در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تمهید القواعد 42

متن درس





تحلیل و تبیین عرفان نظری در تمهید القواعد: نقد و بررسی مسائل هستی‌شناسی

تحلیل و تبیین عرفان نظری در تمهید القواعد: نقد و بررسی مسائل هستی‌شناسی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۴۲)

دیباچه

کتاب «تمهید القواعد»، اثر گران‌سنگ صائن‌الدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، حکیم و عارف برجسته قرن هشتم و نهم هجری، یکی از آثار برجسته در قلمرو عرفان نظری است که با نگاهی ژرف به مسائل بنیادین هستی‌شناسی، به‌ویژه وحدت وجود و وجوب ذاتی، پرداخته است. این اثر، با تلفیق عمیق حکمت مشائی و عرفان نظری، گفت‌وگویی روشمند میان دو سنت فکری را به نمایش می‌گذارد. نوشتار حاضر، با تمرکز بر جلسه چهل‌ودوم از درس‌گفتارهای این کتاب، به تحلیل و نقد آرای مشائین در باب واجب‌الوجود و پاسخ‌های عرفانی به آن‌ها می‌پردازد. هدف، تبیین دقیق مسائل مطرح‌شده، از جمله اشکال تکثر وجود و لحوق واجب به ماهیت‌ها، و ارائه پاسخ‌هایی است که در چارچوب عرفان نظری و با استناد به معارف قرآنی شکل گرفته‌اند. این نوشتار، با ساختاری منظم و زبانی روشن، به دنبال ارائه دیدگاهی جامع به پژوهشگران حوزه فلسفه و عرفان اسلامی است.

بخش نخست: اشکال تکثر وجود در واجب‌الوجود

بیان اشکال

یکی از مسائل بنیادین در هستی‌شناسی عرفانی، رابطه میان موجودیت عام (وجود کلی) و ذات واجب‌الوجود است. اشکالی که در این باره مطرح می‌شود، به تکثر وجود در واجب‌الوجود اشاره دارد. اگر موجودیت عام عین ذات واجب‌الوجود باشد، به نظر می‌رسد که واجب‌الوجود دارای دو وجود خواهد بود: یکی وجود در ظرف وجوب (ذات واجب) و دیگری وجود در ظرف موجودیت (واجب موجود). این تکثر وجود با بساطت ذات واجب‌الوجود، که از اصول بنیادین توحید است، ناسازگار به نظر می‌رسد.

متن عربی اشکال چنین است:

فاجاب عن ذلك بانه انما يلزم ذلك ان لو كانت الموجودية المشتركة بين الموجودات امرا مغايرا فى الاعيان لتلك الحقيقة و ليس كذلك

ترجمه: پاسخ داده شد که این اشکال تنها در صورتی لازم می‌آید که موجودیت مشترک میان موجودات، امری مغایر در اعیان با آن حقیقت (واجب) باشد، و حال آنکه چنین نیست.

درنگ: تکثر وجود و بساطت ذات

اشکال تکثر وجود، ریشه در تمایز میان ظرف ذهن و خارج دارد. تکثر وجود تنها در تحلیل ذهنی تصور می‌شود، اما در خارج، موجودیت عام عین ذات واجب‌الوجود است، که این عينيت با بساطت ذات الهی همخوانی دارد.

این اشکال با آیه شریفه‌ای از قرآن کریم همخوانی دارد که بر یگانگی و بساطت ذات الهی تأکید می‌ورزد:

قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ

ترجمه: بگو او خدای یگانه است.

این آیه، با تأکید بر احدیت الهی، هرگونه تکثر در ذات واجب‌الوجود را نفی می‌کند، گویی ذات الهی چون خورشیدی بی‌همتا در آسمان هستی می‌درخشد، بی‌آنکه سایه‌ای از تکثر بر آن افتد.

پاسخ مشائین به اشکال تکثر وجود

مشائین در پاسخ به این اشکال، تأکید دارند که تکثر وجود تنها در صورتی لازم می‌آید که موجودیت عام در خارج مغایر با ذات واجب‌الوجود فرض شود. اما در حقیقت، موجودیت عام در خارج عین ذات واجب‌الوجود است و هیچ مغایرتی میان آن‌ها وجود ندارد. مغایرت میان وجود و واجب تنها در ظرف ذهن و در تحلیل عقلی تصور می‌شود، نه در ساحت خارج.

متن عربی پاسخ چنین است:

بل الموجودية نفس تلك الحقيقة فى الاعيان، و ان كانت من العوارض الزائدة عليها بحسب العقول و الاذهان

ترجمه: بلکه موجودیت، عین آن حقیقت (واجب) در اعیان است، گرچه در عقول و اذهان، از عوارض زائد بر آن حقیقت محسوب می‌شود.

این پاسخ، گویی پلی است میان دو ساحل ذهن و خارج، که نشان می‌دهد آنچه در ذهن به‌صورت مغایرت تحلیل می‌شود، در خارج به وحدت و عينيت بازمی‌گردد. این دیدگاه با آیه دیگری از قرآن کریم همخوانی دارد:

لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ

ترجمه: نه زاده است و نه زاییده شده است.

این آیه، با نفی هرگونه تکثر یا مغایرت در ذات الهی، بر استقلال و بساطت واجب‌الوجود تأکید می‌ورزد.

جمع‌بندی بخش نخست

اشکال تکثر وجود، ریشه در تمایز میان تحلیل ذهنی و تحقق خارجی دارد. مشائین با تأکید بر عينيت موجودیت عام و ذات واجب‌الوجود در خارج، این اشکال را مرتفع می‌سازند. این پاسخ، نه‌تنها با اصول عقلانی سازگار است، بلکه با معارف قرآنی نیز همخوانی دارد، که ذات الهی را از هرگونه تکثر و مغایرت مبرا می‌داند.

بخش دوم: اشکال لحوق واجب به ماهیت‌ها

بیان اشکال

اشکال دیگری که بر دیدگاه مشائین وارد شده، به مسئله لحوق واجب‌الوجود به ماهیت‌ها مربوط است. اگر موجودیت عام عین ذات واجب‌الوجود باشد، و از آنجا که موجودیت عام بر ماهیت‌های ممکنات عارض می‌شود، آیا لازم نمی‌آید که ذات واجب‌الوجود نیز بر ماهیت‌ها عارض گردد؟ چنین لحوقی، به دلیل استقلال ذات واجب‌الوجود از هرگونه عروض، باطل و محال است.

متن عربی اشکال چنین است:

لايقال: اذا كانت الموجودية المشتركة نفس تلك الحقيقة فى الاعيان يلزم ان تكون تلك الحقيقة فى الاعيان لاحقة للماهيات، و ذلك باطل بالضرورة

ترجمه: گفته نشود که اگر موجودیت مشترک عین آن حقیقت در اعیان باشد، لازم می‌آید که آن حقیقت (واجب) در اعیان لاحق بر ماهیت‌ها شود، و این باطل است به ضرورت.

درنگ: لحوق واجب و تمایز ظرف ذهن و خارج

اشکال لحوق واجب به ماهیت‌ها، ناشی از خلط میان ظرف ذهن و خارج است. موجودیت عام تنها در ذهن به‌صورت عارض بر ماهیت‌ها تصور می‌شود، اما در خارج، جز حصص وجودی متخالف، چیزی تحقق ندارد.

این اشکال با آیه‌ای از قرآن کریم همخوانی دارد که بر استقلال واجب‌الوجود از هرگونه عروض تأکید می‌کند:

كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ ۚ لَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ

ترجمه: هر چیز جز ذات او نابودشدنی است. فرمانروایی از آن اوست و به‌سوی او بازگردانده می‌شوید.

این آیه، گویی نقشی است بر لوح هستی که فناپذیری ممکنات و استقلال ذات واجب‌الوجود را به تصویر می‌کشد.

پاسخ مشائین به اشکال لحوق

مشائین در پاسخ به این اشکال، تأکید دارند که لحوق موجودیت عام به ماهیت‌ها تنها در ظرف ذهن رخ می‌دهد و در خارج، هیچ اثری از این لحوق وجود ندارد. موجودیت عام در خارج، جز به‌صورت حصص وجودی (مانند وجود واجب یا وجود ممکنات) تحقق نمی‌یابد. بنابراین، واجب‌الوجود به ماهیت‌ها عارض نمی‌شود، زیرا موجودیت عام در خارج عین حصص وجودی است و وجود مستقلی ندارد.

متن عربی پاسخ چنین است:

لانه انما يلزم ذلك ان لو كان فى الاعيان من اللحوق المذكورة اثر، و ليس كذلك، فان للموجودية المشتركة حصصا مختلفة الحقايق

ترجمه: چرا که این اشکال تنها در صورتی لازم می‌آید که از عروض یادشده در اعیان اثری باشد، و حال آنکه چنین نیست، زیرا موجودیت مشترک دارای حصص با حقایق مختلف است.

برای تبیین این پاسخ، مشائین به تمثیلی از مشی (راه رفتن کلی) و ماشی (افراد راه‌رونده) استناد می‌کنند. مشی کلی در خارج وجود متمایزی ندارد، بلکه تنها حصص آن (مانند راه رفتن انسان یا اسب) در خارج موجودند. به همین ترتیب، موجودیت عام در خارج جز به‌صورت حصص وجودی تحقق نمی‌یابد.

متن عربی تمثیل چنین است:

كالماشى مثلا بالنسبة الى حصصه الموجودة فى الانسان و الفرس و غيرهما، فانه ليس للمشى المطلق فى الخارج وجود متميز فى تلك الماهيات عن حصصه المتخالفة

ترجمه: مانند ماشی (رونده) نسبت به حصص موجود در انسان و اسب و غیره، که مشی مطلق در خارج وجود متمایزی در این ماهیت‌ها، جدا از حصص متخالف آن، ندارد.

این تمثیل، گویی آینه‌ای است که تمایز میان مفاهیم کلی در ذهن و حصص متخالف در خارج را به روشنی بازمی‌تاباند. این دیدگاه با آیه‌ای از قرآن کریم همخوانی دارد:

وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَثَّ فِيهِمَا مِنْ دَابَّةٍ ۚ وَهُوَ عَلَىٰ جَمْعِهِمْ إِذَا يَشَاءُ قَدِيرٌ

ترجمه: و از نشانه‌های او آفرینش آسمان‌ها و زمین و آنچه از جنبندگان در آن دو پراکنده کرده است، و او هرگاه بخواهد بر گردآوردن آنان تواناست.

این آیه، با اشاره به تفاوت میان مخلوقات و وحدت الهی، بر عدم تحقق موجودیت عام به‌صورت مستقل در خارج تأکید می‌ورزد.

جمع‌بندی بخش دوم

اشکال لحوق واجب به ماهیت‌ها، ناشی از خلط میان ظرف ذهن و خارج است. مشائین با تأکید بر اینکه موجودیت عام در خارج جز به‌صورت حصص وجودی تحقق نمی‌یابد، این اشکال را مرتفع می‌سازند. تمثیل مشی و ماشی، این تمایز را به زیبایی نشان می‌دهد، و آیات قرآن کریم، با تأکید بر استقلال و وحدت ذات الهی، این پاسخ را تأیید می‌کنند.

بخش سوم: نقد عرفانی دیدگاه مشائین در باب حصه بودن واجب

بیان اشکال عرفانی

عارفان، در نقد دیدگاه مشائین که واجب‌الوجود را حصه‌ای به شرط لا (مشروط به عدم غیر) می‌دانند، استدلال می‌کنند که این دیدگاه به امکان ذاتی واجب‌الوجود منجر می‌شود. اگر واجب‌الوجود حصه‌ای در برابر حصص ممکنات باشد، باید دارای طبیعت کلی و افراد باشد. این طبیعت کلی یا فاقد افراد است، یا دارای افراد کثیر است، یا تنها یک فرد دارد. هر یک از این حالت‌ها با وجوب ذاتی واجب‌الوجود ناسازگار است.

متن عربی اشکال چنین است:

قلنا: ان الطبيعة الواجبة الملزومة لمطلق الوجود ان صح ان تكون ذات افراد ذهنية او عقلية، فلو وجد منها فرد و امتنعت الافراد الباقية، كانت الافراد كلها ممكنة بحسب ذاتها

ترجمه: می‌گوییم: اگر طبیعت واجب که ملزوم مطلق وجود است، بتواند دارای افراد ذهنی یا عقلی باشد، و اگر فردی از آن موجود شود و سایر افراد ممتنع باشند، همه افراد به لحاظ ذات، ممکن خواهند بود.

درنگ: ناسازگاری حصه بودن با وجوب ذاتی

فرض حصه بودن واجب‌الوجود، به دلیل دلالت بر مفهوم کلی و افراد، به امکان ذاتی منجر می‌شود. این امکان ذاتی با وجوب ذاتی واجب‌الوجود، که از اصول توحید است، ناسازگار است.

این نقد عرفانی با آیه‌ای از قرآن کریم همخوانی دارد که بر بی‌همتایی و وجوب ذاتی واجب‌الوجود تأکید می‌ورزد:

وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ

ترجمه: و هیچ‌کس همتای او نیست.

این آیه، گویی گواهی است بر یگانگی واجب‌الوجود که هرگونه تقسیم یا حصه‌بندی را از ساحت او دور می‌سازد.

تحلیل حالت‌های ممکن برای طبیعت واجب

عارفان استدلال می‌کنند که اگر واجب‌الوجود حصه‌ای به شرط لا باشد، طبیعت واجب یا فاقد افراد است، که وجود واجب‌الوجود را نفی می‌کند و با توحید ناسازگار است؛ یا دارای افراد کثیر است، که با توحید تناقض دارد؛ یا تنها یک فرد دارد، که به امکان ذاتی منجر می‌شود. زیرا وجود یک فرد و عدم تحقق سایر افراد، نشان‌دهنده امکان بالذات است، نه وجوب بالذات.

متن عربی تحلیل چنین است:

فلا يخلو من ان يكون الموجود منه واحدا او اكثر، و الثاني ظاهر البطلان

ترجمه: خالی نیست از اینکه موجود از آن یک فرد باشد یا بیشتر، و فرض دوم (چندین فرد) به‌وضوح باطل است.

این تحلیل، گویی شمشیری است که هرگونه فرض تکثر یا امکان ذاتی را از ساحت واجب‌الوجود می‌زداید. این دیدگاه با آیه‌ای از قرآن کریم همخوانی دارد:

قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ

ترجمه: بگو: بار خدایا، تویی که فرمانروایی را به هر که بخواهی می‌دهی و از هر که بخواهی بازمی‌ستانی.

این آیه، با تأکید بر استقلال و وحدت ذاتی واجب‌الوجود، هرگونه حصه‌بندی یا تکثر را نفی می‌کند.

امکان ذاتی و ناسازگاری با وجوب

اگر فرض شود که طبیعت واجب تنها یک فرد دارد و سایر افرادش محقق نیستند، این فرض به امکان ذاتی واجب‌الوجود منجر می‌شود. زیرا وجود یک فرد و عدم تحقق سایر افراد، نشان‌دهنده امکان بالذات است، که با وجوب ذاتی واجب‌الوجود ناسازگار است. این دیدگاه، دیدگاه مشائین را به چالش می‌کشد، زیرا حصه بودن واجب‌الوجود، آن را به ساحت ممکنات می‌کشاند.

متن عربی این استدلال چنین است:

فلو امتنع البعض لامتنع بالغير، و لو وجب البعض لوجب بالغير، فان ما بالذات لا يزول بالغير

ترجمه: اگر برخی از افراد ممتنع باشند، امتناع آن‌ها به‌واسطه غیر خواهد بود، و اگر برخی واجب باشند، وجوب آن‌ها نیز به‌واسطه غیر خواهد بود، زیرا آنچه ذاتی است، به‌واسطه غیر زائل نمی‌شود.

این استدلال، گویی نوری است که تاریکی امکان ذاتی را از ساحت واجب‌الوجود می‌زداید. این دیدگاه با آیه‌ای از قرآن کریم همخوانی دارد:

إِنَّ مَثَلَ عِيسَىٰ عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ ۖ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ

ترجمه: مثل عیسی نزد خدا همچون مثل آدم است که او را از خاک آفرید، سپس به او گفت: باش، پس شد.

این آیه، با تأکید بر وحدت و کمال ذاتی الهی، هرگونه امکان ذاتی را از واجب‌الوجود نفی می‌کند.

جمع‌بندی بخش سوم

نقد عرفانی بر دیدگاه مشائین، با تأکید بر ناسازگاری حصه بودن واجب‌الوجود با وجوب ذاتی، دیدگاه مشائین را به چالش می‌کشد. عارفان با استدلال به اینکه حصه بودن به مفهوم کلی و افراد منجر می‌شود، نشان می‌دهند که این دیدگاه به امکان ذاتی واجب‌الوجود می‌انجامد، که با اصول توحید و آیات قرآن کریم ناسازگار است.

بخش چهارم: پاسخ به اشکالات و تبیین نهایی

تبیین تفاوت واجب و ممکنات

تفاوت بنیادین میان واجب‌الوجود و ممکنات، در مسئله ماهیت و عدم آن نهفته است. در واجب‌الوجود، به دلیل نبود ماهیت زائد بر وجود، وجود عین ذات اوست. اما در ممکنات، به دلیل وجود ماهیت، وجود از ذات آن‌ها متمایز است. این تمایز، نه به سبب عروض مفهوم عام وجود، بلکه به دلیل ماهیت‌دار بودن ممکنات و بی‌ماهیت بودن واجب‌الوجود است.

متن عربی این تبیین چنین است:

فان الموجودية المشتركة ليست عين الحقيقة فى الواجب و لا غيرها فى الممكنات

ترجمه: زیرا موجودیت مشترک، نه در واجب عین حقیقت است و نه در ممکنات غیر آن‌هاست.

درنگ: تفاوت واجب و ممکنات

تفاوت واجب‌الوجود و ممکنات در ماهیت و عدم آن است. وجود در واجب‌الوجود عین ذات اوست، اما در ممکنات، به دلیل وجود ماهیت، از ذات متمایز است.

این تبیین با آیه‌ای از قرآن کریم همخوانی دارد:

إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ

ترجمه: پروردگار شما الله است که آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید، سپس بر عرش استیلا یافت.

این آیه، با تأکید بر استقلال و کمال ذاتی واجب‌الوجود، تفاوت او را با ممکنات، که مخلوقات او هستند، نشان می‌دهد.

نقد تباین وجودات در دیدگاه مشائین

مشائین، به تباین میان حصص وجودی قائل‌اند، در حالی که عارفان به تشکیک در مراتب وجود باور دارند. تباین وجودات आवة در دیدگاه مشائین، به معنای جدایی کامل وجودات است، که به جهل و تعطیلی فهم منجر می‌شود. اما تشکیک، که مراتب وجود را به‌صورت سلسله‌مراتبی و متصل می‌بیند، با وحدت وجود سازگارتر است.

این نقد با آیه‌ای از قرآن کریم همخوانی دارد:

اللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَحْمِلُ كُلُّ أُنْثَىٰ وَمَا تَغِيضُ الْأَرْحَامُ وَمَا تَزْدَادُ ۖ وَكُلُّ شَيْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدَارٍ

ترجمه: خدا می‌داند هر ماده‌ای چه در رحم دارد و آنچه را که رحم‌ها کاهش می‌یابد و آنچه را که افزایش می‌یابد، و هر چیز نزد او به اندازه است.

این آیه، با تأکید بر شمول و وحدت الهی، دیدگاه تشکیکی عارفان را تأیید می‌کند.

جمع‌بندی بخش چهارم

تبیین تفاوت واجب‌الوجود و ممکنات، بر اساس ماهیت و عدم آن، و نقد دیدگاه تباین در برابر تشکیک، نشان‌دهنده برتری دیدگاه عرفانی در تبیین وحدت وجود است. این تحلیل‌ها، با استناد به آیات قرآن کریم، بر یگانگی و کمال ذاتی واجب‌الوجود تأکید دارند.

جمع‌بندی نهایی

کتاب «تمهید القواعد»، با نگاهی ژرف به مسائل هستی‌شناسی عرفانی، گفت‌وگویی عمیق میان حکمت مشائی و عرفان نظری را به نمایش می‌گذارد. تحلیل اشکالات تکثر وجود و لحوق واجب به ماهیت‌ها، و پاسخ‌های مشائین و نقدهای عرفانی، نشان‌دهنده پیچیدگی و غنای این مباحث است. مشائین با تأکید بر عينيت موجودیت عام و ذات واجب‌الوجود در خارج، و تمایز آن در ظرف ذهن، اشکالات را مرتفع می‌سازند. اما عارفان، با نقد حصه بودن واجب‌الوجود، نشان می‌دهند که این دیدگاه به امکان ذاتی منجر می‌شود، که با وجوب ذاتی و اصول توحید ناسازگار است. آیات قرآن کریم، چون چراغی روشنگر، این تحلیل‌ها را تأیید می‌کنند و پیوند عمیق عرفان نظری با معارف قرآنی را به نمایش می‌گذارند. این اثر، برای پژوهشگران و دانشجویان حوزه فلسفه و عرفان اسلامی، منبعی گران‌قدر است که تأمل و مطالعه عمیق را می‌طلبد.

با نظارت صادق خادمی