متن درس
تبیین وحدت شخصی وجود در عرفان نظری: بازخوانی بخش صد و پانزدهم تمهید القواعد
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۱۵)
دیباچه
کتاب شریف تمهید القواعد، اثر حکیم و عارف برجسته قرن هشتم و نهم هجری، صائنالدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، گوهری درخشان در سپهر عرفان نظری است که با تکیه بر آرای ابنعربی و شارحانش، به تبیین مفاهیم بنیادین عرفانی میپردازد. بخش صد و پانزدهم این اثر، با تمرکز بر وحدت شخصی وجود، به نقد مفاهیم فلسفی رایج مانند ماهیت، جعل، و امکان پرداخته و با زبانی ژرف، حقیقت یگانه وجود و ظهورات آن را ترسیم میکند. این نوشتار، با بازنویسی درسگفتارهای این بخش، کوشیده است تا با زبانی روشن و متین، مفاهیم عمیق عرفانی را در قالبی منسجم و متناسب با فضای پژوهشی ارائه دهد. با بهرهگیری از تمثیلات و اشارات معنوی، این متن میکوشد تا حقیقت وجود را چونان آینهای صاف و شفاف، در برابر دیدگان خواننده قرار دهد.
نقد عبارات شارح و تبیین وحدت وجود
نقد عبارات مخدوش شارح
بخش صد و پانزدهم تمهید القواعد با نقد عبارات شارح آغاز میشود که بهسبب بهرهگیری از اصطلاحات فلسفی مشائی، از حقیقت عرفانی وحدت وجود فاصله گرفته است. متن اصلی چنین میآغازد:
قوله و لو کانت الماهیات ال… مقدمات لتمهید الجواب و هذا شروع فی دفع مقدمات السا… من أن الماهیات عندکم غیر مجعولة و لا معدودة کونها غیر معدودة
این عبارات، بهجای تبیین وحدت وجود، به مفاهیم فلسفی مانند جعل و ماهیت متکیاند که در عرفان نظری جایی ندارند. عارفان، وجود را حقیقتی یگانه میدانند که جز وجه حق، چیزی در عالم تحقق ندارد. قرآن کریم در این باره میفرماید:
كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ
هر چیزی جز وجه او نابودشدنی است (قصص: ۸۸).
این آیه شریفه بر آن دلالت دارد که تنها حقیقت وجود و ظهوراتش واقعیاند و مفاهیم ذهنی مانند ماهیت، فاقد حقیقتاند. شارح، با استفاده از اصطلاحات ناسازگار با عرفان، از تبیین حقیقت وحدت وجود بازمانده و بهجای آن، به مفاهیم فلسفی تمسک جسته است.
وحدت وجود و ظهورات آن
در عرفان نظری، وجود حقیقتی یگانه است که ظهورات آن، مظاهر حقاند و از او جدایی ندارند. این ظهورات، نه به ادراک ما وابستهاند و نه از آن تأثیر میپذیرند، بلکه مستقل از ذهن، در عالم تحقق دارند. قرآن کریم این حقیقت را چنین بیان میکند:
وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ
و او با شماست هر کجا که باشید (حدید: ۴).
این آیه بر حضور دائمی حق در تمامی مراتب ظهور دلالت دارد. وجود، چونان خورشیدی است که پرتوهایش همه جا را روشن میکند، بیآنکه پرتو از خورشید جدا باشد. ظهورات، لوازم ذاتی وجودند و نه موجوداتی مستقل. این حقیقت، بنیاد وحدت شخصی وجود را تشکیل میدهد که در آن، جز حق و مظاهرش، چیزی در عالم نیست.
نفی استقلال ظهورات و نقد اصطلاحات فلسفی
نفی استقلال ظهورات
ظهورات، فاقد استقلالاند و چونان سایهای از نور وجود، تنها در پرتو آن معنا مییابند. متن اصلی تأکید میکند که ظهور، تنزیل وجود است و ترفیع آن، به وجود بازمیگردد. این رابطه، نه از جنس واسطه در ثبوت است و نه واسطه در عروض یا اثبات. قرآن کریم این حقیقت را چنین بیان میکند:
كُنْ فَيَكُونُ
باش، پس میشود (بقره: ۱۱۷).
این آیه بر ظهور بیواسطه حق دلالت دارد. ظهورات، مانند امواجی بر سطح اقیانوس وجود، از آن جدا نیستند و استقلال ندارند. این حقیقت، برخلاف دیدگاههای فلسفی مشائی است که ظهورات را بهعنوان موجودات مستقل یا معلول میانگارند.
نقد اصطلاحات واسطه در ثبوت و عروض
در فلسفه مشائی، اصطلاحاتی مانند واسطه در ثبوت (مانند انتقال حرارت از آتش به آب) و واسطه در عروض (مانند حرکت جالس فی السفینة) برای تبیین روابط میان موجودات بهکار میروند. اما در عرفان نظری، این اصطلاحات ناسازگارند، زیرا وجود و ظهور، یک حقیقت واحدند. متن اصلی این نکته را چنین بیان میکند:
لا واسطة فی الثبوت و لا فی العروض و لا فی الإثبات
نه واسطهای در ثبوت است، نه در عروض، و نه در اثبات.
قرآن کریم نیز این حقیقت را تأیید میکند:
وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى
و تو [تیر] نینداختی آنگاه که [تیر] انداختی، بلکه خدا انداخت (انفال: ۱۷).
این آیه بر نفی واسطه و استقلال خلق تأکید دارد. ظهورات، مانند پرتوهای نور که از خورشید جدایی ندارند، خود وجودند و نه چیزی افزون بر آن.
نفی تعدد و جعل در عرفان
نفی تعدد وجودات
عرفان نظری، تعدد وجودات را نفی میکند و وجود را حقیقتی واحد میداند که ظهوراتش، کثرت ظاهری دارند. این کثرت، نه در وجود، بلکه در مراتب ظهور است. قرآن کریم این حقیقت را چنین بیان میکند:
وَمَا كَانَ مَعَهُ مِنْ إِلَهٍ
و هیچ معبودی با او نبوده است (مؤمنون: ۹۱).
این آیه بر نفی تعدد وجودات دلالت دارد. وجود، مانند خمیری است که در دستان هنرمند هستی، به اشکال گوناگون درمیآید، اما ذاتش یکی است. کثرت ظهورات، مانند رنگهای گوناگون در یک نقاشی، تنها در مراتب ظاهر است و نه در حقیقت.
نفی جعل و معلولیت
در عرفان نظری، مفهوم جعل یا معلولیت، که در فلسفه به معنای خلق موجودی غیرمجعول است، بیمعناست. ظهورات، لوازم ذاتی وجودند و نه معلول یا مجعول. متن اصلی این نکته را چنین بیان میکند:
لا جعل و لا معلولیة فی العرفان
نه جعل است و نه معلولیت در عرفان.
قرآن کریم نیز این حقیقت را تأیید میکند:
إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ
چون چیزی را اراده کند، فرمانش این است که به آن بگوید: باش، پس میشود (یس: ۸۲).
این آیه بر ظهور بیواسطه حق دلالت دارد. ظهورات، مانند گلهایی هستند که از ریشه وجود میرویند، نه چیزی که از بیرون به آن افزوده شود.
تفاوت ظهور و عناوین حاکی
ظهورات بهعنوان لوازم ذاتی حق
ظهورات، لوازم ذاتی حقاند و عناوینی مانند زید، عمر، یا بکر، حاکی از ادراکات ما هستند. متن اصلی این تمایز را چنین بیان میکند:
الظهور لوازم ذاتی و العناوین حاکیة للإدراک
ظهور، لوازم ذاتی است و عناوین، حاکی از ادراکاند.
قرآن کریم این حقیقت را چنین ترسیم میکند:
وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاءَ كُلَّهَا
و به آدم همه نامها را آموخت (بقره: ۳۱).
این آیه بر ظهور علم الهی در ادراکات انسانی دلالت دارد. عناوین، مانند آینههایی هستند که پرتوهای وجود را بازمیتابانند، اما خود، حقیقت وجود نیستند.
ادراک بهعنوان حاکی از ظهور
ادراک ما، حاکی از ظهور است و نه خود ظهور. علم ما به حق، از طریق ظهورات اوست و بدون این ظهورات، راهی به سوی حق نداریم. متن اصلی این نکته را چنین بیان میکند:
الإدراک حاکی عن الظهور، لا الظهور نفسه
ادراک، حاکی از ظهور است، نه خود ظهور.
قرآن کریم این حقیقت را چنین تأیید میکند:
وَفِي أَنْفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ
و در خودتان [آیات الهی است]، آیا نمیبینید؟ (ذاریات: ۲۱).
این آیه بر واقعیت ظهورات در نفس انسان تأکید دارد. ادراک ما، مانند پنجرهای است که نور وجود از آن میتابد، اما خود پنجره، نور نیست.
نقد اصطلاحات فلسفی و تأکید بر وحدت شخصی
نقد مقارنت و ممازجت
اصطلاحات فلسفی مانند مقارنت و ممازجت، در عرفان نظری بیمعنایند، زیرا ظهورات، خود وجودند و نه چیزی مقارن یا ممزوج با آن. متن اصلی این نکته را چنین بیان میکند:
لا مقارنة و لا ممازجة فی العرفان
نه مقارنت است و نه ممازجت در عرفان.
قرآن کریم این حقیقت را چنین تأیید میکند:
وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ
و او بر بندگانش چیره است (انعام: ۱۸).
این آیه بر سیطره حق بر همه چیز دلالت دارد. ظهورات، مانند قطرههایی هستند که از اقیانوس وجود سرچشمه میگیرند، نه چیزی که با آن ممزوج یا مقارن باشد.
تأکید بر وحدت شخصی وجود
وحدت شخصی وجود، کثرت وجودی را نفی میکند. وجود و ظهوراتش، یک حقیقت واحدند و کثرت، تنها در مراتب ظهور است. قرآن کریم این حقیقت را چنین بیان میکند:
وَهُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ
و اوست اول و آخر و ظاهر و باطن (حدید: ۳).
این آیه بر وحدت وجود در همه مراتب دلالت دارد. وجود، مانند نوری است که در آینههای گوناگون بازمیتابد، اما ذاتش یکی است.
جمعبندی
بخش صد و پانزدهم تمهید القواعد، با نقد مفاهیم فلسفی مانند ماهیت، جعل، و مقارنت، بر حقیقت وحدت شخصی وجود تأکید دارد. وجود، حقیقتی یگانه است که ظهوراتش، لوازم ذاتی آناند و نه موجوداتی مستقل. ادراک ما، از طریق شوونات به حق راه مییابد، اما ذات حق، بدون شوونات، معقول نیست. این بخش، با رد اصطلاحات فلسفی مشائی و اشراقی، راه را برای فهمی ژرفتر از وحدت وجود هموار میکند. ظهورات، مانند امواج اقیانوس وجود، از آن جدا نیستند و کثرت، تنها در مراتب ظاهر است. این نوشتار، با بازنویسی فاخر و دقیق درسگفتارهای این بخش، کوشیده است تا این حقیقت را چونان گوهری درخشان در برابر دیدگان خواننده قرار دهد.