در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تمهید القواعد 103

متن درس

 

تبیین عرفان نظری در تمهید القواعد: بررسی نسبت فعل به حق و مراتب ظهور

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۰۳)

دیباچه

کتاب «تمهید القواعد» اثر صائن‌الدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، حکیم و عارف برجسته قرن هشتم و نهم هجری، یکی از آثار گران‌سنگ در حوزه عرفان نظری است که با تکیه بر آرای ابن‌عربی و شارحانش، مانند صدرالدین قونوی و قیصری، به تبیین مفاهیم عمیق عرفانی می‌پردازد. این اثر، با نگاهی ژرف به مراتب وجود، ظهورات الهی، و رابطه میان حق و خلق، چارچوبی منسجم برای فهم توحید و مراتب ظهور ارائه می‌دهد. در این بخش، که به تحلیل گفتار سوم از این کتاب اختصاص دارد، به بررسی نسبت فعل به حق، تمایز میان ظهورات جلائی و استجلائی، و تفاوت میان حضرات و عوالم پرداخته شده است. این نوشتار، با زبانی فصیح و متین، درصدد است تا مفاهیم پیچیده عرفانی را با دقتی شایسته و در قالبی روشن و منسجم برای پژوهشگران و طالبان حقیقت عرضه نماید، تا چون چراغی در مسیر شناخت مراتب وجود، راه را روشن سازد.

بخش نخست: مقدمه‌ای بر نسبت فعل به حق

اهمیت مقدمه کثیرة الجدوى

صائن‌الدین ترکه در آغاز این بخش، مقدمه‌ای را معرفی می‌کند که به دلیل دارا بودن فواید بسیار، «کثیرة الجدوى» نامیده شده و آگاهی از آن برای اهل معقول، که در پی فهم عمیق حقیقت‌اند، ضروری است. این مقدمه، چارچوبی کلی برای بحث درباره نسبت فعل به حق و ظهورات الهی فراهم می‌آورد. متن عربی این مقدمه چنین است:

ثم إن هاهنا مقدمة محتوية على فوائد كثيرة الجدوى لابد للمستبصرين من الوقوف عليها

ترجمه: سپس در اینجا مقدمه‌ای است که مشتمل بر فواید بسیار سودمند است و برای اهل بصیرت، آگاهی از آن ضروری است.

این مقدمه، به تبیین نسبت فعل به حق پرداخته و مراتب ظهور را از منظر عرفان نظری بررسی می‌کند. ترکه با نقد برخی ابهامات موجود در آثار پیشینیان، مانند فصوص الحکم ابن‌عربی و شروح قیصری، بر ضرورت پالایش مفاهیم عرفانی تأکید می‌ورزد. او معتقد است که خلط میان مفاهیم ظهور و فعل، و همچنین عدم دقت در تمایز میان حضرات و عوالم، به ابهاماتی در فهم حقیقت انجامیده است. این مقدمه، چون دری گران‌بها، دروازه‌ای به سوی فهم مراتب وجود و ظهورات الهی می‌گشاید.

درنگ: مقدمه کثیرة الجدوى، چارچوبی برای تبیین نسبت فعل به حق و تمایز میان ظهورات ذاتی و مظهری فراهم می‌آورد و با نقد ابهامات پیشینیان، راه را برای فهمی روشن‌تر از عرفان نظری هموار می‌سازد.

تبیین نسبت فعل به حق

ترکه در ادامه، به تبیین نسبت فعل به حق پرداخته و آن را به دو دسته تقسیم می‌کند: فعل لذاته (بی‌واسطه) و فعل لالذاته (با واسطه). متن عربی این بخش چنین است:

و هي أن نسبت الفعل إلى الحق إما أن تكون لذاته بمعنى أن ذلك الفعل يلزمه بلا توسط شيء بين ذاته و بين المفعول غير نسبت معقولة بها يتميز عن الإطلاق الذاتي

ترجمه: این مقدمه آن است که نسبت دادن فعل به حق، یا برای ذات اوست، به این معنا که آن فعل بدون واسطه چیزی میان ذات حق و مفعول، جز یک نسبت معقول که به واسطه آن از اطلاق ذاتی متمایز می‌شود، به ذات حق لازم می‌آید.

در این تبیین، فعل لذاته به اعیان ثابته اشاره دارد که مظاهر علمی اسماء و صفات الهی‌اند و بدون واسطه از ذات حق ناشی می‌شوند. در مقابل، فعل لالذاته به وجودات خارجی، مانند عالم مجردات، مثال، و ناسوت، اشاره دارد که از طریق امر الهی تحقق می‌یابند. این تمایز، با استناد به آیه شریفه قرآن کریم روشن‌تر می‌شود:

﴿وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ﴾ (قمر: ۵۰)

ترجمه: و امر ما جز یکی نیست، مانند چشم بر هم زدن.

این آیه، تحقق وجودات خارجی را به امر الهی نسبت می‌دهد که واسطه‌ای در ظهور آن‌هاست. ترکه با این تقسیم‌بندی، از خلط میان ظهورات ذاتی و مظهری جلوگیری کرده و بر این نکته تأکید می‌ورزد که اعیان ثابته، به‌عنوان مظاهر علمی، مستقیماً از ذات حق ناشی می‌شوند، در حالی که وجودات خارجی با واسطه امر الهی پدید می‌آیند. این تبیین، چون نوری که از مشکات حقیقت ساطع می‌شود، مراتب ظهور را از یکدیگر متمایز می‌سازد.

بخش دوم: تمایز میان ظهورات جلائی و استجلائی

مفهوم ظهور جلائی و استجلائی

ترکه ظهورات الهی را به دو نوع جلائی و استجلائی تقسیم می‌کند. ظهور جلائی به مراتب ذاتی حق، یعنی احدیت و واحدیت، مربوط است که در ظرف وجوب رخ می‌دهد. در مقابل، ظهور استجلائی به مظاهر خلقی، مانند عالم مجردات، مثال، و ناسوت، اشاره دارد. این تمایز، با فیض اقدس و مقدس نیز مرتبط است، اما ترکه تأکید می‌کند که این دو مفهوم یکسان نیستند:

درنگ: ظهور جلائی به مراتب ذاتی حق (احدیت و واحدیت) و ظهور استجلائی به مظاهر خلقی (مانند عالم مجردات و ناسوت) اشاره دارد. فیض اقدس و مقدس، ظرف مظاهر خلقی‌اند و با ظهورات جلائی و استجلائی متفاوت‌اند.

فیض اقدس به اعیان ثابته، یعنی وجودات علمی، و فیض مقدس به وجودات خارجی مربوط می‌شود. ترکه با این تمایز، از خلط میان ظهورات ذاتی و مظهری جلوگیری می‌کند. او با استناد به آیه شریفه قرآن کریم، این تمایز را روشن‌تر می‌سازد:

﴿كُنْ فَيَكُونُ﴾ (بقره: ۱۱۷)

ترجمه: باش، پس می‌شود.

این آیه، ظهور وجودات خارجی را به امر الهی نسبت می‌دهد، در حالی که ظهورات ذاتی، مانند احدیت و واحدیت، از این امر مستقل‌اند. ترکه با این تبیین، نشان می‌دهد که فیض اقدس و مقدس، ظرف مظاهر خلقی‌اند، اما ظهورات جلائی و استجلائی، مراتب ذاتی و خلقی را در بر می‌گیرند. این تمایز، چون پلی است که میان دو ساحل حقیقت و خلق ارتباط برقرار می‌سازد.

رابطه فیض اقدس و مقدس با ظهورات

ترکه تأکید دارد که فیض اقدس و مقدس، به ترتیب، به اعیان ثابته و وجودات خارجی اشاره دارند و نمی‌توان آن‌ها را با ظهورات جلائی و استجلائی یکسان دانست. اعیان ثابته، به‌عنوان مظاهر علمی اسماء و صفات، در مرتبه علم الهی قرار دارند، در حالی که وجودات خارجی، مانند عالم جبروت و ناسوت، در مرتبه ظهور خارجی تحقق می‌یابند. این تبیین، با نقد برخی از آرای پیشینیان، مانند ابن‌عربی، همراه است که گاه ظهور و فیض را خلط کرده‌اند.

ترکه با استناد به آیه شریفه قرآن کریم، این تمایز را روشن‌تر می‌کند:

﴿وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ﴾ (حدید: ۴)

ترجمه: و او با شماست هر کجا که باشید.

این آیه، حضور دائمی حق در تمامی مراتب ظهور را تأیید می‌کند، اما ترکه تأکید دارد که این حضور در مراتب ذاتی (جلائی) و مظهری (استجلائی) به‌گونه‌ای متفاوت تحقق می‌یابد. فیض اقدس، چون جویباری است که از سرچشمه علم الهی جاری می‌شود و اعیان ثابته را سیراب می‌کند، در حالی که فیض مقدس، چون رودی خروشان، وجودات خارجی را به ظهور می‌رساند.

