در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تمهید القواعد 23

متن درس





تبیین وحدت و کثرت در عرفان نظری: بازخوانی تمهید القواعد

تبیین وحدت و کثرت در عرفان نظری: بازخوانی تمهید القواعد

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۲۳)

دیباچه

کتاب ارزشمند تمهید القواعد، اثر حکیم و عارف برجسته، صائن‌الدین علی بن محمد تُرکه اصفهانی، از متون بنیادین عرفان نظری است که به کاوش در مفاهیم عمیق وجودشناختی، از جمله وجود، کون، وحدت و کثرت، می‌پردازد. این اثر، با روش‌شناسی دقیق و نگرشی عمیق، چارچوبی منسجم برای فهم رابطه میان حق و خلق ارائه می‌دهد. در این نوشتار، مباحث مطرح‌شده در جلسه بیست‌وسوم از درس‌گفتارهای مرتبط با این کتاب، با رویکردی علمی و ساختارمند بازنویسی شده است تا پاسخگوی نیازهای پژوهشی و معرفتی خوانندگان آشنا با عرفان نظری باشد. این بازنویسی، با تکیه بر متون اصلی و تحلیل‌های تفصیلی، مفاهیم پیچیده وحدت و کثرت را در پرتو اصطلاحات عرفانی و فلسفی تبیین می‌کند، گویی نوری که از مشکات حقیقت بر ظهورات خلق تابیده و آن‌ها را به وحدت ربوبی بازمی‌گرداند.

بخش یکم: تبیین اقسام وحدت و کثرت

تقسیم‌بندی وحدت و کثرت

صائن‌الدین تُرکه در تمهید القواعد، وحدت و کثرت را به چهار قسم تقسیم می‌کند: وحدت ذاتی، کثرت ذاتی، وحدت اضافی (نسبتی)، و کثرت اضافی (نسبتی). این تقسیم‌بندی، که چونان نقشه‌ای دقیق برای شناخت مراتب وجود ترسیم شده، مبنای فهم معنای کون و رابطه آن با وجود و حق است. هر یک از این اقسام، ناظر به مرتبه‌ای خاص از هستی است که در نسبت با حق یا خلق تعریف می‌شود.

درنگ: تقسیم وحدت و کثرت به چهار قسم (وحدت ذاتی، کثرت ذاتی، وحدت اضافی، کثرت اضافی) نه صرفاً جعل اصطلاح، بلکه تدقیقی ربوبی است که مراتب وجود را از حق تا خلق و مظاهر آن روشن می‌سازد.

وحدت ذاتی: مرتبه حق

وحدت ذاتی، که در نشئه علم و عین و در غیاب هرگونه تعین ظهور می‌یابد، به ذات حق تعلق دارد. در این مرتبه، هستی یکسره مساوی با حق است و هیچ کثرتی در آن راه ندارد. صائن‌الدین این وحدت را چنین توصیف می‌کند:

إنّ الوجودَ الواحدَ الحقَّ الظاهرَ بنوره الذاتي، الذي هو المُجلّى له باعتبار غيبِ هويّته المطلقة

ترجمه: وجود واحد حق که به نور ذاتی خود ظاهر شده و به اعتبار غیب هویت مطلقه، مجلای آن است.

این وحدت، که چونان آفتابی بی‌غروب بر عرش حقیقت می‌درخشد، با مفهوم وحدت شخصیه در عرفان نظری همخوانی دارد و به آیه شریفه اشاره می‌کند:

لَا إِلَٰهَ إِلَّا اللَّهُ

ترجمه: هیچ معبودی جز الله نیست (قرآن کریم، سوره صافات، آیه ۱).

این آیه، وحدت مطلقه ذات حق را تأیید می‌کند، جایی که جز حق هیچ‌چیز در کار نیست و هستی به تمامی در ذات او مستغرق است.

کثرت ذاتی: مرتبه خلق

کثرت ذاتی، به فیض الهی در نسبت با مستفیضات و متکثرات اشاره دارد و به خلق، که چونان مظاهر بی‌شمار فیض ربوبی‌اند، تعلق می‌گیرد. صائن‌الدین این مرتبه را چنین شرح می‌دهد:

وإن اعتُبرت الكثرةُ الحقيقيّةُ فيهما، قيل: خَلْقٌ و سِوى و مَظاهرُ و صُورٌ و شؤونٌ ونحوُ ذلک

ترجمه: اگر کثرت حقیقی در هر دو حضرت (علم و عین) در نظر گرفته شود، به آن خلق، سوا، مظاهر، صور، شئون و امثال آن گفته می‌شود.

این کثرت، که چونان امواج دریا از یک منبع سرچشمه می‌گیرد، به موجودات عالم اشاره دارد که در نسبت با فیض الهی متکثر شده‌اند. این مرتبه، هیچ وحدتی را در خود لحاظ نمی‌کند و به تمامی کثرت سواء است.

وحدت اضافی: مرتبه اسماء و صفات

وحدت اضافی، به اسماء و صفات الهی در نسبت با ذات حق اطلاق می‌شود. این وحدت، که نسبی و اعتباری است، به ظهورات الهی اشاره دارد که در عین کثرت، به وحدت ذات بازمی‌گردند. صائن‌الدین می‌فرماید:

وإن اعتُبرت الوحدةُ النسبيّةُ بأن أُخذت جميعها نسبآ راجعة إلى عينٍ واحدةٍ، قيل: «هي أسماءُ الحقّ وأحوالُه»

ترجمه: اگر وحدت نسبی در نظر گرفته شود، به این‌که همه آن‌ها نسبت‌هایی باشند که به یک عین واحد بازمی‌گردند، به آن‌ها اسمای حق و احوال او گفته می‌شود.

اسماء و صفات، چونان آیینه‌هایی‌اند که نور ذات را در مراتب گوناگون بازمی‌تابانند. این وحدت، به دلیل وابستگی به ذات حق، نسبی است و از وحدت ذاتی متمایز می‌گردد.

کثرت اضافی: مرتبه کون

کثرت اضافی، که در اصطلاح عرفانی کون نامیده می‌شود، به موجودات در نسبت با امر جامع وجود (اصل وجود) اشاره دارد. صائن‌الدین این مرتبه را چنین تبیین می‌کند:

والاعتبار الثاني للكثرة؛ وهو الذي يُسمّى «الكثرة الإضافيَّة والنسبيّة»، وهو كون الشيء بحيث ينقسم إلى الأمور المتعدّدة من حيث هو كذلک

ترجمه: اعتبار دوم کثرت، که موسوم به کثرت اضافی و نسبی است، این است که شیء طوری باشد که به امور متعدد منقسم شود، از آن جهت که چنین است.

کون، که چونان سایه‌ای از نور وجود بر عالم خلق افتاده، به مظاهر وجود اشاره دارد که در نسبت با اصل وجود متحدند، اما از صبغه وجودیه مجردند. این تعریف با گفته شیخ اکبر، محیی‌الدین ابن‌عربی، همخوانی دارد که کون را «کل أمر وجودی» می‌داند. این مرتبه، با آیه شریفه زیر پیوند دارد:

صِبْغَةَ اللَّهِ ۖ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً

ترجمه: رنگ خدا، و کیست نیکوتر از خدا در رنگ‌آمیزی؟ (قرآن کریم، سوره بقره، آیه ۱۳۸).

این آیه، به ظهور مظاهر وجود در کون اشاره دارد که هنوز به‌طور کامل صبغه وجودیه نیافته‌اند.

درنگ: کثرت اضافی، که در عرفان کون نامیده می‌شود، به مظاهر وجود اشاره دارد که در نسبت با اصل وجود متحدند، اما از صبغه وجودیه مجردند، و این مرتبه، با تعریف شیخ اکبر از کون به‌عنوان «کل أمر وجودی» همخوانی دارد.

بخش دوم: تمایز کون و وجود در عرفان و فلسفه

تفاوت اصطلاحی کون و وجود

صائن‌الدین تُرکه، میان مفهوم کون و وجود در دو نظام عرفانی و فلسفی تمایز قائل می‌شود. در فلسفه، کون و وجود مترادف‌اند و به همه موجودات اطلاق می‌شوند، اما در عرفان، کون اخص از وجود است و تنها به کثرت اضافی محدود می‌شود. وی می‌فرماید:

فعُلِمَ من هذا أنّ لفظَ «الكون» بالمعنى الذي ذهب إليه المحقِّقونَ، يباين لفظَ «الوجود» على اصطلاحهم، وأمّا على رأي أهل النظر، فبينهما تساوٍ، بل ترادفٌ

ترجمه: از این مطلب فهمیده شد که لفظ کون به معنایی که باور محققان است، با لفظ وجود بر اصطلاح اهل نظر مباین است؛ ولی بنا به رأی اهل نظر، بین کون و وجود تساوی، بلکه ترادف است.

این تمایز، که چونان خطی میان دو سرزمین معرفتی کشیده شده، نشان‌دهنده دقت عرفا در اصطلاح‌شناسی است. در فلسفه، وجود عام است و همه موجودات را در بر می‌گیرد، اما در عرفان، وجود مختص حق است و کون به مظاهر وجود اطلاق می‌شود.

عدم ترادف کون و وجود در عرفان

در عرفان، کون و وجود نه تنها مساوی نیستند، بلکه ترادف نیز ندارند. صائن‌الدین تأکید می‌کند که کون، به دلیل اختصاص به کثرت نسبی، اخص از وجود است. این دیدگاه، با نظریه وحدت وجود همخوانی دارد که در آن، وجود حقیقی تنها به حق تعلق دارد و مظاهر، کون نامیده می‌شوند.

عموم و خصوص من وجه میان وجود

صائن‌الدین، رابطه میان وجود در عرفان و فلسفه را به‌صورت عموم و خصوص من وجه تبیین می‌کند:

فيكون بين معنَى الوجود، عموم وخصوص من وجهٍ؛ لتصادقهما في الماهيّات الحقيقيَّة، وتخالفهما في الحقائق والأسماء الإلهيّة والصُّور الكونيّة

ترجمه: پس بین معنای وجود، عموم و خصوص من وجه است؛ زیرا هر دو در ماهیات حقیقی صادق‌اند و در حقایق الهی و صور کونیه با یکدیگر تخالف دارند.

این رابطه، نشان‌دهنده اشتراک در ماهیات موجوده (ماده اجتماع) و افتراق در حقایق الهی (عرفان) و صور کونیه (فلسفه) است. عارف وجود را به حق محدود می‌کند، در حالی که فیلسوف آن را به همه موجودات تعمیم می‌دهد.

عموم و خصوص مطلق میان کون

رابطه میان کون در عرفان و فلسفه، عموم و خصوص مطلق است:

وبين معنَي الكون عموم وخصوص مطلقآ

ترجمه: و بین دو معنای کون، عموم و خصوص مطلق است.

فیلسوف به همه موجودات کون می‌گوید، اما عارف کون را به کثرت نسبی محدود می‌کند. این قید، کون را در عرفان خاص‌تر از فلسفه می‌سازد، گویی عارف با دستان معرفت، کون را از دریای وجود جدا کرده و به ساحل مظاهر نشانده است.

درنگ: در عرفان، کون اخص از وجود است و تنها به کثرت نسبی (مظاهر وجود) اطلاق می‌شود، در حالی که در فلسفه، کون و وجود مترادف‌اند و به همه موجودات تعلق می‌گیرند.

بخش سوم: وجود و کون در نگاه عارف و حکیم

وجود مختص حق در عرفان

در عرفان، وجود به‌طور خاص به ذات حق تعلق دارد و مظاهر وجود، موجود تلقی نمی‌شوند، بلکه مظهر وجودند. صائن‌الدین تأکید می‌کند:

وجود مختص به حق‌تعالاست؛ بدین معنا که قضیه «الله موجود» قضیه‌ای حقیقی و استقلالی است و قضیه «الانسان موجود»، مجازی و غیراستقلالی است و حقیقت آن، این است که گفته شود: «الانسان ظهورٌ للوجود».

این دیدگاه، که وجود را چونان گوهری یکتا در ذات حق می‌بیند، با نظریه وحدت وجود همخوانی دارد. مظاهر، که چونان سایه‌های نور حق‌اند، استقلال ذاتی ندارند و تنها در نسبت با وجود حق معنا می‌یابند.

کون مقید و کون مطلق

صائن‌الدین میان کون مقید و کون مطلق تمایز قائل می‌شود. کون مقید، به کثرت نسبی (مظاهر وجود) اطلاق می‌شود، در حالی که کون مطلق، همان وجود حق است:

کون در عرفان، اگر مقید باشد، به کثرت نسبی اطلاق می‌شود، اما کون مطلق، خود حق‌تعالاست: چنان‌که گفته می‌شود «یا کونُ یا کائنُ یا مكوِّنُ یا كَینون».

این تمایز، نشان‌دهنده عمق تأملات عرفانی است. کون مقید، با تعریف شیخ اکبر از کون به‌عنوان «کل أمر وجودی» همخوانی دارد، در حالی که کون مطلق، به ذات حق اشاره می‌کند، گویی کون مطلق، دریای بی‌کرانی است که کون مقید، موجی از آن است.

عدم وجود کثرت حقیقی در عالم

صائن‌الدین تأکید می‌کند که کثرت حقیقی، به دلیل ملازمت موجودات با یکدیگر (به‌صورت علت و معلول یا معلول علة ثالثه)، در عالم وجود ندارد:

کثرت حقیقی، به دلیل پیوستگی موجودات در عالم، محقق نمی‌شود، زیرا کثرت بدون لحاظ وحدت ممکن نیست.

این دیدگاه، که چونان رشته‌ای همه موجودات را به وحدت حق پیوند می‌زند، با نظریه وحدت وجود همخوانی دارد. همه موجودات، به ذات حق وابسته‌اند و کثرت حقیقی، به معنای تشتت کامل، در عالم محقق نمی‌شود.

اسماء و صفات: تعینات ذات

اسماء و صفات الهی، تعینات ذات‌اند و خودی مستقل ندارند. صائن‌الدین می‌فرماید:

اسم، ذات همراه با صفت است، و اسماء و صفات، همان ذات‌اند که در ظرف ظهور متجلی شده‌اند.

این تعریف، که اسماء و صفات را چونان جلوه‌های ذات در آیینه ظهور می‌بیند، با نظریه تجلیات الهی همخوانی دارد. اسماء و صفات، استقلال ذاتی ندارند و در نسبت با ذات حق معنا می‌یابند.

درنگ: در عرفان، وجود مختص حق است و مظاهر، به‌عنوان کون مقید، تنها ظهورات وجودند، در حالی که کون مطلق، همان ذات حق است که همه مظاهر به آن بازمی‌گردند.

بخش چهارم: نتیجه‌گیری و جمع‌بندی

مبحث جلسه بیست‌وسوم از تمهید القواعد، با تکیه بر تقسیم‌بندی وحدت و کثرت به چهار قسم، چارچوبی منسجم برای فهم معنای کون و رابطه آن با وجود ارائه می‌دهد. وحدت ذاتی، که مرتبه حق است، هستی را در وحدت مطلقه ذات او مستغرق می‌بیند. کثرت ذاتی، به خلق و مظاهر فیض الهی اشاره دارد که در کثرت سواء متجلی‌اند. وحدت اضافی، اسماء و صفات الهی را در نسبت با ذات حق نشان می‌دهد، و کثرت اضافی، که کون نامیده می‌شود، مظاهر وجود را در نسبت با اصل وجود تبیین می‌کند. تمایز میان کون و وجود در عرفان و فلسفه، که در اولی کون اخص از وجود و در دومی مترادف با آن است، عمق تأملات عرفانی صائن‌الدین را نشان می‌دهد. رابطه عموم و خصوص من وجه میان وجود، و عموم و خصوص مطلق میان کون، تفاوت‌های اصطلاحی میان عرفان و فلسفه را روشن می‌سازد. پیوند این مباحث با آیات قرآن کریم، مانند «صِبْغَةَ اللَّهِ»، غنای معرفتی این اثر را دوچندان کرده و آن را به منبعی ارزشمند برای پژوهشگران عرفان نظری بدل می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی