در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تمهید القواعد 72

متن درس





تبیین وحدت وجود در عرفان نظری: بازخوانی تمهید القواعد

تبیین وحدت وجود در عرفان نظری: بازخوانی تمهید القواعد

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۷۲)

دیباچه

کتاب شریف تمهید القواعد، اثر جاودان صائن‌الدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، حکیم و عارف برجسته سده‌های هشتم و نهم هجری، دریچه‌ای است بسوی ژرف‌ترین معارف عرفان نظری که با نگاهی نقادانه به فلسفه مشائی، حقیقت وجود و وحدت آن را در برابر کثرت ظاهری تبیین می‌کند. این اثر، با تلفیق حکمت و عرفان، به کاوش در بنیادی‌ترین مسائل هستی‌شناسی می‌پردازد و با استدلال‌هایی عقلانی و شهودی، برتری دیدگاه عرفانی را در فهم حقیقت وجود آشکار می‌سازد. در این نوشتار، بخش بیست و سوم از این اثر گران‌سنگ، که در درس‌گفتارهای جلسه هفتاد و دوم تشریح شده، با نگاهی تحلیلی و روشمند بازنویسی شده است. هدف، ارائه متنی منسجم، وزین و متناسب با فضای پژوهشی است که نه تنها محتوای اصلی را به تمامی حفظ می‌کند، بلکه با توضیحات تفصیلی و پیوندهای معنایی، آن را برای خوانندگان فرهیخته غنی‌تر می‌سازد. همانند نوری که از یک گوهر درخشان ساطع می‌شود و سایه‌های کثرت را در خود ذوب می‌کند، این نوشتار می‌کوشد تا حقیقت وحدت وجود را در پرتو استدلال‌های عرفانی و قرآنی به تصویر کشد.

بخش نخست: نقد شبهه فلاسفه مشائی در باب افراد وجود

عارف در این بخش، با ارائه پاسخی قاطع به شبهه فلاسفه مشائی، که وجود را مقسم به افراد واجب، ممکن و ممتنع می‌دانند، به نفی این پیش‌فرض می‌پردازد. او با استدلالی روشمند، نشان می‌دهد که حقیقت وجود، فاقد افراد ذاتی است و آنچه فلاسفه به‌عنوان افراد وجود تلقی می‌کنند، در واقع ظهورات وجود مطلق‌اند.

پاسخ قاطع به شبهه

متن اصلی با این عبارت آغاز می‌شود:

فَالْجَوَابُ الْحَاسِمُ لِمَادَّةِ الشُّبْهَةِ أَنْ يُقَالَ

این پاسخ قاطع، شبهه فلاسفه را که وجود را مقسمی دارای افراد می‌دانند، ریشه‌کن می‌سازد. فلاسفه مشائی بر این باورند که طبیعت وجود، مانند طبیعت‌های ماهوی، مقسم است و دارای اقسامی چون واجب، ممکن و ممتنع است. اما عارف با استدلالی عقلانی و شهودی، این پیش‌فرض را باطل می‌داند و تأکید می‌کند که حقیقت وجود، فاقد هرگونه تقسیم ذاتی است. این دیدگاه با آیه شریفه قرآن کریم هم‌خوانی دارد:

قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ

بگو اوست خدای یکتا (سوره اخلاص، آیه ۱). این آیه بر وحدت ذاتی وجود و نفی هرگونه کثرت در آن گواهی می‌دهد، گویی وجود چون دریایی بی‌کران است که هیچ موجی نمی‌تواند آن را به اجزای متکثر تقسیم کند.

درنگ: پاسخ عارف به شبهه فلاسفه، نه تنها پیش‌فرض تقسیم وجود به افراد را باطل می‌کند، بلکه با تأکید بر وحدت ذاتی وجود، بنیان فلسفه مشائی را در این باب متزلزل می‌سازد. این پاسخ، چون شمشیری برنده، ماده شبهه را قطع می‌کند و حقیقت وحدت وجود را آشکار می‌سازد.

وجود خاص و نفی افراد

عارف در ادامه، به تبیین وجود خاص می‌پردازد:

أَنَّ الْوُجُودَ الْخَاصَّ الْمُمْكِنَ الَّذِي هُوَ عِبَارَةٌ عَنِ الْوُجُودَاتِ الْمَخْصُوصَةِ بِالتَّعَيُّنَاتِ

وجود خاص، وجودی است که با تعینات، اضافات و احوال نسبی مقید شده است، مانند وجود انسان، حیوان یا واجب. فلاسفه این وجودات خاص را افراد وجود مطلق می‌پندارند، اما عارف با استدلالی دقیق نشان می‌دهد که این وجودات، ظهورات وجود مطلق‌اند، نه افراد آن. وجود مطلق، چون خورشیدی است که پرتوهایش در قالب تعینات مختلف ظاهر می‌شود، اما این پرتوها خود خورشید نیستند، بلکه جلوه‌های آن‌اند.

این دیدگاه، با نقد پیش‌فرض فلاسفه که وجود را مقسم می‌دانند، نشان می‌دهد که وجود مطلق فردپذیر نیست. فلاسفه گمان می‌کنند که وجودات خاص، مانند انسان یا حیوان، افراد وجود مطلق‌اند، اما عارف تأکید می‌کند که اینها تنها ظهورات وجودند، نه افراد ذاتی آن.

بخش دوم: تمایز حقیقت وجود از طبیعت‌های ماهوی

عارف در این بخش، با تمایز نهادن میان حقیقت وجود و طبیعت‌های ماهوی، به نقد دیدگاه فلاسفه می‌پردازد:

طَبِيعَةُ الْوُجُودِ غَيْرُ الطَّبَائِعِ الْمَاهِوِيَّةِ

حقیقت وجود، برخلاف طبیعت‌های ماهوی که مقسم‌اند و افراد دارند، فاقد هرگونه تقسیم ذاتی است. طبیعت‌های ماهوی، مانند جنس و فصل، در فلسفه مشائی مقسم تلقی شده و افراد متعددی دارند، اما حقیقت وجود، چون گوهر یکتایی است که هیچ‌گونه کثرت ذاتی در آن راه ندارد. عارف با این تمایز، شبهه فلاسفه را که وجود را مقسم می‌دانند، باطل می‌سازد و تأکید می‌کند که حقیقت وجود، فراتر از هرگونه تقسیم و کثرت است.

درنگ: تمایز میان حقیقت وجود و طبیعت‌های ماهوی، بنیان نقد عرفانی به فلسفه مشائی را تشکیل می‌دهد. این تمایز، چون کلیدی است که قفل شبهه فلاسفه را می‌گشاید و حقیقت وحدت وجود را آشکار می‌سازد.

چهار صورت عقلانی برای وجود خاص

عارف برای تحلیل وجود خاص، چهار صورت عقلانی را بررسی می‌کند:

مِنْ أَرْبَعَةِ صُوَرٍ عَقْلِيَّةٍ

این چهار صورت عبارت‌اند از: معروض بدون عوارض، عوارض بدون معروض، ترکیب معروض و عوارض، و معروض به وصف عوارض. عارف با تحلیل هر یک از این صورت‌ها، نشان می‌دهد که هیچ‌یک نمی‌توانند افراد ذاتی برای وجود مطلق باشند. این تحلیل، مانند نقشه‌ای است که مسیر حقیقت را از میان بیراهه‌های فلسفی آشکار می‌سازد.

صورت اول: معروض بدون عوارض

متن اصلی چنین می‌گوید:

لَوْ أُرِيدَ بِهَا مَعْرُوضٌ شَيْءٍ مِنْ هَذِهِ التَّعَيُّنَاتِ مِنْ غَيْرِ اعْتِبَارِهَا مَعَهُ

اگر وجود خاص به‌عنوان معروض بدون لحاظ عوارض (تعینات) اراده شود، این همان حقیقت وجود واجب بالذات است. در این صورت، وجود چون گوهر خالصی است که هیچ تعینی آن را مقید نمی‌کند. این دیدگاه با عرفان نظری هم‌خوانی دارد، که وجود را مطلق و فاقد افراد می‌داند. معروض بدون عوارض، مانند آبی زلال است که هیچ رنگ و تعینی آن را آلوده نکرده است.

صورت دوم: عوارض بدون معروض

متن اصلی اشاره دارد:

لَوْ أُرِيدَ بِهَا شَيْءٌ مِنْ هَذِهِ الْعَوَارِضِ

اگر وجود خاص به‌عنوان عوارض (مانند انسان یا حیوان) بدون معروض (وجود) اراده شود، این عوارض معدوم بالذات‌اند، زیرا بدون معروض نمی‌توانند تحقق یابند. عوارض، مانند سایه‌هایی هستند که بدون حضور جسم، وجودی ندارند. این صورت، ادعای فلاسفه را که عوارض را افراد وجود می‌دانند، باطل می‌سازد.

صورت سوم: ترکیب معروض و عوارض

متن اصلی می‌گوید:

فَلَا نُسَلِّمُ إِمْكَانَ وُجُودٍ مِثْلَ هَذَا الْمَجْمُوعِ

اگر وجود خاص به‌صورت ترکیب معروض (وجود) و عوارض (تعینات) اراده شود، این ترکیب محال است، زیرا وجود قائم به ذات است و ترکیب‌پذیر نیست. وجود، مانند نوری یکپارچه است که نمی‌توان آن را به اجزای متکثر تقسیم کرد. قرآن کریم نیز بر این وحدت تأکید دارد:

لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ

نزاده و زاده نشده است (سوره اخلاص، آیه ۳). این آیه بر نفی هرگونه ترکیب در وجود گواهی می‌دهد.

صورت چهارم: معروض به وصف عوارض

متن اصلی اشاره دارد:

مَعْرُوضٌ شَيْءٍ مِنْ تِلْكَ الْعَوَارِضِ مِنْ حَيْثُ هُوَ مَعْرُوضٌ بِاعْتِبَارِ هَذَا الْعَارِضِ مَعَهُ

اگر وجود خاص به‌صورت معروض با وصف عوارض (ظهورات) اراده شود، این همان وجود با ظهوراتش است که افراد ذاتی ندارد. این صورت، مانند آینه‌ای است که انعکاس‌های گوناگون در آن ظاهر می‌شود، اما ذات آینه یکی است. قرآن کریم این حقیقت را چنین بیان می‌کند:

وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى

و تو [ای پیامبر] تیر نینداختی آن‌گاه که تیر انداختی، بلکه خدا تیر انداخت (سوره انفال، آیه ۱۷). این آیه بر وحدت وجود و ظهوری بودن خلق تأکید دارد.

درنگ: تحلیل چهار صورت عقلانی نشان می‌دهد که وجود مطلق، فاقد افراد ذاتی است و تنها ظهورات دارد. این تحلیل، مانند چراغی است که تاریکی شبهات فلسفی را روشن می‌کند و حقیقت وحدت وجود را آشکار می‌سازد.

بخش سوم: نفی افراد ذاتی و منافات واجب و ممکن

عارف در این بخش، با نفی افراد ذاتی برای وجود مطلق، ادعای فلاسفه را باطل می‌سازد:

لَا يَمْكِنُ أَنْ يَكُونَ لِلْوُجُودِ الْمُطْلَقِ أَفْرَادٌ ذَاتِيَّةٌ

تحلیل چهار صورت پیش‌گفته نشان می‌دهد که وجود مطلق، فاقد افراد ذاتی است. معروض خالص، حقیقت وجود است؛ عوارض بدون معروض، معدوم‌اند؛ ترکیب معروض و عوارض، محال است؛ و معروض با ظهورات، فاقد افراد ذاتی است. این تحلیل، مانند کلیدی است که قفل شبهه فلاسفه را می‌گشاید و نشان می‌دهد که وجود مطلق، تنها ظهورات دارد، نه افراد.

