در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تمهید القواعد 21

متن درس





تمهید القواعد: تبیین معنای کون و اعتبارات وحدت و کثرت

تمهید القواعد: تبیین معنای کون و اعتبارات وحدت و کثرت

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۲۱)

دیباچه

کتاب «تمهید القواعد»، تألیف صائن‌الدین علی بن محمد تُرکه اصفهانی، حکیم و عارف برجسته قرون هشتم و نهم هجری، یکی از آثار گران‌سنگ در حوزه عرفان نظری است که با نگاهی ژرف به مفاهیم بنیادین وجودشناختی، از جمله وجود، کون، وحدت و کثرت می‌پردازد. این نوشتار، با تکیه بر محتوای درس‌گفتار بیست‌ویکم، به تبیین معنای کون و اعتبارات وحدت و کثرت اختصاص یافته است. با رویکردی نظام‌مند، این اثر در پی آن است که مفاهیم پیچیده عرفانی را با زبانی روشن و ساختاری منظم به خواننده عرضه دارد، تا چونان چراغی در مسیر معرفت، راهگشای طالبان حقیقت باشد.

بخش نخست: معنای کون در عرفان نظری

تبیین لفظ کون

در عرفان نظری، لفظ «کون» جایگاهی ویژه دارد و با استناد به کلام شیخ اکبر، محیی‌الدین ابن‌عربی، در شرح الفاظ بر روش اهل‌الله، چنین تعریف شده است:

إنّ الكونَ كلُّ أمر وجودي

این کلام به این معناست که هر امر وجودی، اعم از هر ماهیت موجوده، کون نامیده می‌شود. این تعریف، کون را از وجود متمایز می‌سازد، چرا که کون به مظاهر وجود اشاره دارد، نه به خود وجود مطلق. این تمایز با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد:

إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ

(سوره یس، آیه ۸۲: چون چیزی را اراده کند، تنها به آن می‌گوید: باش، پس می‌شود). در این آیه، کون به شیء، یعنی ماهیت موجوده، تعلق می‌گیرد و نشان‌دهنده ظهور وجود در قالب اشیاست. این تعریف، کون را به‌عنوان مظهر وجود معرفی می‌کند که از وجود مطلق متمایز است و بر رابطه میان ذات حق و مظاهر وجودی تأکید دارد.

درنگ: کون در عرفان نظری، به هر امر وجودی (ماهیت موجوده) اطلاق می‌شود و از وجود مطلق متمایز است. این تعریف، با استناد به آیه «إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»، بر ظهور وجود در قالب اشیا دلالت دارد.

تمایز کون در فلسفه و عرفان

معنای کون در فلسفه و عرفان از یکدیگر متمایز است. در فلسفه، کون با وجود و ثبوت مترادف تلقی می‌شود و وجود، امری زاید بر ماهیت دانسته می‌شود. اما در عرفان، کون به مظاهر وجود اشاره دارد و وجود با موجود یکی است. در دیدگاه عرفانی، زیادت وجود بر ماهیت به غیریت و کثرت می‌انجامد که با وحدت حقیقی ناسازگار است. از این‌رو، کون در عرفان به ماهیت موجوده‌ای اطلاق می‌شود که ظهور وجود حق است، در حالی که در فلسفه، کون و وجود هم‌معنا و مساوق‌اند.

این تمایز، ریشه در نظریه وحدت وجود دارد که در آن، وجود منحصر به ذات حق است و موجودات، تطورات و ظهورات این وجود واحدند. در عرفان، کثرت اعتباری است و ذات وجود از هرگونه غیریت و کثرت مبراست. این دیدگاه، کون را به‌عنوان پلی میان وجود مطلق و مظاهر وجودی معرفی می‌کند که از منظر عرفانی، با معنای فلسفی آن تفاوت بنیادین دارد.

درنگ: کون در فلسفه با وجود مترادف است، اما در عرفان به مظاهر وجود (ماهیت موجوده) اشاره دارد. این تمایز، ریشه در نظریه وحدت وجود دارد که کثرت را اعتباری و وجود را منحصر به ذات حق می‌داند.

لزوم مقدمه برای تبیین کون

برای فهم دقیق معنای کون، نیازی به مقدمه‌ای ژرف و پرثمر است که نه‌تنها معنای کون، بلکه مسائل بنیادین وجود، وحدت و کثرت را نیز روشن سازد. این مقدمه، چونان کلیدی است که درهای معرفت را می‌گشاید و به طالبان حقیقت، راهی به سوی فهم عمیق مفاهیم عرفانی می‌نمایاند. صائن‌الدین با تأکید بر این مقدمه، چارچوبی نظام‌مند برای تحلیل مفاهیم وجودشناختی فراهم می‌آورد که در ادامه، به تبیین اعتبارات وحدت و کثرت می‌پردازد.

بخش دوم: اعتبارات وحدت در عرفان نظری

تقسیم‌بندی وحدت: ذاتی و اضافی

وحدت در عرفان نظری دارای دو اعتبار است:

أحدهما: ذاتيّ لها، وهي بذلك الاعتبار تسمّى بالوحدة المطلقة والحقيقيّة

اعتبار نخست، وحدت ذاتی است که وحدت مطلقه و حقیقی نامیده می‌شود. این وحدت، چنان است که هیچ‌گونه کثرت یا دوئیت در آن لحاظ نمی‌شود، حتی عدم کثرت نیز در مفهوم آن معتبر نیست، زیرا لحاظ عدم کثرت خود نوعی تقابل ذهنی ایجاد می‌کند که با وحدت مطلق ناسازگار است.

والثاني: لاحقٌ لها، عارض إيّاها، وهي بذلك الاعتبار تسمّى بالوحدة الإضافيّة والنسبيّة

اعتبار دوم، وحدت اضافی یا نسبی است که به وحدتی اطلاق می‌شود که در ذات خود به امور متعدد تقسیم نمی‌شود، اما به دلیل تقابل با کثرت، نسبی و عرضی تلقی می‌گردد. این وحدت، در ادراک ذهنی شکل می‌گیرد و با کثرت در ارتباط است.

درنگ: وحدت به دو نوع ذاتی (مطلقه و حقیقی) و اضافی (نسبتی) تقسیم می‌شود. وحدت ذاتی، فاقد هرگونه کثرت یا تقابل است، در حالی که وحدت اضافی با کثرت در تقابل عرضی قرار دارد.

وحدت ذاتی: وحدتی بدون مقابل

وحدت ذاتی، چونان اقیانوسی بی‌کران است که همه‌چیز را در خود فرو می‌برد و هیچ غیریتی را برنمی‌تابد. این وحدت، چنان است که:

وهي كون الشيء بحيث لا يعتبر في مفهومه ما يشعر بتعدّد الوجوه والإثنينيّة أصلا، حتّى أنّ عدمَ اعتبار الكثرة أيضآ غيرُ معتبر في مفهومه

یعنی شیء به گونه‌ای است که در مفهوم آن، هیچ‌چیز مشعر به تعدد وجوه یا دوئیت لحاظ نمی‌شود، حتی عدم کثرت نیز در آن معتبر نیست، زیرا همین عدم کثرت، خود نوعی تقابل ذهنی با کثرت ایجاد می‌کند. این وحدت، نه مقابل چیزی است و نه چیزی مقابل آن است:

فالواحدُ بهذا الاعتبار لا يكون في مقابلة شيء، ولا في مقابلته شيء

از این‌رو، این وحدت، مقابل کثری نیست و از واحد عددی متمایز است که در برابر دو، سه و دیگر اعداد قرار می‌گیرد. کلام معصوم نیز بر این معنا دلالت دارد:

اللّهُ واحدٌ لا بالعدد

(خداوند متعال، واحدِ غیر عددی است). این کلام، به وحدت ذاتی حق اشاره دارد که فراتر از هر تقابل و کثرتی است.

برای تبیین این مفهوم، مثال آب آورده شده است. آب در کلیت خود (الماء)، وحدتی مطلق دارد و مقابل ندارد، اما وقتی مقید به ظرفی مانند دریا یا چاه می‌شود، تقابل پیدا می‌کند. وحدت ذاتی، مانند آب کلی است که هیچ غیریتی را نمی‌پذیرد و همه‌چیز را در خود دربرمی‌گیرد.

درنگ: وحدت ذاتی، وحدتی مطلق است که هیچ کثرت یا تقابلی را نمی‌پذیرد، حتی عدم کثرت نیز در آن لحاظ نمی‌شود. این وحدت، با کلام معصوم «اللّٰهُ وَاحِدٌ لَا بِالْعَدَدِ» همخوانی دارد.

اشکال به تعریف وحدت ذاتی

در تعریف وحدت ذاتی، اشکالی مطرح می‌شود که اگر وحدت ذاتی فاقد کثرت باشد، همین عدم کثرت، خود نوعی کثرت اعتباری را القا می‌کند، زیرا مشعر به تقابل با کثرت است. این اشکال، به محدودیت‌های زبان و ادراک ذهنی اشاره دارد که ناچار به استفاده از اوصاف برای تعریف مفاهیم مطلق است. این اوصاف، به‌طور ذهنی، تقابل ایجاد می‌کنند و از اطلاق وحدت می‌کاهند.

پاسخ این است که وحدت ذاتی، به دلیل ماهیت مطلق خود، حتی از لحاظ عدم کثرت نیز آزاد است، زیرا هرگونه لحاظ، خود نوعی تقابل ذهنی ایجاد می‌کند. این وحدت، چونان خورشیدی است که سایه‌ای بر جای نمی‌گذارد و هرگونه غیریت را در نور خود محو می‌سازد.

وحدت اضافی: وحدتی با تقابل عرضی

وحدت اضافی، وحدتی است که در ذات خود به امور متعدد تقسیم نمی‌شود، اما به دلیل تقابل با کثرت، نسبی و عرضی تلقی می‌گردد:

وهو كون الشيء لا يَنقسم في ذاته إلى الأمور المتعدّدة من حيث هو كذلك

این وحدت، در ادراک ذهنی شکل می‌گیرد و با کثرت در تقابل عرضی قرار دارد. برخلاف وحدت ذاتی که هیچ تقابلی را برنمی‌تابد، وحدت اضافی در چارچوب ذهن و با لحاظ کثرت تعریف می‌شود. این وحدت، مانند رشته‌ای است که دانه‌های تسبیح را به هم پیوند می‌دهد، اما خود در برابر تشتت دانه‌ها قرار می‌گیرد.

بخش سوم: اعتبارات کثرت در عرفان نظری

تقسیم‌بندی کثرت: ذاتی و اضافی

کثرت نیز، مانند وحدت، دارای دو اعتبار است:

أحدهما: ذاتيّ لها، وهي بذلك الاعتبار تسمّى الكثرةَ الحقيقيّةَ

اعتبار نخست، کثرت ذاتی است که کثرت حقیقی نامیده می‌شود. این کثرت، به اشیای متعددی اشاره دارد که هیچ وحدتی، حتی به‌صورت عدم وحدت، در آن‌ها لحاظ نمی‌شود:

وهي كون الأشياء المتعدّدة بحيث لا يُعتبَر فيها ما يُشعِر بالجهة الاتحاديّة وما به الاشتراک أصلا

این کثرت، مانند دانه‌های تسبیحی است که بند آن کشیده شده و هیچ رابطه‌ای میان آن‌ها وجود ندارد. حتی عدم وحدت نیز در این کثرت معتبر نیست، زیرا لحاظ عدم وحدت، خود نوعی وحدت اعتباری ایجاد می‌کند.

والاعتبار الثاني: الكثرة الاضافيّة والنسبيّة، وهو كون الشيء بحيث ينقسم إلى الأمور المتعدّدة من حيث هو كذلك

اعتبار دوم، کثرت اضافی یا نسبی است که به شیئی اطلاق می‌شود که به امور متعدد تقسیم می‌شود و در آن، وحدت به‌صورت نسبی لحاظ می‌گردد. این کثرت، در تقابل با وحدت قرار دارد و در ادراک ذهنی شکل می‌گیرد.

درنگ: کثرت به دو نوع ذاتی (حقیقی) و اضافی (نسبتی) تقسیم می‌شود. کثرت ذاتی، فاقد هرگونه وحدت یا حتی عدم وحدت است، در حالی که کثرت اضافی با وحدت در تقابل نسبی قرار دارد.

اشکال به تعریف کثرت ذاتی

مشابه اشکال به وحدت ذاتی، در تعریف کثرت ذاتی نیز اشکالی مطرح می‌شود که اگر کثرت ذاتی فاقد وحدت باشد، همین عدم وحدت، خود نوعی وحدت اعتباری را القا می‌کند، زیرا مشعر به تقابل با وحدت است. این اشکال، به محدودیت‌های ادراک ذهنی اشاره دارد که ناچار به ایجاد تقابل‌های ذهنی برای تعریف مفاهیم مطلق است.

پاسخ این است که کثرت ذاتی، به دلیل ماهیت مطلق خود، حتی از لحاظ عدم وحدت نیز آزاد است. این کثرت، مانند دانه‌های پراکنده‌ای است که هیچ نخ وحدتی آن‌ها را به هم پیوند نمی‌دهد و حتی مفهوم عدم وحدت نیز در آن‌ها لحاظ نمی‌شود.

بخش چهارم: پیوند مفاهیم عرفانی با متون دینی

وحدت در قرآن کریم و کلام معصوم

مفاهیم وحدت و کون در عرفان نظری، با متون دینی پیوندی عمیق دارند. آیه شریفه قرآن کریم:

قُلْ هُوَ اللّٰهُ أَحَدٌ

(سوره اخلاص، آیه ۱: بگو اوست خدای یگانه) و کلام معصوم:

اللّهُ واحدٌ لا بالعدد

(خداوند متعال، واحدِ غیر عددی است)، به وحدت ذاتی حق اشاره دارند. این کلام، نشان‌دهنده فهم عمیق معصومان از وحدت حقیقی است که فراتر از هرگونه تقابل یا کثرت است. این پیوند، بر غنای معرفتی عرفان نظری می‌افزاید و نشان می‌دهد که مفاهیم عرفانی، ریشه در متون دینی دارند.

نقد علم دینی در فهم معارف عرفانی

فهم معانی ژرف قرآنی و روایی، نیازمند آشنایی با مفاهیم عرفانی و معقول است. بدون این معرفت، درک عمق متون دینی دشوار است و فرد، در این مسائل، در جایگاه عوام قرار می‌گیرد، حتی اگر آثار متعددی تألیف کرده باشد. علم دینی، هنگامی که از معرفت حضوری و عرفانی تهی باشد، نمی‌تواند به ژرفای معانی آیات و روایات دست یابد. این نقد، بر ضرورت پیوند علم حصولی و حضوری تأکید دارد و راه را برای فهم عمیق‌تر معارف دینی می‌گشاید.

درنگ: فهم معانی قرآنی و روایی، نیازمند معرفت عرفانی و معقول است. بدون این معرفت، علم دینی در درک عمق متون دینی ناکام می‌ماند.

جمع‌بندی

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتار بیست‌ویکم از «تمهید القواعد» صائن‌الدین تُرکه اصفهانی، به تبیین معنای کون و اعتبارات وحدت و کثرت در عرفان نظری پرداخت. کون، به‌عنوان هر امر وجودی، از وجود مطلق متمایز است و به مظاهر وجود اشاره دارد. وحدت و کثرت، هر یک در دو اعتبار ذاتی و اضافی بررسی شدند. وحدت ذاتی، وحدتی مطلق است که هیچ کثرت یا تقابلی را نمی‌پذیرد، در حالی که وحدت اضافی با کثرت در تقابل عرضی قرار دارد. کثرت ذاتی، به تشتت کامل و بدون وحدت اشاره دارد و کثرت اضافی، کثرتی نسبی است که با وحدت در ارتباط است. پیوند این مفاهیم با آیات قرآن کریم و کلام معصوم، بر غنای معرفتی این مباحث می‌افزاید. این تحلیل، چونان آیینه‌ای است که حقیقت وجود و وحدت را در برابر دیدگان طالبان معرفت می‌نهد و راه را برای تأملات عمیق‌تر هموار می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی