در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تمهید القواعد 136

متن درس





تبیین جایگاه انسان کامل در عرفان نظری: بازخوانی نوبت 136 تمهید القواعد

تبیین جایگاه انسان کامل در عرفان نظری: بازخوانی نوبت 136 تمهید القواعد

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۳۶)

دیباچه

کتاب تمهید القواعد، اثر گران‌سنگ صائن‌الدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، حکیم و عارف برجسته سده‌های هشتم و نهم هجری، چونان نگینی درخشان در گنجینه عرفان نظری می‌درخشد. این اثر، با کاوش در اسرار وحدت وجود، جایگاه انسان کامل و پیوند وحدت و کثرت در نظام هستی، دریچه‌ای به سوی معرفت الهی می‌گشاید. نوبت 136 این کتاب، با تمرکز بر مقام انسان کامل به‌عنوان مظهر جامع الهی، چونان آیینه‌ای نور حقیقت وجودی انسان را بازمی‌تاباند. این نوشتار، با بازخوانی دقیق این بخش و تحلیل محتوای آن، می‌کوشد تا جایگاه انسان را در ساحت عرفان نظری با زبانی استوار و روشن ترسیم نماید.

بخش نخست: وحدت ذاتی حق و ناتوانی ظرف اسمایی در ظهور تفصیلی

وحدت ذاتی حق تعالی، به دلیل غلبه اطلاق و صمدیت، مجال ظهور تفصیلی اسما را در ظرف ذات ندارد. متن عربی کتاب تمهید القواعد در این باره چنین می‌فرماید:

«وملخص هذا الكلام يعني خلاصة هذا الاستدلال… أن الوحدة الذاتية والهوية المطلقة التي هي حق تعالى في ظرف صمدي هذه الوحدة الذاتية للغلبة حكم الإطلاق فيها… لا يمكن أن يكون للتفصيل الإسمائي فيها مجال»

ترجمه: خلاصه این استدلال آن است که وحدت ذاتی و هویت مطلقه‌ای که حق تعالی است، در ظرف صمدیت، به دلیل غلبه حکم اطلاق در آن، مجالی برای تفصیل اسمایی ندارد.

این وحدت، که در مقام صمدیت متجلی است، از هرگونه کثرت و تفصیل مبراست و نمی‌تواند به‌صورت تباینی در ظرف ذات ظهور یابد. قرآن کریم در این باره می‌فرماید:

﴿اللَّهُ الصَّمَدُ﴾ (سوره اخلاص، آیه ۲)
خداوند صمد است.

صمدیت الهی، که به معنای بی‌نیازی مطلق و وحدت کامل است، هرگونه امکان تفصیل اسمایی را در مقام ذات محو می‌سازد. اعیان ثابته، که مظاهر اسمای الهی‌اند، تنها در ظرف ظهور تفصیلی، یعنی عالم خارج، متجلی می‌شوند. این حقیقت، مبنای استدلال عرفانی است که وحدت ذاتی حق، به دلیل اطلاق محض، از ظهور در قالب اسما و صفات تفصیلی ناتوان است.

درنگ: وحدت ذاتی حق، به دلیل غلبه اطلاق، از ظهور تفصیلی اسما در ظرف ذات عاجز است. این ناتوانی، ضرورت ظهور در مظهر جامع، یعنی انسان کامل، را ایجاب می‌کند.

بخش دوم: محدودیت مظاهر تفصیلی در تحمل ظهور کامل

مظاهر تفصیلی، یعنی اجزای عالم کبیر غیر از انسان، به دلیل غلبه قیود کونیه و کثرت امکانیه، از تحمل ظهور کامل وحدت الهی ناتوان‌اند. متن عربی کتاب در این زمینه می‌فرماید:

«وكذلك المظاهر التفصيلية التي هي أجزاء العالم الكبير… لا يمكن أن يكون للجمعية الإلهية التي هي صورة الوحدة الحقيقية فيها ظهور»

ترجمه: همچنین مظاهر تفصیلی، که اجزای عالم کبیرند، به دلیل غلبه قیود کونیه و کثرت امکانیه، نمی‌توانند ظهور جمعیت الهی، که صورت وحدت حقیقی است، را در خود داشته باشند.

عالم ناسوت و مثال، که در بند کثرت‌اند، نمی‌توانند صورت وحدت حقیقی را به تمامی در خود متجلی سازند. قرآن کریم در این باره می‌فرماید:

﴿وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا﴾ (سوره جاثیه، آیه ۱۳)
و آنچه در آسمان‌ها و زمین است، همه را برای شما مسخر کرد.

