در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تمهید القواعد 111

متن درس






تحلیل اشکالات وحدت شخصی وجود در تمهید القواعد

تحلیل اشکالات وحدت شخصی وجود در تمهید القواعد

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۱۱)

دیباچه

کتاب «تمهید القواعد»، اثر صائن‌الدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، حکیم و عارف برجسته قرن هشتم و نهم هجری، یکی از آثار محوری در عرفان نظری است که با تکیه بر آرای ابن‌عربی و شارحانش، به کاوش در مفاهیم عمیق عرفانی می‌پردازد. این اثر، با نگاهی ژرف به وحدت شخصی وجود، کوششی است برای تبیین رابطه وجود واحد با کثرت ظهورات و پاسخ به اشکالات فلسفی و عرفانی مطرح‌شده علیه این دیدگاه. در بخش یازدهم این کتاب، ترکه به بررسی سه اشکال کلیدی از مجموع شش اشکال علیه وحدت شخصی وجود می‌پردازد: نفی تعدد عوالم، نفی عالم مثال، و تناقض در قاعده شدت وجود و ظهور در عالم ناسوت. این نوشتار، با بازنویسی درس‌گفتارهای این بخش، در قالبی علمی و منسجم، به تبیین این اشکالات و پاسخ‌های ترکه می‌پردازد. هدف، ارائه متنی است که چون آیینه‌ای زلال، حقیقت عرفانی وحدت وجود را بازتاب دهد و در عین حال، با استدلال‌های عقلانی و نقلی، راه را برای فهم عمیق‌تر این مفاهیم هموار سازد.

بخش یکم: اشکال چهارم – نفی تعدد عوالم در وحدت شخصی وجود

صورت‌بندی اشکال

اشکال چهارم، که از مهم‌ترین چالش‌های مطرح‌شده علیه وحدت شخصی وجود است، مدعی است که وحدت حقیقت وجود، امکان هرگونه تعدد در عوالم را نفی می‌کند. مستشکل چنین استدلال می‌کند:

وَأَمَّا الرَّابِعُ فَهُوَ أَنَّ الْقَوْلَ بِالْفَرْقِ بَيْنَ مَا ذَكَرْتُمْ مِنْ عَالَمِ الْمَعَانِي وَعَالَمِ الشَّهَادَةِ غَيْرُ مَعْقُولٍ، فَكَذَلِكَ سَائِرُ الْعَوَالِمِ عَلَى مُقْتَضَى قَوَاعِدِكُمْ

این عبارت بدین معناست که قول به تمایز میان عالم معانی و عالم شهادت، و به تبع آن سایر عوالم، بر اساس قواعد وحدت شخصی وجود، غیرمعقول است. مستشکل استدلال می‌کند که چون وجود، حقیقتی واحد است، نمی‌توان برای آن موضوع، حیثیت یا تغایری قائل شد که تعدد عوالم را توجیه کند. از این‌رو، سخن گفتن از عوالم متکثر مانند عالم معانی، اعیان ثابته، شهادت یا ناسوت، و عالم مثال، با وحدت شخصی وجود ناسازگار است. هدف مستشکل، ابطال وحدت شخصی از طریق نشان دادن ناسازگاری آن با تعدد عوالم است، که به زعم او، با آیات قرآن کریم مانند ﴿رَبُّ الْعَالَمِينَ﴾ (فاتحه: ۲) همخوانی ندارد.

درنگ: اشکال چهارم، با تأکید بر وحدت حقیقت وجود، تعدد عوالم را غیرمعقول می‌داند و مدعی است که وحدت شخصی وجود، با آیات قرآنی مانند «رب العالمین» ناسازگار است، زیرا تعدد عوالم را نفی می‌کند.

پاسخ ترکه: تبیین تعدد ظهورات در وحدت وجود

ترکه در پاسخ به این اشکال، بر تمایز میان وحدت وجود و تعدد ظهورات تأکید می‌ورزد. او استدلال می‌کند که وحدت شخصی وجود، نه‌تنها تعدد عوالم را نفی نمی‌کند، بلکه این تعدد را در قالب ظهورات وجود واحد تبیین می‌کند. وجود، چون خورشیدی بی‌غروب است که پرتوهایش در مراتب گوناگون، جلوه‌های متفاوتی می‌یابد، بی‌آنکه ذات واحدش متکثر شود. ترکه با استناد به آیه ﴿سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ﴾ (فصلت: ۵۳)، نشان می‌دهد که عوالم، مظاهر وجود واحدند و نه وجودات متغایر. این تبیین، از خلط میان وحدت وجود و کثرت ظهورات جلوگیری می‌کند.

برای روشن‌تر شدن این پاسخ، ترکه مبادی احتمالی اختلاف عوالم را بررسی می‌کند:

  • نفس وجود: وجود، به دلیل وحدت ذاتی، نمی‌تواند مبدأ اختلاف باشد، زیرا هیچ تغایری در آن راه ندارد.
  • اعیان ثابته: اعیان ثابته، از حیث مغایرت با وجود، معدوم‌اند و از حیث موافقت، فاقد تعددند.
  • هیئت اجتماعی: ترکیب وجود و اعیان ثابته نیز، به دلیل فقدان وجود خارجی، نمی‌تواند مبدأ اختلاف باشد.

ترکه با استناد به آیه ﴿اللَّهُ الصَّمَدُ﴾ (اخلاص: ۲)، که خودبسندگی وجود الهی را نشان می‌دهد، تأکید می‌کند که وجود واحد، تمامی مراتب را در بر می‌گیرد و نیازی به مبادی متغایر برای توجیه تعدد عوالم ندارد.

نقد ترتیب نادرست شارح

ترکه در ادامه، به نقد ترتیب نادرست شارح در بیان مبادی اختلاف می‌پردازد. شارح، ابتدا وجود را ذکر کرده، سپس اعیان ثابته و بعد اسماء و صفات را آورده است، که این ترتیب با منطق عرفانی سازگار نیست. ترتیب صحیح، به گفته ترکه، باید بدین‌گونه باشد: وجود، اسماء و صفات، اعیان ثابته، صور نوعی، و نسب و اضافات عقلانی. این ترتیب، چون رشته‌ای منظم، مفاهیم عرفانی را به‌گونه‌ای منسجم به هم پیوند می‌دهد. ترکه با اشاره به آیه ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ﴾ (ابراهیم: ۴)، بر اهمیت بیان دقیق و منسجم در تبیین مفاهیم عرفانی تأکید می‌ورزد.

جمع‌بندی بخش یکم

اشکال چهارم، با هدف نفی وحدت شخصی وجود از طریق ناسازگاری آن با تعدد عوالم مطرح شده است. ترکه، با تبیین تفاوت میان وحدت وجود و تعدد ظهورات، نشان می‌دهد که این اشکال، ناشی از خلط میان این دو مفهوم است. او با استدلال‌های عقلانی و نقلی، از جمله استناد به آیات قرآن کریم، اثبات می‌کند که وحدت شخصی وجود، نه‌تنها با تعدد عوالم ناسازگار نیست، بلکه آن را در چارچوب ظهورات وجود واحد تبیین می‌کند. این پاسخ، چون کلیدی زرین، قفل این اشکال را می‌گشاید و راه را برای فهم عمیق‌تر وحدت وجود هموار می‌سازد.

بخش دوم: اشکال پنجم – نفی عالم مثال

صورت‌بندی اشکال

اشکال پنجم، عالم مثال را خیالی فاسد می‌داند و مدعی است که با استناد به براهین مشائی، وجود این عالم نفی می‌شود. متن عربی این اشکال چنین است:

وَأَمَّا الْخَامِسُ فَهُوَ أَنَّ الْقَوْلَ بِوُجُودِ عَالَمٍ يُسَمَّى عَالَمَ الْمِثَالِ إِيضًا مِنَ الْخَيَالَاتِ الْفَاسِدَةِ، وَالْعِبَارَاتِ الَّتِي لَا طَائِلَ تَحْتَهَا

مستشکل ادعا می‌کند که مشائیان، با براهین قاطع، عالم مثال را نفی کرده‌اند و از این‌رو، قول به وجود آن باطل است. او استدلال می‌کند که اگر براهین مشائیان را نپذیریم، باید فاتحه دلیل و برهان را خواند، زیرا این براهین، از منظر منطقی و فلسفی، معتبرند.

درنگ: اشکال پنجم، با استناد به براهین مشائی، عالم مثال را خیالی فاسد می‌خواند و مدعی است که قول به وجود آن، با منطق و برهان سازگار نیست.

نقد ترکه: ضعف استدلالی اشکال

ترکه این اشکال را سست می‌داند، زیرا نه‌تنها با وحدت شخصی وجود ارتباطی ندارد، بلکه فاقد استدلال محکم است. او استدلال می‌کند که مستشکل، به‌جای ارائه دلیل قاطع، صرفاً به قول مشائیان استناد کرده و هیچ برهان مشخصی را ذکر نکرده است. ترکه با اشاره به آیه ﴿وَفِي أَنْفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ﴾ (ذاریات: ۲۱)، نشان می‌دهد که عالم مثال، در عرفان نظری، می‌تواند به‌عنوان مرتبه‌ای از ظهور وجود تبیین شود، حتی اگر در فلسفه مشائی نفی شده باشد. او همچنین با استناد به روش قرآن کریم در نقل اشکالات مخالفان، مانند آیه ﴿إِنْ هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا﴾ (جاثیه: ۲۴)، تأکید می‌کند که تقرير اشکال باید با استدلال محکم همراه باشد، در حالی که اشکال پنجم فاقد چنین قوتی است.

جمع‌بندی بخش دوم

اشکال پنجم، به دلیل بی‌ارتباطی با وحدت شخصی وجود و فقدان استدلال محکم، از نظر ترکه سست و بی‌اعتبار است. او با تکیه بر آیات قرآن کریم و روش عرفانی، نشان می‌دهد که عالم مثال، هرچند در فلسفه مشائی نفی شده باشد، در چارچوب عرفان نظری قابل تبیین است. این پاسخ، چون نسیمی خنک، غبار شبهه را از ذهن می‌زداید و بر اهمیت استدلال محکم در نقدهای فلسفی تأکید می‌ورزد.

بخش سوم: اشکال ششم – تناقض در شدت وجود عالم ناسوت

صورت‌بندی اشکال

اشکال ششم، که از نظر ترکه محکم‌ترین اشکال است، مدعی تناقض میان قاعده شدت وجود و ظهور با قول به شدت وجود عالم ناسوت است. متن عربی این اشکال چنین است:

وَأَمَّا السَّادِسُ فَهُوَ أَنَّ الْقَاعِدَةَ الْمُقَرَّرَةَ عِنْدَكُمْ أَنَّ مَا يَكُونُ أَبْعَدَ مِنْ مَنْبَعِ الْوُجُودِ وَأَقْرَبَ إِلَى طَبِيعَةِ الْإِمْكَانِ الصَّرْفِ وَالْعَدَمِ، فَإِنَّ ظُهُورَ الْوُجُودِ فِيهِ يَكُونُ أَتَمَّ وَأَكْمَلَ

مستشکل استدلال می‌کند که هرچه به حق نزدیک‌تر باشد، شدت وجود و ظهور بیشتری دارد. از این‌رو، عالم ناسوت، که ابعد از حق است، نمی‌تواند دارای شدت وجود باشد، در حالی که قاعده عرفانی مدعی است که ناسوت، اشد وجود است. این تناقض، به زعم مستشکل، وحدت شخصی وجود را باطل می‌کند.

درنگ: اشکال ششم، با استناد به قاعده «اشد الوجود، اشد الظهور»، مدعی است که عالم ناسوت، به دلیل دوری از حق، نمی‌تواند دارای شدت وجود باشد، و این با وحدت شخصی وجود ناسازگار است.

پاسخ ترکه: سازگاری قاعده با وحدت شخصی

ترکه این اشکال را محترم می‌شمارد، زیرا با قاعده عرفانی «اشد الوجود، اشد الظهور» همخوانی دارد. با این حال، او استدلال می‌کند که شدت وجود عالم ناسوت، در چارچوب ظهورات وجود واحد قابل تبیین است. او با استناد به آیه ﴿وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾ (بقره: ۲۰)، نشان می‌دهد که وجود الهی، تمامی مراتب را در بر می‌گیرد و شدت وجود ناسوت، نه به معنای وجود متغایر، بلکه به‌عنوان مرتبه‌ای از ظهور وجود واحد فهمیده می‌شود. ترکه همچنین با اشاره به آیه ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ﴾ (بقره: ۱۵۶)، تأکید می‌کند که تمامی عوالم، از جمله ناسوت، مظاهر وجود واحدند و دوری یا قرب آن‌ها، به تفاوت در مراتب ظهور بازمی‌گردد، نه به تغایر در وجود.

جمع‌بندی بخش سوم

اشکال ششم، با تکیه بر قاعده عرفانی شدت وجود و ظهور، یکی از قوی‌ترین چالش‌ها علیه وحدت شخصی وجود است. ترکه، با تبیین دقیق ظهورات وجود واحد، نشان می‌دهد که شدت وجود عالم ناسوت، نه‌تنها با این قاعده ناسازگار نیست، بلکه در چارچوب وحدت شخصی وجود، به‌عنوان مرتبه‌ای از ظهور تبیین می‌شود. این پاسخ، چون چراغی در تاریکی، راه را برای فهم رابطه میان وحدت و کثرت روشن می‌سازد.

بخش چهارم: جمع‌بندی اشکالات و اهمیت محوری ظهور

تقسیم‌بندی اشکالات

ترکه، اشکالات شش‌گانه علیه وحدت شخصی وجود را به سه دسته تقسیم می‌کند:

  • اشکالات پنجم و ششم: این اشکالات، به دلیل بی‌ارتباطی با وحدت شخصی وجود یا ضعف استدلالی (در مورد اشکال پنجم)، از اهمیت محوری برخوردار نیستند.
  • اشکال سوم (ظهور): این اشکال، که به رابطه وحدت شخصی با ظهور می‌پردازد، کلید حل سایر اشکالات است. اگر ظهور اثبات شود، سایر اشکالات نیز پاسخ داده می‌شوند.
  • اشکالات اول، دوم، و چهارم: این اشکالات، که به امکان، ایجاب و اقتضاء، و تعدد عوالم مربوط‌اند، تابع مسأله ظهورند و با اثبات آن، بی‌اساس می‌شوند.

ترکه با استناد به آیه ﴿اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ (نور: ۳۵)، تأکید می‌کند که ظهور، اساس عرفان نظری است و وحدت شخصی وجود، با تعدد ظهورات سازگار است. او استدلال می‌کند که اگر عارف بتواند ظهور و ضرورت آن را اثبات کند، سایر اشکالات به خودی خود فرو می‌ریزند، مانند بنایی که پایه‌هایش سست شده باشد.

درنگ: اشکال سوم (ظهور)، محوری‌ترین چالش علیه وحدت شخصی وجود است. اثبات ظهور، تمامی اشکالات دیگر را پاسخ می‌دهد و وحدت وجود را با کثرت ظهورات سازگار می‌سازد.

جمع‌بندی بخش چهارم

ترکه با تقسیم‌بندی دقیق اشکالات و تأکید بر نقش محوری ظهور، نشان می‌دهد که وحدت شخصی وجود، نه‌تنها با کثرت عوالم و ظهورات ناسازگار نیست، بلکه آن‌ها را در چارچوبی منسجم تبیین می‌کند. این تبیین، چون پلی استوار، میان وحدت و کثرت پیوند برقرار می‌کند و شبهات را به روشنی پاسخ می‌دهد.

نتیجه‌گیری نهایی

بخش یازدهم «تمهید القواعد»، با بررسی سه اشکال کلیدی علیه وحدت شخصی وجود، گامی بلند در تبیین این مفهوم عرفانی برمی‌دارد. اشکال چهارم، با نفی تعدد عوالم، تلاش می‌کند وحدت شخصی را باطل جلوه دهد، اما ترکه با تبیین ظهورات وجود واحد، این شبهه را رفع می‌کند. اشکال پنجم، به دلیل ضعف استدلالی و بی‌ارتباطی با موضوع، از اعتبار ساقط است. اشکال ششم، هرچند محکم‌تر است، با تبیین شدت وجود ناسوت در چارچوب ظهورات وجود واحد پاسخ داده می‌شود. محور تمامی این پاسخ‌ها، مفهوم ظهور است که چون نوری درخشان، حقیقت وحدت شخصی وجود را روشن می‌سازد. این نوشتار، با تکیه بر استدلال‌های عقلانی و نقلی، و با بهره‌گیری از آیات قرآن کریم، منبعی ارزشمند برای پژوهشگران و طالبان علم در حوزه عرفان نظری است که به دنبال فهمی ژرف از رابطه وحدت و کثرت‌اند.

با نظارت صادق خادمی