متن درس
تبیین وحدت وجود و اتحاد عاقل و معقول در عرفان نظری: بازخوانی تمهید القواعد
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۹۷)
دیباچه
کتاب «تمهید القواعد»، نگاشته صائنالدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، از عارفان و حکیمان برجسته سدههای هشتم و نهم هجری، یکی از آثار بنیادین در عرفان نظری است که به کاوش در مبانی وحدت وجود، علم الهی، و پیوند میان ذات، صفات، و مظاهر میپردازد. این نوشتار، با بازخوانی بخشی از این اثر، به تبیین دیدگاه عرفانی در برابر آرای فلسفی مشائیان و اشراقیان پرداخته و با نگاهی ژرف، وحدت وجود و اتحاد عاقل و معقول را بررسی میکند. در این مسیر، از آیات قرآن کریم و تمثیلات بهره گرفته شده تا مفاهیم به گونهای روشن و منسجم ارائه گردد.
بخش یکم: وحدت وجود در برابر تعدد وجود
مفهوم وجود لابشرط در عرفان نظری
در عرفان نظری، وجود به مثابه حقیقتی واحده و لابشرط شناخته میشود که از هرگونه قید، مقابل، قسم، یا مقسم مبراست. این دیدگاه، در تقابل با فلسفه مشائی قرار میگیرد که وجود را به واجب (بشرط لا) و ممکن (بشرط شیء) تقسیم کرده و این تقسیمبندی به تعدد وجود میانجامد. عارف، با نفی هرگونه قید در وجود، آن را حقیقتی یکپارچه میبیند که حتی در ظرف اطلاق، مقید به اطلاق نیست. این نگرش، هرگونه غیریت یا تعدد را نفی کرده و وجود را چونان جوهری یگانه میشناساند که در ذات خود، بینیاز از هرگونه دوگانگی است.
درنگ: وجود در عرفان نظری، حقیقتی لابشرط است که فاقد مقابل، قسم، یا مقسم بوده و در ظرف وحدت، از هرگونه تعدد یا غیریت مبراست.
این دیدگاه با آیه شریفه قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (الإخلاص: ۱) همسو است که به وحدت ذاتی الهی اشاره دارد: «بگو او خداوند یگانه است.» این آیه، نفی هرگونه تعدد یا غیریت در وجود الهی را تأیید میکند.
ظهورات به مثابه نفس وجود حق
در نگرش عرفانی، ظهورات، اعم از مرتبه ربوبی یا خلقی، نفس وجود حقاند و هیچ استقلال یا غیریتی با ذات الهی ندارند. این ظهورات، تنزیلات وجود حق در ظرفهای گوناگوناند و نه موجوداتی جداگانه. برخلاف مشائیان که موجودات را به مثابه معلولهای متباین با علت مینگرند، عارف ظهورات را تجلیات ذات میبیند که در مقام حقیقت، عین ذاتاند. این دیدگاه، وجود را چونان خورشیدی بیغروب میداند که شعاعهای آن، در هر مرتبهای، خود اوست.
این نگرش با آیه کریمه أَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ (البقرة: ۱۱۵) همخوانی دارد: «هر کجا رو کنید، وجه خدا آنجاست.» این آیه، به وحدت وجودی میان ذات و ظهورات اشاره میکند.
جمعبندی بخش یکم
در این بخش، وحدت وجود به مثابه مبنای عرفان نظری در برابر دیدگاه مشائیان تبیین شد. وجود لابشرط، حقیقتی یکپارچه است که از هرگونه قید و تعدد مبراست. ظهورات، چه در مرتبه ربوبی و چه خلقی، نفس این حقیقتاند و هیچ غیریتی با ذات ندارند. این دیدگاه، با آیات قرآن کریم، چونان ستارگانی در آسمان معرفت، راه عارف را روشن میسازد.
بخش دوم: ترتیب صفات الهی در عرفان و کلام
تقدم علم بر سایر صفات در عرفان
در کلام، صفات الهی از قدرت آغاز شده و سپس به علم، اراده، و خلق میرسد. اما در عرفان نظری، علم پس از حیات، صفت نخست قرار میگیرد، زیرا علم، بنیاد تمام صفات دیگر است. عارف، خداوند را عالمی میداند که قادر، مرید، و متکلم است. این ترتیب، بر پایه وحدت وجود و ظهور علم الهی در ذات و مظاهر استوار است و تفاوت بنیادین میان رویکرد عرفانی و کلامی را نشان میدهد.
این دیدگاه با آیه شریفه وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى (الأعراف: ۱۸۰) همسو است: «و نیکوترین نامها از آن خداست.» این آیه، به اهمیت علم به مثابه صفتی بنیادین اشاره دارد که سایر صفات را در بر میگیرد.
نقد دیدگاه مشائیان و اشراقیان در باب علم الهی
مشائیان و اشراقیان، علم الهی به مخلوقات را از طریق واسطههایی چون صور مرتسمه (ابنسینا)، عقل اول، یا مثل معلقه (اشراقیان) تبیین میکنند. این رویکرد، به تأخر علم به مخلوقات از علم به ذات منجر شده و غیریت میان عالم و معلوم را مفروض میگیرد. این دیدگاه، به دلیل فرض تعدد و غیریت، نمیتواند علم الهی را به صورت عین ذات تبیین کند و از اینرو ناقص است.
درنگ: دیدگاه مشائیان و اشراقیان در باب علم الهی، به دلیل تکیه بر واسطههایی چون صور مرتسمه یا عقل اول، از تبیین علم الهی به مثابه عین ذات ناتوان است.
این نقد با آیه کریمه هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ (الحدید: ۳) همخوانی دارد: «اوست اول و آخر و ظاهر و باطن.» این آیه، نفی هرگونه تأخر یا غیریت در علم الهی را تأیید میکند.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، به تفاوت بنیادین میان ترتیب صفات الهی در عرفان و کلام پرداخت. عرفان، با تقدم علم بر سایر صفات، وحدت وجود را مبنای تبیین صفات الهی قرار میدهد. نقد دیدگاه مشائیان و اشراقیان نشان داد که فرض واسطهها، علم الهی را از عینیت با ذات دور میسازد، حال آنکه عرفان، این علم را چونان آیینهای شفاف، عین ذات میبیند.
بخش سوم: نفی جعل و علّیت در عرفان نظری
نفی جعل و علّیت
عرفان نظری، با نفی تعدد و غیریت در عالم، مفاهیم جعل و علّیت را که در فلسفه مشائی و اشراقی به کار میروند، رد میکند. مخلوقات، ظهورات ذات الهیاند و علم الهی به ذات، عین علم به مخلوقات است. این وحدت علم، نیازی به واسطههایی چون عقل اول یا صور مرتسمه ندارد، زیرا ظهورات، نفس ذاتاند و نه موجوداتی متباین.
این دیدگاه با آیه شریفه نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ (ق: ۱۶) همخوانی دارد: «ما از رگ گردن به او نزدیکتریم.» این آیه، نفی هرگونه غیریت یا واسطه در علم الهی را تأیید میکند.
نفی مخلوق به معنای مقابل
در عرفان نظری، مخلوق به معنای موجودی مقابل یا متباین با خالق وجود ندارد. مخلوقات، ظهورات حقاند و حقیقت آنها در ظرف ظهور است، نه به مثابه موجوداتی مستقل. این دیدگاه، هرگونه تقابل یا غیریت میان خالق و مخلوق را نفی کرده و مخلوق را به مثابه مظهر حق میبیند، چونان شعاعی که از خورشید جدا نیست.
این نگرش با آیه کریمه لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ (الشورى: ۱۱) همسو است: «چیزى مانند او نیست.» این آیه، نفی مخلوق به معنای مقابل را تأیید میکند.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با تأکید بر نفی جعل و علّیت در عرفان نظری، نشان داد که مخلوقات، ظهورات حقاند و علم الهی به ذات، عین علم به مخلوقات است. این دیدگاه، با نفی هرگونه غیریت، وجود را چونان جویباری زلال میبیند که همه مظاهر، از آن سرچشمه میگیرند.
بخش چهارم: اتحاد عاقل و معقول در عرفان نظری
متن اصلی و ترجمه
در «تمهید القواعد»، صائنالدین ترکه در وصل سی و یکم به تبیین اتحاد عاقل و معقول پرداخته و مینویسد:
قال: «فلئن قيل: العاقليّةُ يُقابل المعقوليّةَ، فعند انتفاء المغايرة، فلا عاقليّةَ ولا معقوليّةَ. قلنا: لو صحَّ ما ذكَرتموه مطلقآ، لوجَب أن لا يكونَ الواجبُ لذاته ولا شيءَ من الملائكة المجرّدة عاقلا لنفسه. ثمّ إنّ تلک المغايرة هيهنا إنّما حصلت بالاعتبار فقط، مثل حصول تلک الماهيات من حيث هي مغايرةٌ لها، ومن البيّن أنّ تلک الماهيّاتِ من حيث هي مغايرةٌ لها لا يكون إلّا نِسَبآ وإضافاتٍ تعيّنيّةً، لا تمايزَ بينها بالفعل بحسب الخارج؛ لكون موضوعِها واحدآ بتلک الوحدة الحقيقيّة، فلا يصحّ أن يقال: إنّ شيئآ منها بتلک الحيثيّة موجودٌ بشيءٍ من الوجوديْن في هذا الموضع». نعم، إنّها باعتبار كونها عينَ تلک الهويّة في الخارج، تكون حاصلةً لها حصولَ نفسها لنفسها».
ترجمه: اگر اشکال شود که عاقل بودن در برابر معقول بودن قرار دارد، پس با نفی مغایرت، نه عاقلیتی خواهد بود و نه معقولیتی. در پاسخ گوییم: اگر سخن شما به طور مطلق درست باشد، لازم میآید که واجب بالذات و هیچیک از ملائکه مجرده، عاقل ذات خود نباشند. از سوی دیگر، مغایرت در اینجا صرفاً اعتباری است، مانند حصول ماهیات از حیث مغایرت با ذات، و بدیهی است که این ماهیات، از آن حیث که مغایر با ذاتاند، جز نسبتها و اضافات تعینی نیستند و در خارج، تمایزی بالفعل میان آنها نیست، زیرا موضوع آنها به واسطه وحدت حقیقی یکی است. بنابراین، نمیتوان گفت که چیزی از این ماهیات، به آن حیثیت، با وجود ذهنی یا خارجی در این مقام موجود است. آری، این ماهیات، از آنرو که عین هویت در خارجاند، برای حقیقت حاصلاند، مانند حصولی که خود برای خود دارند.
اشکال به عرفان در باب عاقل و معقول
یکی از اشکالات وارد بر عرفان نظری این است که با نفی تعدد و غیریت، عاقل و معقول نیز باید نفی شوند، زیرا عاقل و معقول، به ظاهر، تعدد طلب میکنند. این اشکال، از خلط میان تغایر مفهومی و تغایر وجودی ناشی میشود. عرفان نظری، با تأکید بر وحدت وجود، نشان میدهد که عاقل و معقول در ظرف وجود یکی هستند و تغایر آنها صرفاً مفهومی و اعتباری است.
این دیدگاه با آیه شریفه لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ (الشورى: ۱۱) همخوانی دارد: «چیزى مانند او نیست.» این آیه، نفی تغایر وجودی میان عالم و معلوم را تأیید میکند.
جواب نقضی به اشکال
در پاسخ نقضی، عارف استدلال میکند که اگر عاقل و معقول به تعدد نیاز داشته باشند، خداوند و ملائکه مجرده، که فاقد تعددند، نباید عاقل باشند. اما وجداناً پذیرفته شده که خداوند و ملائکه عاقلاند، بدون اینکه تعددی در آنها باشد. این نقض نشان میدهد که عاقل و معقول، برخلاف علّیت و جعل، به تعدد وجودی نیاز ندارند.
این پاسخ با آیه کریمه وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ (الحدید: ۴) همسو است: «و او با شماست هر کجا باشید.» این آیه، به وحدت وجودی میان عالم و معلوم اشاره دارد.
جواب حلی به اشکال
در پاسخ حلی، عارف توضیح میدهد که عاقل و معقول در مفهوم و ماهیات متغایرند، اما در ظرف وجود یکی هستند. تغایر میان آنها اعتباری است و نه حقیقی، زیرا حقیقت وجود واحده است و عالم، به معنای انکشاف معلوم است. این انکشاف، در ظرف وجود، تعدد ایجاد نمیکند، برخلاف علّیت و جعل که تعدد وجودی طلب میکنند.
درنگ: عاقل و معقول در عرفان نظری، در ظرف وجود یکی هستند و تغایر آنها صرفاً مفهومی و اعتباری است، برخلاف علّیت و جعل که تعدد وجودی طلب میکنند.
این دیدگاه با آیه شریفه اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ (النور: ۳۵) همخوانی دارد: «خداوند نور آسمانها و زمین است.» این آیه، به وحدت وجودی میان عالم و معلوم اشاره دارد.
تبیین اتحاد وجودی عاقل و معقول
اتحاد عاقل و معقول در عرفان نظری، در ظرف وجود تحقق مییابد و نه در ظرف ماهیات. عالم، به معنای کسی است که معلوم برایش منکشف شده، و این انکشاف، تعدد وجودی ایجاد نمیکند. برخلاف دیدگاه برخی فلاسفه که اتحاد عاقل و معقول را به دلیل خلط با اتحاد ماهوی رد میکنند، عرفان نظری این اتحاد را در پرتو وحدت وجود تأیید میکند، چونان آیینهای که صورت و تصویر در آن یکی است.
این دیدگاه با آیه کریمه كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ (القصص: ۸۸) همسو است: «هر چیز جز وجه او نابودشونده است.» این آیه، به وحدت وجودی میان عالم و معلوم اشاره دارد.
اشکال ملاصدرا در باب تغایر عاقل و معقول
ملاصدرا اشکال میکند که اگر تغایر عاقل و معقول اعتباری باشد، خود عاقل و معقول نیز باید اعتباری باشند، زیرا اضافه و مضاف، حکم واحد دارند. اما اگر عاقل و معقول حقیقی باشند، تغایر نیز باید حقیقی باشد، که با وحدت وجود در عرفان نظری منافات دارد. این اشکال، به دلیل خلط میان تغایر مفهومی و وجودی مطرح شده و پاسخ آن در تبیین اتحاد وجودی نهفته است.
این پاسخ با آیه شریفه وَأَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ (فاطر: ۱۵) همخوانی دارد: «و شما بهسوی خدا فقیرید.» این آیه، به وحدت وجودی و نفی تغایر حقیقی میان عالم و معلوم اشاره دارد.
نقد تشبیه ماهیات به شیشههای رنگین
تشبیه ماهیات به شیشههای رنگین و وجود به نور خورشید، که در متن صائنالدین آمده، مورد نقد قرار گرفته است. این تمثیل، از آنرو که وجود و ماهیات را چون دو امر مستقل مینمایاند، با وحدت شخصی وجود سازگار نیست. در عرفان نظری، ماهیات، ظهورات وجودند و نه موجوداتی جداگانه. این نقد، بر این نکته تأکید دارد که وجود، چونان دریایی بیکران است که همه مظاهر، امواج آناند و نه چیزی بیرون از آن.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با تبیین اتحاد عاقل و معقول در عرفان نظری، نشان داد که این اتحاد، وجودی است و تغایر میان عاقل و معقول، صرفاً مفهومی و اعتباری است. نقد تشبیه ماهیات به شیشههای رنگین، بر وحدت شخصی وجود تأکید کرد و نشان داد که ظهورات، نفس حقیقت وجودند. این دیدگاه، چونان چراغی در شب معرفت، راه را برای فهم وحدت وجود روشن میسازد.
جمعبندی نهایی
بازخوانی «تمهید القواعد» در این نوشتار، با تمرکز بر وحدت وجود، نفی تعدد و غیریت، و تبیین اتحاد عاقل و معقول، برتری رویکرد عرفانی را در برابر دیدگاههای مشائیان و اشراقیان نشان داد. نکات کلیدی این بازخوانی عبارتاند از:
- وجود، حقیقتی لابشرط است که از هرگونه مقابل یا تعدد مبراست.
- ظهورات، نفس وجود حقاند و هیچ استقلال یا غیریتی با ذات الهی ندارند.
- عارف، علم را صفت نخست الهی قرار میدهد، برخلاف متکلمان که از قدرت آغاز میکنند.
- مشائیان و اشراقیان، به دلیل فرض واسطههایی چون صور مرتسمه یا عقل اول، نمیتوانند علم الهی را عین ذات تبیین کنند.
- جعل و علّیت در عرفان نفی میشود، زیرا علم الهی به ذات، عین علم به مخلوقات است.
- اتحاد عاقل و معقول، وجودی است و تغایر آنها صرفاً مفهومی و اعتباری است.
- مخلوقات، به معنای مقابل وجود ندارند و تنها به مثابه ظهورات حق حقیقت دارند.
این تبیین، با بهرهگیری از آیات قرآن کریم، چونان ستارگانی در آسمان معرفت، راه را برای فهم ژرفتر عرفان نظری هموار ساخت. عرفان نظری، با نفی غیریت و تأکید بر ظهورات ذات الهی، راهی استوارتر از فلسفه مشائی و اشراقی ارائه میدهد، چونان جویباری که از سرچشمه حقیقت جاری است.
با نظارت صادق خادمی