بخش سوم: تمایز میان حضرات و عوالم

مفهوم حضرات و عوالم

ترکه میان حضرات و عوالم تمایز روشنی قائل می‌شود. حضرات به مراتب وجوبی حق، مانند حضرت الذات، حضرت الاسماء و الصفات، احدیت، و واحدیت، محدود می‌شوند. در مقابل، عوالم به مظاهر خلقی، یعنی ما سوی الله، مانند عالم جبروت، ملکوت، ناسوت، و مثال، اشاره دارند. این تمایز، برای رفع ابهامات موجود در تقسیم‌بندی‌های پیشینیان، مانند حضرات خمس و عوالم خمس در فصوص الحکم، ارائه شده است.

درنگ: حضرات به مراتب ذاتی حق (مانند احدیت و واحدیت) و عوالم به مظاهر خلقی (مانند جبروت و ناسوت) اشاره دارند. این تمایز، ابهامات موجود در تقسیم‌بندی‌های پیشینیان را رفع می‌کند.

ترکه با استناد به آیه شریفه قرآن کریم، این تمایز را روشن‌تر می‌سازد:

﴿اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ (نور: ۳۵)

ترجمه: خدا نور آسمان‌ها و زمین است.

این آیه، نور حق را در تمامی مراتب ظهور و خلق تأیید می‌کند، اما ترکه تأکید دارد که حضرات به مراتب ذاتی محدود می‌شوند، در حالی که عوالم، مظاهر خلقی‌اند که از فیض مقدس ناشی می‌شوند. این تمایز، چون خطی است که میان حقیقت و خلق مرز می‌کشد، اما در عین حال، وحدت وجود را در تمامی مراتب حفظ می‌کند.

نقد تقسیم‌بندی‌های پیشین

ترکه تقسیم‌بندی‌های رایج، مانند حضرات خمس و عوالم خمس، را مورد نقد قرار داده و آن‌ها را فاقد اساس می‌داند. او معتقد است که این تقسیم‌بندی‌ها، که در آثار ابن‌عربی و شارحانش دیده می‌شود، به خلط میان مراتب ذاتی و خلقی انجامیده است. حضرات، به‌عنوان مراتب وجوبی، نمی‌توانند با عوالم خلقی یکسان تلقی شوند. ترکه با این نقد، بر ضرورت پالایش مفاهیم عرفانی تأکید می‌ورزد و چارچوبی منسجم برای فهم این مراتب ارائه می‌دهد.

این رویکرد، با استناد به آیه شریفه قرآن کریم، تقویت می‌شود:

﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ﴾ (حدید: ۳)

ترجمه: اوست اول و آخر و ظاهر و باطن.

این آیه، حضور حق در تمامی مراتب را تأیید می‌کند، اما ترکه با تمایز میان حضرات و عوالم، نشان می‌دهد که این حضور در مراتب ذاتی و خلقی به‌گونه‌ای متفاوت تحقق می‌یابد. حضرات، چون قله‌های رفیع حقیقت‌اند که در ساحت وجوب قرار دارند، در حالی که عوالم، چون دشت‌های پهناور خلق‌اند که از فیض الهی سیراب می‌شوند.

بخش چهارم: نقد خلط میان ظهور و فعل

اشکال در خلط ظهور و فعل

ترکه به خلط میان مفاهیم ظهور و فعل در آثار پیشینیان انتقاد می‌کند. او معتقد است که احدیت و واحدیت، به‌عنوان مراتب ظهور ذاتی، نمی‌توانند فعل یا مفعول تلقی شوند، زیرا این مراتب عین ذات حق‌اند. متن عربی این نقد چنین است:

فيسمى ذلك المفعول في هذه المرتبة حروفا عاليات و حروفا أصليات و مفاتيح أول و تارة يصبر عنها بمفاتيح الغيب و الأسماء الذاتية و الشؤون الأصلية

ترجمه: آن مفعول در این مرتبه، حروف عالیات، حروف اصلیات، مفاتیح اولی، و گاه مفاتیح غیب، اسماء ذاتیه، و شئون اصلیه نامیده می‌شود.

ترکه با نقد این اصطلاحات، تأکید دارد که احدیت، به‌عنوان تعین اول، فاقد کثرت ظهوری است و نمی‌توان آن را با حروف عالیات یا مفاتیح توصیف کرد. واحدیت، به‌عنوان تعین ثانی، می‌تواند با این اصطلاحات توصیف شود، زیرا کثرت ظهوری دارد. این نقد، با استناد به آیه شریفه قرآن کریم، روشن‌تر می‌شود:

﴿وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ فَادْعُوهُ بِهَا﴾ (اعراف: ۱۸۰)

ترجمه: و برای خدا نام‌های نیکوست، پس او را با آن‌ها بخوانید.

این آیه، ظهور اسماء و صفات الهی را در مرتبه واحدیت تأیید می‌کند، اما ترکه تأکید دارد که احدیت، به‌عنوان مرتبه لاتعین یا تعین اول، فاقد این کثرت است و نمی‌توان آن را با اصطلاحات کثرت‌محور توصیف کرد. این تبیین، چون شمشیری است که گره‌های مفهومی را می‌گشاید و راه را برای فهمی روشن‌تر از مراتب وجود هموار می‌سازد.

تبیین صحیح ظهورات ذاتی

ترکه با تأکید بر این که احدیت و واحدیت ظهورات ذاتی‌اند، آن‌ها را از فعل و مفعول متمایز می‌کند. او معتقد است که این مراتب، از لاتعین به تعین می‌رسند، اما این تعینات حقیقت ذات حق‌اند، نه افعال یا مفعولات. این تبیین، با استناد به آیه شریفه قرآن کریم، تقویت می‌شود:

﴿هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ﴾ (اعراف: ۵۴)

ترجمه: اوست که آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید.

این آیه، خلق مظاهر خارجی را به حق نسبت می‌دهد، اما ترکه تأکید دارد که مراتب ذاتی، مانند احدیت و واحدیت، از این فرآیند خلق مستثنا هستند. این تمایز، چون نوری است که تاریکی‌های ابهام را پراکنده می‌سازد و حقیقت توحید را در مراتب ظهور روشن می‌کند.

بخش پنجم: نقد مفهوم ارتسام و اعیان ثابته

ارتسام نزد حکیمان و عارفان

ترکه مفهوم ارتسام را نقد کرده و آن را در دو دیدگاه حکیمان و عارفان متمایز می‌داند. متن عربی این بخش چنین است:

و هو أن الإرتسام عند الحكيم وصف للعلم باعتبار إمتيازه النسبي عن الذات… و لكن عند العارف وصف لذات أو وصف للعلم باعتبار أنه عين الذات

ترجمه: ارتسام نزد حکیم، وصف علم است با توجه به تمایز نسبی آن از ذات… اما نزد عارف، وصف ذات یا وصف علم است با توجه به این که عین ذات است.

حکیمان، مانند ابن‌سینا، ارتسام را به معنای صور مرتسمه در علم الهی می‌دانند که از ذات جدا هستند. در مقابل، عارفان، ارتسام را وصف علم الهی یا ذات حق می‌دانند که عین ذات است و فاقد تغایر یا غیریت است. ترکه با این نقد، تأکید دارد که اعیان ثابته، به‌عنوان وجودات علمی حق، عین ذات‌اند و نمی‌توانند از ذات جدا تلقی شوند. این تبیین، با استناد به آیه شریفه قرآن کریم، روشن‌تر می‌شود:

﴿وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ﴾ (انعام: ۵۹)

ترجمه: و کلیدهای غیب نزد اوست و جز او کسی آن‌ها را نمی‌داند.

این آیه، علم الهی را که اعیان ثابته در آن مرتسم‌اند، عین ذات حق می‌داند و هرگونه غیریت را نفی می‌کند. ترکه با این تبیین، دیدگاه عرفانی را از دیدگاه فلسفی متمایز می‌کند و بر وحدت ذات و علم الهی تأکید می‌ورزد. این رویکرد، چون جویباری زلال، حقیقت اعیان ثابته را از تیرگی‌های فلسفی پالایش می‌کند.

اعیان ثابته به‌عنوان مظاهر علمی

ترکه تأکید دارد که اعیان ثابته، وجودات علمی حق‌اند و فاقد وجود خارجی یا کثرت‌اند. آن‌ها مظاهر علمی اسماء و صفات‌اند و وجودشان به وجود حق وابسته است. این تبیین، با استناد به آیه شریفه قرآن کریم، تقویت می‌شود:

﴿وَمَا كُنَّا لَنَخْلُقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ﴾ (حجر: ۸۵)

ترجمه: و ما آسمان‌ها و زمین و آنچه میان آن‌هاست جز به حق نیافریدیم.

این آیه، تحقق تمامی مظاهر را به حق نسبت می‌دهد، اما ترکه تأکید دارد که اعیان ثابته، به دلیل فقدان وجود خارجی، عالم تلقی نمی‌شوند، بلکه مظاهر علمی حق‌اند. این تمایز، چون خطی است که میان حقیقت و خلق مرز می‌کشد، اما در عین حال، وحدت وجود را حفظ می‌کند.

درنگ: اعیان ثابته، به‌عنوان مظاهر علمی اسماء و صفات، وجودشان به وجود حق وابسته است و فاقد وجود خارجی‌اند. این تمایز، آن‌ها را از عوالم خلقی متمایز می‌سازد.

بخش ششم: تبیین اعیان ثابته به‌عنوان مظاهر تعین ثانی

جایگاه اعیان ثابته در مراتب ظهور

ترکه اعیان ثابته را مظاهر تعین ثانی (واحدیت) می‌داند، نه خود تعین ثانی. او تأکید دارد که تعین اول (احدیت) و تعین ثانی (واحدیت) مراتب ذاتی حق‌اند، در حالی که اعیان ثابته مظاهر علمی این مراتب‌اند. متن عربی این بخش چنین است:

فإما فى التعين الثاني الذي هو حضرة الإرتسام المعلومات يعني مقام إرتسام معلومات في عرصة العلم الذاتي

ترجمه: اما در تعین ثانی، که حضرة الإرتسام معلومات است، یعنی مقام ترسیم معلومات در عرصه علم ذاتی.

ترکه با این تبیین، جایگاه اعیان ثابته را به‌عنوان مظاهر علمی واحدیت روشن می‌کند. او تأکید دارد که اعیان ثابته، گرچه لوازم ذات حق‌اند، خود تعین ثانی نیستند، بلکه مظاهر آن‌اند. این نکته، با استناد به آیه شریفه قرآن کریم، روشن‌تر می‌شود:

﴿وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِي السَّمَاءِ بُرُوجًا وَزَيَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِينَ﴾ (حجر: ۱۶)

ترجمه: و به‌راستی در آسمان برج‌هایی نهادیم و آن را برای ناظران آراستیم.

این آیه، ظهور مظاهر خلقی را به حق نسبت می‌دهد، اما ترکه تأکید دارد که اعیان ثابته، به‌عنوان مظاهر علمی، در مرتبه علم الهی قرار دارند و از وجودات خارجی متمایزند. این تبیین، چون آیینه‌ای است که حقیقت اعیان ثابته را در برابر دیدگان طالبان حقیقت قرار می‌دهد.

نقد خلط میان تعینات و مفعولات

ترکه به خلط میان تعینات (احدیت و واحدیت) و مفعولات (اعیان ثابته و وجودات خارجی) در آثار پیشینیان انتقاد می‌کند. او تأکید دارد که احدیت و واحدیت، به‌عنوان مراتب ذاتی، فاقد ماهیت مفعولی‌اند و تنها اعیان ثابته و وجودات خارجی می‌توانند مفعول تلقی شوند. این نقد، با استناد به آیه شریفه قرآن کریم، تقویت می‌شود:

﴿وَمَا كُنَّا لَنَخْلُقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ﴾ (حجر: ۸۵)

ترجمه: و ما آسمان‌ها و زمین و آنچه میان آن‌هاست جز به حق نیافریدیم.

این آیه، تحقق مظاهر خلقی را به حق نسبت می‌دهد، اما ترکه تأکید دارد که مراتب ذاتی، مانند احدیت و واحدیت، از این فرآیند خلق مستثنا هستند. این تمایز، چون خطی است که میان حقیقت و مظهر مرز می‌کشد، اما در عین حال، وحدت وجود را در تمامی مراتب حفظ می‌کند.

جمع‌بندی

بخش سوم از کتاب «تمهید القواعد» صائن‌الدین ترکه، به تبیین مفاهیم پیچیده عرفانی، از جمله نسبت فعل به حق، ظهورات جلائی و استجلائی، و تمایز میان حضرات و عوالم، اختصاص دارد. ترکه با رویکردی انتقادی، به نقد ابهامات و خلط‌های مفهومی در آثار پیشینیان پرداخته و چارچوبی منسجم برای فهم این مفاهیم ارائه داده است. او با تمایز میان ظهورات ذاتی (احدیت و واحدیت) و مظاهر خلقی (اعیان ثابته و وجودات خارجی)، و همچنین نقد اصطلاحاتی مانند حروف عالیات و ارتسام، بر ضرورت دقت در کاربرد الفاظ و پالایش مفاهیم عرفانی تأکید دارد. این نوشتار، چون گوهری درخشان، حقیقت توحید و مراتب ظهور را در برابر دیدگان طالبان حقیقت قرار می‌دهد و راه را برای فهمی عمیق‌تر از عرفان نظری هموار می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی