متن درس
تبیین وحدت وجود و ظهورات آن در تمهید القواعد (بخش صد و هجدهم)
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۱۸)
دیباچه
کتاب «تمهید القواعد»، نگاشته صائنالدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، حکیم و عارف برجسته قرن هشتم و نهم هجری، یکی از آثار سترگ عرفان نظری است که با تکیه بر آرای ابنعربی، به تبیین مفاهیم عمیق وحدت وجود و ظهورات آن میپردازد. بخش صد و هجدهم این اثر، به کاوش در مفهوم ظهور در چارچوب وحدت شخصی وجود اختصاص دارد. این بخش، با تمرکز بر هویت مطلقه و وحدت حقیقی صرفه، ظهور را بهسان تنزیل و تقید وجود معنا میکند و با نقد اشکالات مستشکل، بر وحدت ذاتی و کثرت ظهوری تأکید میورزد. در این نوشتار، با بهرهگیری از تمثیلات بدیع و پیوندهای معنایی، این مفاهیم به زبانی روشن و وزین تبیین شده تا چونان آیینهای، حقیقت وحدت و ظهور را به خواننده بنمایاند.
بخش نخست: مفهوم ظهور و تنزیل وجود
در عرفان نظری، ظهور نه خلق از عدم است و نه آشکار شدن از خفاء، بلکه تنزیل وجود مطلق به مراتب متعین است. این معنا در عبارت زیر از متن اصلی متبلور است:
و للمراد بقول الظهور ههنا أن الهوية المطلقة لما يلزمها من الوحدة الحقيقية الصرفة التي تابي اعتبار النسب و الإضافات هنا في انتساب معنا الظهور و ما يجري مجراه إليها.
ترجمه: مراد از ظهور در اینجا این است که هویت مطلقه، به دلیل وحدت حقیقی صرفهای که از پذیرش نسب و اضافات امتناع میورزد، نمیتواند ظهور و آنچه در حکم آن است به آن نسبت داده شود.
این عبارت نشان میدهد که ظهور، به معنای تنزیل و تقید وجود است. هویت مطلقه، که همان وجود مطلق است، در مرتبه اطلاق، از کثرت و نسب مبراست و تنها با تنزل به مراتب متعین، ظهور مییابد. قرآن کریم این حقیقت را چنین بیان میکند:
إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ
ترجمه: فرمان او چون به چیزی تعلق گیرد، این است که به آن میگوید: باش، پس میشود (یس: ۸۲).
بخش دوم: هویت مطلقه و وحدت صرفه
هویت مطلقه، به دلیل وحدت حقیقی صرفه، کثرت نمیپذیرد. این وحدت، مانع از نسبت دادن ظهور به هویت مطلقه در مرتبه اطلاق است. متن اصلی چنین میگوید:
ان الهوية المطلقة لما يلزمها من الوحدة الحقيقية الصرفة التي تابي اعتبار النسب و الإضافات.
ترجمه: هویت مطلقه، به دلیل وحدت حقیقی صرفهای که مانع پذیرش نسب و اضافات است.
وحدت صرفه، چونان خورشیدی بیغروب، کثرت را در خود محو میکند و هویت مطلقه را از هرگونه نسب و اضافت منزه میدارد. این حقیقت در قرآن کریم چنین بازتاب یافته است:
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ
ترجمه: بگو او خداست، یگانه (اخلاص: ۱).
این آیه بر وحدت صرفه حق تأکید دارد و نشان میدهد که هویت مطلقه، در مرتبه اطلاق، از کثرت و ظهور مبراست.
بخش سوم: تنافی ظهور با هویت مطلقه
ظهور، به دلیل مستلزم بودن کثرت، با هویت مطلقه در مرتبه اطلاق ناسازگار است. متن اصلی این تنافی را چنین بیان میکند:
تنافي انتساب معنا الظهور و ما يجري مجراه إليها.
ترجمه: منافات دارد که معنای ظهور و آنچه در حکم آن است به هویت مطلقه نسبت داده شود.
ظهور، چونان رودی است که در بستر کثرت جاری میشود، درحالیکه هویت مطلقه، چونان کوهی استوار، در وحدت صرفه خود ثابت است. این تنافی، در قرآن کریم چنین تأیید میشود:
لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ
ترجمه: چیزی مانند او نیست (شوری: ۱۱).
این آیه بر تنزیه هویت مطلقه از کثرت و ظهور در مرتبه اطلاق دلالت دارد.
بخش چهارم: ظهورات بهمثابه تعینات وجود
ظهورات، تعینات وجودند که از مرتبه احدیت تا ناسوت امتداد مییابند. متن اصلی این معنا را چنین بیان میکند:
فالظهورات تعينات الوجود.
ترجمه: ظهورات، تعینات وجود هستند.
این تعینات، چونان شاخسار درختی تنومند، از ریشه واحد وجود سرچشمه میگیرند و در مراتب گوناگون ظهور مییابند. قرآن کریم این حضور را چنین توصیف میکند:
وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ
ترجمه: و او با شماست هر کجا که باشید (حدید: ۴).
بخش پنجم: تمثیلات شیشه و آب
تمثیل شیشه
شیشه، چه شکسته و چه ناشکسته، یک حقیقت است. متن اصلی این تمثیل را چنین میآورد:
الشيشة المكسورة و غير المكسورة حقيقة واحدة.
ترجمه: شیشه شکسته و ناشکسته، یک حقیقت است.
این تمثیل، چونان آینهای، وحدت وجود و ظهوراتش را بازمینمایاند. شیشه، در هر حال، شیشه است و ظهورات آن، تعینات وجودند. قرآن کریم این وحدت را چنین بیان میکند:
وَلَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلَى فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ
ترجمه: و برای اوست مثل اعلی در آسمانها و زمین (روم: ۲۷).
تمثیل آب
آب، چه در دریا و چه در قطرات، یک حقیقت است. متن اصلی این تمثیل را چنین میآورد:
الماء في البحر و القطرات حقيقة واحدة.
ترجمه: آب در دریا و قطرات، یک حقیقت است.
آب، چونان جویباری که در هر ظرف به شکلی درآید، در همه مراتب یک حقیقت است. این تمثیل، وحدت وجود و کثرت ظهوری را نشان میدهد. قرآن کریم این حقیقت را چنین تأیید میکند:
وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ
ترجمه: و هر چیز زندهای را از آب پدید آوردیم (انبیاء: ۳۰).
بخش ششم: نقد اشکالات مستشکل
مستشکل در فصل سی و چهارم، ظهور را به دلیل وحدت شخصی وجود انکار کرده است. متن اصلی این نقد را چنین بیان میکند:
المستشكل أخطأ في إنكار الظهور.
ترجمه: مستشکل در انکار ظهور اشتباه کرده است.
این انکار، از فهم نادرست ظهور بهمثابه تنزیل وجود ناشی شده است. ظهور، نه مغایر با وجود، بلکه تجلی آن در مراتب متعین است. قرآن کریم این حقیقت را چنین تأیید میکند:
سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ
ترجمه: بهزودی آیات خود را در آفاق و در نفوسشان نشان خواهیم داد (فصلت: ۵۳).
بخش هفتم: نقد ایجاب و اقتضا
مستشکل، ایجاب و اقتضا را به دلیل کثرتی بودن با وحدت شخصی وجود ناسازگار دانسته است. متن اصلی این نقد را چنین میآورد:
الإيجاب و الاقتضاء معانٍ نسبية متكثرة.
ترجمه: ایجاب و اقتضا، معانی نسبی و کثرتیاند.
این اشکال، از خلط مفاهیم فلسفی و عرفانی سرچشمه میگیرد. ظهور، نیازی به ایجاب و اقتضا بهمعنای کثرتی ندارد، بلکه تنزیل وجود است. قرآن کریم این حقیقت را چنین بیان میکند:
وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلاً
ترجمه: و آسمانها و زمین و آنچه میان آنهاست را بیهوده نیافریدیم (ص: ۲۷).
بخش هشتم: خفاء در حدیث «کُنتُ کَنزًا مَخفِیًّا»
خفاء در حدیث «کُنتُ کَنزًا مَخفِیًّا» به معنای عدم کثرت است، نه پنهانی در مقابل ظهور. متن اصلی این معنا را چنین بیان میکند:
الخفاء في الحديث يعني عدم الكثرة.
ترجمه: خفاء در این حدیث، به معنای عدم کثرت است.
این حدیث، ظهور هویت مطلقه را پس از تنزیل برای شناخته شدن تبیین میکند. خفاء، وحدت صرفه در مرتبه اطلاق است. قرآن کریم این حقیقت را چنین تأیید میکند:
وَهُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ
ترجمه: و اوست اول و آخر و ظاهر و باطن (حدید: ۳).
حدیث: «کُنتُ کَنزًا مَخفِیًّا فَأَحْبَبتُ أَنْ أُعْرَفَ فَخَلَقْتُ الْخَلْقَ لِکَیْ أُعْرَفَ»
ترجمه: گنجی پنهان بودم، پس دوست داشتم شناخته شوم، از اینرو خلق را آفریدم تا شناخته شوم.
بخش نهم: حکمت نظری و عملی
حکمت عملی، متفرع بر حکمت نظری است و تواضع اولیاء خدا، تجلی این حکمت است. متن اصلی این معنا را چنین بیان میکند:
الحكمة العملية متفرعة على الحكمة النظرية.
ترجمه: حکمت عملی، متفرع بر حکمت نظری است.
حکمت نظری، با تبیین وحدت وجود، زمینهساز حکمت عملی است که در تواضع و تنزیل نفس تجلی مییابد. اولیاء خدا، چونان ستارگانی فروتن، به قدر بزرگیشان تنزل مییابند. قرآن کریم این حقیقت را چنین بیان میکند:
وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ
ترجمه: و ما به او از رگ گردن نزدیکتریم (ق: ۱۶).
روایت: «عِنْدَ قُلُوبِ الْمُنْكَسِرَةِ»
ترجمه: نزد دلهای شکستهام.
بخش دهم: کثرت در پرتو وحدت
کثرت، بدون وحدت محال است و در پرتو وحدت ظهور مییابد. متن اصلی این معنا را چنین بیان میکند:
الكثرة بدون الوحدة محال.
ترجمه: کثرت بدون وحدت، محال است.
کثرت، چونان سایهای است که در پرتو نور وحدت پدیدار میشود. بدون وحدت، کثرت تحقق نمییابد. قرآن کریم این حقیقت را چنین تأیید میکند:
لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ
ترجمه: هیچ نیرو و توانی جز به [قدرت] خدا نیست (کهف: ۳۹).
بخش یازدهم: کمال در تواضع و عبادت
کمال انسان، در تواضع و کرنش است. متن اصلی این معنا را در تبیین آیه زیر بیان میکند:
وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ
ترجمه: و جن و انس را جز برای پرستش خود نیافریدم (ذاریات: ۵۶).
عبادت، بهمعنای تواضع و کرنش، کمال انسان را در تنزل به مراتب فروتر نشان میدهد. اولیاء خدا، چونان جویبارهایی فروتن، در این تنزل به کمال میرسند. این حقیقت در قرآن کریم چنین تأیید میشود:
فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ
ترجمه: هر کجا رو کنید، وجه الله آنجاست (بقره: ۱۱۵).
جمعبندی
بخش صد و هجدهم «تمهید القواعد»، با تمرکز بر وحدت شخصی وجود و ظهورات آن، ظهور را بهسان تنزیل و تقید هویت مطلقه تبیین میکند. هویت مطلقه، به دلیل وحدت صرفه، از کثرت و نسب مبراست و تنها با تنزل به مراتب متعین، ظهور مییابد. تمثیلات شیشه و آب، وحدت وجود و کثرت ظهوری را بهروشنی نشان میدهند. نقد اشکالات مستشکل و تبیین حدیث «کُنتُ کَنزًا مَخفِیًّا»، خفاء را بهمعنای وحدت صرفه و ظهور را بهمعنای تنزیل وجود معنا میکند. حکمت نظری، زمینهساز حکمت عملی است که در تواضع اولیاء خدا تجلی مییابد. این بخش، با تأکید بر آیه «لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ»، وابستگی کثرت به وحدت را برهانی میداند و کمال انسان را در تواضع و عبادت میجوید.