متن درس
بررسی مبادی عرفان نظری در تمهید القواعد
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه یازدهم)
دیباچه: درآمدی بر مبادی عرفان نظری
کتاب «تمهید القواعد»، تألیف صائنالدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، حکیم و عارف برجسته قرون هشتم و نهم هجری، شرحی نظاممند و عمیق بر «قواعد التوحید» ابوحامد محمد اصفهانی است. این اثر، با رویکردی عرفانی و برهانی، به تبیین حقیقت وجود و توحید میپردازد و جایگاه ویژهای در عرفان نظری اسلامی دارد. بخش یازدهم این اثر، پس از بررسی موضوع عرفان (وجود مطلق) و عوارض ذاتی آن (اسماء و صفات)، به کاوش در مبادی عرفان، اعم از تصوری و تصدیقی، اختصاص یافته است. این بخش، با نگاهی ژرف به ساختار علوم و چالشهای اثبات مبادی، عرفان را بهعنوان علم اعلی معرفی کرده و معیارهای صحت و سقم در آن را تبیین مینماید. این نوشتار، با ساختاری منسجم و زبانی فصیح، به بازنویسی و تحلیل محتوای این بخش پرداخته و با بهرهگیری از متون اصلی و توضیحات تکمیلی، تلاش دارد تا مفاهیم عرفان نظری را بهگونهای روشن و جامع برای پژوهشگران این حوزه ارائه نماید.
بخش نخست: ساختار علوم و جایگاه مبادی
هر علم، چون درختی تناور، از سه رکن بنیادین ریشه میگیرد: موضوع، مبادی و مسائل. موضوع، چون ریشهای است که علم بر آن استوار میگردد؛ مبادی، چون شاخههایی که علل تصوری و اثباتی مسائل را فراهم میکنند؛ و مسائل، چون میوههایی که خواستههای علم را به بار میآورند. در عرفان نظری، موضوع علم، وجود مطلق است که چون دریایی بیکران، همه حقایق را در بر میگیرد. عوارض ذاتی این موضوع، اسماء و صفات الهیاند که چون موجهایی بر سطح این دریا، جلوههای وجود را نمایان میسازند. پس از تبیین موضوع و عوارض آن، نوبت به مبادی میرسد که چون پلی استوار، مسائل علم را به موضوع آن پیوند میدهند.
مبادی هر علم بر دو گونهاند: تصوری و تصدیقی. مبادی تصوری، ادراکات بنیادین مفاهیماند که چون چراغی، راه فهم موضوع را روشن میکنند. مبادی تصدیقی، احکام اثباتیاند که چون کلیدی، درهای حقیقت را میگشایند. این مبادی، یا بدیهیاند، چون آفتابی که بینیاز از اثبات است، یا نظریاند که باید به بدیهیات بازگردند تا استحکام یابند.
نکات کلیدی:
1. ارکان علم: هر علم از موضوع، مبادی و مسائل تشکیل شده است. موضوع، ریشه علم است؛ مبادی، علل مسائلاند؛ و مسائل، خواستههای علم را تشکیل میدهند.
2. مبادی عرفان: مبادی عرفان شامل مبادی تصوری و تصدیقی است که یا بدیهیاند یا نظری، و مبادی نظری باید به بدیهیات بازگردند.
بخش دوم: مبادی تصوری عرفان
مبادی تصوری عرفان، ادراکاتیاند که چون آیینهای صاف، حقایق وجود را بازمیتابانند. این مبادی، در بر گیرنده تصور امهات حقایق لازم برای وجود حق سبحانهاند که نزد عارفان به «اسماء ذاتی» موسوماند، و نیز آنچه در پی آنها میآید، یعنی اسماء صفات، اسماء افعال، و اسماء نسب و اضافات که میان هر یک از این اسماء واقع میشوند.
متن عربی: وأمّا مباديه المختصّة به: فالتصوريّة منها، هي تصوّر أُمّهات الحقائق اللازمة لوجود الحقّ سبحانه المسمّاة عند القوم بالأسماء الذاتيّة، وما يليها من أسماء الصفات، ثمّ أسماء الأفعال وأسماء النسب والإضافات الواقعة بين كلّ منها.[1]
[1] المعبّر عنها ب «نكاح الأسماء»، ولا يخفى أن يكون كلّ اسم من أسماء اللّه أمّآ وربّا.
ترجمه: اما مبادی ویژه عرفان: مبادی تصوری آن، عبارت است از تصور امهات حقایق لازم برای وجود حق سبحانه که نزد عارفان به اسماء ذاتی نامیده میشود، و آنچه در پی آنهاست از اسماء صفات، سپس اسماء افعال، و اسماء نسب و اضافات که میان هر یک از آنها واقع میشوند.
این ادراکات، شامل تصور اسماء ذاتی (مانند علم، قدرت، حیات)، اسماء صفات (که ذات را وصف میکنند)، اسماء افعال (که به حدوث میرسند)، و اسماء نسب و اضافات (روابط میان اسماء، مانند «نكاح الأسماء») است. مقصود از «تصور» در اینجا، ادراک حصولی و ذهنی نیست، بلکه وصول به اسماء و حضور در محضر آنهاست؛ زیرا در عرفان، تصور و ادراک، همارز با شهود و تماشای حضوری حقایق ربوبی است. این اسماء، چون ستارگانی در آسمان وجود، هرگز از اطلاق خارج نمیگردند و قید نمیپذیرند، و در هیچ اسمی مستهلک نمیشوند.
«نكاح الأسماء»، که از مباحث عمیق عرفان نظری است، به رابطه و درآمیختگی میان اسماء اشاره دارد. برای مثال، نسبت میان «شافی» و «رازق» یا «رازق» و «رحمان»، چون پیوندی عاشقانه، اسماء جدیدی را پدید میآورد که محدودتر و جزئيترند. این سیر، از کلی به جزئی است و چون شاخههایی از درخت وجود، به تکثر و گستردگی میانجامد.
نکات کلیدی:
3. مبادی تصوری: ادراکات اسماء و صفات الهی (ذاتی، فعلی، نسبی) مبادی تصوری عرفاناند. این ادراکات، مفاهیم بنیادین برای فهم وجود مطلقاند.
4. دولت و ترتیب اسماء: روابط میان اسماء (دولت، ترتیب، خصوصیات) بخشی از مبادی تصوری است. این روابط، ساختار وحدتی عرفان را نشان میدهند.
بخش سوم: مبادی تصدیقی عرفان
مبادی تصدیقی عرفان، احکامیاند که چون حکمی حکیمانه، ثبوت اسماء و صفات را در ذات خود یا لوازم آنها را برای وجود اثبات میکنند. این مبادی، علل اثباتی مسائل عرفاناند که موضوعات مسائل را با موضوع علم (وجود مطلق) متحد میسازند.
متن عربی: والتّصديقيّة منها، هي الحكمُ عليها بثبوتها في نفسها أو بثبوت بعض لوازمها لها.
ترجمه: و مبادی تصدیقی آن، عبارت است از حکم به ثبوت امهات حقایق در نفس آن حقایق، یا حکم به ثبوت برخی از لوازم آنها بر آن ذات.
این احکام، یا بدیهیاند، مانند اصل عدم تناقض که چون ستونی مشترک، همه علوم را استوار میدارد، یا نظریاند که باید به بدیهیات بازگردند. مبادی تصدیقی نظری، یا به عوارض و لواحق مربوطاند که جزء مسائل علماند، یا به اصل موضوع علم، که در این صورت، در خود علم قابل بحث نیستند، زیرا علل اثباتی موضوع، خود مجهولاند.
نکات کلیدی:
5. مبادی تصدیقی: احکام اثباتی ثبوت اسماء و لوازم آنها برای وجود، مبادی تصدیقی عرفاناند. این مبادی، علل اثباتی مسائل عرفان را تشکیل میدهند.
6. بدیهی و نظری: مبادی تصدیقی یا بدیهیاند (مانند اصل عدم تناقض) یا نظری، که باید به بدیهیات بازگردند. مبادی بدیهی، مشترک میان علوماند و مشکلی ایجاد نمیکنند.
بخش چهارم: چالش مبادی تصدیقی غیرضروری
مبادی تصدیقی غیرضروری (نظری) در هر علم، چون راههایی دوگانه، به دو دسته تقسیم میشوند: نخست، مبادی مربوط به عوارض و لواحق که چون شاخههای فرعی، در خود علم بحث میشوند و جزء مسائل آناند؛ دوم، مبادی مربوط به اصل موضوع علم که چون ریشهای عمیق، در خود علم قابل کاوش نیستند، زیرا علل اثباتی موضوع، خود مجهولاند. در علوم جزئی، این مبادی در علم اعلی (فلسفه) اثبات میشوند، اما در عرفان، که چون قلهای بلند، علم اعلی است، علم بالاتری وجود ندارد. این امر، قاعده فلسفی «بحث از عوارض ذاتی» را به چالش میکشد، زیرا عرفان، به دلیل خودبسندگیاش، نیازی به علم بالاتر ندارد.
نکات کلیدی:
7. دستهبندی مبادی تصدیقی نظری: مبادی نظری یا مربوط به عوارضاند (جزء مسائل) یا مربوط به موضوع (خارج از مسائل). مبادی مربوط به موضوع، در علم اعلی بحث میشوند.
8. چالش عرفان: عرفان، بهعنوان علم اعلی، فاقد علم بالاتر برای اثبات مبادی موضوع خود است. این چالش، قاعده فلسفی را در عرفان ناکارآمد میکند.
بخش پنجم: نقد قاعده فلسفی و خودبسندگی عرفان
قاعده فلسفی که هر علم تنها به عوارض ذاتی موضوع خود میپردازد، چون قانونی بدون پشتوانه، فاقد دلیل معتبر قرآنی، حدیثی یا برهانی است. در علوم جزئی، که چون قایقهایی بیموتور در دریای معرفتاند، فلسفه بهعنوان علم اعلی، موضوعات آنها (مانند طبیعت یا عدد) را اثبات میکند. اما عرفان، چون اقیانوسی بیکران که وجود مطلق را در بر میگیرد، نیازی به علم بالاتر ندارد. عرفان میتواند از خود موضوع (وجود)، علل اثباتی آن، مبادی و مسائل بحث کند، زیرا ابزار اثباتیاش، شهود عارف و اخذ از عارف اعلی (انبیا) است.
نکات کلیدی:
9. نقد قاعده فلسفی: قاعده «بحث از عوارض ذاتی» فاقد دلیل معتبر است. این قاعده برای علوم جزئی صادق است، اما در عرفان ناکارآمد است.
10. خودبسندگی عرفان: عرفان، به دلیل ابزار شهود و اخذ از اعرف، میتواند از موضوع خود بحث کند. این ویژگی، عرفان را بهعنوان علم اعلی تثبیت میکند.
بخش ششم: روشهای اثبات مبادی در عرفان
مبادی تصدیقی غیرضروری در عرفان، چون گوهری در صدف، از دو طریق به بدیهیات تبدیل میشوند: نخست، شهود عارف، که در ظرف حضور، حقایق ربوبی را چون آفتابی بیحجاب، بدیهی میسازد؛ دوم، اخذ از عارف اعلی (انبیا و رسل)، که چون چشمهای زلال، حقایق را با یقین منتقل میکنند. این دو روش، مبادی نظری را به بدیهیات مبدل ساخته و عرفان را از نیاز به علم اعلی بینیاز میکنند.
نکات کلیدی:
11. روشهای اثبات: شهود عارف و اخذ از عارف اعلی، مبادی نظری را بدیهی میکنند. این روشها، خودبسندگی عرفان را نشان میدهند.
12. نقش انبیا: انبیا، بهعنوان عارف اعلی، حقایق را با یقین منتقل میکنند. اخذ از انبیا، مبادی عرفان را معتبر میسازد.
بخش هفتم: معیار صحت و سقم در عرفان
معیار صحت و سقم در عرفان، چون دو بال پرندهای که به سوی حقیقت پرواز میکند، در دو ظرف متمایز تعریف میشود: در ظرف حضور (رويت)، معیار، حضور مع الحق است. عارف در شهود، اگر با حق باشد، حق را میبیند و اگر با حق نباشد، باطل. این ظرف، به دلیل حضوری بودن، چون آیینهای صاف، خطاناپذیر است. در ظرف حکایت (تنزیل)، معیار، انطباق با برهان (عقل) و شرع بین (عصمت) است. حکایت عارف باید با قالب برهان و ماثورات معصومین (قرآن کریم و سنت) منطبق باشد تا معتبر تلقی شود.
آیه مرتبط: سَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ إِذَا انْقَلَبْتُمْ إِلَيْهِمْ لِتُعْرِضُوا عَنْهُمْ
ترجمه: چون به سویشان بازگردید، برای شما به خدا سوگند میخورند تا از آنها اعراض کنید (سوره توبه، آیه 95).
این آیه، لزوم بررسی صحت ادعاها با معیارهای معتبر را تأکید میکند. عارف در ظرف حضور، چون کسی که در خانه خویش است، حق را بیواسطه میبیند و نیازی به استدلال ندارد، اما در ظرف حکایت، چون راوی قصهای، باید دیدههایش را با برهان و شرع بین تطبیق دهد.
نکات کلیدی:
13. معیار در ظرف حضور: حضور مع الحق، معیار صحت رويت عارف است. این معیار، به دلیل حضوری بودن، خطاناپذیر است.
14. معیار در ظرف حکایت: انطباق با برهان و شرع بین، معیار صحت حکایت عارف است. این انطباق، اعتبار حکایت را تضمین میکند.
بخش هشتم: نقش برهان و شرع در حکایت
معیار حکایت در عرفان، انطباق با دو حجت الهی است: حجت باطنه (عقل و برهان) و حجت ظاهره (شرع بین و عصمت). برهان، چون راهی مستقیم، در کلیات کارآمد است، اما در کوچهپسکوچههای جزئیات، ناکارآمد میشود. شرع بین، که قرآن کریم و سنت معصومین را در بر میگیرد، چون چشمهای جوشان، هم کلیات و هم جزئیات را در بر میگیرد و معیار کاملتری است. این دو، چون دو بال، مکمل یکدیگرند و حکایت عارف را معتبر میسازند.
روایت مرتبط: إن لله على الناس حجتين: حجة باطنة وهي العقل، وحجة ظاهرة وهي الرسل.
ترجمه: خداوند بر مردم دو حجت دارد: حجت باطنی که عقل است، و حجت ظاهری که رسولاناند.
این روایت، نشاندهنده پیوند عقل و شرع در اثبات حقایق است. برهان، در کلیات، و شرع، در کلیات و جزئیات، معیارهای حکایت عارف را تشکیل میدهند.
نکات کلیدی:
15. حجتهای الهی: عقل (برهان) و شرع بین (عصمت)، دو حجت الهی برای حکایتاند. این دو، مکمل یکدیگر در تبیین صحت حکایتاند.
16. محدودیت برهان: برهان، محدود به کلیات است و در جزئیات ناکارآمد است. شرع بین، با شمول جزئیات، این محدودیت را جبران میکند.
بخش نهم: نقد خرافات و خطاها در عرفان
وجود خرافات و تناقضات در حکایات عرفا، چون سایهای بر آفتاب، ناشی از فقدان تقوا در رويت یا عدم انطباق با برهان و شرع در حکایت است. مشابه علم دینی، که با وجود منطق، اختلافات میان عالمان (مانند ابنسینا و شیخ اشراق) به دلیل خطا در صغریات رخ میدهد، در عرفان نیز خطا در رويت (به دلیل فقدان صفا و تقوا) یا حکایت (به دلیل عدم انطباق با برهان و شرع) رخ میدهد. این خطاها، به اصل معیار (حق در حضور و برهان و شرع در حکایت) ضرر نمیزند، بلکه به عارف بازمیگردد.
نکات کلیدی:
17. علت خرافات: خرافات در عرفان، ناشی از فقدان تقوا در رويت یا عدم انطباق با برهان و شرع در حکایت است. این خطاها، به اصل معیار صحت و سقم ضرر نمیزند.
18. مقایسه با علم دینی: مشابه اختلافات عالمان دینی، خرافات در عرفان به خطای عارف بازمیگردد، نه معیار. معیارهای عرفان، خطاناپذیرند، اما عارف ممکن است خطا کند.
بخش دهم: نقش تقوا و صفا در رويت
در ظرف رويت، تقوا و صفا، چون نور چشم، شرط اساسی صحت شهود است. عارف با صفا و تقوا، چون پرندهای که در آسمان حقیقت پرواز میکند، حق را میبیند و در حضور مع الحق، خطا نمیکند. فقدان تقوا، چون تاریکی، به رويت باطل میانجامد. در ظرف حکایت، این رويت باید با برهان و شرع بین منطبق باشد تا معتبر تلقی شود. صفا، مانند آینهای صیقلی، امکان دیدن حقایق را فراهم میکند.
نکات کلیدی:
19. نقش تقوا: تقوا و صفا، شرط صحت رويت عارفاند. صفا، مانند نور چشم، امکان شهود حق را فراهم میکند.
20. تمایز حق و باطل: در ظرف رويت، عارف با تقوا، حق را از باطل تشخیص میدهد. این تشخیص، به دلیل حضوری بودن، خطاناپذیر است.
بخش یازدهم: حکایت و لزوم انطباق با برهان و شرع
رويت عارف، چون گوهری در صدف حضور، خطاناپذیر است، اما حکایت آن، که در ظرف حصول رخ میدهد، چون نقاشی از منظرهای بدیع، ممکن است ناقص باشد. عارف ممکن است به دلیل محدودیت حافظه یا فقدان صفا، نتواند رويت خود را بهطور کامل منتقل کند، مانند خوابی که در بیداری بهدرستی حکایت نمیشود. حکایت معتبر، باید با برهان (عقل) و شرع بین (قرآن کریم و سنت با وجه صدور معتبر) منطبق باشد.
متن عربی: يُدرك و لايوصف
ترجمه: ادراک میشود، اما وصف نمیگردد.
این عبارت، به محدودیت حکایت در برابر رويت اشاره دارد. حکایت، چون سایهای از حقیقت حضور، باید با معیارهای عقل و شرع سنجیده شود تا اعتبار یابد.
نکات کلیدی:
21. محدودیت حکایت: حکایت عارف، ممکن است به دلیل محدودیت حافظه یا صفا ناقص باشد. این نقص، به رويت مربوط نیست، بلکه به حکایت بازمیگردد.
22. انطباق با برهان و شرع: حکایت معتبر، باید با برهان و شرع بین (قرآن کریم و سنت) منطبق باشد. این انطباق، صحت حکایت را تضمین میکند.
بخش دوازدهم: تمایز ظرف حضور و حکایت
عرفان، چون پرندهای با دو بال، در دو ظرف متمایز پرواز میکند: ظرف حضور (رويت)، که معیار آن حضور مع الحق است، و ظرف حکایت (تنزیل)، که معیار آن انطباق با عقل و شرع است. در ظرف حضور، عارف با صفا، چون کسی که در باغ حقیقت گام میزند، حق را بیواسطه میبیند و خطا نمیکند. در ظرف حکایت، چون نقالی که قصهای را بازگو میکند، باید رويت خود را با برهان و ماثورات معصومین منطبق سازد تا معتبر باشد.
نکات کلیدی:
23. ظرف حضور: معیار صحت در ظرف حضور، حضور مع الحق است. این ظرف، به دلیل حضوری بودن، خطاناپذیر است.
24. ظرف حکایت: معیار صحت در ظرف حکایت، انطباق با برهان و شرع بین است. این انطباق، حکایت عارف را معتبر میسازد.
جمعبندی
بخش یازدهم «تمهید القواعد»، چون نگینی در تاج عرفان نظری، به بررسی مبادی عرفان (تصوری و تصدیقی) پرداخته و چالشهای اثبات مبادی تصدیقی غیرضروری را کاوش کرده است. مبادی تصوری، ادراکات اسماء و صفات الهیاند که چون آیینهای، حقیقت وجود را بازمیتابانند. مبادی تصدیقی، احکام اثباتی ثبوت این اسماء و لوازم آنها برای وجودند که چون کلیدی، درهای معرفت را میگشایند. عرفان، بهعنوان علم اعلی، نیازی به علم بالاتر ندارد، زیرا با شهود عارف و اخذ از عارف اعلی (انبیا)، مبادی نظری را بدیهی میسازد. معیار صحت و سقم در عرفان، در ظرف حضور، حضور مع الحق و در ظرف حکایت، انطباق با برهان و شرع بین است. خطاها و خرافات در عرفان، ناشی از فقدان تقوا در رويت یا عدم انطباق با برهان و شرع در حکایتاند، نه نقص در معیارها. استناد به آیات قرآن کریم، مانند «سَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ إِذَا انْقَلَبْتُمْ إِلَيْهِمْ لِتُعْرِضُوا عَنْهُمْ» (توبه: 95)، بر لزوم بررسی صحت ادعاها تأکید دارد. این نوشتار، با بیانی فصیح و ساختاری نظاممند، جایگاه عرفان نظری را بهعنوان علمی وحدتی و سلوکی برای پژوهشگران روشن میسازد.
با نظارت صادق خادمی