متن درس
تحلیل و تبیین بخش دهم کتاب تمهید القواعد: نفی ظهور در وحدت شخصی وجود
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۱۰)
دیباچه
کتاب «تمهید القواعد»، اثر صائنالدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، حکیم و عارف برجسته قرن هشتم و نهم هجری، یکی از آثار محوری در عرفان نظری است که با تکیه بر آرای ابنعربی و شارحانش، به تبیین مفاهیم عمیق عرفانی میپردازد. بخش دهم این اثر به بررسی اشکال سوم از اشکالات ششگانه علیه وحدت شخصی وجود اختصاص دارد که نفی امکان ظهور را در چارچوب این نظریه مطرح میکند. این بخش، با رویکردی عقلانی و دقیق، به نقد این اشکال پرداخته و با استدلالهای فلسفی و عرفانی، به رد آن میکوشد. در این نوشتار، محتوای اصلی این بخش با نگاهی تحلیلی و تفصیلی بازنویسی شده تا روح عرفان نظری در قالبی روشن و منسجم به خواننده منتقل گردد، گویی نوری که از حقیقت وجود ساطع شده، در آینه ذهن متجلی میشود.
اشکال سوم: نفی ظهور در وحدت شخصی وجود
اشکال سوم علیه وحدت شخصی وجود، که از مهمترین چالشهای مطرحشده در این حوزه است، بر این ادعا استوار است که وجود واحد نمیتواند اقتضای ظهور داشته باشد، زیرا ظهور نیازمند غیریت و کثرت است. مستشکل با استناد به وجود عالم و مظاهر، که در وجدان همگان آشکار است، میکوشد وحدت شخصی وجود را نفی کند. این اشکال، مانند تیری است که قلب نظریه وحدت شخصی را نشانه گرفته، اما عارف با شمشیر استدلال، آن را دفع میکند.
متن اصلی و ترجمه
متن اصلی اشکال سوم در «تمهید القواعد» چنین است:
بسم الله الرحمن الرحيم
وأما الثالث فلأن القول بالظهور هيهنا مما لا يتصور له معنى أصلاً، لأن المراد بالظهور إما أن يكون الوجود نفسه أو الأعيان التي هي مبادي نسبة وإضافته.
ترجمه: به نام خداوند بخشنده مهربان. اما اشکال سوم این است که سخن گفتن از ظهور در اینجا بهگونهای است که اصلاً معنایی برای آن متصور نیست، زیرا مقصود از ظهور یا خود وجود است یا اعیانی که مبادی نسبت و اضافات وجودند.
این متن، مبنای اشکال سوم را روشن میسازد: ظهور یا همان وجود مطلق است، که در این صورت اقتضاء معنا ندارد، یا اعیان و ماهیاتاند، که به دلیل مغایرت با وجود، فﭽاقد قابلیت ظهورند.
تفکیک اشکالات متفرع و غیرمتفرع
ترکه در تحلیل اشکالات ششگانه علیه وحدت شخصی، آنها را به دو دسته متفرع و غیرمتفرع تقسیم میکند. اشکالات متفرع، شامل امکان، ایجاب، اقتضاء و ظهور، مستقیماً به وحدت شخصی مربوطاند، در حالی که دو اشکال دیگر (عالم مثال و اشدیت عالم ناسوت) به مباحث فلسفی یا تشکیکی مرتبطاند و ربطی به وحدت شخصی ندارند. این تفکیک، مانند جداسازی گندم از کاه، به روشن شدن محور بحث یاری میرساند.
در قرآن کریم آمده است: إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ (بقره: ۱۵۶). این آیه، وحدت وجود را در تمامی مراتب نشان میدهد و از خلط میان عرفان و فلسفه، که مستشکل در آن گرفتار شده، جلوگیری میکند.
نقد اقتضای ظهور توسط وجود مطلق
مستشکل مدعی است که وجود مطلق، به دلیل فعلیت کامل، نمیتواند اقتضای ظهور داشته باشد، زیرا اقتضاء فرع بر فقدان و خفاست. ترکه این ادعا را با استدلال رد میکند: وجود مطلق، که چون خورشیدی بیغروب است، نیازی به ظهور ندارد، زیرا خود عین ظهور است. ظهور، بهعنوان مقولهای متغایر، در وحدت شخصی معنا ندارد.
قرآن کریم میفرماید: اللَّهُ الصَّمَدُ (اخلاص: ۲). این آیه، خودبسندگی الهی را نشان میدهد و تأیید میکند که وجود مطلق، بینیاز از اقتضاء یا ظهور است، زیرا مفاهیم اقتضاء و ظهور تابع کثرتاند که در وحدت شخصی منتفی است.
تحلیل اقتضای ظهور مطلق یا مقید
ترکه اقتضای وجود مطلق را به دو نوع ظهور مطلق و ظهور مقید تقسیم میکند و هر دو را نفی میکند:
- ظهور مطلق: وجود مطلق نمیتواند اقتضای ظهور مطلق داشته باشد، زیرا ظهور مطلق همان وجود مطلق است و اقتضاء در اینجا معنا ندارد، مانند آبی که خود ظرف خویش است و نیازی به پر شدن ندارد.
- ظهور مقید: ظهور مقید، یا خارجی است یا ذهنی، و هر دو به دلیل فقدان موضوع یا قید منتفیاند. وجود مقید، قید، یا ترکیب آنها در خارج یا ذهن وجود ندارد.
قرآن کریم میفرماید: هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ (حدید: ۳). این آیه، وحدت مطلق وجود را نشان میدهد و تأیید میکند که ظهور، بهعنوان مقولهای متغایر، در وحدت شخصی معنا ندارد.
نقد ظهور مقید خارجی
ترکه ظهور مقید خارجی را به دلیل فقدان وجود مقید، قید، و ترکیب آنها نفی میکند. وجود مقید خارجی شامل سه جزء است: وجود، قید، و ترکیب این دو. اما هیچیک از این اجزا قابل جعل یا تأثیر نیستند، زیرا وجود واجب است و قید، بهعنوان عدم، فاقد قابلیت ظهور است. این استدلال، مانند بنایی است که بدون پایه و ستون، فرو میریزد.
متن اصلی در این باره میفرماید:
فمن البين أن شيئاً من جزئي المقيد حينئذٍ لا يقبل الجعل والتأثير، كما أثير إليه من قبل في طي البرهان المذكور من أن الوجود لا يقبل التأثير، وكذا الأمور العدمية.
ترجمه: روشن است که هیچیک از اجزای مقید، در این صورت، قابل جعل و تأثیر نیستند، همانگونه که پیشتر در ضمن برهان مذکور بیان شد که وجود قابل تأثیر نیست و امور عدمی نیز چنیناند.
قرآن کریم میفرماید: وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ (ابراهیم: ۴). این آیه، بر ضرورت تبیین دقیق مفاهیم عرفانی تأکید دارد و از خلط میان وجود و ظهور مقید جلوگیری میکند.
نقد ظهور مقید ذهنی
ترکه ظهور مقید ذهنی را نیز به دلیل امتناع اجتماع متماثلین یا متنافیین نفی میکند. ظهور مقید ذهنی، یا وجود ذهنی را اقتضاء میکند (اجتماع متماثلین) یا وجود خارجی را (اجتماع متنافیین)، که هر دو ممتنعاند. این استدلال، مانند کلیدی است که قفل معمای ظهور ذهنی را میگشاید.
متن اصلی در این خصوص چنین است:
فإن معروض هذه القيود يمتنع أن يقبل شيئاً من الوجودين، لاستحالة اجتماع المتماثلين كاجتماع المتنافيين.
ترجمه: معروض این قیود نمیتواند هیچیک از دو وجود (خارجی یا ذهنی) را بپذیرد، زیرا اجتماع متماثلین یا متنافیین محال است.
قرآن کریم میفرماید: وَفِي أَنْفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ (ذاریات: ۲۱). این آیه، نشان میدهد که مفاهیم ذهنی نیز تابع وحدت وجوداند و نمیتوانند بهصورت متغایر ظهور یابند.
تمایز قیود مشخص و مخصص
ترکه بین قیود مشخص (خارجی و جزئی) و مخصص (ذهنی و کلی) تمایز قائل میشود:
- قیود مشخص: قیودی که تشخص و جزئیت میآورند، مانند زید، که به دلیل فقدان وجود خارجی، نمیتوانند ظهور یابند.
- قیود مخصص: قیودی که کلی را محدود میکنند، مانند ناطق برای حیوان، که نوع ایجاد میکند، اما در ذهن باقی میمانند و قابلیت ظهور ندارند.
قرآن کریم میفرماید: قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي (اسراء: ۸۵). این آیه، نشان میدهد که قیود، در ظرف علم الهی (اعیان ثابته) هستند و در خارج، تابع وجود واجباند.
نقد اقتضای ظهور ماهیات، نسب، و اضافات
ترکه ظهور ماهیات، نسب، و اضافات را به دلیل فقدان قابلیت وجود نفی میکند. ماهیات، نسب، و اضافات، از حیث مغایرت با وجود، عدماند و نمیتوانند ظهور یابند. این استدلال، مانند رودی است که موانع پیش روی خود را در هم میشکند.
متن اصلی چنین است:
وأما إن أريد بالظهور المذكور اعتبار الأعيان التي هي عبارة عن إثبات الماهيات والنسب والإضافات من حيث هي مغايرة للوجود، فقد عرف ما فيه من عدم قابليتها للوجود والظهور.
ترجمه: و اگر مقصود از ظهور، اعتبار اعیانی باشد که عبارتاند از اثبات ماهیات، نسب، و اضافات، از حیث مغایرت با وجود، روشن شد که اینها فاقد قابلیت وجود و ظهورند.
قرآن کریم میفرماید: يَا أَيُّهَا النَّاسُ (بقره: ۲۱). این آیه، نشان میدهد که ماهیات، صرفاً در ظرف ذهناند و در وحدت شخصی، تابع وجود واحدند.
تحلیل فلسفی اشکال سوم
ترکه اشکال سوم را از منظر فلسفی تحلیل میکند و نشان میدهد که وجود مطلق، به دلیل فعلیت کامل، اقتضاء ندارد؛ و اگر اقتضاء داشته باشد، باید مطلق باشد، نه مقید. ظهور مقید، چه خارجی و چه ذهنی، به دلیل فقدان موضوع و قید، منتفی است. این تحلیل، مانند چراغی است که تاریکی ابهام را میزداید.
قرآن کریم میفرماید: وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (بقره: ۲۰). این آیه، خودبسندگی وجود مطلق را نشان میدهد و تأیید میکند که نیازی به اقتضای مقید ندارد.
استراتژی عارف در مواجهه با اشکال سوم
ترکه نشان میدهد که عارف در برابر اشکال سوم دو راه دارد: انکار ظهور یا اثبات آن با ارائه موضوعی برای ظهور. انکار ظهور، خطر جمود را دارد، اما اثبات ظهور، با تبیین موضوع آن در چارچوب وحدت شخصی، اشکال را دفع میکند. مستشکل باید بهجای اشکال، سؤال کند و موضوع ظهور را جویا شود. این استراتژی، مانند پلی است که عارف را از ورطه اشکال به ساحل حقیقت میرساند.
قرآن کریم میفرماید: رَبُّ الْعَالَمِينَ (فاتحه: ۲). این آیه، نشان میدهد که عارف میتواند با تبیین ظهور در چارچوب وحدت شخصی، به اشکالات پاسخ دهد.
جمعبندی و نتیجهگیری
بخش دهم «تمهید القواعد» صائنالدین ترکه، به نقد اشکال سوم علیه وحدت شخصی وجود، یعنی نفی ظهور، اختصاص دارد. ترکه با تحلیل دقیق این اشکال، نشان میدهد که وجود مطلق، به دلیل فعلیت کامل، نه تنها اقتضای ظهور ندارد، بلکه ظهور مقید، چه خارجی و چه ذهنی، به دلیل فقدان موضوع و قید، منتفی است. او با تفکیک ظهور مطلق و مقید، و قیود مشخص و مخصص، بر دقت عرفانی تأکید دارد و استراتژیهای عارف را برای پاسخ به این اشکال تبیین میکند. این بخش، مانند نگینی در تاج عرفان نظری میدرخشد و راه را برای فهم عمیقتر وحدت وجود هموار میسازد.