در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تمهید القواعد 109

متن درس

 

تبیین وحدت شخصی وجود در تمهید القواعد: نقد اشکالات متفرع

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۰۹)

دیباچه

کتاب تمهید القواعد، اثر جاودانه صائن‌الدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، حکیم و عارف برجسته قرن هشتم و نهم هجری، چونان نگینی درخشان در آسمان عرفان نظری می‌درخشد. این اثر، با تکیه بر آرای ابن‌عربی و شارحان او، به کاوش در اعماق مفاهیم عرفانی می‌پردازد و وحدت شخصی وجود را به‌سان محور عالم هستی پیش می‌نهد. در بخش حاضر، ترکه به تثبیت این اصل بنیادین پرداخته و با دقتی بی‌مانند، اشکالات وارد بر آن را مورد نقد و بررسی قرار می‌دهد. این نوشتار، با نگاهی ژرف و نظام‌مند، به بازنویسی و تبیین محتوای این بخش می‌پردازد و با بهره‌گیری از زبانی فصیح و متین، مفاهیم را برای طالبان حقیقت روشن می‌سازد.

بخش یکم: تثبیت وحدت شخصی وجود و رد شبهات

هدف و روش صائن‌الدین ترکه

صائن‌الدین ترکه در این بخش از تمهید القواعد، با عزمی استوار، به تثبیت وحدت شخصی وجود می‌پردازد و با استدلال‌هایی چون صخره‌های استوار، شبهات مخالفان را درهم می‌شکند. وی در عبارتی کلیدی می‌فرماید:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ (أَقُولُ بَعْدَ تَحْقِيقِ مَا هُوَ بِصَدَدِهِ حَسْبَمَا الْتَزَمَهُ مِنَ الْبَيَانِ يَا وَثَقَ الْبَرَاهِينِ وَتَغْرِيفِ مَا يَمْكِنُ أَنْ يَشُوشَ سَايِرَ الطَّبَايِعِ وَالْأَذْهَانِ مِنْ مَذَاهِبِ الْمُخَالِفِينَ وَدَفْعِ مَا يَرِدُ عَلَى ذَلِكَ مِنَ الشُّبْهَةِ الْمَانِعَةِ لِظُهُورِ الْحَقِّ كَمَا هُوَ عَلَى الطَّالِبِينَ يَرِيدُ أَنْ يَتَعَرَّضَ لِدَفْعِ مَا يَرِدْ)

ترجمه: «به نام خداوند بخشنده مهربان. می‌گویم پس از تحقیق در آنچه مورد نظر است، بر اساس تعهدی که به بیان آن دارم، با استوارترین براهین و روشن ساختن آنچه ممکن است ذهن‌ها و طبایع را از مذاهب مخالفان مشوش کند و دفع شبهاتی که مانع ظهور حقیقت برای طالبان آن است، قصد دارم به رد آنچه وارد می‌شود بپردازم.»

ترکه با این بیان، چونان باغبانی که شاخسارهای هرز را از باغ حقیقت می‌زداید، به رد شبهات مخالفان می‌پردازد. وی با استناد به قرآن کریم، به‌ویژه آیه اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ (نور: ۳۵) که نور الهی را سرچشمه همه مراتب وجودی می‌داند، بر ضرورت تبیین حقیقت با براهین قاطع تأکید دارد. این روش، از خلط میان عرفان و فلسفه جلوگیری کرده و وحدت شخصی را چونان ستونی استوار در بنای عرفان نظری تثبیت می‌کند.

درنگ: ترکه با تکیه بر براهین محکم و رد شبهات مخالفان، وحدت شخصی وجود را به‌سان محور عالم هستی تثبیت می‌کند و از خلط آن با مباحث فلسفی پرهیز می‌نماید.

تفکیک اشکالات متفرع و غیرمتفرع

ترکه اشکالات وارد بر وحدت شخصی وجود را به دو دسته متفرع و غیرمتفرع تقسیم می‌کند. اشکالات متفرع شامل امکان، ایجاب، اقتضاء، ظهور، اجمال و تفصیل است که مستقیماً با وحدت شخصی مرتبط‌اند. در مقابل، مباحث عالم مثال و اشدیت عالم ناسوت، به دلیل ارتباط با مسائل فلسفی یا تشکیکی، از این بحث جدا می‌شوند.

وی در ادامه می‌فرماید:

يَرِيدُ أَنْ يَتَعَرَّضَ لِدَفْعِ مَا يَرِدْ عَلَى أُمَهَاتِ أُصُولِهِمْ وَمَعَاقِدِ قَوَاعِدِهِمْ مِنَ الشُّكُوكِ الْكَاشِفَةِ عَنْ كُنْهِ تَحْقِيقَاتِهِ وَالْأَسْئِلَةِ الْمُسْتَجْلِيَةِ لِغَايَةِ تَدْقِيقَاتِهِ

ترجمه: «قصد دارد به رد آنچه بر اصول بنیادین و قواعد استوارشان وارد می‌شود بپردازد، از شبهاتی که حقیقت تحقیقات او را آشکار می‌سازد و پرسش‌هایی که نهایت دقت او را روشن می‌کند.»

این تفکیک، چونان خط‌کشی دقیق در نقشه حقیقت، بر تمرکز بر مسائل مرتبط با وحدت شخصی تأکید دارد. ترکه با استناد به آیه سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ (فصلت: ۵۳)، نشان می‌دهد که تحلیل‌های عرفانی باید بر محور وحدت وجود استوار باشد و از مباحث غیرمرتبط پرهیز شود.

بخش دوم: نقد اشکالات متفرع بر وحدت شخصی وجود

نقد امکان در وحدت شخصی وجود

یکی از اشکالات اساسی مطرح‌شده توسط مستشکل، امکان است. ترکه این مفهوم را در چارچوب وحدت شخصی وجود نفی می‌کند، زیرا امکان، چه به‌صورت صفت وجودی (مانند امکان فقری) و چه به‌صورت نسبی (مانند امکان ماهوی)، نیازمند موضوعی است که یا وجود باشد یا ماهیات، و هر دو در وحدت شخصی منتفی‌اند.

ترکه می‌فرماید:

أَمَّا الْأَوَّلُ فَلَانَّ الْقَوْلَ بِالْإِمْكَانِ أَعْلَى مَا قُلْتُمْ بَاطِلٌ، فَإِنَّ الْإِمْكَانَ سَوَاءٌ كَانَ صِفَةً وُجُودِيَّةً أَوْ مَعْنًى نِسْبِيًّا لَا بُدَّ لَهُ مِنْ مَحَلٍّ يَقُومُهُ، وَلَيْسَ هَاهُنَا شَيْءٌ يَصْلُحُ لِذَلِكَ

ترجمه: «اما اشکال نخست، قائل شدن به امکان، بر اساس آنچه شما گفته‌اید، باطل است؛ زیرا امکان، چه صفت وجودی باشد و چه معنایی نسبی، ناگزیر نیازمند محلی است که بر آن قائم شود، و در اینجا چیزی که شایستگی این کار را داشته باشد، وجود ندارد.»

ترکه با این بیان، امکان را چونان پرنده‌ای بی‌آشیان می‌داند که جایگاهی برای استقرار ندارد. وی با استناد به آیه قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي (اسراء: ۸۵)، تأکید می‌کند که ماهیات، تنها در ظرف علم الهی (اعیان ثابته) وجود دارند و در خارج، تابع وجود واجب‌اند. بنابراین، امکان به دلیل فقدان موضوع، در وحدت شخصی منتفی است.

درنگ: امکان، چه وجودی و چه نسبی، نیازمند موضوعی است که در وحدت شخصی وجود ندارد؛ زیرا وجود واجب بالذات است و ماهیات، غیرمجعول و غیرمعلول‌اند.

تفاوت عبارات متن و شارح در تبیین ماهیات

ترکه در متن اصلی، ماهیات را متمایز از نسب و اضافات می‌داند، در حالی که شارح، ماهیات را از جنس نسب و اضافات معرفی می‌کند. متن اصلی چنین می‌فرماید:

وَكَوْنُ الْمَاهِيَّةِ وَالنِّسَبِ وَالْإِضَافَاتِ مِنَ الْأَضَاتِ

ترجمه: «و اینکه ماهیات و نسب و اضافات از صفات‌اند.»

اما شارح می‌گوید:

وَأَمَّا الْمَاهِيَّةُ الَّتِي هِيَ مِنَ النِّسَبِ وَالْإِضَافَاتِ النَّاشِئَةِ مِنَ الصِّفَاتِ فَلَأَنَّهَا غَيْرُ مَجْعُولَةٍ وَلَا مَعْلُولَةٍ عِنْدَكُمْ

ترجمه: «و اما ماهیاتی که از نسب و اضافات‌اند و از صفات ناشی می‌شوند، نزد شما نه مجعول‌اند و نه معلول.»

ترکه در متن، ماهیات را اعیان ثابته می‌داند که مظاهر صفات‌اند و نسب و اضافات، عوارض آنها هستند. اما شارح، با خلط ماهیات با نسب و اضافات، از دقت عرفانی فاصله می‌گیرد. ترکه با استناد به آیه وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ (ابراهیم: ۴)، بر ضرورت تبیین دقیق مفاهیم عرفانی تأکید دارد تا از خلط میان ماهیات و عوارض آنها جلوگیری شود.

نقد امکان اعتباری

شارح در پاسخ به مستشکل، امکان اعتباری (مانند امکان ماهوی) را مطرح می‌کند که نیازی به موضوع ندارد. اما ترکه این دیدگاه را نادرست می‌داند و می‌فرماید:

لَا يَقَالُ إِنَّمَا يَتِمُّ هَذَا لَوْ كَانَ الْإِمْكَانُ مِنَ الصِّفَاتِ الْوُجُودِيَّةِ الْحَقِيقِيَّةِ، وَأَمَّا عَلَى تَقْدِيرِ كَوْنِهِ اعْتِبَارِيًّا عَدَمِيًّا فَلَا يَلْزَمُ ذَلِكَ

ترجمه: «نمی‌توان گفت که این [اشکال] تنها در صورتی تمام است که امکان، صفت وجودی حقیقی باشد؛ اما اگر امکان، اعتباری و عدمی فرض شود، این لزوم [نیاز به موضوع] منتفی است.»

ترکه در پاسخ می‌افزاید:

فَإِنَّا نَقُولُ عَلَى تَقْدِيرِ تَسْلِيمِ اعْتِبَارِيَّتِهِ لَا بُدَّ لَهُ مِنْ مَوْضُوعٍ صَادِقٍ عَلَيْهِ

ترجمه: «ما می‌گوییم حتی با فرض پذیرش اعتباری بودن آن، ناگزیر نیازمند موضوعی است که بر آن صادق باشد.»

ترکه با این بیان، امکان را چونان سایه‌ای می‌بیند که بدون جسم، نمی‌تواند پدیدار شود. وی با استناد به آیه يَا أَيُّهَا النَّاسُ (بقره: ۲۱)، تأکید می‌کند که حتی مفاهیم اعتباری، نیازمند موضوعی هستند که حمل بر آن صادق باشد.

سلب و ایجاب در برابر عدم و ملکه

ترکه وجود و عدم را به‌صورت سلب و ایجاب معرفی می‌کند، نه عدم و ملکه، که امکان را منتفی می‌سازد. وی می‌فرماید:

وَكَأَنَّ قَوْلَهُ غَيْرُ مَوْجُودَةٍ بَلْ غَيْرُ قَابِلَةٍ لِلْوُجُودِ إِشَارَةٌ إِلَى دَفْعِ هَذَا السُّؤَالِ

ترجمه: «و گویی سخن او که [ماهیات] نه موجودند و نه قابل وجود، اشاره‌ای است به دفع این سؤال.»

ترکه با این تبیین، چونان نقاشی که با قلم حقیقت خطوط وجود را ترسیم می‌کند، بر وحدت مطلق وجود تأکید دارد. وی با استناد به آیه هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ (حدید: ۳)، نشان می‌دهد که وجود، واحد و فراگیر است و هرگونه کثرت، از جمله امکان، منتفی است.

درنگ: وجود و عدم در وحدت شخصی، سلب و ایجاب‌اند، نه عدم و ملکه؛ لذا ماهیات و امثال آن، نه وجود دارند و نه قابلیت وجود.

بخش سوم: نقد ایجاب و اقتضاء

تبیین ایجاب و اقتضاء

ترکه ایجاب و اقتضاء را در وحدت شخصی وجود نفی می‌کند، زیرا این مفاهیم نیازمند امور متغایره‌اند. وی می‌فرماید:

وَأَمَّا الثَّانِي فَلَانَّ الْقَوْلَ بِالْإِيجَابِ وَالْاقْتِضَاءِ أَيْضًا ظَاهِرُ الْبُطْلَانِ، فَإِنَّهُمَا مِنَ الْمَعَانِي النِّسْبِيَّةِ الَّتِي لَا يُتَصَوَّرُ تَحَقُّقُهَا إِلَّا بَيْنَ الْأُمُورِ الْمُتَغَايِرَةِ

ترجمه: «و اما اشکال دوم، قائل شدن به ایجاب و اقتضاء نیز آشکارا باطل است؛ زیرا این دو از معانی نسبی‌اند که تحقق آنها جز میان امور متغایر متصور نیست.»

ترکه تفاوت ایجاب و اقتضاء را چنین تبیین می‌کند: ایجاب، وصف فاعل است که وجود را بر قابل افاضه می‌کند؛ اقتضاء، وصف قابل است که قابلیت پذیرش وجود را دارد. اما در وحدت شخصی، نه فاعل متغایر وجود دارد و نه قابل. وی با استناد به آیه اللَّهُ الصَّمَدُ (اخلاص: ۲)، تأکید می‌کند که وجود واجب، بی‌نیاز از ایجاب یا اقتضاء است.

نقد ظهور در وحدت شخصی وجود

اشکال سوم، که از همه مهم‌تر است، به ظهور مربوط می‌شود. مستشکل مدعی است که عارف در چارچوب وحدت شخصی نمی‌تواند از ظهور سخن بگوید. ترکه این اشکال را با دقت بررسی می‌کند و می‌فرماید که ظهور، نیازمند غیریت است، و در وحدت شخصی، غیری وجود ندارد.

وی با استناد به آیه إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ (بقره: ۱۵۶)، نشان می‌دهد که وجود واحد، تمامی مظاهر را در خود جمع می‌کند و ظهور، به‌عنوان مقوله‌ای متغایر، منتفی است. ترکه تأکید دارد که عارف نمی‌تواند ظهور را نفی کند، زیرا عرفان، وجود و ظهور را توأمان می‌بیند: «الوجود موجود والخلق ظهور للوجود» (وجود، موجود است و خلق، ظهور وجود است).

درنگ: ظهور در وحدت شخصی وجود منتفی است، زیرا نیازمند غیریت است؛ اما عارف نمی‌تواند ظهور را نفی کند، چرا که عرفان، وجود و ظهور را توأمان می‌بیند.

بخش چهارم: استراتژی عارف در پاسخ به اشکالات

انکار یا اثبات امکان

ترکه دو استراتژی برای پاسخ عارف به اشکالات پیشنهاد می‌کند: انکار امکان یا اثبات آن با ارائه موضوع. وی می‌فرماید:

فَإِنَّا نَقُولُ عَلَى تَقْدِيرِ تَسْلِيمِ اعْتِبَارِيَّتِهِ لَا بُدَّ لَهُ مِنْ مَوْضُوعٍ صَادِقٍ عَلَيْهِ

ترجمه: «ما می‌گوییم حتی با فرض پذیرش اعتباری بودن امکان، ناگزیر نیازمند موضوعی است که بر آن صادق باشد.»

عارف می‌تواند امکان، ایجاب، اقتضاء و ظهور را نفی کند و بر وحدت مطلق وجود تأکید نماید، یا با ارائه موضوعی برای امکان، اشکال مستشکل را دفع کند. ترکه با استناد به آیه وَفِي أَنْفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ (ذاریات: ۲۱)، بر ضرورت گفت‌وگوی علمی تأکید دارد و مستشکل را به پرسشگری به‌جای اشکال‌تراشی دعوت می‌کند.

جمع‌بندی

بخش حاضر از تمهید القواعد، چونان دری گران‌بها در گنجینه عرفان نظری، به تثبیت وحدت شخصی وجود و نقد اشکالات متفرع بر آن اختصاص دارد. ترکه با تفکیک اشکالات متفرع (امکان، ایجاب، اقتضاء، ظهور) از غیرمتفرع (عالم مثال و اشدیت ناسوت)، بر تمرکز بر مسائل مرتبط تأکید می‌کند. وی امکان، ایجاب و اقتضاء را به دلیل فقدان موضوع یا غیریت نفی کرده و با تبیین دقیق تفاوت ماهیات و نسب، بر دقت عرفانی پای می‌فشارد. ظهور، به‌عنوان چالش اصلی، در چارچوب وحدت شخصی منتفی است، اما عارف نمی‌تواند آن را نفی کند، زیرا عرفان، وجود و ظهور را توأمان می‌بیند. ترکه با ارائه دو استراتژی (انکار یا اثبات امکان)، عارف را در برابر اشکالات توانمند می‌سازد. این نوشتار، چونان مشعلی فروزان، راه طالبان حقیقت را روشن می‌سازد و منبعی ارزشمند برای پژوهشگران عرفان نظری است.

با نظارت صادق خادمی