متن درس
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره جلسه (99)
ذکر الهی: استعدادسنجی و گزینش در سلوک معنوی
مقدمه
ذکر الهی، بهمنزله یکی از محوریترین ارکان سلوک معنوی، در فرهنگ دینی جایگاهی رفیع دارد. این عمل، که ریشه در معرفت الهی و اتصال به حقایق باطنی دارد، نیازمند آمادگیهای ویژهای است که بدون آن، نهتنها به ثمر نمینشیند، بلکه ممکن است به هدررفت وقت و استعداد منجر شود. این نوشتار، با تأمل بر تمایز میان علوم ظاهری و باطنی، و با تأکید بر ضرورت استعدادسنجی در تعلیم ذکر، به تبیین اصول و مبانی این دانش معنوی میپردازد. بخشهای این کتاب، با الهام از محتوای اصلی، بهگونهای تنظیم شدهاند که هر یک به جنبهای خاص از موضوع پرداخته و در پایان، نتیجهگیری جامعی ارائه میگردد.
بخش اول: استعدادسنجی، مبنای سلوک معنوی
شناخت استعدادها: کلید موفقیت در مسیرهای علمی و معنوی
شناخت استعدادهای فردی، بهمنزله دروازهای به سوی موفقیت در مسیرهای علمی و معنوی، اهمیتی بنیادین دارد. برخی عالمان دینی، با آگاهی از ظرفیتهای خویش در علوم ظاهری، به قلههای اجتهاد دست یافتهاند، در حالی که برخی دیگر، با بهرهمندی از استعدادهای باطنی، در مسیر عرفان و معرفت الهی گام نهادهاند. این تمایز، ریشه در تفاوتهای خلقی و موهبتهای الهی دارد که هر فرد را به سوی مسیری خاص هدایت میکند. استعداد، چونان بذری است که در خاک مناسب شکوفا میشود؛ انتخاب نادرست مسیر، این بذر را به هدر میدهد.
در نظامهای آموزشی مدرن، روانشناسی تربیتی بر ارزیابی دقیق استعدادها تأکید دارد. این ارزیابی، امکان هدایت افراد به سوی مسیرهایی را فراهم میکند که با ظرفیتهای ذاتی آنان همخوانی داشته باشد. در حوزه علوم دینی نیز، شناخت استعدادهای ظاهری و باطنی، فرد را از سردرگمی و هدررفت منابع نجات میدهد.
تمایز میان علوم ظاهری و باطنی
علوم ظاهری، مانند فقه و علوم کسبشده، و علوم باطنی، مانند عرفان و معرفت الهی، نیازمند استعدادهای متفاوتی هستند. برخی افراد، به دلیل غلبه تعلقات ظاهری، در علوم کسبشده موفقترند، در حالی که برخی دیگر، با ظرفیتهای باطنی، در علوم معنوی به پیشرفت میرسند. علوم ظاهری، از طریق تعلیم و تلاش به دست میآیند، اما علوم باطنی، چونان چشمهای از درون میجوشند و نیازمند آمادگی ذاتی هستند. این تمایز، ضرورت شناخت دقیق استعدادهای فردی را برای انتخاب مسیر مناسب تقویت میکند.
نتیجهگیری بخش اول
استعدادسنجی، بهعنوان مبنای سلوک علمی و معنوی، نقشی تعیینکننده در موفقیت افراد دارد. شناخت دقیق ظرفیتهای ظاهری و باطنی، از یک سو از هدررفت منابع جلوگیری میکند و از سوی دیگر، فرد را به سوی مسیری هدایت میکند که با ذات و خلقت او سازگار است. این اصل، نهتنها در علوم دینی، بلکه در نظامهای آموزشی مدرن نیز جایگاهی محوری دارد.
بخش دوم: نوابغ و محبوبان در ساحت علوم
نوابغ: دارندگان استعدادهای چندوجهی
نوابغ، افرادی هستند که به دلیل موهبت الهی، استعداد جمع میان علوم ظاهری و باطنی را دارا هستند. اینان، چونان ستارگانی در آسمان دانش، قادرند در حوزههای گوناگون، از فقه و علوم تجربی گرفته تا عرفان و معرفت، بهصورت تخصصی صاحبنظر باشند. توانایی مدیریت پیچیدگیهای علمی و معنوی، نوابغ را از دیگران متمایز میسازد. این استعداد چندوجهی، امکان توفیق در تمامی شاخههای دانش را فراهم میکند، مشروط بر آنکه امکانات و تعلیم مناسب در اختیارشان قرار گیرد.
محبوبان: دارندگان علوم باطنی بهصورت فعلی
محبوبان، در مرتبهای متمایز از نوابغ قرار دارند. اینان، علوم باطنی را بهصورت فعلی در وجود خویش دارند و نیازی به آموزش محتوایی ندارند. تنها مهارتهای بیانی، مانند خط و نوشتار، برای ارائه این علوم به دیگران برایشان ضروری است. محبوبان، چونان چشمههای جوشان معرفت، حقایق الهی را در باطن خویش حمل میکنند و با آموزش مهارتهای ارائه، این معارف را شکوفا میسازند. این ویژگی، آنها را در مرتبهای بالاتر از نوابغ قرار میدهد.
نتیجهگیری بخش دوم
نوابغ و محبوبان، دو گروه ممتاز در ساحت دانش و معرفتاند که هرکدام با ویژگیهای خاص خویش، به غنای علمی و معنوی جامعه کمک میکنند. نوابغ، با توانایی جمع میان علوم ظاهری و باطنی، و محبوبان، با برخورداری از علوم باطنی بهصورت ذاتی، نقشهایی بیبدیل در هدایت و مدیریت جوامع ایفا میکنند. شناخت این تفاوتها، برای طراحی نظامهای آموزشی و معنوی کارآمد، ضرورتی انکارناپذیر است.
بخش سوم: نظامهای آموزشی و ضرورت گزینش
استعدادسنجی در نظامهای آموزشی
نظامهای آموزشی، پیش از هرگونه تعلیم، باید ساختار خلقی کودکان را شناسایی کنند تا مسیر رشد متناسب با استعدادهایشان تعیین شود. این ساختار، ممکن است شامل افراد عادی، دارای حافظه قوی، ضرایب هوشی بالا، نوابغ یا محبوبان باشد. استعدادسنجی، چونان کلیدی است که درهای رشد و تعالی را میگشاید. بدون این شناخت، منابع انسانی و زمانی به هدر میرود و افراد در مسیرهایی ناسازگار با ظرفیتهایشان قرار میگیرند.
در رویکردهای مدرن آموزشی، برنامههای شخصیسازیشده بر اساس استعدادهای فردی طراحی میشوند. این دیدگاه، با اصول دینی نیز همخوانی دارد، جایی که تأکید بر تناسب تکلیف با ظرفیت خلقی افراد است.
نقش نوابغ در مدیریت جامعه
مدیریت صحیح جامعه، نیازمند بهرهگیری از نوابغ است. افراد عادی یا حتی کسانی که صرفاً حافظه یا هوش بالایی دارند، نمیتوانند پاسخگوی نیازهای پیچیده اجتماعی باشند. نوابغ، با تواناییهای چندگانه، قادرند میان جنبههای ظاهری و باطنی تعادل ایجاد کنند و چالشهای اجتماعی را بهگونهای مؤثر مدیریت کنند. این ویژگی، آنها را به گزینهای ایدهآل برای رهبری و مدیریت تبدیل میکند.
نتیجهگیری بخش سوم
نظامهای آموزشی و مدیریتی، با تمرکز بر استعدادسنجی و گزینش دقیق، میتوانند از هدررفت منابع جلوگیری کرده و افراد را به سوی مسیرهایی هدایت کنند که با ظرفیتهای خلقی آنها سازگار است. نوابغ، بهعنوان سرمایههای انسانی، نقشی کلیدی در مدیریت و پیشرفت جامعه دارند و بهرهگیری از تواناییهایشان، ضرورتی برای تحقق اهداف والای اجتماعی است.
بخش چهارم: ذکر الهی و گزینش در تعلیم
استعدادسنجی در تعلیم ذکر الهی
دانش ذکر الهی، بهعنوان یکی از عمیقترین اعمال معنوی، نیازمند استعدادسنجی دقیق است. این دانش، تنها برای افرادی مناسب است که ظرفیتهای باطنی لازم را دارا باشند. تعلیم ذکر به کسانی که فاقد این استعداد هستند، به خستگی و هدررفت وقت میانجامد. ذکر، چونان دری گرانبها، تنها در دستان کسانی شکوفا میشود که آمادگی باطنی آن را داشته باشند.
ویژگیهای افراد مناسب برای ذکر
افراد مناسب برای دانش ذکر، کسانی هستند که توانایی مدیریت منضبط اندیشه و گفتار خویش را دارند و میتوانند در کتمان و اختفای معنوی باقی بمانند. شهرت زودهنگام، چونان سمی است که مسیر سلوک را تیره میسازد و به انحراف میکشاند. این افراد، با توانایی پنهانسازی مقامات معنوی، میتوانند از آفات شهرت در امان بمانند و در مسیر ذکر به موفقیت دست یابند.
خطرات تعلیم ذکر به افراد فاقد استعداد
کسانی که استعداد معنوی لازم برای ذکر را ندارند، با مشغول شدن به آن، وقت و امکانات خویش را هدر میدهند. ذکر بدون پشتوانه باطنی، اثری در طبیعت و وجود فرد ندارد و به خستگی و سرخوردگی منجر میشود. این امر، بر ضرورت گزینش دقیق در تعلیم علوم معنوی تأکید دارد.
گزینش بهجای پذیرش همگانی
دانش ذکر، به دلیل ماهیت تخصصیاش، نباید بهصورت همگانی آموزش داده شود. تنها افرادی با استعدادهای باطنی مناسب و توانایی ارتباط با غیب عالم باید برای این تعلیم پذیرفته شوند. گزینش دقیق، مانع از تربیت افراد ناکارآمد و هدررفت منابع میشود. در گذشته، حتی برای تألیف نیز نیاز به اجازه استاد بود تا از سلامت علمی و فرهنگی اطمینان حاصل شود.
نتیجهگیری بخش چهارم
ذکر الهی، بهعنوان عملی عمیق و تخصصی، نیازمند استعدادهای باطنی خاص و گزینش دقیق است. تعلیم همگانی این دانش، بدون توجه به ظرفیتهای فردی، به هدررفت منابع و تربیت افراد ناکارآمد میانجامد. نظامهای معنوی باید با دقت و وسواس، افراد مناسب را برای این مسیر انتخاب کنند تا از سلامت و کارایی آن اطمینان حاصل شود.
بخش پنجم: روایات و آیات در باب ذکر
روایات ذکر و مخاطبان خاص
روایات ذکر، مانند دو روایت نقلشده، مخاطبان خاصی دارند که شامل خصّیصان و قدّیسان ولایتمدار میشوند و عموم جامعه را در بر نمیگیرند. این روایات، بر اهمیت ذکر الهی و ذکر اهلبیت (ع) تأکید دارند و غفلت از آن را برای خواص، مایه حسرت میدانند.
روایت اول:
عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ: مَا مِنْ مَجْلِسٍ يَجْتَمِعُ فِيهِ أَبْرَارٌ وَفُجَّارٌ، فَيَقُومُونَ عَلَى غَيْرِ ذِكْرِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ إِلَّا كَانَ حَسْرَةً عَلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ (الكافي، ج ۲، ص ۴۹۶).
ترجمه: هیچ مجلسی که نیکان و بدکاران در آن گرد آیند و بر غیر ذکر خداوند (که گرامی و ارجمند است) بگذرانند، مگر آنکه آن مجلس در روز قیامت حسرت و پشیمانی بر آنان خواهد بود.
این روایت، بر اهمیت ذکر الهی در مجالس تأکید دارد و نشان میدهد که غفلت از ذکر، حتی در حضور نیکان، برای خواص حسرتی عظیم به دنبال دارد.
روایت دوم:
عَنْ أَبِي بَصِيرٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ قَالَ: مَا اجْتَمَعَ فِي مَجْلِسٍ قَوْمٌ لَمْ يَذْكُرُوا اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ وَلَمْ يَذْكُرُونَا إِلَّا كَانَ ذَلِكَ الْمَجْلِسُ حَسْرَةً عَلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، ثُمَّ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ: إِنَّ ذِكْرَنَا مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَذِكْرُ عَدُوِّنَا مِنْ ذِكْرِ الشَّيْطَانِ (الكافي، ج ۲، ص ۴۹۶).
ترجمه: هیچ گروهی در مجلسی گرد نیایند و ذکر خداوند و ما را نیاورند، مگر آنکه آن مجلس در روز قیامت مایه پشیمانی و ندامتشان خواهد بود. سپس فرمود: همانا ذکر ما از سنخ ذکر خداوند است و ذکر دشمنان ما از سنخ ذکر شیطان است.
این روایت، ذکر اهلبیت (ع) را همردیف ذکر الهی قرار داده و بر ارتباط عمیق میان این دو تأکید دارد.
آیات قرآن کریم در باب محدودیتهای معنوی
آیات متعدد قرآن کریم، بر محدودیتهای معنوی و معرفتی عموم بشر تأکید دارند:
بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ (البقرة: ۱۰۰)
ترجمه: بلکه بیشترشان ایمان نمیآورند.
وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ (آلعمران: ۱۱۰)
ترجمه: و بیشترشان نافرمانند.
وَأَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ (المائدة: ۱۰۳)
ترجمه: و بیشترشان نمیاندیشند.
وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ (الأنعام: ۳۷)
ترجمه: ولی بیشترشان نمیدانند.
وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ (الأنعام: ۱۱۸)
ترجمه: و لیکن بیشترشان نادانند.
وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ (الأعراف: ۱۷)
ترجمه: و بیشترشان را شاکر نخواهی یافت.
وَإِنْ وَجَدْنَا أَكْثَرَهُمْ لَفَاسِقِينَ (الأعراف: ۱۰۲)
ترجمه: و بیشترشان را نافرمان یافتیم.
وَمَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا (يونس: ۳۶)
ترجمه: و بیشترشان جز گمان را پیروی نمیکنند.
وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ (يوسف: ۱۰۶)
ترجمه: و بیشترشان به خدا ایمان نمیآورند مگر آنکه شرک میورزند.
وَأَكْثَرُهُمُ الْكَافِرُونَ (النحل: ۸۳)
ترجمه: و بیشترشان کافرند.
وَأَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كَارِهُونَ (المؤمنون: ۷۰)
ترجمه: و بیشترشان حق را خوش ندارند.
وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ (الشعراء: ۸)
ترجمه: و بیشترشان مؤمن نبودند.
بَشِيرًا وَنَذِيرًا فَأَعْرَضَ أَكْثَرُهُمْ فَهُمْ لَا يَسْمَعُونَ (فصلت: ۴)
ترجمه: بشارتدهنده و هشداردهنده است، ولی بیشترشان روی گرداندند و نمیشنوند.
این آیات، مبنای قرآنی برای تمایز میان خواص و عوام در امور معنوی ارائه میدهند و بر محدودیتهای معنوی اکثریت بشر تأکید دارند.
نتیجهگیری بخش پنجم
روایات و آیات نقلشده، بر تخصصی بودن ذکر الهی و مخاطب خاص آن تأکید دارند. این منابع، نشان میدهند که ذکر دائمی و قلبی، مختص افرادی با ظرفیتهای باطنی والاست و عموم جامعه از این تکلیف معافاند. این تمایز، ضرورت گزینش در تعلیم علوم معنوی را تقویت میکند.
بخش ششم: محدودیتها و تکالیف عموم در ذکر
محدودیت عموم در ذکر دائمی
عموم افراد، به دلیل محدودیتهای خلقی، قادر به ذکر دائمی و قلبی نیستند. ذکر آنها غالباً لفظی است و با اشتغال به امور روزمره از دست میرود. این محدودیت، ریشه در طبیعت خلقی افراد دارد که برای تکالیف سنگین معنوی سرشته نشده است.
آزادیهای طبیعی برای عموم
عموم افراد، به دلیل اقتضائات خلقی، درگیر امور روزمره مانند خوردن، کسب درآمد، و سرگرمی هستند. لهو و لعب، تا زمانی که به واجبات لطمه نزند، برای آنها مجاز است. این آزادیها، با اصل اعتدال در شریعت اسلامی همخوانی دارد که تکالیف را متناسب با توان افراد وضع میکند.
حسرت نداشتن ذکر برای خواص
عموم افراد، به دلیل فقدان ظرفیت معنوی، حسرت نداشتن ذکر دائمی را ندارند، زیرا این امر با طبیعت خلقی آنها سازگار نیست. حسرت معنوی، مختص کسانی است که خود را در مسیر معنویت میدانند و قبول خویش را در آن ممکن میشمارند.
خطر ذکر لفظی مداوم
ذکر لفظی مداوم برای عموم، ممکن است به قساوت قلب یا آزار دیگران منجر شود. ذکر سالم، باید خفی و قلبی باشد و مختص افرادی است که ظرفیت باطنی لازم را دارند. کمیت ذکر، بدون کیفیت معنوی، ارزش چندانی ندارد.
نتیجهگیری بخش ششم
عموم جامعه، به دلیل محدودیتهای خلقی، از تکالیف سنگین معنوی مانند ذکر دائمی معافاند. این افراد، با انجام واجبات روزانه و پرهیز از گناهان کبیره، به تکالیف خویش عمل میکنند. ذکر سالم، مختص خواص است و تحمیل آن بر عوام، به نتایج معکوس منجر میشود.
جمعبندی نهایی
ذکر الهی، بهعنوان جوهره سلوک معنوی، نیازمند استعدادسنجی دقیق و گزینش افراد مناسب است. تمایز میان علوم ظاهری و باطنی، نوابغ و محبوبان، و خواص و عوام، نشاندهنده اهمیت شناخت ظرفیتهای فردی در مسیرهای علمی و معنوی است. نظامهای آموزشی و معنوی باید با دقت، افراد را بر اساس استعدادهایشان هدایت کنند تا از هدررفت منابع و انحراف جلوگیری شود. آیات قرآنی و روایات نقلشده، بر تخصصی بودن ذکر و مخاطب خاص آن تأکید دارند. این کتاب، با زبانی علمی و فاخر، برای مخاطبان تحصیلکرده و متخصص نگاشته شده است تا مبنایی برای پژوهشهای آتی در حوزه معرفت دینی و سلوک معنوی فراهم آورد.