متن درس
تحلیل و تبیین قرب نوافل و فرایض در عرفان نظری: بررسی نوبت 149 تمهید القواعد
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۴۹)
دیباچه
کتاب «تمهید القواعد»، اثر صائنالدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، حکیم و عارف برجسته سدههای هشتم و نهم هجری، یکی از آثار بنیادین در عرفان نظری است که به بررسی مفاهیم عمیق وجود، ظهور الهی و نسبت انسان با حق میپردازد. نوبت 149 این اثر، با تمرکز بر رویت حق و جایگاه قرب نوافل و فرایض در سلوک عرفانی، به تبیین تمایز میان مراتب تقرب و محدودیتهای مدارك انسانی در ادراک جمال الهی میپردازد. این نوشتار، با بازنویسی درسگفتارهای این نوبت و تحلیلهای تکمیلی، تلاش دارد تا این مفاهیم را با زبانی فصیح و متین، در قالبی علمی و منسجم، به خوانندگان عرضه کند. ساختار این نوشتار، با افزودن عناوین و زیرعناوین تخصصی، توضیحات تکمیلی و جمعبندیهای تفصیلی، بهگونهای طراحی شده که محتوایی منسجم و جذاب ارائه نماید.
متن اصلی و ترجمه نوبت 149 تمهید القواعد
متن عربی نوبت 149 کتاب «تمهید القواعد» به شرح زیر است:
هذا كله إذا نسب الروية المذكورة إلى الحقيقة حقّه من حيث إطلاقها و ظاهريتها في مقام قرب النوافل، و أمّا إذا نسب إليها لا من حيث تقيّدها و مظاهرها الخلقية العبدية، فسائر المدارك و المشاعر متساوية في عدم إدراك جماله، و العقل جميعه قاصر عن الوصول إلى سرادق جلاله.
ترجمه: این همه، هنگامی است که رویت مذکور به حقیقت حقه، از حیث اطلاق و ظاهريت آن در مقام قرب نوافل، نسبت داده شود. اما اگر این رویت به حقیقت حقه، نه از حیث تقید و مظاهر خلقی و عبدی آن نسبت داده شود، همه مدارك و مشاعر در ناتوانی از ادراک جمال الهی برابرند و عقل، به تمامی، از رسیدن به ساحت جلال الهی ناتوان است.
این متن، به تمایز میان دو نوع رویت حق اشاره دارد: رویتی که در مقام قرب نوافل، به ظهور مطلق حق وابسته است و رویتی که در چارچوب مظاهر خلقی و محدودیتهای انسانی قرار میگیرد. در ادامه، این مفاهیم با استناد به روایات و آیات قرآن کریم تبیین میشود.
بخش اول: تبیین مفهوم قرب نوافل و فرایض
تعریف قرب در عرفان نظری
قرب، در عرفان نظری، صفتی است که سالک در مسیر سلوک، از طریق اعمال جوارحی (بدنی) و جوانحی (قلبی) به دست میآورد. این صفت، هم تجریدی است، زیرا سالک را به سوی تجرد و تعالی میکشاند، و هم تدریجی، زیرا در طی مراحل سلوک و با انجام افعال به تدریج حاصل میشود. قرب، وصف عابدی است که در مسیر کمال، مراتب بیداری، محاسبه و توجه را طی کرده و از حظوظ نفسانی و حضیض نفس رها شده است. قرآن کریم در این باره میفرماید:
﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ﴾ (سوره ذاریات، آیه ۵۱)
جن و انس را نیافریدم مگر برای آنکه مرا بپرستند.
این آیه، هدف خلقت را عبادت و در نتیجه تقرب به حق معرفی میکند. قرب، صفتی است که تنها به سالکانی اختصاص دارد که با اخلاص و توجه، در مسیر کمال گام برمیدارند.
تمایز قرب نوافل و قرب فرایض
قرب بر دو نوع است: قرب نوافل و قرب فرایض. قرب نوافل به اعمالی اشاره دارد که الزام و امتثال در آنها نیست و سالک با میل اختیاری و حظ نفسانی به انجام آنها میپردازد. در مقابل، قرب فرایض به اعمالی وابسته است که به دلیل الزام الهی و امتثال امر مولا، از حظ نفسانی خالی است. قرآن کریم در این باره میفرماید:
﴿وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا﴾ (سوره حشر، آیه ۷)
آنچه پیامبر به شما داد بگیرید و از آنچه نهی کرد بازایستید.
این آیه، بر الزام امتثال فرایض تأکید دارد. قرب فرایض، به دلیل فقدان نفسيت و انانیت، اشرف و افضل از قرب نوافل است، زیرا در فرایض، سالک بهطور کامل در اختیار امر الهی قرار میگیرد.
نقش حظ نفس در قرب نوافل
در قرب نوافل، میل اختیاری سالک و حظ نفسانی دخیل است. این اعمال، گرچه ارزشمندند، به دلیل تأثیرپذیری از نفس، مرتبهای پایینتر از فرایض دارند. قرآن کریم در این باره میفرماید:
﴿فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ﴾ (سوره زلزال، آیه ۷)
پس هر کس به قدر ذرهای خیر کند آن را ببیند.
این آیه، بر ارزش اعمال اختیاری، که شامل نوافل میشود، دلالت دارد. با این حال، دخالت میل نفسانی در نوافل، آنها را از مرتبه والای فرایض متمایز میکند.
بخش دوم: الت شدن در قرب نوافل و فرایض
الت شدن حق در قرب نوافل
در قرب نوافل، حق تعالی بهواسطه محبت به سالک، آلت او میشود، یعنی چشم، گوش، دست و زبان سالک میگردد. این مفهوم در روایت قدسی از کتاب «اصول کافی» (جلد دوم، صفحه ۲۶۱) چنین آمده است:
فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَبَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَلِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَيَدَهُ الَّذِي يَبْطِشُ بِهَا
ترجمه: هنگامی که او را دوست داشتم، گوش او میشوم که با آن میشنود، چشم او که با آن میبیند، زبان او که با آن سخن میگوید و دست او که با آن عمل میکند.
این روایت، بر الت شدن حق برای سالک در مرتبه قرب نوافل دلالت دارد. قرآن کریم نیز در این باره میفرماید:
﴿وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ﴾ (سوره حدید، آیه ۴)
او با شماست هر کجا باشید.
این آیه، همراهی حق با سالک را در مراتب تقرب نشان میدهد، گویی حق، ابزار ادراک و عمل سالک میشود.
الت شدن عبد در قرب فرایض
در قرب فرایض، سالک بهطور کامل آلت حق میشود و فاعلیت او در اختیار اراده الهی قرار میگیرد. این مفهوم در روایت توحید صدوق (صفحه ۱۶۴) از امیرالمؤمنین علیهالسلام چنین آمده است:
أَنَا عِلْمُ اللَّهِ وَقَلْبُ اللَّهِ الْوَاعِي وَلِسَانُ اللَّهِ النَّاطِقُ
ترجمه: من علم خدا، قلب آگاه خدا و زبان گویای خدا هستم.
این کلام، بر الت شدن عبد در مرتبه فرایض دلالت دارد. قرآن کریم نیز میفرماید:
﴿وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى﴾ (سوره انفال، آیه ۱۷)
تو نینداختی هنگامی که انداختی، بلکه خدا انداخت.
این آیه، نشاندهنده فاعلیت حق و الت شدن عبد در مرتبه فرایض است، جایی که سالک بهطور کامل در خدمت اراده الهی قرار میگیرد.
بخش سوم: محدودیتهای ادراک جمال الهی
ناتوانی مدارك و مشاعر در ادراک جمال حق
متن تأکید دارد که تمامی مدارك و مشاعر انسانی، از جمله عقل و حس، در ادراک جمال حق از حیث مظاهر خلقی ناتواناند. قرآن کریم در این باره میفرماید:
﴿لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ﴾ (سوره انعام، آیه ۱۰۳)
دیدگان او را درنمییابند و اوست که دیدگان را درمییابد.
این آیه، بر ناتوانی ابصار انسانی در ادراک حق تأکید دارد. عقل نیز، مانند حس، در برابر ساحت جلال الهی قاصر است و نمیتواند بدون واسطه مظهر، به حقیقت حقه دست یابد.
رویت حق از حیث اطلاق و تقید
رویت حق، اگر از حیث اطلاق و ظاهريت حقیقت حقه در مقام قرب نوافل باشد، با رویت از حیث مظاهر خلقی متفاوت است. قرآن کریم میفرماید:
﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ﴾ (سوره حدید، آیه ۳)
اوست اول و آخر و ظاهر و باطن.
این آیه، بر ظهور مطلق حق دلالت دارد. رویت حق در مقام قرب نوافل، به ظهور بیواسطه او وابسته است، در حالی که رویت از حیث مظاهر خلقی، در چارچوب محدودیتهای انسانی قرار میگیرد.
بخش چهارم: استنادات روایی و قرآنی
روایات اصول کافی و توحید صدوق
متن به روایات کتاب «اصول کافی» (جلد دوم، صفحه ۲۶۱) استناد میکند که قرب نوافل و فرایض را بهصراحت تأیید میکنند. روایت از امام صادق علیهالسلام چنین نقل میکند:
مَا تَقَرَّبَ إِلَيَّ عَبْدٌ بِشَيْءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ
ترجمه: هیچ بندهای به چیزی محبوبتر از آنچه بر او واجب کردهام به من تقرب نیافته است.
این روایت، برتری قرب فرایض را تأیید میکند. همچنین، روایت توحید صدوق از امیرالمؤمنین علیهالسلام، بر الت شدن عبد در مرتبه فرایض تأکید دارد.
نقش سمع الله لمن حمده و قل هو الله در قرب فرایض
عبارت «سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ» نشانه الت شدن عبد برای حق در قرب فرایض است، زیرا لسان عبد، آلت حق میشود. قرآن کریم میفرماید:
﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ﴾ (سوره بقره، آیه ۱۸۶)
چون بندگانم از تو درباره من بپرسند، بگو من نزدیکم و دعای دعاکننده را چون مرا بخواند اجابت میکنم.
همچنین، تلاوت «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» با قصد انشا، سالک را به مرتبه قرب فرایض میرساند:
﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ﴾ (سوره اخلاص، آیه ۱)
بگو اوست خدای یگانه.
این سوره، به دلیل تأکید بر توحید، سالک را در مقام الت حق قرار میدهد.
بخش پنجم: نقد تأویلات و تفاوت عرفان شیعی
نقد تأویلات کلامی و عرفانی
تأویلات برخی از عالمان دینی، مانند آنچه در توحید صدوق آمده، عباراتی نظیر «عين الله» و «قلب الله» را به معانی مخلوقاتی تقلیل میدهد. این تأویلات، از حقیقت وجوبی صفات الهی دور میافتند. قرآن کریم میفرماید:
﴿وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ فَادْعُوهُ بِهَا﴾ (سوره اعراف، آیه ۱۸۰)
نیکوترین نامها از آنِ خداست، پس او را بدانها بخوانید.
این آیه، بر وجوب صفات الهی تأکید دارد و نشان میدهد که تأویلات مخلوقاتی، از درک حقیقت این صفات ناتواناند.
تفاوت عرفان شیعی و عرفان ابنعربی
عرفان شیعی، با محوریت ولایت اهلبیت، از حکمت و ولایت به عرفان میرسد، در حالی که عرفان ابنعربی از کلام و سنت سرچشمه میگیرد. قرآن کریم در این باره میفرماید:
﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾ (سوره مائده، آیه ۵۵)
ولی شما تنها خدا و پیامبر او و کسانیاند که ایمان آوردهاند، همانان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند.
این آیه، بر محوریت ولایت در هدایت و سلوک عرفانی تأکید دارد. عرفان شیعی، با تکیه بر ولایت، از عرفان ابنعربی متمایز است و راهی متعالیتر به سوی حق ارائه میدهد.
بخش ششم: خطر قساوت قلب و ضرورت تخلیه
خطر قساوت قلب در تقرب بدون توجه
پرداختن به قرب نوافل و فرایض بدون توجه و اخلاص، ممکن است به قساوت قلب منجر شود. قرآن کریم در این باره هشدار میدهد:
﴿فَوَيْلٌ لِلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ﴾ (سوره زمر، آیه ۲۲)
وای بر کسانی که دلهایشان از یاد خدا سخت شده است.
این آیه، خطر انحراف در سلوک بدون اخلاص را نشان میدهد. تقرب بدون توجه، به دلیل دخالت حظوظ نفسانی، به جای تعالی، به قساوت قلب میانجامد.
ضرورت تخلیه از حظوظ نفسانی
برای رسیدن به قرب، سالک باید از حظوظ نفسانی و حضیض نفس تخلیه شود. قرآن کریم میفرماید:
﴿وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى﴾ (سوره نازعات، آیه ۴۰)
اما آن که از مقام پروردگارش ترسید و نفس را از هوی بازداشت.
این آیه، بر ضرورت تزکیه نفس و رهایی از اميال نفسانی تأکید دارد. سالک باید با تخلیه از حظوظ نفسانی، خود را برای تقرب به حق آماده کند.
جمعبندی
نوبت 149 کتاب «تمهید القواعد»، با تمرکز بر رویت حق و جایگاه قرب نوافل و فرایض، به بررسی تمایز میان مراتب تقرب و محدودیتهای ادراک انسانی میپردازد. قرب فرایض، به دلیل الزام و امتثال، از قرب نوافل برتر است، زیرا نفسيت و انانیت در آن راه ندارد. در قرب نوافل، حق آلت سالک میشود، اما در قرب فرایض، سالک آلت حق است. عرفان شیعی، با محوریت ولایت اهلبیت، از عرفان ابنعربی متمایز است و راهی متعالیتر به سوی حق ارائه میدهد. روایات اصول کافی و توحید صدوق، این مفاهیم را تأیید میکنند و آیات قرآن کریم، مانند «سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ» و «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»، بر الت شدن عبد در مرتبه فرایض دلالت دارند. این نوشتار، با تبیین دقیق این مفاهیم، خواننده را به تأمل در مراتب سلوک و نقش ولایت در عرفان دعوت میکند.