متن درس
تفسیر: تحلیل اسمای کاشف، حسن، تارک و مترف در قرآن کریم
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 1845)
دیباچه
قرآن کریم، چونان دریایی بیکران، معانی و مفاهیم ژرفی را در خود نهفته دارد که هر یک از واژگان و اسمای آن، دروازهای به سوی فهم حقیقت و حکمت الهی میگشاید. این نوشتار به بررسی چهار اسم برجسته قرآنی، یعنی «کاشف»، «حسن»، «تارک» و «مترف» میپردازد که هر یک، وجهی از رابطه انسان با پروردگار و نظام آفرینش را نمایان میسازد. این تحلیل، با نگاهی عمیق و روشمند، درصدد است تا معانی این اسما را در آیات قرآن کریم کاوش کرده و با بیانی روشن و وزین، ابعاد الهیاتی، عرفانی و اخلاقی آنها را تبیین نماید. این اثر، با بهرهگیری از تمثیلات و اشارات معنوی، میکوشد تا پیوندی میان معرفت قرآنی و تجربه انسانی برقرار سازد، تا خواننده را به تأمل در حقیقت و عمل به تقوای الهی دعوت کند.
بخش یکم: تحلیل مفهوم «کاشف» در قرآن کریم
مقدمه
اسم «کاشف» در قرآن کریم، چونان کلیدی است که قفلهای جهل و اضطرار را میگشاید و انسان را به سوی نور حقیقت رهنمون میشود. این صفت، که بیش از همه به ذات اقدس الهی نسبت داده شده، به معنای برطرفکننده موانع، زیانها و پردههای نادانی است. در عین حال، در برخی موارد به مخلوقات نیز اطلاق میگردد، اما با محدودیتهایی که حکایت از نازل بودن مرتبه خلقی در برابر الهی دارد. این بخش، با بررسی آیات مرتبط، به تبیین جنبههای گوناگون این صفت میپردازد و نشان میدهد که چگونه کاشف بودن خداوند، ظرف خیر و شر را در خود جای داده و نتیجه آن به اختیار و واکنش انسان وابسته است.
کاشف بهعنوان صفت فعل الهی
ثُمَّ إِذَا كَشَفَ الضُّرَّ عَنكُمْ إِذَا فَرِيقٌ مِّنكُم بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ
سپس چون زیان را از شما برطرف کند، ناگاه گروهی از شما به پروردگارشان شرک میورزند. (النحل: ۵۴)
این آیه، خداوند را بهعنوان کاشف الضر معرفی میکند که با لطف بیکران خود، زیان و گرفتاری را از انسانها دور میسازد. اما برخی انسانها، پس از این فیض الهی، به جای شکر و ایمان، به شرک روی میآورند. این امر، چونان مسافری است که در تاریکی طوفان به ساحل امن میرسد، اما به جای سپاس از ناجی، به سوی سرابی دیگر میشتابد. کاشف بودن خداوند، ظرفی است برای خیر مباشر، اما نتیجه نهایی آن به انتخاب انسان بستگی دارد. گروهی که به ایمان روی میآورند، از این لطف بهرهمند میشوند، در حالی که مشرکان به زیانی بزرگتر گرفتار میآیند.
درنگ: صفت کاشف، بیانگر قدرت الهی در تبدیل اضطرار به آسایش است، اما نتیجه این فیض، به ایمان یا کفر انسان وابسته است.
تعهد انسان در برابر کاشف بودن خداوند
لَئِن كَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ لَنُؤْمِنَنَّ لَكَ
اگر این عذاب را از ما برطرف کنی، حتماً به تو ایمان خواهیم آورد. (الأعراف: ۱۳۴)
انسان در لحظات سختی و اضطرار، چونان کودکی که به دامان مادر پناه میبرد، به درگاه الهی روی میآورد و وعده ایمان میدهد. اما پس از رفع عذاب، برخی از این عهد میگریزند. این آیه، چون آینهای است که دوگانگی رفتار انسان را نشان میدهد: کاشف بودن خداوند، فرصتی برای هدایت است، اما تحقق این هدایت به نیت و عمل انسان وابسته است. این صفت، چونان نوری است که مسیر را روشن میکند، اما گام برداشتن در این مسیر، به اراده انسان واگذار شده است.
کاشف خلقی در برابر کاشف الهی
فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَن سَاقَيْهَا
چون آن را دید، پنداشت که آبگینهای است و دو ساق پایش را نمایان کرد. (النمل: ۴۴)
این آیه، نمونهای از کاشف خلقی را به تصویر میکشد، جایی که بلقیس، به دلیل جهل، گمان میکند بر آب گام مینهد و دامن خود را بالا میزند. این کاشف خلقی، چونان سایهای در برابر نور کاشف الهی است که مبتنی بر حکمت و حقیقت است. کاشف خلقی، محدود و آمیخته با خطاست، در حالی که کاشف الهی، چونان خورشیدی است که هیچ تاریکی در برابر آن تاب مقاومت ندارد.
کاشف در ظرف قیامت
يَوْمَ يُكْشَفُ عَن سَاقٍ وَيُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ
روزی که ساق [پای] برهنه شود و به سجده کردن دعوت شوند. (القلم: ۴۲)
این آیه، به بالاترین مرتبه کاشف، یعنی تجلی کامل الهی در روز قیامت اشاره دارد. «یوم یکشف عن ساق»، چونان لحظهای است که پردههای هستی کنار میرود و انسان در برابر عظمت بیکران الهی قرار میگیرد. این کاشف نفسی، انسان را به سجده دعوت میکند، جایی که هیچ مانعی میان بنده و حق باقی نمیماند. این تجلی، چونان رؤیتی است که عاشقان حق را در برابر معشوق ازلی به خاک میافکند.
درنگ: کاشف در قیامت، تجلی کامل حقیقت الهی است که انسان را در برابر عظمت حق به سجده وا میدارد.
کاشف بهعنوان صفت اسمی الهی
وَإِن يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا كَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ
و اگر خدا به تو زیانی رساند، جز او کسی آن را برطرف نمیکند. (الأنعام: ۱۷، یونس: ۱۰۷)
این آیه، کاشف بودن را منحصر به خداوند میداند و بر محدودیت کاشف خلقی تأکید دارد. خداوند، چونان چشمهای است که تنها او میتواند تشنگی اضطرار را فرو نشاند. این صفت اسمی، قدرت بیمانند الهی را در رفع موانع و زیانها نشان میدهد و هرگونه توان مشابه را از مخلوقات نفی میکند.
تنوع متعلقات کاشف
متعلقات کاشف در قرآن کریم، چونان شاخههای درختی تنومند، متنوع و گستردهاند. این متعلقات شامل ضرر، عذاب، رجز، غطاء (پرده) و ساقین است که هرکدام در ظرفی خاص معنا مییابد. کاشف، گاه پرده جهل را کنار میزند، گاه عذاب را برطرف میکند و گاه حقیقت را در قیامت آشکار میسازد. این تنوع، چونان رنگهای گوناگون یک نقش، جامعیت صفت کاشف را در رفع موانع مادی و معنوی نشان میدهد.
درنگ: تنوع متعلقات کاشف، از ضرر و عذاب تا پرده و ساق، بیانگر شمول این صفت در رفع موانع مادی و معنوی است.
جمعبندی بخش یکم
صفت کاشف در قرآن کریم، چونان نوری است که تاریکیهای اضطرار و جهل را میزداید. این صفت، در مرتبه الهی، قدرتی بیمانند در رفع موانع و زیانها را نشان میدهد، اما نتیجه آن به انتخاب انسان وابسته است. کاشف خلقی، محدود و آمیخته با خطاست، در حالی که کاشف الهی، کامل و مبتنی بر حکمت است. در ظرف قیامت، این صفت به اوج خود میرسد و حقیقت الهی را در برابر انسان عریان میسازد. تنوع متعلقات کاشف، جامعیت آن را در نظام آفرینش نشان میدهد.
بخش دوم: تحلیل مفهوم «حسن» در قرآن کریم
مقدمه
«حسن» در قرآن کریم، چونان گوهری است که نیکویی و کمال را در خود جمع کرده و هم ظاهر و هم باطن را در بر میگیرد. این صفت، برخلاف جمال که به زیبایی ظاهری محدود است و خیر که نیکویی باطنی را در بر میگیرد، اعم از هر دو بوده و در زمینههای عمل، عاقبت و رزق تجلی مییابد. این بخش، با بررسی آیات مرتبط، به تبیین جنبههای گوناگون حسن میپردازد و نشان میدهد که چگونه این صفت، پلی است میان ظاهر و باطن، دنیا و آخرت.
حسن بهعنوان صفت کمال
وَحَسُنَ أُولَٰئِكَ رَفِيقًا
و اینان چه نیکو همنشینانی هستند. (النساء: ۶۹)
این آیه، حسن را بهعنوان کمال همنشینی با اولیای الهی معرفی میکند. این همنشینی، چونان باغی است که گلهای ظاهری و عطر باطنی را در خود جمع کرده و در دنیا و آخرت، نیکویی را به ارمغان میآورد. حسن در اینجا، هم جمال ظاهری و هم خیر باطنی را در بر میگیرد.
حسن در مقابل قبح
قَدْ أَحْسَنَ بِي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ
به راستی که به من نیکی کرد، آنگاه که مرا از زندان بیرون آورد. (یوسف: ۱۰۰)
آزادی در این آیه، مصداقی از حسن است که در برابر قبح اسارت قرار میگیرد. حسن، چونان نسیمی است که قید و بندهای گرفتاری را میگشاید و انسان را به سوی رهایی رهنمون میشود. این صفت، به امور معنوی چون آزادی اطلاق میشود، در حالی که جمال به ظاهر محدود است.
شمول حسن بر ظاهر و باطن
الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ
همان که هر چیزی را که آفرید نیکو آفرید. (السجدة: ۷)
این آیه، حسن را بهعنوان صفتی جامع در خلقت الهی معرفی میکند که هم صورت ظاهری و هم روح باطنی را در بر میگیرد. خلقت الهی، چونان تابلویی است که هر نقش و رنگ آن، از کمال و نیکویی سرچشمه گرفته است.
درنگ: حسن، صفتی جامع است که هم ظاهر و هم باطن خلقت را در بر میگیرد و از جمال و خیر فراتر میرود.
حسن در عمل و عاقبت
لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا الْحُسْنَىٰ وَزِيَادَةٌ
برای کسانی که نیکی کردند، نیکویی و فزونی است. (یونس: ۲۶)
حسن در این آیه، به عمل صالح و پاداش نیکوی الهی اشاره دارد که چونان درختی است که میوههای آن در آخرت به بار مینشیند. این پاداش، فراتر از انتظار انسان است و نیکویی مضاعف را نوید میدهد.
حسن در مقابل سیئه
إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِكُمْ ۖ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا
اگر نیکی کنید، به خود نیکی کردهاید و اگر بدی کنید، به خود کردهاید. (الإسراء: ۷)
این آیه، حسن را در برابر سیئه قرار داده و بر مسئولیت انسان در قبال اعمالش تأکید دارد. نیکی، چونان بذری است که در زمین وجود انسان کاشته میشود و میوه آن، به خود او بازمیگردد.
حسن در جدال و رفتار
وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ
و با آنان به [شیوهای] که نیکوتر است مجادله کن. (النحل: ۱۲۵)
جدال احسن، چونان گفتگویی است که با نرمی و حکمت، قلبها را به سوی حقیقت هدایت میکند. این آیه، بر اهمیت رفتار نیکو در تعاملات اجتماعی تأکید دارد و حسن را بهعنوان راهی برای هدایت دیگران معرفی میکند.
جمعبندی بخش دوم
حسن در قرآن کریم، صفتی است که نیکویی و کمال را در بر گرفته و از جمال ظاهری و خیر باطنی فراتر میرود. این صفت، در خلقت، عمل، عاقبت و رفتار انسان تجلی مییابد و چونان پلی است که ظاهر و باطن را به هم پیوند میدهد. حسن، دعوتی است به سوی نیکی و تقوا، که انسان را به سوی کمال الهی رهنمون میسازد.
بخش سوم: تحلیل مفهوم «تارک» در قرآن کریم
مقدمه
«تارک» در قرآن کریم، چونان کلیدی است که درهای خیر و شر را میگشاید. این صفت، به معنای رها کردن یا واگذار کردن است و در دو ظرف خیر و شر ظاهر میشود. گاه خداوند انسان را به حال خود وا میگذارد تا در تاریکی گمراهی فرو رود، و گاه نام نیک انبیا را در میان آیندگان بهجا میگذارد. این بخش، با بررسی آیات مرتبط، به تبیین جنبههای گوناگون این صفت میپردازد.
ترک خیر در ارث
إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ
چون یکی از شما را مرگ فرا رسد، اگر مالی به جای گذارد، وصیت برای پدر و مادر… (البقرة: ۱۸۰)
ترک خیر در این آیه، به معنای بهجا گذاشتن مال و دارایی برای ورثه است. این ترک، چونان بذری است که در زمین نسلها کاشته میشود و نظام الهی توزیع ثروت را سامان میدهد.
ترک شر در قیامت
وَتَرَكْنَا بَعْضَهُمْ يَوْمَئِذٍ يَمُوجُ فِي بَعْضٍ
و در آن روز برخی از آنان را وا میگذاریم تا بر برخی دیگر موج زنند. (الکهف: ۹۹)
این آیه، ترک شر را در قیامت به تصویر میکشد، جایی که خداوند ظالمان را رها میکند تا در آشوبی موجمانند بر یکدیگر فرو ریزند. این ترک، چونان طوفانی است که گمراهان را در خود فرو میبرد و عذابی سنگینتر از عذاب مستقیم را به نمایش میگذارد.
درنگ: ترک شر در قیامت، آشوبی عظیم را به تصویر میکشد که نتیجه واگذاری ظالمان به حال خویش است.
ترک در ظلمات
ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَكَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لَّا يُبْصِرُونَ
خدا نورشان را برد و آنان را در تاریکیهایی که نبینند واگذاشت. (البقرة: ۱۷)
ترک در این آیه، واگذاری انسان به تاریکی گمراهی است که نتیجه اصرار بر ظلم و گناه است. این ترک، چونان رها شدن در باتلاقی است که هر گام، انسان را بیشتر در خود فرو میبرد.
ترک خیر در مورد انبیا
وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ
و برای او در میان آیندگان [نام نیک] به جای گذاشتیم. (الصافات: ۷۸، ۱۰۸، ۱۱۹، ۱۲۹)
این آیه، ترک خیر را در بهجا گذاشتن نام نیک انبیا نشان میدهد. این ترک، چونان میراثی است که در قلب نسلها جاودانه میماند و تأثیر معنوی پایداری بر بشریت دارد.
جمعبندی بخش سوم
تارک در قرآن کریم، صفتی است که در دو ظرف خیر و شر تجلی مییابد. ترک خیر، چونان بهجا گذاشتن میراثی نیکو برای آیندگان است، در حالی که ترک شر، واگذاری گمراهان به تاریکی و آشوب را نشان میدهد. این صفت، جلوهای از لطف و جلال الهی است که انسان را به تأمل در اعمال خود دعوت میکند.
بخش چهارم: تحلیل مفهوم «مترف» در قرآن کریم
مقدمه
«مترف» در قرآن کریم، به کسانی اطلاق میشود که در ناز و نعمت غرق شده و به فساد و ظلم روی آوردهاند. این صفت، چونان هشداری است که انسان را از غرق شدن در نعمتهای بیتقوا بر حذر میدارد. این بخش، با بررسی آیات مرتبط، به تبیین این مفهوم و پیامدهای آن میپردازد.
مترفین و فسق
وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا
و چون بخواهیم شهری را هلاک کنیم، به خوشگذرانانش فرمان میدهیم، پس در آن نافرمانی میکنند. (الإسراء: ۱۶)
این آیه، مترفین را کسانی معرفی میکند که خداوند با دادن نعمت، زمینه فسق و فجور را برایشان فراهم میکند. این امر، چونان وسوسهای است که انسان را به سوی آزمون الهی میکشاند. اگر این نعمت با نافرمانی همراه شود، عذاب الهی در پی آن خواهد آمد.
مترفین و انکار قیامت
وَقَالَ الْمَلَأُ مِن قَوْمِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِلِقَاءِ الْآخِرَةِ وَأَتْرَفْنَاهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا
و سران قومش که کافر بودند و دیدار آخرت را تکذیب کردند و در زندگی دنیا به ناز و نعمتشان افکنده بودیم… (المؤمنون: ۳۳)
مترفین در این آیه، کسانی هستند که در نعمت غرق شده، اما به دلیل کفر و انکار قیامت، به فساد کشیده شدهاند. اتراف الهی، چونان آزمونی است که نتیجه آن به ایمان یا کفر انسان بستگی دارد.
درنگ: اتراف الهی، آزمونی است که میتواند انسان را به سوی هدایت یا هلاکت سوق دهد.
عذاب مترفین
حَتَّىٰ إِذَا أَخَذْنَا مُتْرَفِيهِم بِالْعَذَابِ إِذَا هُمْ يَجْأَرُونَ
تا آنگاه که خوشگذرانانشان را به عذاب گرفتیم، ناگاه ناله سر میدهند. (المؤمنون: ۶۴)
مترفین، پس از دریافت عذاب الهی، ناله سر میدهند، اما این ناله بیفایده است، زیرا رحمت الهی از آنها قطع شده است. این عذاب، چونان نتیجهای است که از غرق شدن در نعمتهای بیتقوا سرچشمه میگیرد.
جمعبندی بخش چهارم
مترف در قرآن کریم، هشداری است به کسانی که در نعمت غرق شده و به فساد روی میآورند. اتراف الهی، چونان آزمونی است که میتواند به هدایت یا هلاکت منجر شود. این صفت، انسان را به پرهیز از نافرمانی در برابر نعمتهای الهی دعوت میکند.
نتیجهگیری کل
این نوشتار، با بررسی اسمای «کاشف»، «حسن»، «تارک» و «مترف» در قرآن کریم، تصویری جامع از رابطه انسان و خداوند در نظام آفرینش ارائه داد. کاشف، چونان نوری است که موانع را میزداید، اما نتیجه آن به ایمان انسان وابسته است. حسن، صفتی جامع است که نیکویی ظاهری و باطنی را در بر میگیرد. تارک، در دو ظرف خیر و شر، جلوهای از لطف و جلال الهی را نشان میدهد. مترف، هشداری است به پرهیز از غرق شدن در نعمتهای بیتقوا. این مفاهیم، چونان آینههایی هستند که انسان را به تأمل در اعمال و تقوای الهی دعوت میکنند.
با نظارت صادق خادمی