متن درس
تمهید القواعد: کاوشی در وحدت وجود و نقد تشکیک
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۳۵)
دیباچه
کتاب «تمهید القواعد»، اثر صائنالدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، حکیم و عارف برجسته قرن هشتم و نهم هجری، یکی از آثار برجسته در عرفان نظری است که به بررسی عمیق مفاهیم وجود، وحدت، و کثرت از منظری عرفانی و فلسفی میپردازد. این اثر، با تکیه بر روشهای استدلالی و شهودی، تلاش دارد تا حقیقت وجود را در پرتو وحدت شخصی و نقد دیدگاههای تشکیکی فیلسوفان تبیین کند. در این نوشتار، محتوای درسگفتار سی و پنجم از این اثر، با رویکردی علمی و منسجم، به گونهای بازنویسی شده که پاسخگوی نیازهای پژوهشی و تأملات عمیق در حوزه عرفان نظری باشد. هدف آن است که با نگاهی دقیق به مباحث وجود، وحدت، و کثرت، خواننده را به سوی فهمی ژرفتر از حقیقت هستی رهنمون سازد.
بخش یکم: وحدت شخصی وجود و نقد تشکیک
مفهوم وحدت وجود در عرفان نظری
بحث وحدت وجود، یکی از بنیادیترین مسائل در عرفان نظری است که میان عارفان و حکیمان اختلافنظرهایی را برانگیخته است. این اختلاف، بیش از آنکه به تباین وجودات بازگردد، به مسأله تشکیک یا عدم تشکیک در وجود معطوف است. عارفان و حکیمان، اتفاقنظر دارند که وجودات در ذات خود متباین نیستند، بلکه در نحوه تحقق و ظهورشان تفاوت دارند. حکیم، کثرت را در ذات وجود میجوید، گویی که کثرت، همچون وحدت، در جوهر وجود ریشه دارد. اما عارف، کثرت را اعتباری میداند و معتقد است که تعینات، صرفاً در ظرف ظهورات پدیدار میشوند، نه در ذات وجود. به تعبیر عارف، وجود منحصر به حق است و کثرت در آن راه ندارد.
این دیدگاه عرفانی، وجود را به مثابه نوری یگانه مینگرد که در مراتب گوناگون ظهور مییابد، اما ذات آن از هرگونه تعدد و کثرت مبراست. همانگونه که خورشید در آیینههای مختلف به شکلهای گوناگون منعکس میشود، اما ذات نور خورشید یکی است، وجود نیز در تعینات خود ظهور میکند، بدون آنکه ذاتش متکثر گردد.
اشتراک معنوی وجود و محدودیتهای آن
بحث اشتراک معنوی وجود، یکی از محورهای کلیدی در این گفتار است. مفهوم وجود، به عنوان یک مفهوم کلی، در نگاه عارف و حکیم، مشترک میان موجودات است. اما این اشتراک، تنها در سطح مفهومی است و نمیتواند به تنهایی نشان دهد که آیا کثرت در ذات وجود وجود دارد یا خیر. از مفهوم وجود به مصداق آن راه مییابیم، اما این مصداق، آیا کثرتی ذاتی دارد یا تنها تعیناتی در ظرف ظهورات است؟ این پرسش، از حوزه اشتراک معنوی خارج است و نیازمند بررسی عمیقتر است.
عارف بر آن است که وجود، یگانه است و جز حق، وجود دیگری نیست. سایر موجودات، تعینات و ظهورات حقاند، نه وجودات مستقل. به بیان دیگر، هستی حق است و مابقی، نمودهایی هستند که در ظرف تعینات، ظهور فعلی مییابند. این دیدگاه، با تکیه بر وحدت شخصی وجود، کثرت را به ظرف ظهورات محدود میکند و ذات وجود را از هرگونه تعدد مبرا میداند.
درنگ: وجود در نگاه عرفانی، یگانه و منحصر به حق است. کثرت، اعتباری است و در ظرف ظهورات پدید میآید، نه در ذات وجود. این دیدگاه، برخلاف نظر حکیمان، کثرت را از جوهر وجود نفی میکند و هستی را به وحدت مطلق بازمیگرداند.
بخش دوم: برهان دوم در اثبات وحدت وجود
متن عربی و ترجمه برهان دوم
برهان دوم در اثبات وحدت وجود، به شرح زیر در متن اصلی آمده است:
الثاني: أنّه لو لم يكن واجبآ لكان ممكنآ أو ممتنعآ، ضرورةَ اندراجِ جميعَ المفهومات تحتَ الموادّ الثَّلاث. والأوّلُ محالٌ؛ إذ الممكنُ ما يَقبلُ لذاته الوجودَ والعدمَ، والشيءُ لا يَقبلُ نفسَه ولا نقيضَه. والثّاني أيضآ محالٌ؛ إذ الممتنعُ معدومٌ، والوجودُ موجودٌ لما تقدَّم، ولأنّ امتناعَه يَقتضي انتفاءَ الموجودات، ضرورةَ وجوبِ اتّصاف الخاصّ بما يتّصفُ به العامُ المطلقُ.
ترجمه: اگر وجود مطلق واجب نباشد، باید ممكن یا ممتنع باشد؛ زیرا بدیهی است که همه مفاهیم در ضمن مواد سهگانه (واجب، ممكن، ممتنع) جای میگیرند. قسم اول محال است؛ زیرا ممكن آن است که بهطور ذاتی، وجود و عدم را بپذیرد، حال آنکه شیء نه خود را میپذیرد و نه نقيض خود را. قسم دوم نیز محال است؛ زیرا ممتنع، معدوم است و وجود، به دلیلی که گذشت، موجود است. همچنین، امتناع وجود، اقتضای انتفای همه موجودات را دارد؛ زیرا بدیهی است که خاص، به احکام عام مطلق متصف میشود.
تبیین برهان دوم
این برهان، با استناد به تقسیم منطقی مواد سهگانه (واجب، ممكن، ممتنع)، میکوشد نشان دهد که وجود مطلق، نمیتواند ممكن یا ممتنع باشد و ناگزیر واجب است. وجود، به دلیل ذات خود، نمیتواند ممكن باشد؛ زیرا ممكن، آن است که بهطور ذاتی، وجود و عدم را بپذیرد. اما وجود، نمیتواند خود را بپذیرد، چرا که این امر به اجتماع مثلان میانجامد، و نیز نمیتواند نقيض خود (عدم) را بپذیرد، زیرا این امر به اجتماع نقيضان منجر میشود. به همین ترتیب، وجود نمیتواند ممتنع باشد؛ زیرا ممتنع، معدوم است و وجود، بهطور ذاتی موجود است. همچنین، اگر وجود ممتنع باشد، تمامی موجودات باید منتفی شوند، زیرا احکام عام مطلق (وجود) بر مصادیق خاص آن (موجودات) جاری است.
به تعبیری، وجود را میتوان به چشمهای زلال تشبیه کرد که همه جویبارهای هستی از آن سرچشمه میگیرند. اگر این چشمه خشک شود، جویبارها نیز ناپدید میشوند. از اینرو، امتناع وجود، به معنای نابودی همه موجودات است، که محال است.
درنگ: برهان دوم، با تکیه بر تقسیم مواد سهگانه، نشان میدهد که وجود مطلق، نه ممكن است و نه ممتنع، بلکه واجب است. این برهان، کثرت را از ذات وجود نفی میکند و وحدت وجود را به عنوان تنها حقیقت هستی اثبات مینماید.
بخش سوم: نقد متأخران بر برهان دوم
اشکال برخی متأخران و پاسخ به آن
برخی از متأخران، در نقد این برهان، دو رویکرد را برگزیدهاند:
الف) شق دوم (امتناع وجود): برخی معتقدند که وجود، در خارج هويت ندارد و تنها در ذهن، به عنوان معقول ثانی فلسفی، به شیء متصف میشود. این گروه، به سخن خواجه نصیرالدین طوسی استناد کردهاند که وجود را از معقولات ثانویه فلسفی دانسته است. متن عربی این اشکال چنین است:
وقد تعرَّض بعضُ المتأخّرين لجوابه: فمنهم مَنْ اختارَ الشقَّ الثاني، وجعَل معنى اتّصافِ الشَّيء بالوجود أنّه بحالةٍ إذا حضَر في الذَّهن اتّصفَ بالوجود، كما يتّصفُ الأمورُ الخارجيّةُ بالوجوب والإمكان، مع عدم هويّتهما في الخارج، كذلک الوجودُ ليس له هويّةٌ في الخارج، مستندآ في ذلک إلى مجرّدِ تصريحِ الفاضل الطوسي؛ بأنّه من المعقولات الثّانية.
ترجمه: برخی از متأخران در پاسخ به این برهان برآمدند. برخی شق دوم را اختیار کرده و معنای اتصاف شیء به وجود را اینگونه دانستند که شیء به گونهای است که وقتی در ذهن حاضر شود، به وجود متصف میگردد، همانگونه که امور خارجی به وجوب و امکان متصف میشوند، با آنکه وجوب و امکان در خارج هويت ندارند. به همین ترتیب، وجود نیز در خارج هويت ندارد. استناد این شخص به سخن خواجه طوسی است که وجود را از معقولات ثانویه فلسفی دانسته است.
شارح، این دیدگاه را نقد کرده و معتقد است که مقصود خواجه، مفهوم وجود است، نه مصداق آن. بنابراین، استناد به سخن خواجه در این مقام، نادرست است. وجود در خارج، مصداقی عینی دارد و نمیتوان آن را صرفاً به معقول ثانی فروکاست.
ب) شق اول (امکان وجود): گروهی دیگر، امکان وجود مطلق را برگزیدهاند و استدلال کردهاند که وجود مطلق، به صورت کلی طبیعی و لابشرط، امری واحد نیست، بلکه امور متکثری است که بر واجب و ممکنات صادق است. متن عربی این اشکال چنین است:
ومنهم مَن اختارَ الشقَّ الأوّل مُطْنَبآ فيه بما مرجعُه إلى أنّ الوجودَ المطلقَ إذا أُخِذَ لا بشرط شيء؛ أعني الكلّيَّ الطبيعيَّ، لا يكون أمرآ واحدآ؛ بل أمورٌ متكثّرةٌ؛ إذ الوجودُ المطلقُ يصدقُ على وجود الواجب والممكنات، فيكون بعضٌ من الوجود المطلق واجبآ وبعضُه ممكنآ خاصّآ.
ترجمه: برخی شق اول را اختیار کرده و سخن را دراز کردهاند که خلاصه آن چنین است: وجود مطلق، اگر به صورت کلی طبیعی و لابشرط اخذ شود، امری واحد نیست، بلکه امور متکثری است؛ زیرا وجود مطلق بر وجود واجب و ممکنات صادق است، پس برخی از وجود مطلق واجب و برخی دیگر ممکن خاص است.
پاسخ به این اشکال، آن است که تكثر، تنها در مصادیق و افراد یک حقیقت متصور است، نه در نفس حقیقت آن مفهوم کلی طبیعی. همانگونه که مفهوم «انسان» در ذات خود تعددی ندارد، بلکه تعدد در افراد آن (زید، عمر، بکر) پدید میآید، وجود نیز در ذات خود متکثر نیست. این تشبیه، به زیبایی نشان میدهد که کثرت، امری عرضی و متعلق به ظهورات است، نه ذات وجود.
نقد شارح بر دیدگاه متأخران
شارح، با اشاره به تناقض ظاهری در سخنان حکیمان، میگوید که فیلسوفان از یکسو معتقدند که «لابشرط یجتمع مع الف شرط» (یعنی وجود لابشرط میتواند با شرطهای مختلف جمع شود)، و از سوی دیگر، قائل به ایناند که «صرف الشیء لایتثنی و لایتکثر» (حقیقت شیء، نه دوگانه میشود و نه متکثر). این تناقض ظاهری، با این توضیح رفع میشود که تكثر و تعدد، در ظرف افراد و مصادیق رخ میدهد، نه در ذات حقیقت وجود. وجود، مانند مفهوم «آب» است که در ذات خود یکی است، اما در ظروف مختلف (کوزه، لیوان، دریا) بهصورت متکثر ظاهر میشود. بنابراین، وجود مطلق، در ذات خود از کثرت و تعدد مبراست.
بخش چهارم: جمعبندی و پیوند با آیات قرآن کریم
جمعبندی مباحث
بحث وحدت وجود، در این گفتار، با تکیه بر برهان دوم و نقدهای وارد بر آن، به روشنی نشان داد که وجود مطلق، نه ممكن است و نه ممتنع، بلکه واجب است. این وجوب، به معنای وحدت ذاتی وجود است که کثرت را به ظرف ظهورات و تعینات محدود میکند. عارف، برخلاف حکیم، به دنبال اثبات واجبالوجود به عنوان موجودی در رأس نیست، بلکه وجود را خود واجب میداند و همه موجودات را ظهورات و تعینات آن میبیند. این دیدگاه، با شهود عرفانی و استدلال عقلی، حقیقت هستی را به وحدت مطلق بازمیگرداند.
نقدهای متأخران، اگرچه تلاشی برای پاسخ به این برهان است، اما به دلیل خلط میان مفهوم و مصداق وجود، یا محدود کردن بحث به ظرف ذهن، از حقیقت عرفانی دور میمانند. عارف، با تکیه بر شهود و تنبیه، به جای اثبات، به وصول حقیقت دعوت میکند.
پیوند با آیات قرآن کریم
این دیدگاه عرفانی، با آیات قرآن کریم نیز پیوندی عمیق دارد. در سوره حمد، آنجا که میفرماید:
إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ
ترجمه: تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم.
این آیه، به زیبایی وحدت وجود را نشان میدهد. عارف، در «إِيَّاكَ» و «نَعْبُدُ»، تنها یک حقیقت را میبیند که در ظهورات مختلف متجلی میشود. نعبد، ظهوری است از همان ایاک، و کثرت ظاهری، در ذات وحدت محو میگردد. این آیه، به مثابه آیینهای است که حقیقت یگانه وجود را در برابر دیدگان عارف قرار میدهد.
نتیجهگیری
کتاب «تمهید القواعد»، با تکیه بر برهانهای عقلی و شهود عرفانی، راهی نو به سوی فهم حقیقت وجود میگشاید. در این گفتار، برهان دوم، با استدلالی دقیق، نشان داد که وجود مطلق، واجب است و کثرت، تنها در ظرف ظهورات متصور است. نقدهای متأخران، هرچند تلاشی برای فهم این حقیقت است، اما به دلیل محدودیت در ظرف مفهومی یا خلط میان مفهوم و مصداق، از حقیقت عرفانی فاصله میگیرند. عارف، با دعوت به وصول و شهود، خواننده را به سوی تجربهای ژرف از وحدت وجود فرا میخواند، تجربهای که در آن، همه کثرات در نور یگانه حق محو میشوند.
با نظارت صادق خادمی