در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تمهید القواعد 26

متن درس





تحلیل و تبیین مبحث توحید عرفانی در تمهید القواعد

تحلیل و تبیین مبحث توحید عرفانی در تمهید القواعد

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۲۶)

دیباچه

کتاب «تمهید القواعد»، نگاشته صائن‌الدین علی بن محمد تُرکه اصفهانی، حکیم و عارف برجسته قرون هشتم و نهم هجری، اثری سترگ در عرفان نظری است که به کاوش در مفاهیم بنیادین توحید، وجود و انسان کامل می‌پردازد. این نوشتار، با تکیه بر محتوای درس‌گفتار جلسه بیست‌وششم، به بازنویسی و تحلیل تخصصی این اثر پرداخته و با رویکردی علمی و ساختاری منسجم، مباحث را برای پژوهشگران و طالبان معرفت تبیین می‌کند. هدف این نوشتار، ارائه دیدگاهی ژرف و جامع از روش عرفانی و نقدهای وارد بر آن است، چنان‌که گویی آیینه‌ای صیقل‌یافته، حقیقت را در برابر دیده‌گان حقیقت‌جویان قرار می‌دهد.

بخش نخست: نقد مخالفان بر روش عرفانی

اشکال خصم به توحید عرفانی

صائن‌الدین ترکه در «تمهید القواعد» به نقدهای مخالفان عرفان، به‌ویژه حکما و متکلمان، پرداخته و با روشی منطقی و منصفانه، استدلال‌های آنان را بازگو کرده است. مخالفان مدعی‌اند که یقین عارفان به وحدت وجود و نفی کثرت، نشانه‌ای از اختلال نفسانی و سوء مزاج بدنی است. این نقد، ریشه در این ادعا دارد که:

فَإِنَّ الْأَكْثَرِينَ مِنْهُمْ يَزْعُمُونَ: أَنَّ الْقَطْعَ بِهَا يَدُلُّ عَلَى اسْتِحْكَامِ سُوءِ الْمِزَاجِ فِي مَوْضُوعَاتِ الْقُوَى النَّفْسَانِيَّةِ، وَعَلَى انْحِرَافِ الْمَوَادِّ الصَّالِحَةِ الْبَدَنِيَّةِ، وَاسْتِيلَاءِ الْمُرَّةِ السَّوْدَاءِ عَلَى الْأَعْضَاءِ الشَّرِيفَةِ الْأَصْلِيَّةِ

ترجمه: «اکثریت آنان گمان می‌برند که یقین به این [وحدت وجود]، نشان‌دهنده استحکام سوء مزاج در موضوعات قوای نفسانی و انحراف مواد صالحه بدنی و استیلای مرّه سودا بر اعضاء شریفه اصلی است.»

مخالفان، باور عارفان به بطلان احکام عقلی، حسی، فطری و غریزی را نتیجه ریاضت‌های بی‌مبنا و وساوس خیالی می‌دانند که به بیماری روانی و جنون منجر می‌شود. این نقد، مشابه اتهاماتی است که کافران به انبیاء وارد می‌کردند، چنان‌که در قرآن کریم آمده است:

إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ

ترجمه: «او دیوانه است» (سوره قلم، آیه ۵۱).

این اتهام، ریشه در سوء تفاهم نسبت به روش عرفانی دارد که به جای استدلال عقلی، بر تهذیب نفس و صفا تأکید می‌ورزد. عارف، با نفی کثرت، به وحدت وجود می‌رسد، گویی دریچه‌ای به سوی حقیقت گشوده که جز با قلب صیقل‌یافته دیده نمی‌شود.

نفی احکام عقلی و حسی در عرفان

عارفان، با یقین به بطلان احکام عقلی و حسی، کثرت را نفی می‌کنند. مخالفان این نفی را نتیجه ریاضت‌های جزافی (بی‌مبنا) می‌دانند که به سوء مزاج و اختلال نفسانی منجر می‌شود. صائن‌الدین این اشکال را چنین نقل می‌کند:

إِذْ الْقَطْعُ بِبُطْلَانِ جَمِيعِ الْأَحْكَامِ الْعَقْلِيَّةِ وَالْحِسِّيَّةِ وَالْفِطْرِيَّةِ وَالْغَرِيزِيَّةِ، عَقِيبَ ارْتِكَابِ الْمُجَاهَدَاتِ وَالرِّيَاضَاتِ الْجَزَافِيَّةِ الصَّادِرَةِ عَنِ الْوَسَاوِسِ الْخَيَالِيَّةِ

ترجمه: «زیرا یقین به بطلان همه احکام عقلی، حسی، فطری و غریزی، به دنبال ارتکاب مجاهدات و ریاضت‌های جزافی که از وساوس خیالی ناشی شده، ممکن نیست.»

این نقد، نشان‌دهنده عدم درک تفاوت میان روش عقلانی و عرفانی است. عرفان، به جای تکیه بر مبادی تصوری و تصدیقی، بر صفا و تهذیب نفس استوار است، چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید:

وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ

ترجمه: «و تو [ای پیامبر] تیر نینداختی هنگامی که تیر انداختی، بلکه خدا تیر انداخت» (سوره انفال، آیه ۱۷).

این آیه، نفی خودبینی و کثرت را نشان می‌دهد، گویی عارف با صیقل دادن نفس، به حقیقت وحدت می‌رسد، نه با استدلال عقلی.

ریاضت‌های جزافی و اتهام جنون

مخالفان، ریاضت‌های عرفانی را بی‌مبنا و ناشی از وساوس خیالی می‌دانند که به بیماری خبیث (جنون) منجر می‌شود. صائن‌الدین این نقد را بازگو کرده و آن را به سوء تفاهم نسبت به روش عرفانی مرتبط می‌داند. عرفان، با تأکید بر تهذیب نفس، به دنبال وصول به حقایق الهی است، نه استدلال عقلی. این روش، گویی سفری است که سالک را از ظلمت کثرت به نور وحدت می‌رساند.

درنگ: نقد مخالفان به عرفان، ریشه در عدم درک تفاوت میان روش عقلانی (فلسفی) و روش عرفانی دارد. عرفان، به جای استدلال، بر صفا و تهذیب نفس تأکید دارد که به شهود حقایق الهی می‌انجامد.

جمع‌بندی بخش نخست

نقدهای مخالفان به روش عرفانی، مشابه اتهامات کافران به انبیاء است که نفی کثرت و احکام ظاهری را نتیجه جنون می‌دانستند. صائن‌الدین با روشی جوانمردانه، ابتدا استدلال‌های خصم را تقویت کرده و سپس به نقد آن‌ها می‌پردازد. این رویکرد، نشان‌دهنده عمق علمی و اخلاقی اوست که با آیات قرآن کریم، مانند «وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ» (سوره ابراهیم، آیه ۲۲)، همخوانی دارد.

بخش دوم: روش عرفانی و تمایز آن با فلسفه

تفاوت بنیادین روش عرفانی و فلسفی

صائن‌الدین، روش عرفانی را مبتنی بر صفا و تهذیب نفس می‌داند، در حالی که فلسفه بر مبادی تصوری و تصدیقی استوار است. عرفان، به جای فهم و دانستن، به روئت و وصول به حقایق الهی تأکید دارد. این تفاوت، گویی تفاوت میان سفری درونی به سوی نور حقیقت و سفری ذهنی در مسیر استدلال است.

صفا و تهذیب نفس: محور عرفان

صفا و تهذیب نفس، شرط لازم برای وصول به حقایق ربوبی و قرب الهی است. این صفا از طریق ریاضت شرعی و عقلی، همراه با تخلیه از جهل و معاصی و تحلیه به کمالات و فقر و فنا حاصل می‌شود. قرآن کریم این حقیقت را چنین بیان می‌کند:

قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا

ترجمه: «هر که نفس خود را پاکیزه کرد، رستگار شد» (سوره شمس، آیه ۹).

ریاضت عرفانی، گویی تازیانه‌ای است که نفس را از بند خودخواهی رها کرده و به سوی کمال رهنمون می‌سازد.

ریاضت و تربیت نفس

صائن‌الدین، ریاضت را ابزاری برای تربیت نفس معرفی می‌کند که باید با تعادل بین شدت و مرحمت اعمال شود. این تعادل، مانع از آن می‌شود که ریاضت به جنون یا اختلال نفسانی منجر شود، بلکه نفس را به صفا و کمال می‌رساند.

درنگ: صفا و تهذیب نفس، با ریاضت شرعی و عقلی، محور روش عرفانی است که سالک را به وصول به حقایق الهی و قرب ربوبی رهنمون می‌سازد.

جمع‌بندی بخش دوم

روش عرفانی، برخلاف فلسفه که بر اندیشه و استدلال متکی است، بر صفا و تهذیب نفس استوار است. این روش، با تأکید بر قلب و شهود، سالک را به حقیقت وحدت و کمالات الهی می‌رساند. صائن‌الدین با تبیین این تفاوت، نشان می‌دهد که عرفان، نه راهی به سوی نقصان، بلکه مسیری به سوی کمال حقیقی است.

بخش سوم: انسان و انسان کامل در عرفان

تمایز انسان، حیوان و انسان کامل

صائن‌الدین میان حیوان، انسان و انسان کامل تمایز قائل است. انسان کامل، به دلیل تهذیب نفس و صفا، مظهر کمالات الهی است، در حالی که انسان عادی ممکن است به دلیل خودخواهی، در مرتبه حیوانیت باقی بماند. این تمایز، گویی جداسازی نور از ظلمت است، جایی که انسان کامل آیینه تمام‌نمای اسماء و صفات الهی می‌شود.

نقد ظاهربینی در تعریف انسان

عارف، برخلاف دیدگاه ظاهربینانه، انسان را نه به ظاهر (کفش، کلاه، شناسنامه)، بلکه به انس با معبود تعریف می‌کند. کافر، به دلیل فقدان انس با معبود، انسان حقیقی نیست. قرآن کریم این حقیقت را چنین بیان می‌کند:

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ

ترجمه: «کسانی که کفر ورزیدند، برایشان یکسان است که هشدارشان دهی یا ندهی، ایمان نمی‌آورند» (سوره بقره، آیه ۶).

این دیدگاه، نشان‌دهنده عمق تأملات عرفانی در تعریف انسانیت است که فراتر از ظاهر، به انس و ارتباط با حق تعالی نظر دارد.

شجاعت عرفانی در نفی کثرت

عارف، با شجاعت، کثرت و احکام ظاهری را نفی می‌کند، مشابه انبیاء که بت‌ها را نفی کردند. این شجاعت، گویی ایستادن در برابر طوفان کثرت است که جز با قلب صیقلی ممکن نمی‌شود. عالمان دینی در نهج‌البلاغه این حقیقت را چنین بیان می‌کنند: «أَوَّلُهُ نُطْفَةٌ وَآخِرُهُ جِيفَةٌ وَمَا بَيْنَهُمَا حَامِلُ أَزْرَةٍ» (ترجمه: «اولش نطفه است، آخرش مردار، و در میان آن‌ها حامل نجاست است»).

درنگ: انسان در عرفان، به انس با معبود تعریف می‌شود، نه به ظاهر و مشخصات جسمانی. انسان کامل، مظهر کمالات الهی است که با تهذیب نفس به این مقام می‌رسد.

جمع‌بندی بخش سوم

صائن‌الدین با تبیین مفهوم انسان و انسان کامل، نشان می‌دهد که عرفان، انسانیت را در انس با معبود و تهذیب نفس جستجو می‌کند. این دیدگاه، با نقد ظاهربینی و تأکید بر شجاعت عرفانی در نفی کثرت، راهی نو به سوی حقیقت می‌گشاید که با تعالیم انبیاء و آیات قرآن کریم همخوانی دارد.

بخش چهارم: عرفان نظری و عملی

تمایز عرفان نظری و عملی

صائن‌الدین، عرفان نظری را به دلیل نیاز به نفی جهل و فهم حقایق، دشوارتر از عرفان عملی می‌داند. عرفان عملی، با تکیه بر اعمال ظاهری مانند ذکر و روزه، آسان‌تر است، اما عرفان نظری نیازمند تهذیب عمیق‌تر نفس و کنترل ذهن است. این تمایز، گویی تفاوت میان سفری ظاهری و سفری باطنی به سوی حقیقت است.

دشواری عرفان نظری

عرفان نظری، به دلیل نیاز به مهار ذهن و نفی جهل، دشوارتر از اعمال ظاهری عرفان عملی است. عارف نظری، گویی با تازیانه تأمل، ذهن را از پراکندگی بازمی‌دارد و به سوی وحدت رهنمون می‌شود. این تلاش، نیازمند شجاعتی است که جز با تهذیب نفس ممکن نیست.

درنگ: عرفان نظری، به دلیل نیاز به نفی جهل و کنترل ذهن، دشوارتر از عرفان عملی است که بر اعمال ظاهری متکی است.

جمع‌بندی بخش چهارم

عرفان نظری، با تأکید بر فهم حقایق و نفی جهل، مسیری دشوارتر از عرفان عملی است. صائن‌الدین با تبیین این تمایز، نشان می‌دهد که عرفان نظری، نیازمند تهذیب عمیق‌تر نفس است که سالک را به وصول به حقایق الهی رهنمون می‌سازد.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی

مبحث جلسه بیست‌وششم از «تمهید القواعد» صائن‌الدین ترکه، به کاوش در روش عرفانی و نقدهای مخالفان آن پرداخته است. این نوشتار، با بازنویسی و تحلیل محتوای اصلی، نشان داد که صائن‌الدین با رویکردی منطقی و جوانمردانه، ابتدا استدلال‌های مخالفان را تقویت کرده و سپس به نقد آن‌ها پرداخته است. روش عرفانی، برخلاف فلسفه که بر استدلال عقلی متکی است، بر صفا و تهذیب نفس تأکید دارد که به وصول به حقایق ربوبی و قرب الهی منجر می‌شود. این صفا، از طریق ریاضت شرعی و عقلی، همراه با تخلیه و تحلیه، حاصل می‌گردد. نقدهای مخالفان، مشابه اتهامات کافران به انبیاء است که نفی کثرت را نتیجه جنون می‌دانستند. تمایز میان انسان، حیوان و انسان کامل، و تعریف انسان به انس با معبود، عمق تأملات عرفانی را نشان می‌دهد. پیوند این مباحث با آیات قرآن کریم، مانند «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا» (سوره شمس، آیه ۹)، بر غنای معرفتی این اثر می‌افزاید. این تحلیل، منبعی ارزشمند برای پژوهشگران عرفان نظری و عملی، فلسفه و کلام اسلامی است که با نگاهی جامع و چندجانبه، راهی به سوی حقیقت می‌گشاید.

با نظارت صادق خادمی