در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تمهید القواعد 112

متن درس




تبیین وحدت شخصی وجود در تمهید القواعد: پاسخ به اشکالات شش‌گانه

تبیین وحدت شخصی وجود در تمهید القواعد: پاسخ به اشکالات شش‌گانه

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۱۲)

دیباچه

کتاب «تمهید القواعد»، اثر صائن‌الدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، حکیم و عارف برجسته قرن هشتم و نهم هجری، یکی از آثار محوری در عرفان نظری است که با تکیه بر آرای ابن‌عربی و شارحانش، به کاوش در مفاهیم عمیق عرفانی می‌پردازد. این کتاب، با رویکردی نظام‌مند، به تبیین وحدت شخصی وجود و پاسخ به اشکالات وارد بر آن می‌پردازد. بخش حاضر، که به بررسی پاسخ‌های ترکه به اشکالات شش‌گانه علیه وحدت شخصی وجود اختصاص دارد، با تمرکز بر اشکال نخست (امکان) و محوریت ظهور، به تحلیل و نقد استدلال‌های ارائه‌شده می‌پردازد. همانند نوری که از مشکات وجود بر آسمان‌ها و زمین می‌تابد، این بخش در پی روشن ساختن حقیقت وحدت وجود و رفع شبهات از آن است، با این هدف که راه را برای فهم ژرف‌تر حقیقت وجود هموار سازد.

بخش نخست: ساختار و هدف پاسخ‌ها به اشکالات شش‌گانه

طرح اشکالات و پاسخ‌ها

صائن‌الدین ترکه در «تمهید القواعد»، پس از طرح اشکالات شش‌گانه علیه وحدت شخصی وجود، از فصل سی و پنجم تا بحث انسان در فصل چهلم، به پاسخ‌گویی به این اشکالات می‌پردازد. این پاسخ‌ها، که با هدف تثبیت وحدت شخصی وجود نگاشته شده‌اند، از منظر عرفانی و فلسفی به بررسی شبهات می‌پردازند. با این حال، ساختار و محتوای پاسخ‌ها با چالش‌هایی مواجه است که گاه از انسجام منطقی و دقت عرفانی فاصله می‌گیرد. همانند جویباری که گاه در مسیر خود به سنگلاخ می‌رسد، پاسخ‌های ترکه در برخی موارد از وضوح و دقت لازم برخوردار نیست.

قرآن کریم در این باره می‌فرماید: ﴿اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ (نور: ۳۵)، که خداوند نور آسمان‌ها و زمین است. این آیه به وحدت وجود و ظهورات آن اشاره دارد، اما ضعف در تقریر پاسخ‌ها، این حقیقت را گاه در پرده ابهام فرو می‌برد.

تقسیم‌بندی اشکالات

اشکالات شش‌گانه به دو دسته تقسیم می‌شوند: دو اشکال (پنجم و ششم) که به عالم مثال و شدت و ضعف وجود در عالم ناسوت مربوط‌اند و ارتباط مستقیمی با وحدت شخصی ندارند، و چهار اشکال (امکان، ایجاب، اقتضاء، و تعدد عوالم) که مستقیماً به وحدت شخصی وجود مرتبط‌اند. این چهار اشکال، همگی در ذیل مسئله ظهور (اشکال سوم) قرار می‌گیرند و حل آنها به فهم صحیح ظهور وابسته است.

درنگ: محوریت ظهور در حل اشکالات وحدت شخصی وجود، کلید فهم و رفع شبهات است، زیرا وحدت شخصی یا عین ظهور است یا ملازم با عدم ظهور، و این مسئله بنیادی، سایر اشکالات را در بر می‌گیرد.

قرآن کریم در این زمینه می‌فرماید: ﴿سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ﴾ (فصلت: ۵۳)، که ما آیات خود را در آفاق و انفس به آنها نشان خواهیم داد. این آیه بر ظهور آیات الهی در کثرت مظاهر تأکید دارد، که محور پاسخ به اشکالات است.

بخش دوم: محوریت ظهور در تبیین وحدت شخصی

وحدت شخصی و رابطه آن با ظهور

ترکه معتقد است که اشکال سوم، یعنی مسئله ظهور، محور حل سایر اشکالات است. مستشکل ادعا می‌کند که وحدت شخصی وجود، ظهور را نفی می‌کند، زیرا وجود واحد نمی‌تواند کثرت ظهورات را در بر گیرد. اما در نگاه عرفانی، وحدت شخصی وجود عین ظهور است، و تعینات، مظاهر وجود واحدند، نه وجودات متغایر. همانند آفتابی که پرتوهایش بر زمین سایه‌های گوناگون می‌افکند، وجود واحد در مراتب ظهور، کثرت مظاهر را پدید می‌آورد، بی‌آنکه وحدتش خدشه‌دار شود.

متن اصلی کتاب «تمهید القواعد» در این باره می‌گوید: «قال قلنا إن موضوعات الإمكان ومتعلقاته بالتبع فيتعينات ولا نسلم عن غيره قابلة للوجود فإنها لو قارنت الوجود وقارنها الوجود صارت موجودة بالضرورة» (ترکه، تمهید القواعد). ترجمه: گفته شد که موضوعات امکان و متعلقات آن به تبع، تعینات‌اند، و ما نمی‌پذیریم که غیر از آن، چیزی قابل وجود باشد، زیرا اگر وجود با آن مقارن شود و آن با وجود مقارن گردد، به ضرورت موجود می‌شود.

این عبارت نشان می‌دهد که ترکه تعینات را موضوع امکان می‌داند، اما این دیدگاه با چالش‌هایی مواجه است که در ادامه بررسی می‌شود. قرآن کریم نیز در این زمینه می‌فرماید: ﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ﴾ (حدید: ۳)، که اوست اول و آخر و ظاهر و باطن. این آیه بر وحدت وجود و عینیت آن با ظهور تأکید دارد.

نقد خلط وحدت شخصی با وحدت عددی

یکی از اشکالات اساسی مستشکل، خلط وحدت شخصی با وحدت عددی است. وحدت عددی، مانند یک چوب یا یک انسان، فاقد شئون و ظهورات است، در حالی که وحدت شخصی، وحدتی است که تمامی شئون و ظهورات را در خود جای داده است. مستشکل با تصور وحدت شخصی به مثابه وحدت عددی، گمان می‌کند که وجود واحد نمی‌تواند ظهور داشته باشد. اما وحدت شخصی، مانند دریایی است که امواج گوناگونش، همگی از ذات او سرچشمه می‌گیرند، بی‌آنکه از وحدتش کاسته شود.

درنگ: خلط وحدت شخصی با وحدت عددی، ریشه اصلی سوء فهم مستشکل است، زیرا وحدت شخصی، وحدت حقه حقیقیه است که کثرت ظهورات را در بر می‌گیرد، نه وحدت عددی که فاقد شئون است.

قرآن کریم در این باره می‌فرماید: ﴿اللَّهُ الصَّمَدُ﴾ (اخلاص: ۲)، که خداوند صمد است. این آیه بر خودبسندگی وجود واحد و عینیت آن با ظهور تأکید دارد.

بخش سوم: نقد پاسخ‌های ترکه و شارح

ضعف‌های ساختاری و محتوایی

پاسخ‌های ترکه و شارح، با مشکلات ساختاری و محتوایی متعددی مواجه‌اند. از منظر ساختاری، پاسخ‌ها فاقد ترتیب منسجم‌اند و از مباحث کلامی و فلسفی مشائی تأثیر پذیرفته‌اند. از منظر محتوایی، استفاده از مفاهیمی چون جعل، معلول، و مقارنت، که با عرفان وحدت شخصی ناسازگار است، استدلال‌ها را مخدوش کرده است. همانند معماری که بنایی را بدون پی‌ریزی استوار می‌سازد، این پاسخ‌ها گاه از بنیان عرفانی فاصله می‌گیرند.

قرآن کریم در این زمینه می‌فرماید: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ﴾ (ابراهیم: ۴)، که ما هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم. این آیه بر لزوم بیان منسجم و متناسب با مخاطب تأکید دارد، که در پاسخ‌های ترکه گاه مغفول مانده است.

نقد استفاده از مفاهیم جعل و معلول

ترکه با پذیرش مفاهیمی چون جعل و معلول، از مبانی عرفانی فاصله گرفته و به فلسفه مشائی نزدیک شده است. او مدعی است که ماهیات با مقارنت وجود، مجعول و معلول می‌شوند، در حالی که در عرفان وحدت شخصی، جعل و معلول منتفی است، زیرا همه چیز ظهور وجود واحد است. همانند رودی که از سرچشمه واحد جاری می‌شود، ظهورات وجود نیازی به جعل یا معلول بودن ندارند.

متن اصلی می‌گوید: «ولو كانت الماهيات من حيث هي هي غير مجعولة ولا معلولة فلا يلزم أن تكون الماهيات الموجودة غير مجعولة ولا معلولة» (ترکه، تمهید القواعد). ترجمه: اگر ماهیات از آن حیث که خود هستند، نه مجعول‌اند و نه معلول، لازم نمی‌آید که ماهیات موجود نیز نه مجعول باشند و نه معلول.

این عبارت نشان‌دهنده خلط مفاهیم عرفانی با فلسفی است، زیرا در عرفان، ماهیات مستقل از وجود معنا ندارند. قرآن کریم در این زمینه می‌فرماید: ﴿رَبُّ الْعَالَمِينَ﴾ (فاتحه: ۲)، که پروردگار جهانیان است. این آیه بر وحدت وجود و ظهورات آن به‌عنوان مظاهر الهی تأکید دارد.

نقد مقارنت وجود و ماهیات

ترکه مدعی است که ماهیات با مقارنت وجود، موجود بالضروره می‌شوند، اما این ادعا با عرفان وحدت شخصی ناسازگار است. مقارنت، که به معنای قرب دو شیء موجود است، در مورد وجود و ماهیات معدوم معنا ندارد. همانند آتشی که نمی‌تواند کاغذ سوخته را دوباره شعله‌ور کند، وجود نمی‌تواند با عدم مقارنت یابد. در عرفان، ظهورات وجود ازلی و ابدی‌اند و نیازی به مقارنت ندارند.

متن اصلی می‌گوید: «فإنها لما صارت بمقارنة الوجود موجودة احتاجت في موجوديتها إلى مقارنة الوجود الذي هو غير الماهيات بالضرورة» (ترکه، تمهید القواعد). ترجمه: زیرا ماهیات هنگامی که با مقارنت وجود موجود شدند، در موجودیت خود به مقارنت وجودی که به ضرورت غیر از ماهیات است، محتاج شدند.

این استدلال، با پذیرش دوئیت وجود و ماهیات، از عرفان فاصله می‌گیرد. قرآن کریم می‌فرماید: ﴿وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾ (بقره: ۲۰)، که او بر هر چیز تواناست. این آیه بر وحدت وجود و نفی دوئیت تأکید دارد.

بخش چهارم: تعینات و امکان در عرفان وحدت شخصی

تعینات به‌عنوان ظهورات وجود

ترکه تعینات را موضوع امکان می‌داند و معتقد است که وجود به دلیل داشتن تعینات، امکان را اقتضاء می‌کند. اما این ادعا با چالش‌هایی مواجه است، زیرا تعینات باید به‌عنوان ظهورات علم الهی و خارجی تبیین شوند، نه ماهیات مشائی. تعینات، مانند سایه‌هایی هستند که از نور وجود بر پرده خلقت نقش می‌بندند، و امکان، مفهومی متأخر است که در عرفان معنا ندارد.

متن اصلی می‌گوید: «وإن من التعينات ما يكون موضوعه الطبيعي الوجود الخارجي ومنها ما يكون موضوعه الطبيعي الوجود العقلي ومنها ما يكون موضوعها بالطبع الوجود المطلق» (ترکه، تمهید القواعد). ترجمه: برخی از تعینات موضوع طبیعی‌شان وجود خارجی است، برخی موضوع طبیعی‌شان وجود عقلی است، و برخی موضوع طبیعی‌شان وجود مطلق است.

این تقسیم‌بندی، گرچه به ظهورات نزدیک است، اما با خلط تعینات با ماهیات، از دقت عرفانی فاصله می‌گیرد. قرآن کریم می‌فرماید: ﴿كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ﴾ (قصص: ۸۸)، که هر چیز جز وجه او نابودشدنی است. این آیه بر ظهورات به‌عنوان مظاهر وجه الهی تأکید دارد.

نقد تبیین امکان

ترکه امکان را بر اساس ماهیات و مقارنت تعریف می‌کند، که با عرفان وحدت شخصی ناسازگار است. در عرفان، امکان مفهومی متأخر است و ظهورات، ازلی و ابدی‌اند. همانند ستارگانی که در آسمان وجود می‌درخشند، ظهورات وجود نیازی به امکان به معنای فلسفی ندارند.

قرآن کریم در این زمینه می‌فرماید: ﴿إِنْ هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا﴾ (جاثیه: ۲۴)، که جز زندگی دنیا نیست که می‌میریم و زنده می‌شویم. این آیه، در نقد مفاهیم کثرت‌ساز، بر وحدت وجود تأکید دارد.

بخش پنجم: جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

بخش دوازدهم «تمهید القواعد» صائن‌الدین ترکه، به پاسخ‌گویی به اشکالات شش‌گانه علیه وحدت شخصی وجود اختصاص دارد. ترکه با تأکید بر ظهور به‌عنوان کلید حل اشکالات، سعی در تثبیت وحدت شخصی دارد، اما خلط تعینات با ماهیات، استفاده از مفاهیم فلسفی مشائی مانند جعل، معلول، و مقارنت، و ترتیب نادرست پاسخ‌ها، استدلال‌ها را مخدوش کرده است. وحدت شخصی وجود، مانند مشکاتی است که نور حقیقت از آن ساطع می‌شود، و تعینات، مظاهر این نورند، نه ماهیات مستقل. این تبیین نشان می‌دهد که فهم صحیح وحدت شخصی، در گرو نفی دوئیت و تأکید بر عینیت وجود با ظهور است.

قرآن کریم در این باره می‌فرماید: ﴿وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى﴾ (انفال: ۱۷)، که تو تیر نینداختی آن‌گاه که تیر انداختی، بلکه خدا تیر انداخت. این آیه بر وحدت فعل و نفی دوئیت تأکید دارد، که بنیان عرفان وحدت شخصی است.

با نظارت صادق خادمی