متن درس
تحلیل و تبیین وحدت شخصی وجود در تمهید القواعد
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه نود و نه)
دیباچه
کتاب گرانسنگ تمهید القواعد، تألیف حکیم و عارف برجسته، صائنالدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، از آثار بنیادین در عرفان نظری است که به کاوش در مبانی وحدت وجود، علم الهی، و پیوند میان ذات، صفات، و مظاهر میپردازد. این اثر، با نگاهی ژرف به حقیقت وجود و ظهورات آن، دریچهای به سوی فهم عمیقتر گوهر هستی میگشاید. در این نوشتار، با تکیه بر بخش نود و نهم از درسگفتارهای این کتاب، به بررسی مسائل کلیدی چون وحدت شخصی وجود، تمایز عاقل و معقول، و نقد دیدگاههای اعتباری در باب ماهیات و ظهورات پرداخته میشود. این تبیین، با زبانی روشن و متین، درصدد است تا حقیقت ظهورات الهی را چونان آینهای صاف در برابر دیدگان خواننده قرار دهد، تا در پرتو آن، وحدت وجود و شئونات آن به روشنی نمایان گردد.
بخش یکم: وحدت شخصی وجود و حقیقت ظهورات
مفهوم وحدت شخصی وجود
در عرفان نظری، وحدت شخصی وجود به معنای یگانگی حقیقت وجود است که هیچگونه کثرت یا غیریتی در آن راه ندارد. این وحدت، نه عددی است و نه به معنای تجرید ذات از شئونات و ظهورات آن. وجود، چونان اقیانوسی بیکران است که همه مظاهر و شئونات، امواج آن به شمار میروند، بیآنکه از ذات او جدا باشند. متن تمهید القواعد در این باره چنین میفرماید:
فَحَصَلَ لِتِلْکَ الظُّهُورَاتِ بِاعْتِبَارِ نِسْبَتِهَا بَعْضَهَا إِلَى الْبَعْضِ، تَمَایُزٌ نِسْبِیٌّ بِحَسَبِ إِدْرَاکِنَا فَقَطْ. فَعُلِمَ أَنَّ هَذِهِ الظُّهُورَاتِ الْمُتَعَدِّدَةَ وَتَعَیُّنَاتِهَا، إِنَّمَا هِیَ النِّسَبُ الْإِدْرَاکِیَّةُ وَالْإِضَافَاتُ الِاعْتِبَارِیَّةُ، وَأَمَّا تِلْکَ الْحَقِیقَةُ فِی نَفْسِهَا فَمُجَرَّدَةٌ عَنْ هَذِهِ النِّسَبِ وَالْإِضَافَاتِ.
ترجمه: «برای آن ظهورات، به اعتبار نسبت برخی به برخی دیگر، تمایزی نسبی تنها به حسب ادراک ما پدید آمده است. پس دانسته شد که این ظهورات متعدد و تعینات آنها، تنها نسب ادراکی و اضافات اعتباریاند، و اما آن حقیقت در نفس خود، از این نسب و اضافات مجرد است.»
این بیان، بر این نکته تأکید دارد که تمایز میان ظهورات، در سطح ادراک انسانی است و نه در نفسالامر. با این حال، این تمایز نسبی، به معنای نفی حقیقت ظهورات نیست. ظهورات، چونان جلوههای نور الهیاند که در مراتب گوناگون، به ادراک ما متجلی میشوند، اما حقیقت آنها در ذات یگانه وجود ریشه دارد.
درنگ: وحدت شخصی وجود، نه تنها کثرت را نفی میکند، بلکه ظهورات را بهعنوان شئونات ذات، حقیقی میداند. این وحدت، چونان خورشیدی است که پرتوهایش در آینههای گوناگون متجلی میشود، بیآنکه ذات نور از پرتوهایش جدا افتد.
نقد دیدگاه اعتباری ظهورات
یکی از چالشهای اساسی در تبیین وحدت وجود، دیدگاه اعتباری بودن ظهورات و مخلوقات است. برخی شارحان تمهید القواعد، ظهورات را به نسب و اضافات اعتباری فروکاستهاند، که این دیدگاه با حقیقت عرفانی سازگار نیست. متن چنین مینگارد:
فَظَهَرَ أَنَّ حُصُولَ تِلْکَ الْمَاهِیَّاتِ إِنَّمَا هُوَ بِاعْتِبَارِ تَعَیُّنَاتِ اعْتِبَارِیَّةٍ.
ترجمه: «پس روشن شد که حصول این ماهیات، تنها به اعتبار تعینات اعتباری است.»
این سخن، که ماهیات و ظهورات را اعتباری میداند، مورد نقد قرار میگیرد، زیرا مخلوقات و ظهورات، بهعنوان شئونات ذات الهی، دارای حقیقت ظهوریاند و نه صرفاً اعتباری. این حقیقت، در آیه شریفه قرآن کریم نیز تأیید شده است:
أَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ
ترجمه: «هر کجا رو کنید، وجه خدا آنجاست» (البقرة: ۱۱۵).
این آیه، حضور وجه الهی را در همه مظاهر تأیید میکند و نشان میدهد که ظهورات، بهعنوان جلوههای ذات، حقیقیاند و نه اعتباری. بنابراین، برخلاف دیدگاه شارح که ظهورات را اعتباری میبیند، عرفان نظری بر حقیقت ظهوری مخلوقات تأکید دارد، گرچه این حقیقت، استقلال وجودی از ذات ندارد.
بخش دوم: عاقل و معقول در پرتو وحدت وجود
اشکال فلسفی به وحدت وجود
یکی از اشکالات اساسی که فلاسفه بر عرفان نظری وارد کردهاند، مسئله تمایز عاقل و معقول در چارچوب وحدت شخصی وجود است. اگر وجود یگانه باشد و هیچ غیریتی در آن راه نداشته باشد، چگونه میتوان میان عاقل (ذات عالم) و معقول (معلوم) تمایز قائل شد؟ متن تمهید القواعد این اشکال را چنین پاسخ میدهد:
فَعُلِمَ أَیْضًا مِنْ هَذَا أَنْ لَا تَمَایُزَ بَیْنَهُمَا بِالْفِعْلِ بِحَسَبِ الْخَارِجِ، وَذَلِکَ لِأَنَّ التَّمَایُزَ بِالْفِعْلِ فِی الْخَارِجِ یَسْتَدْعِی تَمَایُزَ مَوْضُوعَاتِهَا فِیهِ وَتَعَدُّدَهَا، وَتَعَدُّدُ الْمَوْضُوعِ مُحَالٌ؛ لِکَوْنِ مَوْضُوعِهَا وَاحِدًا بِتِلْکَ الْوَحْدَةِ الْحَقِیقِیَّةِ.
ترجمه: «همچنین دانسته شد که به لحاظ خارج، بین عاقل و معقول، تمایز فعلی نیست؛ زیرا تمایز فعلی در خارج، مستلزم تمایز و تعدد موضوعات آنها در خارج است و تعدد موضوع در خارج محال است؛ زیرا موضوع آنها به واسطه آن وحدت حقیقی، یکی است.»
این پاسخ، گرچه در نگاه نخست منطقی به نظر میرسد، اما از منظر عرفان نظری ناکافی است. اگر تمایز عاقل و معقول را صرفاً اعتباری بدانیم، اسما و صفات الهی، از جمله عالم، قادر، و مرید، نیز اعتباری خواهند شد، که این با حقیقت ذات و صفات الهی ناسازگار است.
درنگ: تمایز عاقل و معقول، نه اعتباری، بلکه در ظهورات ذات است. این تمایز، چونان تفاوت رنگهای پرتو نور در آینههای گوناگون است که همگی از یک خورشید سرچشمه میگیرند، بیآنکه ذات نور متکثر شود.
تبیین عرفانی عاقل و معقول
در عرفان نظری، عاقل و معقول، در ظرف وحدت وجود، یکی هستند و تمایز آنها تنها در مراتب ظهور است. ذات الهی، چونان حقیقتی یگانه است که در شئونات مختلف، جلوههای گوناگونی مییابد. یکگاه ظهور علم است، گاه قدرت، و گاه عاقل یا معقول. این تمایز، در ذات نیست، بلکه در دولت ظهورات است. قرآن کریم این حقیقت را چنین بیان میکند:
هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ
ترجمه: «اوست اول و آخر و ظاهر و باطن» (الحدید: ۳).
این آیه، وحدت وجودی میان اسما و صفات را تأیید میکند و نشان میدهد که تمایز میان عاقل و معقول، در مراتب ظهور است و نه در ذات یگانه وجود.
بخش سوم: نقد مثالهای نارسا و تبیین حقیقت اسما و صفات
نقد مثال خورشید و شیشههای رنگارنگ
یکی از تمثیلهای ارائهشده در تمهید القواعد برای تبیین تمایز ظهورات، مثال خورشید و شیشههای رنگارنگ است:
کَنُورِ الشَّمْسِ مَثَلًا، فَإِنَّهُ إِذَا وَقَعَ شُعَاعُهَا عَلَى أَجْسَامٍ صَیْقَلَةٍ، مُخْتَلِفَةٍ الْأَلْوَانِ، کَقِطَعٍ مِنَ الزُّجَاجِ الْمُلَوَّنَةِ مَثَلًا، لَابُدَّ وَأَنْ یَحْصُلَ لِبَعْضِ أَطْرَافِ ذَلِکَ الشُّعَاعِ بِالنِّسْبَةِ إِلَى بَعْضٍ تَمَایُزٌ نِسْبِیٌّ، وَتَعَدُّدٌ اعْتِبَارِیٌّ بِحَسَبِ إِدْرَاکِنَا.
ترجمه: «مانند نور خورشید که وقتی شعاع آن بر اجسام صیقلی و رنگارنگ، مانند پارههای شیشه رنگین، افتد، ناچار برای برخی از پارههای شعاع نسبت به برخی دیگر، تمایزی نسبی و تعددی اعتباری به حسب ادراک ما پدید میآید.»
این تمثیل، گرچه در نگاه نخست جذاب به نظر میرسد، اما از منظر عرفانی نارساست. خورشید و شیشهها، دو موجود متباین و مستقلاند، حال آنکه در وحدت شخصی وجود، ظهورات و ذات، عین یکدیگرند. این تمثیل، که از زبان فلاسفه مشائی یا اصالتالماهویها برمیآید، نمیتواند حقیقت ظهورات را که شئونات ذاتاند، بهدرستی بازتاب دهد. عرفان نظری، نیازی به چنین تمثیلهای متباینی ندارد، زیرا ظهورات، چونان پرتوهای نور از ذات نورانیاند که جدایی از آن ندارند.
حقیقت اسما و صفات الهی
اسما و صفات الهی، از جمله عاقل، معقول، عالم، و قادر، همگی حقیقیاند و نه اعتباری. این حقیقت، در ظرف وحدت وجود، بهعنوان شئونات ذات متجلی میشود. تمایز میان این صفات، در مراتب ظهور است و نه در ذات. قرآن کریم این حقیقت را چنین بیان میکند:
وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى
ترجمه: «و نیکوترین نامها از آن خداست» (الأعراف: ۱۸۰).
این آیه، بر حقیقت اسما و صفات الهی تأکید دارد و نشان میدهد که این صفات، نه اعتباری، بلکه جلوههای حقیقی ذاتاند. بنابراین، عاقل و معقول، مانند دیگر صفات، در ظرف وحدت، یکی هستند و تمایز آنها در ظهورات است.
درنگ: اسما و صفات الهی، چونان شاخههای درختی تنومند، از ریشه واحد ذات سرچشمه میگیرند. تمایز آنها، در ظهورات است و نه در ذات، و این تمایز، حقیقی است، نه اعتباری.
بخش چهارم: تمایز مراتب ظهورات و حقیقت ادراک
حقیقت مراتب ظهورات
مراتب ظهورات، برخلاف آنچه شارح ادعا میکند، تنها به ادراک ما محدود نیست، بلکه در نفسالامر نیز حقیقی است. قرآن کریم این حقیقت را چنین بیان میکند:
فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ
ترجمه: «برخی را بر برخی دیگر برتری دادیم» (البقرة: ۲۵۳).
این آیه، برتری برخی مظاهر بر برخی دیگر را تأیید میکند و نشان میدهد که این تفضیل، در مراتب ظهور ذات، حقیقی است. ادراک انسانی، گاه با این حقیقت مطابقت دارد و صادق است، و گاه به خطا میرود، اما حقیقت ظهورات، مستقل از ادراک ماست.
ادراکات انسانی و حقیقت محکی
ادراکات انسانی، ممکن است صادق یا خطا باشد، اما حقیقت ظهورات، بهعنوان شئونات ذات، از ادراک ما مستقل است. این حقیقت، در آیه شریفه قرآن کریم نیز بازتاب یافته است:
وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ
ترجمه: «و اینگونه ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم» (الأنعام: ۷۵).
این آیه، بر حقیقت محکی ظهورات تأکید دارد و نشان میدهد که ادراکات صادق، با این حقیقت مطابقت دارند، اما خطای انسانی، به ضعف ادراک بازمیگردد و نه به حقیقت ظهورات.
بخش پنجم: نفی تجرید ذات و حقیقت مخلوقات
نفی تجرید ذات از ظهورات
یکی از اشکالات اساسی در تبیین شارح، تجرید ذات الهی از ظهورات و نسب و اضافات است. متن چنین مینگارد:
وَأَمَّا تِلْکَ الْحَقِیقَةُ فِی نَفْسِهَا فَمُجَرَّدَةٌ عَنْ هَذِهِ النِّسَبِ وَالْإِضَافَاتِ.
ترجمه: «و اما آن حقیقت در نفس خود، از این نسب و اضافات مجرد است.»
این دیدگاه، که ذات را از ظهورات مجرد میداند، با عرفان نظری ناسازگار است. ذات الهی، عین ظهور است و نمیتوان آن را از شئونات و مخلوقات جدا کرد. فرض خالقی بدون مخلوق، محال است، زیرا ذات، چونان نوری است که پرتوهایش همان ظهوراتاند. قرآن کریم این حقیقت را چنین بیان میکند:
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ
ترجمه: «خداوند نور آسمانها و زمین است» (النور: ۳۵).
این آیه، عینیت ذات و ظهورات را تأیید میکند و نشان میدهد که ذات، همواره در مراتب ظهور حاضر است.
حقیقت مخلوقات و نفی اعتباری بودن
مخلوقات، بهعنوان شئونات ذات، حقیقیاند و نه اعتباری. این حقیقت، در آیه شریفه قرآن کریم نیز بازتاب یافته است:
كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ
ترجمه: «هر چیز جز وجه او نابودشونده است» (القصص: ۸۸).
این آیه، نفی اصالت ماهیات از حیث مغایرت با ذات و تأیید حقیقت آنها از حیث عینیت را نشان میدهد. مخلوقات، گرچه استقلال وجودی ندارند، اما بهعنوان ظهورات ذات، دارای حقیقت ظهوریاند.
درنگ: مخلوقات، چونان آیینههاییاند که نور ذات الهی در آنها متجلی میشود. این آیینهها، گرچه از خود نوری ندارند، اما جلوه نور در آنها حقیقی است و نه اعتباری.
بخش ششم: نقد استعمال ماهیات و پاسخ نهایی
نقد استعمال لفظ ماهیات
استعمال لفظ ماهیات بهجای ظهورات یا مخلوقات، به دلیل بار فلسفی آن، میتواند به سوءتفاهم منجر شود. در عرفان نظری، ظهورات و مخلوقات، شئونات ذاتاند و نه موجودات مستقل. بنابراین، استفاده از لفظ ظهورات یا شئونات، دقیقتر و رساتر است. این نقد، بر اهمیت دقت در اصطلاحات عرفانی تأکید دارد تا از خلط با مفاهیم فلسفی جلوگیری شود.
پاسخ نهایی به اشکال عاقل و معقول
پاسخ نهایی به اشکال تمایز عاقل و معقول، در چارچوب وحدت شخصی وجود، این است که همه اسما و صفات الهی، از جمله عاقل و معقول، حقیقیاند و تمایز آنها در مراتب ظهور است. در ظرف وحدت، ذات و صفات، عین یکدیگرند و هیچگونه اعتباری در آنها راه ندارد. قرآن کریم این حقیقت را چنین بیان میکند:
كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ
ترجمه: «هر روز او در شأنی است» (الرحمن: ۲۹).
این آیه، وحدت ذات و تکثر شئونات را تأیید میکند و نشان میدهد که تمایز ظهورات، ذات را متکثر نمیکند. عاقل و معقول، در ظرف وجود، یکی هستند و تفاوت آنها در ظهورات است، نه در ذات.
جمعبندی و نتیجهگیری
این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای تمهید القواعد، به تبیین وحدت شخصی وجود، حقیقت ظهورات، و نقد دیدگاههای اعتباری در باب عاقل و معقول پرداخت. وحدت وجود، چونان حقیقتی یگانه است که همه مظاهر و شئونات، جلوههای آن به شمار میروند. تمایز عاقل و معقول، نه اعتباری، بلکه در مراتب ظهور است و اسما و صفات الهی، حقیقیاند و نه اعتباری. مخلوقات، بهعنوان شئونات ذات، دارای حقیقت ظهوریاند و ذات الهی، از ظهورات خود جدا نیست. این تبیین، با استناد به آیات قرآن کریم، راهی جامعتر از فلسفه مشائی ارائه میدهد و حقیقت وجود را چونان نوری بیکران به تصویر میکشد که همه هستی را در بر گرفته است.
با نظارت صادق خادمی