متن درس
تبیین عرفانی-فلسفی ایجاب و ظهور در نسبت با وجود
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۲۱)
دیباچه
کتاب تمهید القواعد، اثر گرانسنگ صائنالدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، حکیم و عارف برجسته قرون هشتم و نهم هجری، یکی از آثار برجسته در عرفان نظری است که با نگاهی نظاممند و عمیق به تبیین مفاهیم بنیادین وجود، ظهور، ایجاب، و اقتضا در چارچوب وحدت وجود میپردازد. این اثر، با رویکردی تلفیقی از عرفان و فلسفه، به بررسی شبهات و چالشهای مرتبط با این مفاهیم پرداخته و پاسخهایی ژرف و روشنگر ارائه میدهد. گفتار حاضر، برگرفته از جلسه صد و بیست و یکم شرح این کتاب، به بررسی دو شبهه اساسی در باب ایجاب و ظهور وجود اختصاص دارد و با نقدی دقیق بر دیدگاههای شارحان، بر وحدت وجود و ذاتی بودن ظهور تأکید میورزد. این نوشتار، با نگاهی به آیات قرآن کریم و با زبانی فصیح و متین، تلاش دارد تا این مفاهیم را به گونهای روشن و منسجم برای مخاطبان علاقهمند به عرفان نظری تبیین نماید.
بخش نخست: پاسخ به شبهات ایجاب و ظهور
در عرفان نظری، وجود به مثابه حقیقتی واحد و مطلق، بنیان همه ظهورات و شئون هستی است. متن تمهید القواعد در این بخش، با استناد به عبارت:
وَإِذَا تَقَرَّرَ هٰذَا ظَهَرَ اِنْدِفَاعُ الشُّبْهَتَيْنِ
به رفع دو شبهه اساسی در باب ایجاب و ظهور وجود میپردازد. شبهه نخست، نفی امکان ایجاب و اقتضا برای وجود به دلیل فقدان تغایر است؛ و شبهه دوم، نفی ظهور برای وجود به دلیل وابستگی آن به تعینات یا ماهیات. این شبهات، ریشه در دیدگاههای فلسفی مشاء دارند که ایجاب و اقتضا را به تغایر میان فاعل و قابل وابسته میدانند. در مقابل، عرفان نظری با تأکید بر وحدت وجود، این شبهات را رد کرده و ایجاب و ظهور را شئون ذاتی وجود میداند که نیازی به مقابل یا تغایر خارجی ندارد.
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ
(سوره نور، آیه ۳۵)
این آیه شریفه از قرآن کریم، بر نورانیت و ظهور ذاتی حق تأکید دارد که مستقل از هرگونه تغایر یا مقابل خارجی است، گویی وجود، خود مشکات نور است که بینیاز از غیر، در همه مراتب هستی تجلی مییابد.
بخش دوم: نفی مقابل بودن وجود یا ظهور برای وجود
متن با صراحت، وجود و ظهور را بهعنوان مقابل وجود نفی میکند:
لَا الْوُجُودُ يَكُونُ مُقَابِلًا وَلَا الظُّهُورُ يَكُونُ مُقَابِلًا
وجود نمیتواند مقابل خود باشد، زیرا این امر مستلزم تغایر است که با وحدت وجود در تضاد است. همچنین، ظهور نمیتواند مقابل وجود قرار گیرد، زیرا ظهور، شأن و مرتبهای متأخر از وجود است که از آن ناشی میشود. این دیدگاه، بر خودبسندگی وجود در ایجاد ظهور تأکید دارد، گویی وجود، چون خورشیدی است که نورش بینیاز از غیر، همه جا را روشن میسازد.
قُلِ اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ
(سوره رعد، آیه ۱۶)
این آیه از قرآن کریم، وحدت و خالقیت مطلق حق را نشان میدهد که نیازی به مقابل یا تغایر ندارد، بلکه همه مظاهر، از او و به اوست.
بخش سوم: نفی مقابل بودن عدم یا ممکنات
متن، عدم یا ممکنات را بهعنوان مقابل وجود نفی میکند:
الْمُقَابِلُ لَيْسَ عَدَمًا وَلَا مُمْكِنًا
عدم، به دلیل فقدان حقیقت وجودی، و ممکنات، به دلیل متأخر بودن از ظهور وجود، نمیتوانند مقابل وجود باشند. این نفی، بر این نکته تأکید دارد که ظهور وجود، نیازی به قوابل یا مقابلهای خارجی ندارد. گویی وجود، چون اقیانوسی بیکران است که موجهایش، بدون نیاز به ساحل دیگر، خود را به نمایش میگذارند.
كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ
(سوره قصص، آیه ۸۸)
این آیه از قرآن کریم، فناپذیری همه مظاهر و تعینات در برابر وجه الهی را نشان میدهد که تنها حقیقت ثابت و اصیل است.
بخش چهارم: نفی اصالت معدوم بالذات و ممتنع
متن، معدوم بالذات و ممتنع را بهعنوان مقابل وجود نفی میکند:
الْمَعْدُومُ بِالذَّاتِ وَالْمُمْتَنِعُ لَا يَصْدُقَانِ مُقَابِلًا
معدوم بالذات و ممتنع، به دلیل فقدان حقیقت وجودی، نمیتوانند بهعنوان مقابل وجود مطرح شوند. ممکن، اگرچه از حیث ذات فاقد اقتضای وجود است، اما با وجود علت، تحقق مییابد و از اینرو، مقابل وجود نیست. این دیدگاه، نقدی است بر شارحانی که تعینات را معدوم بالذات و مقابل وجود میدانند.
إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ
(سوره یس، آیه ۸۲)
این آیه از قرآن کریم، ایجاب ذاتی وجود الهی را نشان میدهد که نیازی به مقابل یا عدم ندارد، بلکه با امر الهی، همه چیز تحقق مییابد.
بخش پنجم: نقد نسبت دادن ایجاب و اقتضا به تعینات
متن به دیدگاه شارح اشاره دارد که ایجاب و اقتضا را به تعینات نسبت میدهد:
الْإِيجَابُ وَالْاِقْتِضَاءُ يَكُونُ بِحَسَبِ هٰذِهِ التَّعْيِينَاتِ
شارح، ایجاب و اقتضا را نه به وجود، بلکه به تعینات (ماهیات یا ممکنات) نسبت میدهد. این دیدگاه، ظهور را نتیجه تعینات و نه وجود میداند که با اصول عرفان نظری در تضاد است. در عرفان، ایجاب و اقتضا، شئون ذاتی وجودند و نیازی به تعینات خارجی ندارند، گویی وجود، چون چشمهای است که آب حیاتش بینیاز از کوزههای تعین، جاری است.
هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ
(سوره حدید، آیه ۳)
این آیه از قرآن کریم، بر ظهور ذاتی حق تأکید دارد که مستقل از تعینات و ماهیات است.
بخش ششم: نقد نسبت دادن ظهور به تعینات
متن، نسبت دادن ظهور به تعینات را نقد میکند:
الظُّهُورُ لَا يُنْسَبُ إِلَى التَّعْيِينَاتِ بَلْ إِلَى الْوُجُودِ
ظهور، وصف وجود است و نه تعینات. نسبت دادن ظهور به تعینات، به معنای پذیرش ماهیات یا ممکنات بهعنوان مقابل یا ظرف ظهور است که با وحدت وجود منافات دارد. ظهور، چون سایهای است که از نور وجود برمیخیزد و نیازی به غیر ندارد.
وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ فَادْعُوهُ بِهَا
(سوره اعراف، آیه ۱۸۰)
این آیه از قرآن کریم، به اسمای حسنی اشاره دارد که ظهورات وجودند و نه تعینات مستقل، گویی هر نام، جلوهای از حقیقت واحد است.
بخش هفتم: ظهور بهعنوان نتیجه تنزل وجود
متن، ظهور را نتیجه تنزل وجود از صرافت میداند:
الظُّهُورُ يَتَحَقَّقُ بِتَنَزُّلِ الْوُجُودِ عَنِ الصَّرَافَةِ
ظهور، فرآیند تنزل وجود از مرتبه اطلاق و صرافت به مراتب تعین و کثرت است. این تنزل، ذاتی وجود است و نیازی به مقابل یا قابل خارجی ندارد، مانند رودی که از سرچشمه اطلاق، به دشتهای تعین جاری میشود.
وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ
(سوره قمر، آیه ۵۰)
این آیه از قرآن کریم، وحدت امر الهی و ظهورات آن را نشان میدهد که چون لمح البصر، بینیاز از غیر، تحقق مییابد.
بخش هشتم: نفی اصالت ماهیات و ممکنات
متن، ماهیات و ممکنات را بهعنوان موجودات مستقل نفی میکند:
الْمَاهِيَّاتُ وَالْمُمْكِنَاتُ مَفَاهِيمُ ذِهْنِيَّةٌ لَا حَقِيقَةَ لَهَا
ماهیات و ممکنات، صرفاً مفاهیم ذهنی و معقولات ثانوی هستند که پس از ظهور وجود، بهعنوان اسامی متأخر بر آن اطلاق میشوند. این دیدگاه، بر وحدت وجود و نفی اصالت کثرت تأکید دارد، گویی همه مظاهر، چون سایههای وجودند که در برابر نور حقیقت، هیچ اصالتی ندارند.
كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ * وَيَبْقَىٰ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ
(سوره الرحمن، آیات ۲۶-۲۷)
این آیات از قرآن کریم، فناپذیری همه مظاهر و بقای وجه الهی را نشان میدهد که تنها حقیقت اصیل است.
بخش نهم: وجوب ذاتی ظهور
متن، ظهور را واجب ذاتی به تبعیت از وجود میداند:
الظُّهُورُ وَاجِبٌ ذَاتِيًّا بِتَبَعِيَّةِ الْوُجُودِ
ظهور، به دلیل ایجاب ذاتی وجود، واجب است. این وجوب، تبعی و وابسته به وجوب وجود است، اما این تبعیت، از ذاتیت ظهور نمیکاهد. ظهور، چون نوری است که از ذات خورشید وجود جدا نمیشود.
وَهُوَ الَّذِي يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ
(سوره روم، آیه ۲۷)
این آیه از قرآن کریم، به ایجاب ذاتی خلق و ظهور توسط وجود الهی اشاره دارد که از ذات حق جداییناپذیر است.
بخش دهم: نفی غرض زاید در ایجاب و اقتضا
متن، ایجاب و اقتضا را عینی و غیر زاید میداند:
الْإِيجَابُ وَالْاِقْتِضَاءُ عَيْنِيٌّ لَا زَائِدٌ
ایجاب و اقتضا در وجود الهی، عینی و ذاتیاند و نه زاید یا غیری. این دیدگاه، بر خودبسندگی وجود و نفی هرگونه غرض خارجی در ظهور تأکید دارد، گویی وجود، چون درختی است که میوههای ظهور، از ذاتش میروید.
سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى
(سوره اعلی، آیه ۱)
این آیه از قرآن کریم، به تسبیح نام اعلای حق اشاره دارد که ظهورات ذاتی آن را نشان میدهد.
بخش یازدهم: نفی تغایر در ایجاب و اقتضا
متن، تغایر را در ایجاب و اقتضا نفی میکند:
لَا تَغَايُرَ فِي الْإِيجَابِ وَالْاِقْتِضَاءِ
در عرفان نظری، ایجاب و اقتضا، به دلیل ذاتی بودن، نیازی به تغایر میان فاعل و قابل ندارند. وجود، خود فاعل، قابل، و اثر است و این وحدت، تغایر را نفی میکند، گویی وجود، چون آینهای است که تصویر خود را در خود مینگرد.
لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ
(سوره شوری، آیه ۱۱)
این آیه از قرآن کریم، بر بیمانندی حق و وحدت وجود و ظهورات آن تأکید میکند.
بخش دوازدهم: تعینات بهعنوان شئون وجود
متن، تعینات را شئون وجود و نه ماهیات مستقل میداند:
التَّعْيِينَاتُ شُئُونُ الْوُجُودِ لَا مَاهِيَّاتٌ مُسْتَقِلَّةٌ
تعینات، ظهورات و شئون وجودند و نه ماهیات یا ممکنات مستقل. این دیدگاه، بر وحدت وجود و تبعیت کامل تعینات از آن تأکید دارد، مانند امواجی که از اقیانوس وجود برمیخیزند و جز او نیستند.
كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ
(سوره قصص، آیه ۸۸)
این آیه از قرآن کریم، بر فناپذیری تعینات و اصالت وجه الهی تأکید میکند.
بخش سیزدهم: نفی اعتبار معدومات صرفه
متن، اعتبار معدومات صرفه را نفی میکند:
لَا مَعْدُومَاتٌ صَرْفَةٌ فِي الْحَقِيقَةِ
معدومات صرفه، به دلیل فقدان حقیقت وجودی، نمیتوانند بهعنوان مقابل یا ظرف ظهور مطرح شوند. تعینات، یا معدومات صرفهاند (از حیث ذات) یا شئون وجودند (از حیث نسبت به وجود). این نفی، بر وحدت وجود و نفی هرگونه کثرت حقیقی تأکید دارد.
وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا
(سوره ص، آیه ۲۷)
این آیه از قرآن کریم، بر حقیقت ظهورات خلقی بهعنوان شئون وجود تأکید میکند.
بخش چهاردهم: وحدت وجود و ظهور
متن، بر وحدت وجود و ظهور تأکید میکند:
الْوُجُودُ وَالظُّهُورُ وَاحِدٌ
وجود و ظهور، در حقیقت واحدند و ظهور، شأن ذاتی وجود است. این وحدت، هرگونه تغایر یا غرض زاید را نفی میکند، گویی وجود و ظهور، چون دو روی یک سکهاند که از هم جداییناپذیرند.
هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ
(سوره حدید، آیه ۳)
این آیه از قرآن کریم، بر وحدت وجود و ظهور حق تأکید میکند که همه مراتب هستی را در بر میگیرد.
جمعبندی
گفتار حاضر، با تکیه بر متن تمهید القواعد صائنالدین ترکه، به تبیین رابطه میان وجود، ظهور، ایجاب، و اقتضا پرداخت و با نقدی عمیق بر دیدگاههای فلسفی و کلامی که این مفاهیم را به تعینات، ماهیات، یا عدم نسبت میدهند، بر وحدت وجود و ذاتی بودن ظهور تأکید ورزید. این متن، با ارائه چهارده درنگ، از نفی مقابل بودن وجود، ظهور، عدم، و ممکنات گرفته تا تأکید بر وجوب ذاتی ظهور و نفی اصالت ماهیات، به روشنی نشان داد که در عرفان نظری، وجود، حقیقتی واحد و خودبسنده است که ظهوراتش، شئون ذاتی او هستند. آیات قرآن کریم، چون مشکاتی نورانی، این مفاهیم را روشن ساخته و بر وحدت و اصالت وجود تأکید کردند. این نوشتار، با زبانی فصیح و متین، تلاش نمود تا این مفاهیم عمیق را به گونهای منسجم و روشن برای مخاطبان علاقهمند به عرفان نظری تبیین نماید.