این آیه، به ظرفیت انسان برای جمع وحدت و کثرت اشاره دارد. مظاهر تفصیلی، هرچند مظهر اسمای الهی‌اند، اما به دلیل محدودیت کثرت‌آمیز، نمی‌توانند وحدت الهی را به‌صورت کامل بازتاب دهند. این محدودیت، ضرورت وجود مظهری جامع را آشکار می‌سازد که بتواند وحدت و کثرت را در خود جمع کند.

بخش سوم: انسان کامل، مظهر جامع وحدت و کثرت

انسان کامل، به‌عنوان مظهر جامع الهی، ظرفی است که نه وحدت ذاتی بر آن غلبه دارد و نه کثرت امکانیه بر آن سلطه. متن عربی کتاب چنین می‌فرماید:

«فاقتضى الأمر الإلهي أن تكون صورة اعتدالية ليس للوحدة الذاتية فيها غلبة ولا للكثرة الإمكانية عليها سلطنة… وذلك هو النشأة العنصرية الإنسانية»

ترجمه: اقتضای امر الهی آن است که صورتی اعتدالی باشد که نه وحدت ذاتی بر آن غلبه داشته باشد و نه کثرت امکانیه بر آن سلطه‌ای داشته باشد… و این همان نشئه عنصریه انسانیه است.

این صورت اعتدالیه، که نشئه عنصریه انسانیه نامیده می‌شود، ظرفیت ظهور تام حق را دارد. انسان کامل، با احاطه بر مرتبه اطلاقیه الهی و قیدیه عبدی، جامع‌ترین موجود در عالم امکان است. قرآن کریم در این باره می‌فرماید:

﴿وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ﴾ (سوره إسراء، آیه ۷۰)
و به‌راستی فرزندان آدم را گرامی داشتیم.

کرامت انسان، در ظرفیت او برای جمع وحدت و کثرت نهفته است. انسان کامل، چونان آیینه‌ای تمام‌نما، همه اسما و صفات الهی را در خود متجلی می‌سازد. این جایگاه، انسان را فراتر از واسطه فیض، به قطب عالم هستی و حقیقت وجودی ارتقا می‌دهد.

درنگ: انسان کامل، به‌عنوان صورت اعتدالیه، نه تحت غلبه وحدت ذاتی است و نه در سلطه کثرت امکانیه. این اعتدال، او را به مظهر تام حق تبدیل می‌کند.

جمع‌بندی بخش سوم

انسان کامل، به دلیل ظرفیت جمع وحدت و کثرت، نه‌تنها واسطه فیض الهی، بلکه حقیقت عالم و قطب هستی است. این جایگاه، با آیاتی چون ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا﴾ (سوره بقره، آیه ۳۱)، که به معنای «و خدا به آدم همه نام‌ها را آموخت» است، تأیید می‌شود. انسان، با احاطه بر اسمای الهی، عالم کبیر را در کميت صغیر خود جمع می‌کند و به‌عنوان خلیفه الهی، ظهور تام حق را محقق می‌سازد.

بخش چهارم: نقد تعابیر کلامی در عرفان نظری

استفاده از الفاظ کلامی، مانند قدیم، حادث، و امکان، در بیان عرفانی، به دلیل ریشه‌های کلامی، از لطافت و ملاحت عرفانی برخوردار نیست. این تعابیر، که در آرای برخی عرفا دیده می‌شود، با مسیر عرفان شیعی، که از حکمت و فلسفه به عرفان می‌رسد، تفاوت دارد. قرآن کریم در این زمینه می‌فرماید:

﴿سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ﴾ (سوره فصلت، آیه ۵۳)
به‌زودی آیات خود را در آفاق و در نفوسشان به آن‌ها نشان خواهیم داد.

این آیه، بر ضرورت تأمل در حقایق وجودی به‌جای تکیه بر اصطلاحات کلامی تأکید دارد. عرفان شیعی، با پرهیز از تعابیر انتزاعی کلامی، به سوی معرفتی ناب و شهودی پیش می‌رود.

جمع‌بندی بخش چهارم

نقد تعابیر کلامی، نشان‌دهنده تفاوت رویکرد عرفان شیعی با برخی مکاتب عرفانی است. عرفان شیعی، با تکیه بر حکمت و عصمت، از اصطلاحات کلامی فاصله می‌گیرد و به تأمل در حقایق وجودی دعوت می‌کند. این رویکرد، انسان را به فهم عمیق‌تر وحدت وجود و مقام انسان کامل رهنمون می‌سازد.

بخش پنجم: نقد تعریف سلبی انسان کامل

تعریف انسان کامل به‌صورت سلبی، یعنی به‌عنوان موجودی که نه تحت غلبه وحدت است و نه در سلطه کثرت، نادرست است. انسان کامل، به جای تعریف سلبی، باید به‌صورت وجودی تعریف شود؛ موجودی که وحدت و کثرت را به‌صورت تام در خود متجلی می‌سازد. متن عربی کتاب در این باره می‌فرماید:

«ليس للوحدة الذاتية فيها غلبة ولا للكثرة الإمكانية عليها سلطنة… بل تضمن الوحدة والكثرة بالمظهرية في الإنسان»

ترجمه: نه وحدت ذاتی در آن غلبه دارد و نه کثرت امکانیه بر آن سلطه‌ای دارد… بلکه وحدت و کثرت به‌صورت مظهری در انسان متضمن است.

قرآن کریم در این باره می‌فرماید:

﴿فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ﴾ (سوره مؤمنون، آیه ۱۴)
پس تبارک الله، بهترین آفرینندگان.

انسان کامل، به‌عنوان برترین مخلوق، مظهر تام همه صفات الهی است. این جایگاه، نیازمند تعریفی وجودی است که ظرفیت جامع انسان را به نمایش بگذارد، نه تعریفی سلبی که او را به کوزه‌ای خالی تشبیه کند.

درنگ: انسان کامل، مظهر تام وحدت و کثرت است و نباید به‌صورت سلبی تعریف شود. این تعریف وجودی، ظرفیت جامع انسان را در بازتاب صفات الهی نشان می‌دهد.

جمع‌بندی بخش پنجم

تعریف وجودی انسان کامل، بر ظرفیت او برای جمع همه صفات و حقایق الهی تأکید دارد. این تعریف، انسان را به‌عنوان آیینه‌ای تمام‌نما معرفی می‌کند که وحدت و کثرت را در خود متحد می‌سازد، و از تعابیر سلبی که جایگاه او را محدود می‌کنند، پرهیز می‌کند.

بخش ششم: انسان، کل بر اطلاق حقیقی

انسان کامل، به دلیل ظرفیت پذیرش همه موجودات، کل بر اطلاق حقیقی است. برخلاف سایر اجزای عالم، که نمی‌توانند الوهیت یا عبودیت کامل را تحمل کنند، انسان این ظرفیت را بالفعل محقق می‌سازد. متن عربی کتاب می‌فرماید:

«فالإنسان هو الكل على الإطلاق الحقيقي وما سواه من الموجودات لا يقبل ذلك»

ترجمه: انسان، کل بر اطلاق حقیقی است و آنچه غیر او از موجودات است، این را نمی‌پذیرد.

قرآن کریم می‌فرماید:

﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ طِينٍ﴾ (سوره ص، آیه ۷۱)
و هنگامی که پروردگارت به فرشتگان گفت: من بشری از گل می‌آفرینم.

خلقت انسان از طین، به ظرفیت او برای جمع همه مراتب وجودی اشاره دارد. انسان کامل، به دلیل این احاطه، مظهر تام حق است و همه صفات الهی را در خود بازمی‌تاباند.

جمع‌بندی بخش ششم

انسان کامل، به‌عنوان کل بر اطلاق حقیقی، جایگاه بی‌بدیلی در نظام هستی دارد. این جایگاه، با ظرفیت او برای جمع همه مراتب وجودی و بازتاب همه صفات الهی تأیید می‌شود، که او را از سایر موجودات متمایز می‌سازد.

بخش هفتم: نقد دوگانگی در تعابیر انسان کامل

تعبیر برخی عرفا، که انسان را دارای دو نسخه ظاهری (مزاهیه عالم) و باطنی (مزاهیه حضره الهی) می‌دانند، مورد نقد قرار می‌گیرد. انسان کامل، حقیقتی واحد و جامع است که نمی‌توان آن را به دو نسخه تقسیم کرد. متن عربی کتاب در این زمینه می‌فرماید:

«والإنسان ذو نسبة كاملتين يدخل بها إلى الحضرة الإلهية… ويقال فيه رب من حيث أنه خليفة»

ترجمه: انسان دارای دو نسبت کامل است که به‌واسطه آن به حضره الهی وارد می‌شود… و به او از آن حیث که خلیفه است، رب گفته می‌شود.

قرآن کریم در این باره می‌فرماید:

﴿وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي﴾ (سوره حجر، آیه ۲۹)
و از روح خود در او دمیدم.

نفخه الهی، انسان را به حقیقتی واحد و جامع تبدیل می‌کند که همه مراتب وجودی را در خود جمع می‌کند. این وحدت، هرگونه دوگانگی در تعریف انسان کامل را نفی می‌کند.

جمع‌بندی بخش هفتم

انسان کامل، حقیقتی واحد است که همه مراتب وجودی را در خود متحد می‌سازد. نقد تعابیر دوگانه، بر وحدت وجودی انسان تأکید دارد و او را به‌عنوان مظهر تام حق معرفی می‌کند.

بخش هشتم: وحدت وجودی و جایگاه انسان کامل

انسان کامل، به‌عنوان مظهر تام حق، وحدت اطلاقی را بالمظهریه و کثرت را بالتجمیع در خود متحد می‌سازد. تفاوت میان حق و انسان، تنها در مظهر و مُظهر بودن است، نه در ماهیت صفات. حدیث شریف می‌فرماید: «لَوْلَاكَ لَمَا خَلَقْتُ الْأَفْلَاكَ» (اگر تو نبودی، افلاک را خلق نمی‌کردم). این حدیث، جایگاه انسان کامل را به‌عنوان محور خلقت و مظهر تام حق نشان می‌دهد.

درنگ: انسان کامل، وحدت اطلاقی و کثرت امکانیه را بالمظهریه در خود جمع می‌کند. این وحدت وجودی، انسان را به آیینه تمام‌نمای حق تبدیل می‌سازد.

جمع‌بندی بخش هشتم

انسان کامل، به دلیل ظرفیت جمع وحدت و کثرت، مظهر تام حق است. این جایگاه، انسان را به محور عالم هستی تبدیل می‌کند و تفاوت او با حق، تنها در مظهریت است، نه در حقیقت صفات.

بخش نهم: نقد تعابیر برزخی انسان

تعبیر انسان به‌عنوان برزخ یا خط فاصل بین حضره الهی و عالم کونی، نادرست است. انسان کامل، نه خط فاصل، بلکه حقیقتی جامع است که همه مراتب وجودی را در خود جمع می‌کند. متن عربی کتاب می‌فرماید:

«فكأنه برزخ بين العالمين بين العالم والحق… وهو الخط الفاصل بين الحضرة الإلهية والكونية»

ترجمه: گویی انسان برزخی است بین دو عالم، بین عالم و حق… و او خط فاصل بین حضره الهی و عالم کونی است.

این تعبیر مورد نقد قرار می‌گیرد، زیرا انسان نه خط فاصل، بلکه حقیقتی جامع است. قرآن کریم می‌فرماید:

﴿وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ﴾ (سوره حدید، آیه ۴)
و او با شماست هر کجا که باشید.

این آیه، بر حضور تام الهی در انسان کامل دلالت دارد. انسان، نه یک واسطه صرف، بلکه حقیقتی جامع است که همه مراتب را در خود متجلی می‌سازد.

جمع‌بندی بخش نهم

تعبیر برزخی انسان، جایگاه او را به خط فاصل تقلیل می‌دهد. انسان کامل، حقیقتی جامع است که وحدت و کثرت را در خود متحد می‌سازد و به‌عنوان مظهر تام حق، همه مراتب وجودی را بازمی‌تاباند.

نتیجه‌گیری

نوبت 136 کتاب تمهید القواعد، با تکیه بر استدلال‌های عرفانی و آیات قرآن کریم، جایگاه انسان کامل را به‌عنوان مظهر جامع وحدت و کثرت تبیین می‌کند. انسان کامل، نه‌تنها واسطه فیض، بلکه قطب عالم و حقیقتی جامع است که همه صفات الهی را در خود متجلی می‌سازد. نقد تعابیر کلامی و تأکید بر تعریف وجودی انسان، نشان‌دهنده عمق عرفانی این اثر است. انسان کامل، چونان آیینه‌ای تمام‌نما، وحدت اطلاقی حق را بالمظهریه و کثرت امکانیه را بالتجمیع در خود جمع می‌کند و به‌عنوان خلیفه الهی، محور خلقت و حقیقت عالم است. این نوشتار، با بازخوانی دقیق این بخش، مخاطب را به تأمل در اسرار الهی و جایگاه بی‌بدیل انسان در نظام هستی دعوت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی