متن درس
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه شماره 116
ذکر الهی: نقش نیاز و ناز در تکمیل عبادت و اثربخشی ذکر
مقدمه
در نظام عرفانی، اصول سهگانه «نماز»، «نیاز» و «ناز» بهسان ارکانی استوار، پایههای سلوک معنوی را تشکیل میدهند و شرط اساسی اثربخشی ذکر را فراهم میسازند. این اصول، چونان سه رشته نورانی، دل سالک را به سوی عوالم غیبی رهنمون میشوند و او را به مقامات والای قرب الهی میرسانند. «نماز» بهعنوان عبادت حکمی، پیوند اولیه انسان با پروردگار است؛ «نیاز» چونان پلی خیرخواهانه، دل را از خودمحوری پاک کرده و به خدمت خلق متصل میکند؛ و «ناز» چونان نسیمی عاشقانه، با مهرورزی و شفقت به خدا و خلق، عبادت و انفاق را به کمال میرساند. این نوشتار، با تکیه بر محتوای درسگفتار شماره 116، به تبیین دقیق و عمیق نقش «نیاز» و «ناز» در تکمیل عبادت و اثربخشی ذکر میپردازد..
بخش اول: نیاز، کلید تطهیر دل و اتصال به خلق
ماهیت نیاز و نقش آن در سلوک
پس از اقامه نماز، که عبادتی حکمی و پایهای در شریعت است، «نیاز» بهعنوان عاملی برای تیمار دل و تطهیر باطن سالک ظهور مییابد. نیاز، در این منظومه عرفانی، به معنای تصدیگری و برآوردن حوائج هر نیازمندی تحت آسمان الهی است، اعم از انسان یا دیگر پدیدههای خلقی. این خدمت خیرخواهانه، دل را از تعلقات نفسانی و خودمحوری رها ساخته و آن را برای پذیرش فیض الهی مهیا میسازد. سالک با رفع نیاز خلق، گویی آیینه دل خویش را صیقل میدهد و آن را به نور توحید متصل میکند.
بیتفاوتی به نیاز، شرك باطنی
رد نیاز پدیدهها یا ناتوانی در شنیدن فریاد خاموش آنان، به شركی باطنی منجر میشود که صفا و نورانیت دل را از میان میبرد. کسی که با وجود توانایی، نسبت به نیاز خلق بیتفاوت بماند، گویی نفس خویش را شریک اراده الهی قرار داده و از توحید عملی فاصله گرفته است. این بیتفاوتی، چونان غباری بر آیینه دل، مانع از انعکاس نور حق میگردد و سالک را از صفاى باطن محروم میسازد.
ویژگیهای اهل نیاز
اهل نیاز، کسی است که دیگران را از خود متمایز نمیداند و نیازهایشان را چون نیاز حقیقی خویش میشناسد. او از اموال خود برای خلق هزینه میکند، با این آگاهی که هرچه هست، متعلق به پروردگار است. این نگاه، ریشه در درک وحدت وجودی دارد که سالک را به مقام انفاق کامل رهنمون میسازد. چنین فردی، چونان درختی سایهگستر، خیر خویش را به همه پدیدهها میرساند و دل خویش را به نور الهی مزین میکند.
نگاه کیفی به نیاز
نیاز را باید با دیدی کیفی نگریست، نه کمی. کیفیت در انفاق، به نیت خالص و تأثیر باطنی آن بازمیگردد که فراتر از کمیت، دل سالک و خلق را به خدا متصل میسازد. بهعنوان مثال، هدیه صلوات به امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) یا تعیین صلوات بهعنوان مهریه زنان، نمونههایی از نیاز معنوی است که با نیت خیرخواهانه، باطن را تقویت میکند. این اعمال، چونان قطراتی زلال، دل را شستوشو داده و آن را به سوی کمال سوق میدهند.
اشکال گوناگون نیاز
نیاز میتواند در قالبهای گوناگون ظهور یابد: از همدردی و همدلی با خلق، ارائه مشورت به اهل خبره، تا کمکهای مالی و نقدی، یا حتی مهرورزی عملی مانند دست کشیدن بر سر کودکی یا بوسهای عاشقانه بر او. این تنوع، نشاندهنده جامعیت نیاز در خدمت به خلق است که از گفتار تا عمل، همه جنبههای خیرخواهی را در بر میگیرد. هر یک از این اعمال، چونان گلی در باغ سلوک، عطر معنویت را در دل سالک میپراکند.
|
نکات کلیدی بخش اول: – نیاز، عاملی برای تطهیر دل و رهایی از خودمحوری است. – بیتفاوتی به نیاز خلق، به شرك باطنی و محرومیت از صفاى دل منجر میشود. – اهل نیاز، دیگران را از خود متمایز نمیداند و از اموالش برای خلق هزینه میکند. – نگاه کیفی به نیاز، فراتر از کمیت، دل را به خدا متصل میکند. – نیاز در اشکال متنوع، از همدلی تا کمک مالی، خیرخواهی عام را نشان میدهد. |
بخش دوم: ناز، اوج سلوک عاشقانه
ناز، مکمل نماز و نیاز
پس از نماز و نیاز، «ناز» بهعنوان توانایی شفقت و مهرورزی عاشقانه به خلق، عبادت را به کمال میرساند. ناز، چونان نسیمی که از باغهای بهشتی میوزد، رابطهای عاشقانه با خدا و خلق برقرار میکند و عبادت و انفاق را از حالت صوری به تجربهای باطنی و عمیق تبدیل میسازد. این اصل، چونان تاجی بر سر نماز و نیاز، آن دو را به اوج معنویت میرساند.
برتری ناز بر نماز و نیاز
ناز، از نماز و نیاز مهمتر است، زیرا این دو را به کمال میرساند. اگر نماز و نیاز چونان پایههای یک بنا باشند، ناز گویی گنبدی است که این بنا را کامل میکند. بدون ناز، عبادت و انفاق در مرتبهای صوری باقی میمانند و از عمق و تأثیر باطنی محروم میمانند. ناز، با افزودن روح مهرورزی و شفقت، سالک را به مقام دل رهنمون میسازد.
مهرورزی در عبادت و انفاق
عبادت و انفاق باید با روحیهای مهرورزانه و شفقتآمیز نسبت به بندگان خدا انجام پذیرد. این مهرورزی، چونان جانی در کالبد عبادت، آن را از حالت مکانیکی خارج کرده و به تجربهای زنده و پویا تبدیل میکند. سالکی که با عشق و شفقت عبادت میکند، گویی با هر ذکر، گامی به سوی قرب الهی برمیدارد.
ناز، شرط رسیدن به مقام دل
سالک با رعایت اصول نماز و نیاز، به مقام دل میرسد، جایی که باید ناز معشوق را به هر بها بخرد. این مقام، چونان قلهای در مسیر سلوک، تنها با عشق و شفقت قابل فتح است. بدون خرید ناز معشوق، دل جلا نمییابد و از تعالی و رشد معنوی بازمیماند. ناز کشیدن، چونان کلیدی است که درهای عوالم غیبی را به روی سالک میگشاید.
ناز، کلید اتصال به غیب
اتصال به منابع قدرت غیبی، نیازمند رسیدن به مقام دل و توانایی ناز کشیدن از خدا و خلق است. کسی که با فروتنی و بدون ظلم و کدورت، ناز خلق را میکشد، حساب قدرتی او مورد تأیید قرار میگیرد و به او اجازه دسترسی به قدرتهای باطنی و ناسوتی داده میشود. این تأیید، چونان مهر الهی بر دل سالک، او را به سوی ملکوت رهنمون میسازد.
موانع دسترسی به ملکوت
ظلم یا کدورت نسبت به خلق، مانعی است که سالک را از راهیابی به ملکوت و تأیید حساب قدرتی بازمیدارد. این موانع، چونان سدهایی در مسیر رودخانه سلوک، جریان فیض الهی را متوقف میکنند و دل را از نورانیت محروم میسازند. سالک باید با مهرورزی و شفقت، این موانع را از میان بردارد تا به مقامات عالی دست یابد.
|
نکات کلیدی بخش دوم: – ناز، با افزودن مهرورزی و شفقت، عبادت و انفاق را به کمال میرساند. – ناز، از نماز و نیاز مهمتر است، زیرا آن دو را به عمق باطنی میرساند. – عبادت و انفاق باید با روحیه مهرورزانه انجام شود تا از حالت صوری خارج گردد. – ناز کشیدن، شرط رسیدن به مقام دل و اتصال به عوالم غیبی است. – ظلم و کدورت، موانع دسترسی به ملکوت و تأیید حساب قدرتی هستند. |
بخش سوم: تمایز قدرت و زور در سلوک عرفانی
تفاوت قدرت و زور
قدرت، توانایی متصل به باطن و فناناپذیر است که از درون سالک برمیخیزد و به خدا متکی است. در مقابل، زور وابسته به امور مادی و زوالپذیر، مانند امکانات ظاهری و نیروهای بیرونی، است. قدرت باطنی، چونان چشمهای جوشان، از دل سالک سرچشمه میگیرد و با ناز کشیدن از خدا و خلق، تقویت میشود. اما زور، چونان سایهای گذرا، با زوال امکانات مادی از میان میرود.
ناز کشیدن اولیای خدا
اولیای خدا، با ناز کشیدن از خدا و خلق، به قدرتهای باطنی دست مییابند. آنان ناز پروردگار را، که گاه در قالب بلا و آزمون ظهور مییابد، با خضوع، خشوع، تسلیم، صبر و رضا میپذیرند. این پذیرش، چونان پلی است که آنان را به مقامات والای معنوی رهنمون میسازد. اولیا، با مهرورزی به خلق، حتی در برابر دشمنان، قدرت باطنی خویش را به زور و ظلم آلوده نمیکنند.
تعابیر شرعی ناز
ناز کشیدن در شریعت، با مفاهیمی چون خضوع، خشوع، تسلیم، صبر و رضا بیان شده است. این تعابیر، جنبههای عملی و عرفانی ناز را نشان میدهند که در متون شرعی و عرفانی، مانند کتابهای «محبوب عشق» و «چهره عشق»، به تفصیل شرح داده شدهاند. این مفاهیم، چونان ستارگانی در آسمان شریعت، راه سلوک عاشقانه را روشن میسازند.
|
نکات کلیدی بخش سوم: – قدرت باطنی، متصل به درون و فناناپذیر است، برخلاف زور که زوالپذیر است. – اولیای خدا با ناز کشیدن از خدا و خلق، به قدرتهای باطنی دست مییابند. – ناز در شریعت با مفاهیمی چون خضوع، تسلیم و رضا بیان شده است. |
بخش چهارم: ناز کشیدن از طبیعت و مکافات آن
ناز کشیدن از پدیدههای خلقی
ناز کشیدن از پدیدهها، مانند سنگفرش خیابان یا درختان بیابان، با مهر و بدون تبختر، دل را جلا میدهد. سالکی که با احترام به مظاهر الهی گام برمیدارد، گویی با هر قدم، نغمهای از عشق و توحید میسراید. این رفتار، نشانه درک وحدت وجودی است که همه پدیدهها را ظهور خداوند میداند و با خشوع به آنها احترام میگذارد.
مکافات طبیعت در برابر تبختر
فشار آوردن با غرور بر طبیعت، مکافاتی در پی دارد که از طریق نظام هوشمند طبیعت اعمال میشود. طبیعت، غیر از ناسوت و ماده است و با اتصال به قوانین الهی، میتواند از متجاوز انتقام گیرد. برای مثال، سنگی که با بیاحترامی لگد زده شده، از طریق طبیعت، پاسخی به این عمل خواهد داد. از ascend=”true”>از بلاياي عالم ناسوت ميتوان گريخت، ولي از مكافات طبيعت، گريزي نيست و جز توسل به درگاه خداوند و اولياي او، راه چارهاي براي آن نيست.
نظام هوشمند طبیعت
نظام هوشمند طبیعت، چونان دستگاه محاسباتی الهی، اعمال انسان را پاسخ میدهد. چنانکه در روایتی آمده است: «كما تزرع تحصد؛ همانگونه كه ميكاري، درو خواهي كرد.» یا به قول سعدی: «گندم از گندم برويد، جو ز جو.» این نظام، با تبدیلی طبیعی، اعمال خیر یا شر را جبران میکند. برای نمونه، خواندن فاتحه برای فردی در مکانی دیگر، میتواند به برکت این نظام، فاتحهای برای عزیز دیگری در جایی دیگر به ارمغان آورد.
نمونه عارف واصل
عارفی واصل، که زمانی راننده تریلی بود، با احترام به درختان و سنگها، به آنها سلام میکرد، از آنها عذرخواهی مینمود و با مهربانی به درختان آب میداد یا سنگها را با احترام جابهجا میکرد. این رفتار، نشانه صفاى باطن او بود که با درک وحدت وجودی، همه مظاهر الهی را مورد احترام قرار میداد. چنین عارفی، چونان گوهری تابناک، دل خود را با ناز کشیدن از خلق نورانی میساخت.
|
نکات کلیدی بخش چهارم: – ناز کشیدن از طبیعت، دل را جلا داده و نشانه درک وحدت وجودی است. – تبختر به طبیعت، مکافاتی از طریق نظام هوشمند طبیعت در پی دارد. – رفتار عارف واصل در احترام به پدیدهها، صفاى باطن او را نشان میدهد. |
بخش پنجم: ثمرات و پیشنیازهای نماز، نیاز و ناز
ثمرات سهگانه سلوک
رعایت اصول «نماز»، «نیاز» و «ناز» به رؤیت پدیدههای غیبی، کسب قدرت باطنی و دستیابی به معرفت الهی منجر میشود. این سه اصل، چونان سه بال، سالک را به سوی آسمانهای معنویت پرواز میدهند و او را به فیضهای غیبی متصل میسازند. اگر سالکی با رعایت این اصول، نتیجهای نبیند، اشکالی در پیشنیازها یا شرایط ذکر او وجود دارد که باید اصلاح گردد.
پیشنیاز فهم ناز
فهم حقیقی ناز، نیازمند عبور از مقام نفس و رسیدن به مقام قلب است که دستکم شصت منزل از منازل سلوک را میطلبد. این پیشنیاز، نشاندهنده عمق و پیچیدگی مفهوم ناز است که تنها در مراتب بالای سلوک قابل درک است. سالکی که به این مقام نرسد، از درک لطایف ناز محروم میماند.
مؤمن کامل و دوری از استکبار
مؤمن کامل، از استکبار دور شده و به همه مظاهر الهی، حتی سنگ و آجر، با خشوع احترام میگذارد. او با درک اینکه همه پدیدهها ظهور خداوند هستند، با هر موجودی چونان مظهر حق مواجه میشود و با ناز کشیدن، لطف و رضاى الهی را به دست میآورد.
جهان گلستان با ناز کشیدن
اگر عالمان دینی، دانشمندان و رجال سیاسی دلی عارفانه داشته باشند، جهان از ظلم و جنگ رها شده و به گلستانی از عدالت و صلح تبدیل میشود. اما عارف تنها، در دنیایی که عصا از کور میدزدند، بهسختی میتواند زیست کند، مگر آنکه به مقام جمعی دست یابد که او را با همه ذرات هستی متصل سازد.
احترام اولیای خدا به پدیدهها
اولیای خدا، مانند پیامبر و ائمه (علیهمالسلام)، به همه ذرات هستی احترام میگذارند و با ناز کشizmus=”true”>یدن از خلق، از کودکان یتیم تا بیوهزنان، قدرت باطنی خویش را به ظلم آلوده نمیکنند. برای مثال، امیرمؤمنان (علیهالسلام) با دست خویش برای یتیمان نان میپختند و با مهربانی، کودکان را سواری میدادند. این رفتار، نشانه تواضع و فروتنی اولیاست که چونان نوری، راه سلوک را روشن میسازد.
|
نکات کلیدی بخش پنجم: – رعایت نماز، نیاز و ناز، به رؤیت غیب، قدرت باطنی و معرفت الهی منجر میشود. – فهم ناز، نیازمند عبور از شصت منزل سلوک و رسیدن به مقام قلب است. – مؤمن کامل، با خشوع به همه مظاهر الهی احترام میگذارد. – ناز کشیدن، جهان را به گلستانی از عدالت و صلح تبدیل میکند. – اولیای خدا با ناز کشیدن از خلق، قدرت باطنی را به ظلم آلوده نمیکنند. |
جمعبندی نهایی
در نظام عرفانی، «نیاز» و «ناز» بهعنوان مکملهای «نماز»، نقش محوری در اثربخشی ذکر و تکمیل سلوک معنوی دارند. نیاز، با برآوردن حوائج خلق و انفاق خالصانه، دل را از خودمحوری پاک میکند. ناز، با مهرورزی و شفقت عاشقانه به خدا و خلق، عبادت را به کمال میرساند و دل را به سوی عوالم غیبی رهنمون میسازد. بیتفاوتی به نیاز خلق، به شرك باطنی منجر شده و ظلم یا کدورت، مانع از دسترسی به ملکوت میشود. ناز کشیدن، که در شریعت با مفاهیمی چون خضوع و رضا بیان شده، اوج سلوک عاشقانه است و تنها در مقام قلب قابل درک است. رفتار عارف واصل در احترام به پدیدههای خلقی، نمونهای عملی از این اصول است که جهان را به سوی صلح و عدالت هدایت میکند. این اصول، چونان چراغهایی در مسیر سلوک، سالک را به سوی نور الهی رهنمون میسازند و دل او را به آیینهای برای انعکاس فیض حق تبدیل میکنند.
| با نظارت صادق خادمی |