۴ سوره انعام، با تأکید بر استقلال وجودی هر نفس، انسان را به آزادی در برابر حق دعوت میکند، گویی هر موجود، چون گلی در باغ خلقت، آزادانه در نور الهی شکوفا میشود.
جمعبندی بخش نخست
آیه ۵۹ سوره انعام، با تأکید بر مفاتیح الغیب، کتاب مبین، و احاطه علم الهی، نظام خلقت را بهعنوان تجلیات حق معرفی میکند. علم الهی، نهتنها ادراک، بلکه ایجادگر و نگهدارنده هستی است. آیه ۱۶۴، با تأکید بر آزادی وجودی، این نظام را تکمیل میکند و نشان میدهد که هر نفس، در ظرف علم الهی، مستقل و آزاد است. نقد بر دیدگاههای فلسفی، ضرورت بازنگری در فهم علم دینی را با تکیه بر آیات قرآنی و رویکرد عرفانی نشان میدهد.
بخش دوم: تأمل در سوره تکاثر، آیات ۵ و ۶
متن و ترجمه آیات
﴿كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ﴾ ﴿لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ﴾
نه چنین است! اگر به علم یقین میدانستید، بیگمان جهنم را میدیدید.
علم یقین و رویت حقیقت
عبارت «عِلْمَ الْيَقِينِ» به معرفتی اشاره دارد که فراتر از علم ظاهری است و به شهود حقیقت منجر میشود. از منظر عرفانی، علم یقین، معرفتی است که سالک را از قالبهای ذهنی رها ساخته و به رویت حق و درک حقیقت جحیم هدایت میکند. این علم، نهتنها نظری، بلکه عملی است و انسان را به اصلاح نفس و رهایی از غفلت سوق میدهد. برخلاف دیدگاه ملاصدرا که علم یقین را به ادراک عقلی فرو میکاهد، این آیه، آن را به رویت جحیم پیوند میدهد که ماهیتی وجودی و عملی دارد.
جحیم: غفلت از حقیقت
«الْجَحِيمَ» در این آیه، به معنای جهنم ظاهری یا باطنی، یعنی جهانی از غفلت و دوری از حق، است. از منظر عرفانی، جحیم، حالتی است که انسان به دلیل دلبستگی به ظواهر مادی، از حقیقت حق محروم میشود. این آیه، انسان را دعوت میکند که با علم یقین، از این زندان رها شده و حقیقت را مشاهده کند. برخلاف فلسفه صدرایی که جحیم را به عالم عقاب مادی محدود میکند، این آیه، آن را نتیجه فقدان معرفت معرفی میکند.
چالش رویت حق
یکی از پرسشهای بنیادین مطرحشده، دشواری رویت حق است: چرا انسان نمیتواند خدا را ببیند؟ از منظر عرفانی، این دشواری به دلیل شکلزدگی ذهن انسان است که معرفت را در قالبهای مادی جستجو میکند. انسان، به دلیل تربیت در محیط مادی، حق را با مفاهیم جسمانی تصور میکند، در حالی که حق، فراتر از تعینات است. مثال قرآنی حفظ قرآن بدون شناخت حروف، نشاندهنده این است که معرفت شکلی، مانع از رویت حقیقت میشود. گویی انسان، چون پرندهای در قفس مادهپرستی، از پرواز به سوی حقیقت بازمانده است.
درنگ: شکلزدگی ذهن، چون حجابی است که انسان را از رویت حقیقت بازمیدارد، و تنها با تزکیه عرفانی و رهایی از قالبهای مادی، میتوان به شهود حق دست یافت.
ما لک والحقیقه: نقد کمیل
اشاره به سخن امیرالمؤمنین علیهالسلام به کمیل: «ما لک والحقیقه» نشاندهنده دشواری دسترسی به حقیقت برای انسانهایی است که در بند شکل و قالباند. از منظر عرفانی، حقیقت، فراتر از ادراکات شکلی است. کمیل، با وجود ایمان و تقوا، به دلیل محدودیتهای ادراکی، از درک کامل حقیقت بازمیماند. این سخن، دعوتی است به رهایی از قالبهای ذهنی و سلوک در مسیر تجرد. برخلاف ملاصدرا که معرفت حقیقت را به مراتب عقلی محدود میکند، این سخن عرفانی، لزوم رهایی از هرگونه تعین را نشان میدهد.
جمعبندی بخش دوم
آیات ۵ و ۶ سوره تکاثر، با تأکید بر علم یقین و رویت جحیم، انسان را از شکلزدگی به سوی شهود حقیقت هدایت میکنند. علم یقین، معرفتی است که سالک را از زندان غفلت رها میسازد. نقد بر دیدگاههای فلسفی، ضرورت توجه به جنبههای عملی و وجودی معرفت را نشان میدهد و بر اهمیت تزکیه عرفانی در برابر شکلزدگی تأکید دارد.
بخش سوم: تأمل در سوره فصلت، آیه ۱۰
متن و ترجمه آیه
﴿وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ مِنْ فَوْقِهَا وَبَارَكَ فِيهَا وَقَدَّرَ فِيهَا أَقْوَاتَهَا فِي أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَوَاءً لِلسَّائِلِينَ﴾
و در آن [زمین] کوههایی استوار از بالای آن قرار داد و در آن برکت نهاد و خوراکهای آن را در چهار روز مقدر کرد، یکسان برای خواهندگان.
اقوات و تنوع قوت
عبارت «أَقْوَاتَهَا» به جمع قوت اشاره دارد که نشاندهنده تنوع و تکثر در رزق و انرژی موجودات است. از منظر عرفانی، قوت، نهتنها ماده، بلکه تمامی تجلیات الهی در مراتب وجود، از ناسوت تا جبروت، را شامل میشود. این آیه، با آوردن قوت بهصورت جمع، نشان میدهد که هیچ موجودی با یک نوع قوت ارتزاق نمیکند. این تنوع، گویی باغی است که هر گل آن با رزقی ویژه تغذیه میشود و نشانهای از غنای خلقت الهی است. مثال نخود و لپه، نشاندهنده این است که حتی یک دانه، ترکیبی از اقوات است که در خلقتش تجلی یافته است.
سواء للسائلین: عدالت الهی
عبارت «سَوَاءً لِلسَّائِلِينَ» به عدالت الهی در توزیع اقوات اشاره دارد. از منظر عرفانی، این عدالت، نتیجه تجلی یکسان اسما و صفات الهی در تمامی موجودات است. زمین، خودکفاست و کمبود قوت، نتیجه احتکار و ظلم انسانی است، نه نقص در خلقت الهی. این عدالت، چون جویباری است که به یکسان بر همه موجودات جاری میشود و هر خواهندهای را سیراب میسازد.
درنگ: عدالت الهی، در توزیع یکسان اقوات برای همه سائلان، نشانهای از غنای خلقت و تجلی اسما و صفات الهی در تمامی مراتب وجود است.
مقیت: اعطای قوت
اشاره به اسم «مقیت» در سوره نساء، آیه ۸۴، خداوند را بهعنوان اعطاکننده قوت به تمامی موجودات معرفی میکند. از منظر عرفانی، مقیت، صفتی خلقی است که قوت را به تمامی مخلوقات، از ماده تا مجرد، اعطا میکند. این صفت، نشاندهنده حیاتبخشی الهی است که گویی چشمهای است که تمامی موجودات از آن سیراب میشوند. برخلاف کتب لغت که قوت را به رزق مادی محدود میکنند، این آیه، قوت را صفتی جامع برای تمامی مخلوقات معرفی میکند.
شفاعت: شراکت وجودی
﴿مَنْ يَشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً يَكُنْ لَهُ نَصِيبٌ مِنْهَا﴾
هر که شفاعتی نیکو کند، نصیبی از آن خواهد داشت.
شفاعت، در این آیه، به معنای شراکت وجودی میان موجودات است. از منظر عرفانی، شفاعت، مشارکت در خیر یا شر است که در روز قیامت ظهور مییابد. این شراکت، نتیجه تعاملات انسان با اولیا، قرآن، و حتی مساجد در دنیاست. مثال صلوات بر محمد و آل محمد، نشانهای از این شراکت وجودی است که گویی پلی است میان انسان و اولیای الهی. برخلاف فلسفه صدرایی که شفاعت را امری اعتباری میداند، این آیه، آن را واقعیتی وجودی معرفی میکند.
جمعبندی بخش سوم
آیه ۱۰ سوره فصلت، با تأکید بر اقوات، عدالت الهی و صفت مقیت، غنای خلقت را به تصویر میکشد. تنوع اقوات، نشانهای از تجلیات الهی در تمامی مراتب وجود است، و عدالت الهی، این تجلیات را به یکسان در اختیار همگان قرار میدهد. شفاعت، بهعنوان شراکت وجودی، نظام خلقت را بهگونهای ترسیم میکند که تمامی موجودات در آن با یکدیگر پیوند دارند.
نقد کلی بر دیدگاههای فلسفی
بررسی آیات مورد بحث، ضرورت بازنگری در برخی دیدگاههای فلسفی را آشکار میسازد:
- تقلیل علم الهی به ادراک نظری: فلاسفهای چون ملاصدرا و ابنسینا، علم الهی را به ادراک حضوری یا عقلی محدود کردهاند، اما آیات انعام و تکاثر، علم الهی را تکوینی و خلاق معرفی میکنند.
- محدودیت ناسوت به عالم نقصان: در فلسفه صدرایی، ناسوت بهعنوان عالم نقصان دیده میشود، اما آیات مورد بحث، ناسوت را ظرف تجلیات الهی و اقوات معرفی میکنند.
- جعل وجود و خلقت: فلاسفه جعل را به وجود نسبت میدهند، اما آیات نشان میدهند که جعل، به اوصاف و تعینات مربوط است و خلقت، به ذات شیء.
- شکلزدگی و مانع معرفت: فلاسفه معرفت را به مراتب عقلی محدود کردهاند، اما آیات تکاثر و انعام، شکلزدگی را مانع اصلی رویت حق معرفی میکنند که نیازمند سلوک عرفانی است.
نتیجهگیری
این نوشتار، با تأمل در آیات سورههای انعام، تکاثر و فصلت، نظام خلقت را بهعنوان تجلیات حق معرفی کرد. علم الهی، نهتنها ادراک، بلکه ایجادگر و نگهدارنده هستی است که در کتاب مبین ثبت شده است. آیه ۱۶۴ انعام، با تأکید بر آزادی وجودی، نشان میدهد که هر نفس در ظرف علم الهی مستقل است. آیات تکاثر، انسان را از شکلزدگی به سوی علم یقین و رویت حقیقت هدایت میکنند. آیه فصلت، با تأکید بر اقوات و عدالت الهی، غنای خلقت را به تصویر میکشد. نقد بر دیدگاههای فلسفی، ضرورت بازنگری در علم دینی را با تکیه بر آیات قرآنی و رویکرد عرفانی نشان میدهد. علوم قرآنی، چون چشمهای زلال، باید در خدمت جامعه و تقویت اقتدار دینی قرار گیرند تا راهی به سوی فهم عمیقتر از حقیقت بگشایند.
با نظارت صادق خادمی