متن درس
تحلیل و تبیین بخش سیزدهم تمهید القواعد: نقد مقارنت و موجودیت اعتباری در عرفان وحدت شخصی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۱۳)
دیباچه
کتاب تمهید القواعد، اثری گرانسنگ از صائنالدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، حکیم و عارف برجسته قرن هشتم و نهم هجری، دریچهای است به سوی فهم عمیق عرفان نظری که با تکیه بر آرای ابنعربی و شارحانش، به تبیین مفاهیم بنیادین وحدت وجود میپردازد. بخش سیزدهم این اثر، با تمرکز بر نقد مفاهیم مقارنت، اتصاف و موجودیت اعتباری، تلاشی است برای پاسخ به اشکالات وارده بر وحدت شخصی وجود. این بخش، با نقدی عمیق بر دیدگاه شیخ اشراق در خلط وجود مطلق با موجودیت اعتباری، به بررسی چالشهای ناشی از آمیختگی مفاهیم عرفانی با اصطلاحات فلسفی مشائی میپردازد. در این نوشتار، با بازنویسی و تحلیل محتوای اصلی، کوشیدهایم تا با زبانی روشن و متین، این مباحث را در قالبی علمی و منسجم ارائه دهیم، بهگونهای که چونان آیینهای، حقیقت عرفانی را در برابر دیدگان پژوهندگان قرار دهد.
بخش نخست: نقد موجودیت اعتباری در برابر حقیقت وجود
مفهوم موجودیت اعتباری و تعارض آن با عرفان
در آغاز بخش سیزدهم تمهید القواعد، موجودیت اعتباری بهعنوان مفهومی عقلانی معرفی میشود که با صفات سلبيه و عوارض ذهنی ادبیه پیوند دارد. متن اصلی چنین میآورد:
وَهَذِهِ الْمَوْجُودِيَّةُ مِنَ الاعْتِبَارَاتِ العَقْلِيَّةِ وَلِهَذَا قَدْ تَعَرَّضَ الصِّفَاتُ السَّلْبِيَّةُ وَالْعَوَارِضُ الذِّهْنِيَّةُ الأَدَبِيَّةُ
ترجمه: این موجودیت از اعتبارات عقلی است و به همین دلیل، صفات سلبيه و عوارض ذهنی ادبیه را در بر میگیرد.
موجودیت اعتباری، در این دیدگاه، مفهومی ذهنی و فاقد تحقق خارجی است که در برابر وجود حقیقی قرار میگیرد. این مفهوم، با عرفان وحدت شخصی که بر واقعیت خارجی ظهورات تأکید دارد، ناسازگار است. قرآن کریم در این باره میفرماید:
هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ
ترجمه: اوست اول و آخر و ظاهر و باطن (حدید: ۳).
این آیه بر آن است که وجود حقیقی، عین ظهور است و نمیتواند به اعتبارات ذهنی فروکاسته شود. ظهورات الهی، چونان شعاعهای نور از خورشید وجود، در عالم خارج تحقق دارند و نمیتوان آنها را به مفاهیم ذهنی و غیرواقعی تقلیل داد.
درنگ: موجودیت اعتباری، بهعنوان مفهومی ذهنی، با حقیقت عرفانی وحدت وجود که بر واقعیت خارجی ظهورات تأکید دارد، در تعارض است. ظهورات، مظاهر وجه الهیاند و از حقیقت وجود سرچشمه میگیرند.
نقد خلط وجود مطلق با موجودیت اعتباری
متن به نقد کسانی میپردازد که وجود مطلق را با موجودیت اعتباری یکی انگاشتهاند:
وَمَنْ جَعَلَ الْوُجُودَ الْمُطْلَقَ مِنَ الاعْتِبَارَاتِ العَقْلِيَّةِ فَلَعَلَّهُ لَمْ يُفَرِّقْ بَيْنَهُ وَبَيْنَ هَذِهِ الْمَوْجُودِيَّةِ
ترجمه: و کسی که وجود مطلق را از اعتبارات عقلی پندارد، شاید میان آن و این موجودیت اعتباری تمییز نداده است.
این نقد، بهویژه به شیخ اشراق اشاره دارد که وجود مطلق را با موجودیت اعتباری خلط کرده است. در عرفان وحدت شخصی، وجود مطلق، حقیقت محض است که تمامی ظهورات را در بر میگیرد، چنانکه قرآن کریم میفرماید:
اللَّهُ الصَّمَدُ
ترجمه: خدا بینیاز است (اخلاص: ۲).
وجود مطلق، بهعنوان حقیقت خودبسنده، نمیتواند به مفاهیم ذهنی محدود شود. این دیدگاه، ظهورات را چونان شاخههای درختی تنومند میبیند که ریشه در حقیقت وجود دارند و از آن تغذیه میشوند.
بخش دوم: نقد مفاهیم مقارنت و اتصاف در تبیین موجودیت
مقارنت و اتصاف: چالشهای فلسفی در عرفان
متن ادعا میکند که اشیاء پس از مقارنت ماهیت با وجود و وجود با ماهیت، متصف به موجودیت میشوند، اما این موجودیت را اعتباری میداند. این دیدگاه، تعینات را موضوع امکان معرفی کرده، سپس آنها را با ماهیات یکی میگیرد. چنین رویکردی با عرفان وحدت شخصی ناسازگار است، زیرا ظهورات، حقیقیاند و نه اعتباری. قرآن کریم در این باره میفرماید:
كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ
ترجمه: هر چیز فانی است، جز وجه او (قصص: ۸۸).
این آیه بر آن است که ظهورات، مظاهر وجه الهیاند و از حقیقتی برخاستهاند که فراتر از اعتبارات ذهنی است. مقارنت و اتصاف، مفاهیمیاند که از فلسفه مشائی به عرفان راه یافتهاند و زبان وحدت شخصی را تیره ساختهاند.
درنگ: مقارنت و اتصاف، بهعنوان مفاهیم فلسفی مشائی، با زبان عرفان وحدت شخصی که بر وحدت وجود و ظهور تأکید دارد، ناسازگارند. ظهورات، مظاهر حقیقی وجودند و نمیتوان آنها را به مفاهیم اعتباری فروکاست.
تمایز وجود بالعرض و وجود اعتباری
متن، وجود بالعرض را بهعنوان وجود تبعی و حقیقی معرفی میکند، در حالی که وجود اعتباری را ذهنی و غیرواقعی میداند. ظهور، وجود بالعرض است، اما حقیقی و عینی است، نه اعتباری. قرآن کریم این حقیقت را چنین بیان میکند:
سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ
ترجمه: بهزودی آیات خود را در آفاق و در نفوسشان به آنها نشان خواهیم داد (فصلت: ۵۳).
ظهورات، آیات حقیقی وجودند که در عالم خارج و در نفس انسان تحقق دارند. این تمایز، نشاندهنده عمق عرفان در برابر دیدگاههای فلسفی است که گاه حقیقت را در پس پردههای ذهنی پنهان میکنند.
بخش سوم: حقیقت وجود و ظهور در عرفان
وحدت فاعل و فعل
در عرفان، وجود و ظهور، هر دو حقیقی و خارجیاند، زیرا فاعل و فعل در وعاء واحد تحقق دارند. متن اصلی تأکید میکند که حتی وجودات ذهنی، به اعتبار اصل ظهور، خارجیاند. قرآن کریم میفرماید:
وَفِي أَنْفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ
ترجمه: و در نفوس خودتان، آیا نمیبینید؟ (ذاریات: ۲۱).
این آیه بر واقعیت ظهورات در نفس انسان تأکید دارد. وجود، چونان چشمهای جوشان است که ظهورات از آن سرریز میشوند و هر یک، در ظرف خود، حقیقتی خارجی دارند.
نقد اعتباری دانستن ظهورات
اعتباری دانستن ظهورات، به معنای انکار حقیقت مخلوقات است که با عرفان ناسازگار است. اگر ظهورات اعتباری باشند، مخلوقات خدا دروغین خواهند بود، در حالی که عرفان بر حقیقت همه ظهورات تأکید دارد. قرآن کریم میفرماید:
إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ
ترجمه: ما از آن خداییم و به سوی او بازمیگردیم (بقره: ۱۵۶).
این آیه بر بازگشت همه چیز به خدا و واقعیت آنها دلالت میکند. ظهورات، چونان امواجیاند که از دریای وجود برمیخیزند و در عین تبعیت، حقیقتی مستقل در ظرف خود دارند.
درنگ: ظهورات، مظاهر حقیقی وجودند و اعتباری دانستن آنها، به معنای انکار حقیقت مخلوقات است. عرفان، همه چیز را از کفر و ایمان تا خیر و شر، مظهر اسمای الهی میداند که در ظرف خود حقیقیاند.
بخش چهارم: نقد دیدگاههای فلسفی و تبیین عرفانی
تفاوت وجود عارف و فیلسوف
در عرفان، وجود، آلوده به ظهورات است، برخلاف وجود محض و لیسیده فیلسوف. عارف، وحدت شخصی وجود را با ظهوراتش میبیند، در حالی که فیلسوف، وجود را به شرط لا میگیرد. قرآن کریم میفرماید:
قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي
ترجمه: بگو روح از امر پروردگار من است (اسراء: ۸۵).
این آیه بر ظهورات بهعنوان امر الهی تأکید دارد. وجود عرفانی، چونان درختی است که شاخههایش ظهوراتاند و همگی از ریشه واحد حیات میگیرند.
نقد شیخ اشراق در خلط وجود حقیقی و اعتباری
شیخ اشراق، وجود مطلق را مفهوم ذهنی و ماهیات را حقیقی پنداشته که این دیدگاه نادرست است. وجود مطلق، حقیقت است و ماهیات، فاقد اصالتاند. قرآن کریم میفرماید:
وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
ترجمه: و او بر هر چیز تواناست (بقره: ۲۰).
این آیه بر سیطره وجود حقیقی بر همه چیز دلالت دارد. ماهیات، چونان سایههاییاند که در پرتو نور وجود پدیدار میشوند، اما خود اصالتی ندارند.
بخش پنجم: حقیقت ظهورات و نقد شارح
تأکید بر حقیقت ظهورات
خالق حقیقی، ظهورات حقیقی میآفریند، نه اعتباری. ظهورات ذهنی، به اعتبار اصل ظهور، حقیقیاند. قرآن کریم میفرماید:
رَبُّ الْعَالَمِينَ
ترجمه: پروردگار جهانیان (فاتحه: ۲).
این آیه بر واقعیت عوالم بهعنوان ظهورات وجود واحد تأکید دارد. ظهورات، چونان نغمههاییاند که از ساز وجود نواخته میشوند و هر یک، در عالم خود، حقیقتی دارند.
نقد شارح و تکرار اشکالات
شارح، همان اشکالات متن اصلی را تکرار کرده و گاه اضافات بیاساس ارائه میدهد. این تکرار، نشاندهنده ضعف در تبیین عرفانی است. عرفان، نیازمند زبانی مستقل از فلسفه مشائی است. قرآن کریم میفرماید:
وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ
ترجمه: و هیچ پیامبری را نفرستادیم، مگر به زبان قومش (ابراهیم: ۴).
این آیه بر ضرورت زبانی متناسب با حقیقت عرفانی تأکید دارد. شارح، بهجای تبیین عرفانی، در دام مفاهیم فلسفی گرفتار آمده است.
بخش ششم: ضرورت تصحیح متون و نقد ضرورت بالذات
ضرورت تصحیح متون عرفانی
اشکالات متنی، مانند پرانتزها و عبارات نادرست، نیازمند تصحیح است. این امر، برای حفظ اصالت عرفانی ضروری است. قرآن کریم میفرماید:
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ
ترجمه: ما قرآن را نازل کردیم و ما نگهبان آنیم (حجر: ۹).
این آیه بر حفظ حقیقت تأکید دارد، و تصحیح متون عرفانی، گامی در راستای حفظ این حقیقت است.
نقد ضرورت بالذات
متن تأکید میکند که لازم نیست هر موجودی بالذات باشد:
وَلاَ يَجِبُ أَنْ يَكُونَ كُلُّ مَوْجُودٍ مَوْجُوداً بِالذَّاتِ
ترجمه: لازم نیست هر موجودی موجود بالذات باشد.
وجود بالعرض، به معنای ظهور تبعی است، نه اعتباری. این دیدگاه با عرفان وحدت شخصی سازگار است. قرآن کریم میفرماید:
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ
ترجمه: خدا نور آسمانها و زمین است (نور: ۳۵).
این آیه بر ظهور تبعی بهعنوان نور الهی تأکید دارد که در همه چیز ساری است.
بخش هفتم: نقد اعتباری دانستن مظاهر و حقیقت فاعل و فعل
نقد اعتباری دانستن مظاهر
اعتباری دانستن مظاهر الهی، از اسما و صفات تا مخلوقات، نادرست است. مظاهر، حقیقیاند، نه اعتباری. قرآن کریم میفرماید:
كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ
ترجمه: هر که بر آن است، فانی است (رحمن: ۲۶).
این آیه بر فنای ظاهری و بقای حقیقی مظاهر دلالت دارد. مظاهر، چونان آینههاییاند که نور وجود را بازمیتابانند و در این بازتاب، حقیقتی دارند.
حقیقت فاعل و فعل
فاعل حقیقی، فعل حقیقی دارد:
إِذَا فَاعِلٌ حَقِيقِيٌّ فَعَلُهُ حَقِيقِيٌّ
ترجمه: هرگاه فاعل حقیقی باشد، فعلش نیز حقیقی است.
خدا، بهعنوان فاعل حقیقی، مخلوقات حقیقی میآفریند. قرآن کریم میفرماید:
وَخَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِيراً
ترجمه: و هر چیز را آفرید و آن را بهدقت تقدیر کرد (فرقان: ۲).
این آیه بر حقیقت خلقت و نظم ظهورات دلالت دارد.
درنگ: فاعل حقیقی، فعل حقیقی میآفریند. مخلوقات خدا، از خیر و شر تا کفر و ایمان، همه مظاهر اسمای الهیاند و در ظرف خود، حقیقتی خارجی دارند.
بخش هشتم: عرفان بهعنوان طریق انبیا و نقد فلسفه
عرفان، طریق انبیا
عرفان، طریق انبیاست، نه بحثهای مدرسی:
الْعِرْفَانُ طَرِيقُ الأَنْبِيَاءِ
ترجمه: عرفان، راه پیامبران است.
انبیا، جامعه را مدرسه حقیقت کردند، نه مدرس فلسفه. قرآن کریم میفرماید:
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ
ترجمه: کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند (بقره: ۲۷۷).
این آیه بر عمل و حقیقت تأکید دارد، که عرفان را بهعنوان راهی زنده و پویا معرفی میکند.
نقد فلسفه در شرور
برخی از عالمان دین، از ترس شرک، شرور را عدم میدانند، اما عرفان، آنها را وجودی میبیند. شرور، مظهر اسمای جلالی مانند مضلاند. قرآن کریم میفرماید:
كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ
ترجمه: همه چیز از جانب خداست (نساء: ۷۸).
این آیه بر وجودی بودن همه چیز، از خیر تا شر، دلالت دارد. شرور، چونان سایههاییاند که در پرتو نور وجود پدید میآیند، اما خود حقیقتی دارند.
بخش نهم: تبیین امکان و تعینات در عرفان
امکان در عرفان
امکان، ظهور علم الهی است:
إِنَّ الإِمْكَانَ عِبَارَةٌ عَنْ ظَاهِرِ الْعِلْمِ بِاعْتِبَارِ تَمَايُزِهِ عَنِ الْوُجُودِ
ترجمه: امکان، تعبیری است از ظهور علم الهی به اعتبار تمایزش از وجود.
امکان، وصف ممکنات است، نه خود آنها. قرآن کریم میفرماید:
عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ
ترجمه: دانای نهان و آشکار (زمر: ۴۶).
این آیه بر علم الهی به ظهورات دلالت دارد، که امکان را ظرف ظهور علم الهی میداند.
تعینات بهعنوان احوال وجود
تعینات، احوال و صفات وجودند:
لاَ يُدْرَكُ الْوُجُودُ إِلَّا بِحَسَبِهَا
ترجمه: وجود جز به حسب تعینات درک نمیشود.
وجود، جز از طریق ظهوراتش درک نمیشود. قرآن کریم میفرماید:
وَلَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلَى فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ
ترجمه: و برای اوست مثل اعلی در آسمانها و زمین (روم: ۲۷).
این آیه بر ظهورات بهعنوان مظهر خدا تأکید دارد. تعینات، چونان رنگهای گوناگونیاند که در پرتو نور سفید وجود، جلوهگر میشوند.
بخش دهم: نقد ادراک و مقارنت در عرفان
ادراک حضوری در عرفان
ادراک در عرفان، حضوری است، نه حصولی:
الإِدْرَاكُ ظُهُورٌ
ترجمه: ادراک، ظهور است.
ادراک، خود ظهوری است که اطلاق وجود را در تعینات مستهلک میکند. قرآن کریم میفرماید:
وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ
ترجمه: و او با شماست هر کجا که باشید (حدید: ۴).
این آیه بر حضور خدا در همه ظهورات دلالت دارد. ادراک عرفانی، چونان دیدن خورشید در آینه دل است که حقیقت را بیواسطه نشان میدهد.
نقد مقارنت در ظهورات
مقارنت، در عرفان، به معنای وحدت عالم وجود و ظهور است، نه دوئیت:
إِنَّهَا ظُهُورَاتٌ لاَ مَاهِيَّاتٌ
ترجمه: آنها ظهوراتاند، نه ماهیات.
ظهورات، مقارن وجودند، زیرا عالم آنها یکی است. قرآن کریم میفرماید:
وَمَا كَانَ مَعَهُ مِنْ إِلَهٍ
ترجمه: و هیچ معبودی با او نبوده است (مؤمنون: ۹۱).
این آیه بر وحدت وجود تأکید دارد، که مقارنت را به وحدت عالم وجود و ظهور بازمیگرداند.
بخش یازدهم: نقد ماهیات و ضرورت در عرفان
نقد ماهیات بهعنوان موضوع امکان
ماهیات، موضوع امکان نیستند، زیرا ظهوراتاند. متن اصلی تأکید میکند:
إِنَّهَا ظُهُورَاتٌ لاَ مَاهِيَّاتٌ
ترجمه: آنها ظهوراتاند، نه ماهیات.
اعیان ثابته، ظهورات حقاند، نه ماهیات. قرآن کریم میفرماید:
وَإِلَيْهِ يُرْجَعُ الأَمْرُ كُلُّهُ
ترجمه: و همه امور به سوی او بازمیگردد (هود: ۱۲۳).
این آیه بر بازگشت همه چیز به خدا دلالت دارد، که ماهیات را به ظهورات حق فرومیکاهد.
نقد ضرورت به شرط معمول
در عرفان، ضرورت به شرط معمول وجود ندارد:
كُلُّ شَيْءٍ لَازِمٌ لِذَاتِ الْحَقِّ
ترجمه: هر چیز لازم ذات حق است.
همه چیز، لازم ذات حق است، نه مشروط. قرآن کریم میفرماید:
وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ
ترجمه: و اوست که بر بندگانش چیره است (انعام: ۱۸).
این آیه بر سیطره حق بر همه چیز تأکید دارد، که ضرورت را به ذات حق بازمیگرداند.
بخش دوازدهم: نقد استحقاق و اقتضای امکان
نقد استحقاق ماهیات
ماهیات، نه استحقاق وجود دارند، نه عدم:
لاَ تَسْتَحِقُّ شَيْئاً
ترجمه: چیزی را استحقاق ندارند.
ماهیات، اصلاً موضوع استحقاق نیستند، زیرا وجود ندارند. قرآن کریم میفرماید:
مَا عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ
ترجمه: آنچه نزد شماست، پایان مییابد و آنچه نزد خداست، باقی است (نحل: ۹۶).
این آیه بر بقای حقیقت خدا و عدم اصالت ماهیات تأکید دارد.
نقد اقتضای امکان
امکان، اقتضا نیست، بلکه ظرف فعلیت است:
الإِمْكَانُ وِعَاءُ الْفِعْلِيَّةِ
ترجمه: امکان، ظرف فعلیت است.
امکان، ظهورات را توصیف میکند، نه اقتضای ذهنی. قرآن کریم میفرماید:
وَمَا يَعْزُبُ عَنْ رَبِّكَ مِنْ مِثْقَالِ ذَرَّةٍ
ترجمه: و هیچ چیز به اندازه ذرهای از پروردگارت پنهان نمیماند (یونس: ۶۱).
این آیه بر شمول علم الهی به ظهورات دلالت دارد، که امکان را ظرف فعلیت میداند.
درنگ: امکان در عرفان، ظرف ظهورات حقیقی است، نه مفهوم ذهنی مشائی. ماهیات، موضوع استحقاق نیستند، زیرا ظهورات حقاند و اصالتی جز در پرتو وجود ندارند.
جمعبندی
بخش سیزدهم تمهید القواعد، با نقد مفاهیم مقارنت، اتصاف و موجودیت اعتباری، به تبیین عرفان وحدت شخصی میپردازد و دیدگاه شیخ اشراق را در خلط وجود مطلق با موجودیت اعتباری نقد میکند. این بخش، با وجود تلاش برای پاسخ به اشکالات، به دلیل استفاده از مفاهیم فلسفی مشائی، از زبان اصیل عرفانی فاصله گرفته است. ظهورات، مظاهر حقیقی وجودند و امکان، وصف این ظهورات است، نه مفهوم ذهنی. تعینات، احوال وجودند و ادراک عرفانی، حضوری است، نه حصولی. این نوشتار، با بازنویسی فصیح و متین، کوشید تا این مفاهیم را در قالبی علمی و منسجم ارائه دهد، بهگونهای که چونان چراغی، راه پژوهشگران را در فهم عرفان نظری روشن سازد.
با نظارت صادق خادمی