در ادامه، عارف ادعای منافات میان واجب و ممکن را نقد می‌کند:

وَأَمَّا الْقَوْلُ بِالْمُنَافَاةِ بَيْنَ الْمُمْكِنِ وَالْوَاجِبِ فَلَا طَائِلَ تَحْتَهُ

فلاسفه گمان می‌کنند که واجب با ممکنات منافات دارد، اما عارف نشان می‌دهد که اگر همه وجودات خاص باشند، واجب نیز ممکن می‌شود و منافات منتفی است. در دیدگاه عرفانی، ممکنات ظهورات واجب‌اند و هیچ منافاتی با آن ندارند، مانند پرتوهایی که از خورشید ساطع می‌شوند و با ذات خورشید در تضاد نیستند.

بخش چهارم: دو اسمی بودن مخلوقات و ماهیت به‌عنوان مفهوم

عارف در این بخش، به دو اسمی بودن مخلوقات اشاره می‌کند:

كُلُّ الْمَوْجُودَاتِ ثَنَائِيَّةُ الِاسْمِ

مخلوقات دارای دو اسم هستند: اسم اصلی (وجود) و اسم فرعی (تعینات مانند انسان، حیوان). این تعینات، ظهورات وجودند، نه افراد مستقل. فلاسفه این تعینات را افراد وجود می‌دانند، اما عارف آنها را ظهورات می‌بیند، مانند انعکاس‌هایی که در آینه ظاهر می‌شوند، اما ذات آینه را تغییر نمی‌دهند. قرآن کریم این حقیقت را چنین بیان می‌کند:

وَهُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلَائِفَ الْأَرْضِ

و اوست که شما را جانشینان زمین قرار داد (سوره انعام، آیه ۱۶۵). این آیه بر ظهوری بودن مخلوقات نسبت به وجود حق تأکید دارد.

در ادامه، عارف ماهیت را صرفاً مفهومی می‌داند:

الْمَاهِيَّةُ مَفْهُومٌ لَيْسَ إِلَّا

ماهیت، مفهومی است که برای حل مشکلات بیانی ایجاد شده و وجود عینی ندارد. تعینات، مانند انسان یا حیوان، اسامی فرعی‌اند که بر وجود اطلاق می‌شوند، مانند نام‌هایی که بر یک حقیقت واحد نهاده می‌شوند تا فهم آن آسان‌تر شود.

بخش پنجم: وحدت ذاتی و کثرت عرضی

عارف در این بخش، بر وحدت ذاتی وجود و کثرت عرضی آن تأکید می‌کند:

فَإِنَّ الْوَحْدَةَ هِيَ الذَّاتِيَّةُ لَهُ وَالْكَثْرَةُ إِنَّمَا هِيَ لَوَاحِقُ عَرَضَتْ لَهُ

حقیقت وجود، واحد و قائم به ذات است و کثرت در آن راه ندارد. کثرت، در لواحق و عوارض (ظهورات) است که معدوم بالذات و موجود بالعرض‌اند. وجود، مانند دریایی است که امواج آن، هرچند متعدد به نظر آیند، از ذات دریا جدا نیستند.

امکان نیز وصفی ظهوری است:

فَإِنَّ الْمُتَصَفَ بِالْإِمْكَانِ لَيْسَ إِلَّا هَذِهِ اللَّوَاحِقِ

امکان، وصف ظهورات است، نه وصف وجود. وجود ممکن وجود ندارد، بلکه ظهورات مقید به زمان و مکان‌اند. فلاسفه امکان را وصف وجود می‌دانند، اما عارف آن را وصف ظهورات می‌بیند، مانند رنگ‌هایی که بر بوم نقاشی نقش می‌بندند، اما ذات بوم را تغییر نمی‌دهند.

درنگ: وحدت ذاتی وجود و کثرت عرضی ظهورات، بنیان دیدگاه عرفانی است که کثرت را در لواحق می‌بیند و وجود را از هرگونه تقسیم ذاتی مبرا می‌داند. این دیدگاه، مانند نوری است که کثرت ظاهری را در خود ذوب می‌کند.

بخش ششم: اسمای حسنی و وحدت وجود

عارف در این بخش، اسمای حسنی را رزقی معنوی می‌داند:

الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى رِزْقٌ مَعْنَوِيٌّ

اسمای الهی، مانند رحمن و رحیم، ظهورات وجود مطلق‌اند و تقیدی در ذات ایجاد نمی‌کنند. این اسما، برای تقریب ذهن انسان به حقیقت وجود وضع شده‌اند و همگی به یک حقیقت واحد اشاره دارند، مانند نام‌های گوناگونی که بر یک گوهر نهاده می‌شود تا جلوه‌های آن را به نمایش گذارد. قرآن کریم این حقیقت را چنین بیان می‌کند:

وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا

و برای خدا نام‌های نیکوست، پس او را با آنها بخوانید (سوره اعراف، آیه ۱۸۰).

بخش هفتم: خلق به‌عنوان ظهور وجود

عارف خلق را ظهور وجود می‌داند:

اللَّهُ مَوْجُودٌ وَالْخَلْقُ ظُهُورٌ لِلْوُجُودِ

خلق، ظهور وجود است، نه موجود مستقل و نه معدوم. این ظهور، وصف وجود است، نه خود وجود. فلاسفه خلق را موجود مستقل می‌دانند که فقر وجودی دارد، اما عارف آن را ظهور غیرمستقل می‌بیند، مانند سایه‌ای که از نور پدید می‌آید، اما خود نور نیست.

بخش هشتم: کثرت نورانی و ظلمانی

عارف کثرت را در دو گونه نورانی و ظلمانی تبیین می‌کند:

كَثْرَةٌ نُورِيَّةٌ وَكَثْرَةٌ ظَلْمَانِيَّةٌ

کثرت در ظهورات وجود است که می‌تواند نورانی (مانند بهشت) یا ظلمانی (مانند جهنم) باشد. این کثرت، با وحدت وجود منافاتی ندارد و با تکلیف، بهشت و جهنم سازگار است. قرآن کریم این حقیقت را چنین بیان می‌کند:

كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ

هر چیز فانی است مگر وجه او (سوره قصص، آیه ۸۸). این آیه بر وحدت وجود و ظهوری بودن کثرت تأکید دارد.

بخش نهم: سوره اخلاص و وحدت وجود

عارف سوره اخلاص را شناسنامه حقیقت وجود می‌داند:

قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ۞ اللَّهُ الصَّمَدُ ۞ لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ ۞ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ

بگو اوست خدای یکتا، خدا بی‌نیاز است، نزاده و زاده نشده است، و برای او همتایی نیست (سوره اخلاص، آیات ۱-۴). این سوره، با تأکید بر احدیت و صمدیت حق، حقیقت وجود را از هرگونه کثرت و افراد ذاتی مبرا می‌داند. خواندن مکرر این سوره در نماز، به دلیل تقویت معرفت توحیدی و نفی کثرت است، مانند نوری که قلب مؤمن را از تاریکی شبهات پاک می‌سازد.

درنگ: سوره اخلاص، چون شناسنامه‌ای الهی، حقیقت وحدت وجود را تبیین می‌کند و با نفی کثرت ذاتی، راه را برای فهم عرفانی حقیقت هموار می‌سازد.

جمع‌بندی

بخش بیست و سوم تمهید القواعد با ارائه پاسخی قاطع به شبهه فلاسفه مشائی، بر وحدت ذاتی وجود و نفی افراد آن تأکید می‌ورزد. عارف با تحلیل چهار صورت عقلانی برای وجود خاص، نشان می‌دهد که وجود مطلق، فاقد افراد ذاتی است و تنها ظهورات دارد. آیات قرآن کریم، مانند «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» و «وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ»، بر وحدت ذاتی وجود و ظهوری بودن خلق گواهی می‌دهند. نقد فلاسفه نشان می‌دهد که مفاهیمی مانند ماهیت، امکان و وجوب، وصف ظهورات‌اند، نه وجود. اسمای حسنی و کثرت نورانی و ظلمانی نیز در چارچوب وحدت وجود معنا می‌یابند و با دین و شریعت سازگارند. این تحلیل، برتری دیدگاه عرفانی را در تبیین حقیقت وجود اثبات می‌کند، مانند نوری که از گوهر حقیقت ساطع شده و تاریکی شبهات را زایل می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی