در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تمهید القواعد 31

متن درس





تحلیل و تبیین اشتراک وجود در تمهید القواعد

تحلیل و تبیین اشتراک وجود در تمهید القواعد

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۳۱)

دیباچه

کتاب «تمهید القواعد»، تألیف صائن‌الدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، حکیم و عارف برجسته قرون هشتم و نهم هجری، اثری است سترگ در عرفان نظری که با نگاهی استدلالی و شهودی، به تبیین مبانی عرفان اسلامی و دفاع از آن در برابر شبهات می‌پردازد. این اثر، با پیوند عقل و شهود، عرفان را به مثابه دانشی متعالی معرفی می‌کند که نه تنها با معرفت عقلی سازگار است، بلکه آن را به سوی افق‌های متعالی‌تر رهنمون می‌سازد. در این نوشتار، محتوای درس‌گفتار سی‌ویکم، که به تاریخ هشتم امرداد ۱۳۷۵ هجری شمسی ضبط شده، با نگاهی دقیق و روش‌مند بازنویسی شده است. محور این بخش، تبیین اشتراک وجود و بداهت حقیقت آن است که با رویکردی تحلیلی و استدلالی، شبهات و دیدگاه‌های مختلف را بررسی می‌کند. این بازنویسی، با حفظ تمامی جزئیات و محتوای اصلی، به زبانی فصیح و معیار نگاشته شده تا اثری منسجم و شایسته پژوهش‌های علمی ارائه دهد.

بخش نخست: بداهت حقیقت وجود و اشتراک آن

حقیقت وجود، به دلیل بداهت ذاتی‌اش، از نیاز به استدلال بی‌نیاز است. این بداهت، نه تنها حقیقت وجود را به مثابه بنیادی‌ترین مفهوم هستی‌شناختی، بلکه اشتراک وجود را نیز به صورت بديهي اثبات می‌کند. اشتراک وجود، در اینجا به معنای لحاظ وحدت در حقیقت وجود است که با بداهت آن ملازمه دارد. به بیان دیگر، وجود، چونان نوری یگانه، در همه موجودات ساری است و این وحدت، خود گواهی بر اشتراک معنوی آن می‌دهد.

درنگ: بداهت حقیقت وجود، اشتراک معنوی آن را نیز بديهي می‌سازد، زیرا وحدت وجود، ملاك اشتراک آن است.

این دیدگاه، ریشه در آرای حکیمان و عارفان اسلامی، به‌ویژه ابن‌سینا و ابن‌عربی، دارد. در فلسفه ابن‌سینا، وجود به عنوان مفهومی بديهي، پایه تمام احکام وجودشناختی است. در عرفان نظری ابن‌عربی نیز، وحدت وجود، محور تبیین اشتراک معنوی است که در آن، وجود چونان جوهری واحد در همه تعینات ظهور می‌یابد. ملازمه میان بداهت و اشتراک، نشان‌دهنده پیوند عمیق میان عقل و شهود در عرفان اسلامی است.

بخش دوم: نقد اشتراک لفظی و تباین وجود

اگر وجود را از حیث مفهوم و مصداق متباين فرض کنیم، تصور اشتراک لفظی آن با دشواری مواجه می‌شود. زیرا بدون وحدت معنایی، نمی‌توان معنای مشترکی برای وجود در مصادیق گوناگون تصور کرد. به دیگر سخن، اگر وجود در هر مصداق، معنایی متمایز داشته باشد، دیگر نمی‌توان آن را به عنوان مفهومی واحد در نظر گرفت، و این امر به تعطیلی معنا و نظام معرفتی منجر می‌شود.

درنگ: اشتراک لفظی وجود، به دلیل فقدان معنای مشترک، با مشکل مفهومی مواجه است و تباین وجودات، نظام معرفتی را مختل می‌کند.

این نقد، به دیدگاه قائلان به تباین وجودات اشاره دارد که در فلسفه اسلامی، به‌ویژه در برابر نظریه وحدت وجود، مطرح شده است. صائن‌الدین ترکه، با تأکید بر اشتراک معنوی، این دیدگاه را رد می‌کند و نشان می‌دهد که وجود، به مثابه جریانی یگانه، در همه موجودات حضور دارد و نمی‌توان آن را به معانی متکثر و متباين فروکاست.

بخش سوم: تنبیهات در تبیین اشتراک وجود

صائن‌الدین در تبیین اشتراک وجود، به جای استدلال‌های پیچیده، از تنبیهات بهره می‌گیرد. این تنبیهات، چونان چراغ‌هایی روشنگر، به هدف مزید تبصره و روشن‌سازی مفاهیم متعالی نگاشته شده‌اند. این روش، با اصل قرآنی هم‌خوانی دارد که می‌فرماید:

فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ

پس بشارت ده به بندگانم، کسانی که به سخن گوش فرا می‌دهند و بهترین آن را پیروی می‌کنند (سوره زمر، آیات ۱۷-۱۸).

این آیه کریمه، بر اهمیت دریافت و تأمل در بهترین معانی تأکید دارد و روش تنبیهات صائن‌الدین را تأیید می‌کند که به جای جدل‌های پیچیده، به روشن‌سازی شهودی و عقلی می‌پردازد.

درنگ: تنبیهات صائن‌الدین، روشی عرفانی برای روشن‌سازی مفاهیم متعالی است که با روح قرآن کریم هم‌سو است.

بخش چهارم: استدلال بر اشتراک معنوی وجود

یکی از استدلال‌های کلیدی صائن‌الدین برای اثبات اشتراک معنوی وجود، چنین است:

ثمّ، أنّ بداهةَ الحقيقة وإن استلزمت بداهةَ اشتراكها، لكنّ المصنّفَ قد أفاد هيهنا بوجوهٍ منبّهةٍ مزيدآ للتَّبصرة، من جملتها: أنّ مفهومَ الوجود المعلوم بالبديهة لو لم يكن مشتركآ بين جميع الموجودات، لم يلزم من فرض انتفائه عن الكلّ، انتفاءُ الكلّ بالكليّة، لكنَّ التالي باطلٌ؛ لأنّا نعلم بالضَّرورة أنّ كلَّ ما ليس له مفهوم الكون المعلوم بالبديهة، فهو منفيٌّ بالكليّة.

اگر مفهوم وجود، که به بداهت معلوم است، میان همه موجودات مشترک نباشد، از فرض انتفای آن از همه موجودات، نباید انتفای همه موجودات به‌طور کامل لازم آید؛ اما این تالی باطل است، زیرا به ضرورت می‌دانیم که هرچه مفهوم کون (هستی) بديهي را نداشته باشد، به‌طور کامل منتفی است.

این استدلال، که از نوع برهان انّی است، از معلول (رفع کل با رفع وجود) به علت (اشتراک وجود) می‌رسد. به بیان دیگر، اگر وجود مشترک نباشد، با رفع آن باید چیزی باقی بماند، اما چون با رفع وجود، همه موجودات منتفی می‌شوند، پس وجود مشترک است و در همه تعینات حضور دارد، چونان جویباری که در همه شاخه‌هایش جاری است.

درنگ: اشتراک معنوی وجود، با استدلال رفع کل در صورت رفع وجود، تثبیت می‌شود و نشان‌دهنده وحدت وجود در همه تعینات است.

بخش پنجم: تمایز اشتراک مفهومی و مصداقی

استدلال‌های اشتراک وجود، یا بر وحدت مفهومی (اشتراک مفهوم وجود) دلالت دارند یا بر وحدت مصداقی (وحدت حقیقت وجود). اگر استدلال بر اشتراک مفهومی باشد، این وحدت مفهومی به وحدت مصداقی منجر می‌شود، زیرا مفهوم واحد از مصادیق متباين انتزاع نمی‌شود. صائن‌الدین، با این تمایز، بر این نکته تأکید می‌کند که وحدت مفهومی وجود، خود گواهی بر وحدت مصداقی آن است.

درنگ: وحدت مفهومی وجود، به دلیل عدم انتزاع مفهوم واحد از متباينات، به وحدت مصداقی منجر می‌شود.

این دیدگاه، ریشه در منطق و فلسفه اسلامی دارد که میان مفهوم و مصداق تمایز قائل است. صائن‌الدین با این استدلال، به تثبیت اشتراک معنوی وجود می‌پردازد و نشان می‌دهد که وجود، چونان خورشیدی واحد، در همه موجودات می‌درخشد.

بخش ششم: اشکال شارح و نقد آن

شارح اشکال می‌کند که اشتراک معنوی وجود نزد مشائیان (وجود زاید بر ماهیت) با اشتراک معنوی نزد عارفان (وحدت شخصی وجود) متفاوت است:

لا يقال: المبيَّن في سائر كتبه إنّما هو اشتراک معنى الوجود على ما اصطلح عليه المشّاؤون، لأنّ كلامه فيها معهم وعلى نهجهم، فلا يلزم حينئذ من ذلک البيان اشتراک الوجود بالمعنى الذي نحن بصدده، لما تبيَّن بالفرق بين المعنيين حسب الإصطلاحين.

اشکال نشود که آنچه در دیگر کتاب‌های مصنف برهانی شده، اشتراک معنوی وجود به اصطلاح حکیمان مشائی است، زیرا طرف بحث او در آن کتاب‌ها مشائیان هستند و بر روش آن‌ها نوشته شده است. بنابراین، از آن بیان، اشتراک وجود به معنایی که ما در صدد آن هستیم (اشتراک حقیقت وجود) لازم نمی‌آید، زیرا تفاوت میان این دو معنا در اصطلاح عارف و حکیم آشکار است.

پاسخ شارح، که ماتن را به دفاع از وجود حقیقی در برابر وجود مفهومی (دیدگاه اشراقی) نسبت می‌دهد، به این صورت است:

لأنّا نقول: إنّ ما ذهَب إليه المصنّفُ من معنى الوجود، إنّما هو الحقيقيُّ الَّذي ذهَب إليه المحقّقونَ لا الاعتباري، كما هو رأي بعض المتأخّرين.

ما می‌گوییم: آنچه مصنف از معنای وجود بیان کرده، وجود حقیقی است که محققان و عارفان به آن معتقدند، نه وجود اعتباری، چنان‌که رأی برخی از متأخران (شیخ اشراق) است.

اما این پاسخ، به دلیل انحراف از موضوع اشکال، مناسب نیست. اشکال مستشکل، بر تفاوت اشتراک معنوی مشائی و عرفانی متمرکز بود، نه بر مفهومی یا حقیقی بودن وجود. شارح، به جای پاسخ به این تفاوت، به نقد دیدگاه اشراقی می‌پردازد که از موضوع خارج است.

درنگ: اشکال شارح به تفاوت اشتراک مشائی و عرفانی است، اما پاسخ او به نقد دیدگاه اشراقی منحرف شده و از موضوع اشکال خارج است.

بخش هفتم: نقد دیدگاه اشراقی و تبیین اصالت وجود

إذا عرفتَ هذا فنقول: إنّ هذا الفاضل لو أراد بما ذكره، أنّ التحقّقَ في الاعتبار لا يكون له تحقّقٌ في الأعيان زائدآ على نفسه، فهو حقٌّ، لكن لا يلزم من ذلک أن يكون نفسُه من الأمور الاعتباريّة. وإن أراد به أنّ حقيقتَه إنّما يلزمها شيء من المفهومات الاعتباريّة، ويحصل من اجتماع الأمرين مجموعُ أمرٍ اعتباريٍّ، فلا منازعةَ لنا في ذلک، لكن لا يلزم من ذلک كونُ الوجود نفسُه أمرآ اعتباريّآ. وإن أراد به أنّ نفسَ ذلک التحقّق من الاعتبارات العقليّة، فمن البيِّن أنّه ليس كذلک؛ لأنّ لكلِّ واحدةٍ من الماهيّات الموجودة في الأعيان تحقّقآ وهويّةً عينيّةً، فذلک التَّحقّقُ والهويّةُ لو كانتا زائدتيْن عليه، كان نفسُ التحقّق العيني من الأمور الحقيقيّة؛ لأنّ ما به يَتقوّمُ الأمرُ الحقيقيُّ ويَتحقّقُ به، لابدّ وأن يكونَ حقيقيّآ.

اگر این فاضل (شیخ اشراق) مرادش این باشد که تحقق در اعتبار، تحققی زاید بر خودش در اعیان ندارد، این سخن درست است، اما از آن لازم نمی‌آید که خود وجود از امور اعتباری باشد. اگر مرادش این باشد که حقیقت وجود، مفهومی اعتباری را لازم دارد و از اجتماع این دو، مجموعی اعتباری حاصل می‌شود، ما در این سخن منازعه‌ای نداریم، اما این نیز به معنای اعتباری بودن خود وجود نیست. اما اگر مرادش این باشد که نفس تحقق و اصل هستی از اعتبارات عقلی است، بطلان این سخن آشکار است، زیرا هر یک از ماهیات موجود در اعیان، تحقق و هویتی عینی دارد که نمی‌تواند اعتباری باشد، زیرا تحقق عینی نیازمند وجود حقیقی است.

این نقد، به دیدگاه اشراقی که وجود را مفهومی و ماهیت را اصیل می‌داند، اشاره دارد. صائن‌الدین با رد این دیدگاه، اصالت وجود را تثبیت می‌کند و نشان می‌دهد که تحقق عینی اشیا، تنها با وجود حقیقی ممکن است، نه با مفهومی اعتباری.

درنگ: دیدگاه اشراقی، که وجود را مفهومی می‌داند، به دلیل مغالطه خلط مفهوم و مصداق، مردود است و اصالت وجود را نمی‌توان نفی کرد.

بخش هشتم: تمایز وجود زاید و وجود عینی

عارفان وجود را عین اشیا و متحد با آنها می‌دانند، در حالی که مشائیان آن را زاید بر ماهیت می‌شمارند. اشتراک معنوی عرفانی، بر وحدت شخصی وجود استوار است، در حالی که اشتراک مشائی، بر وجود زاید مبتنی است.

درنگ: تفاوت بنیادین میان عرفان و فلسفه مشائی در تبیین وجود است؛ عارفان وجود را عین اشیا می‌دانند، در حالی که مشائیان آن را زاید بر ماهیت می‌شمارند.

این تمایز، به تفاوت نگرش متافیزیکی عرفان نظری و فلسفه مشائی اشاره دارد. عرفان ابن‌عربی، وجود را چونان روحی واحد می‌بیند که در همه تعینات جاری است، در حالی که فلسفه مشائی، وجود را به مثابه صفتی زاید بر ماهیت می‌نگرد.

بخش نهم: جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

درس‌گفتار سی‌ویکم «تمهید القواعد» به تبیین اشتراک وجود و بداهت حقیقت آن اختصاص دارد. صائن‌الدین ترکه، با تأکید بر بداهت حقیقت وجود، اشتراک معنوی آن را نیز بديهي می‌داند و با استدلال‌هایی نظیر رفع کل با رفع وجود، وحدت وجود را تثبیت می‌کند. او با نقد دیدگاه اشراقی و تمایز میان اشتراک مشائی و عرفانی، به دفاع از وحدت شخصی وجود می‌پردازد. اشکال شارح، که از موضوع اصلی منحرف شده، نشان‌دهنده ضرورت پاسخ‌گویی دقیق در مباحث عرفانی است. این اثر، با پیوند عقل و شهود، عرفان را به مثابه دانشی متعالی معرفی می‌کند که نه تنها با عقل سازگار است، بلکه آن را به سوی حقیقت متعالی هدایت می‌کند.

«تمهید القواعد» منبعی ارزشمند برای پژوهشگران عرفان و فلسفه اسلامی است که با روش‌شناسی استدلالی، به تبیین مبانی عرفان نظری می‌پردازد. این اثر، چونان چراغی فروزان، راه را برای فهم عمیق‌تر حقیقت وجود و وحدت آن هموار می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی