در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تمهید القواعد 163

متن درس





تبیین مراتب وجود و انسان کامل در عرفان نظری

تبیین مراتب وجود و انسان کامل در عرفان نظری

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۶۳)

دیباچه

در ساحت عرفان نظری، کتاب «تمهید القواعد» اثر صائن‌الدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، چونان آینه‌ای است که حقیقت وجود و مراتب آن را در خود منعکس می‌سازد. این اثر، با ژرف‌نگری در مفاهیم بنیادین، از جمله مظهر کامل و انسان کامل، راهی به سوی فهم وحدت وجود و ظهورات آن می‌گشاید. بخش حاضر، با تمرکز بر ادامه مباحث فصل پنجاه‌ودوم این اثر، مراتب وجود را از علم غیبی تا نشئه انسانی کاوش می‌کند و به شبهاتی پاسخ می‌دهد که جامعیت انسان کامل را به چالش می‌کشند. این نوشتار، با نگاهی عمیق و روشمند، انسان را چونان راس مخروطی می‌بیند که تمامی مراتب هستی در آن به وحدت می‌رسد، و با بهره‌گیری از آیات قرآن کریم و استدلال‌های عرفانی، برتری انسان کامل را بر سایر موجودات تبیین می‌نماید.

بخش نخست: تعریف مظهر کامل و کون جامع

در عرفان نظری، مظهر کامل به موجودی اطلاق می‌شود که تمامی مراتب وجود را در خود جمع کرده و به‌عنوان آیینه‌ای تمام‌نما، حقیقت حق را بازمی‌تاباند. متن «تمهید القواعد» در این باب چنین می‌فرماید:

إِنَّ الْمَظْهَرَ الْكَامِلَ هُوَ الْكَوْنُ الْجَامِعُ الْحَاصِرُ لِجَمِيعِ الْمَظَاهِرِ فِي سَائِرِ الْمَرَاتِبِ الْمَوْجُودَةِ فِيهِ.

مظهر کامل، کون جامعی است که تمامی مظاهر را در همه مراتب وجودی در خود جای داده است.

درنگ: انسان کامل، به‌عنوان کون جامع، تمامی مراتب وجود، از اعیان ثابته تا ناسوت، را در خود جمع کرده و مظهر کامل حق است.

این تعریف، انسان کامل را چونان دریایی بی‌کران ترسیم می‌کند که تمامی رودهای وجود در آن جاری می‌شوند. انسان کامل، نه‌تنها مظاهر الهی را در بر می‌گیرد، بلکه با وحدت و جامعیت خود، از سایر مراتب وجود متمایز می‌گردد.

بخش دوم: مراتب وجود و محدودیت‌های آن

مرتبه اول: علم غیبی اجمالی

مرتبه نخست وجود، به عالم اعیان ثابته اشاره دارد، جایی که علم حق به ذوات، صفات، تعینات، و ماهیات به‌صورت غیبی و اجمالی است. متن چنین می‌نگارد:

فَإِنَّ الْمَرْتَبَةَ الْأُولَى يُوجَدُ فِيهَا الْعِلْمُ بِالذَّوَاتِ وَسَائِرِ الصِّفَاتِ وَالتَّعَيُّنَاتِ وَالْمَاهِيَاتِ عِلْمًا غَيْبِيًّا إِجْمَالِيًّا غَيْرَ تَفْصِيلِيٍّ.

در مرتبه اول، علم به ذوات، صفات، تعینات، و ماهیات به‌صورت غیبی، اجمالی، و غیرتفصیلی وجود دارد.

درنگ: مرتبه اعیان ثابته، به دلیل فقدان عینیات و تفصیل، نمی‌تواند مظهر کامل حق باشد، زیرا جامعیت نیازمند ظهور عینی و تفصیلی است.

این مرتبه، چونان سایه‌ای است که حقیقت را در خود نهان دارد، اما فاقد تجلی عینی و کثرت است. از این‌رو، نمی‌تواند تمامی اسما و صفات الهی را به‌صورت کامل نمایان سازد.

مرتبه دوم: عالم عقل صادر اول

مرتبه دوم، عالم عقل صادر اول است که عینی و تفصیلی است، اما فاقد ناسوت و کثرت شهادتی است. متن می‌فرماید:

وَفِي الْمَرْتَبَةِ الثَّانِيَةِ… عَالَمُ الْعَقْلِ صَادِرٌ أَوَّلٌ… عَيْنِيٌّ وَتَفْصِيلِيٌّ… لَكِنَّهُ فَاقِدُ النَّاسُوتِ وَالْمَادَّةِ.

مرتبه دوم، عالم عقل صادر اول است که عینی و تفصیلی است، اما فاقد ناسوت، ماده، و کثرت شهادتی است.

درنگ: عالم عقل، گرچه عینی و تفصیلی است، به دلیل فقدان ناسوت و شهادت، نمی‌تواند مظهر کامل باشد.

عالم عقل، چونان آسمانی است که نور حقیقت در آن می‌درخشد، اما از زمین ناسوت و کثرت آن بی‌بهره است. این محدودیت، آن را از جامعیت کامل بازمی‌دارد.

مرتبه سوم: عالم خارجی

مرتبه سوم، عالم خارجی است که معانی را به‌صورت عینی و تفصیلی در بر دارد، اما گرفتار تشتت و فقدان وحدت است. متن چنین می‌نگارد:

وَفِي الْمَرْتَبَةِ الثَّالِثَةِ… عَالَمٌ خَارِجِيٌّ… يُوجَدُ تِلْكَ الْمَعَانِي وُجُودًا عَيْنِيًّا تَفْصِيلِيًّا… لَكِنَّهُ فَاقِدُ الْوَحْدَةِ.

مرتبه سوم، عالم خارجی است که معانی را به‌صورت عینی و تفصیلی در بر دارد، اما فاقد وحدت و گرفتار تشتت است.

درنگ: عالم خارجی، به دلیل کثرت و فقدان وحدت، نمی‌تواند مظهر کامل حق باشد، زیرا جامعیت نیازمند وحدت است.

عالم خارجی، چونان باغی است که گل‌های گوناگون در آن می‌رویند، اما وحدت و انسجامی که حقیقت را در یکپارچگی نمایان سازد، در آن یافت نمی‌شود.

تنوع ادراکات در عالم خارجی

در عالم خارجی، ادراکات به‌صورت حسی، خیالی، وهمی، و عقلی متنوع‌اند و وحدت در نحوه ادراک وجود ندارد. متن می‌فرماید:

يُدْرَكُ فِيهَا الْجَمِيعُ… بَعْدَ ضُرُوبٍ مِنْ أَنْوَاعِ الْإِدْرَاكِ… حِسِّيٌّ، خَيَالِيٌّ، وَهْمِيٌّ، عَقْلِيٌّ.

در عالم خارجی، ادراکات به‌صورت حسی، خیالی، وهمی، و عقلی متنوع‌اند و وحدت در نحوه ادراک وجود ندارد.

این تنوع، چونان رنگ‌های پراکنده‌ای است که هر یک بخشی از حقیقت را نشان می‌دهند، اما هیچ‌یک به‌تنهایی قادر به بازنمایی وحدت کامل نیستند.

بخش سوم: نشئه انسانی و جامعیت انسان کامل

مرتبه چهارم، نشئه انسانی است که تمامی مراتب پیشین را در خود جمع کرده و مظهر کامل حق است. متن چنین می‌نگارد:

وَفِي الْمَرْتَبَةِ الرَّابِعَةِ… نَشْأَةٌ إِنْسَانِيَّةٌ… يُوجَدُ فِيهَا جَمِيعُ مَا فِي هَذِهِ الْمَرَاتِبِ.

مرتبه چهارم، نشئه انسانی است که تمامی آنچه در مراتب پیشین (اعیان ثابته، عالم عقل، و عالم خارجی) وجود دارد، در خود جمع کرده است.

درنگ: انسان کامل، به دلیل اشتمال بر تمامی مراتب وجود، از علم غیبی تا ناسوت، مظهر کامل حق است.

انسان کامل، چونان قله‌ای است که تمامی دره‌ها و دامنه‌های وجود را در خود جای داده و با جامعیت خود، حقیقت حق را در تمامی ابعاد آن متجلی می‌سازد.

اشتمال انسان بر احدیت و وحدت

انسان، به دلیل اشتمال بر احدیت، وحدت، و حقیقت کمالیه، تمامی مراتب را در بر می‌گیرد. متن می‌فرماید:

لِاشْتِمَالِهَا عَلَى مَعْنَى الْأَحَدِيَّةِ الْجَمْعِيَّةِ الْحَقِيقَةِ الْكَمَالِيَّةِ.

انسان به دلیل اشتمال بر احدیت، وحدت، و حقیقت کمالیه، تمامی مراتب را در خود جمع کرده و مظهر کامل است.

این جامعیت، انسان را چونان خورشیدی می‌سازد که نورش تمامی ساحت‌های وجود را روشن می‌کند، از غیب اعیان ثابته تا شهادت ناسوت.

انسان به‌عنوان مظهر احدیت

انسان کامل، به دلیل توانایی‌اش در ظهور احدیت و وحدت، از اعیان ثابته و عالم عقل فراتر می‌رود. متن چنین می‌نگارد:

هَذَا الْإِنْسَانُ… مَظْهَرُ الْأَحَدِيَّةِ وَالْوَاحِدِيَّةِ.

انسان، به دلیل توانایی‌اش در ظهور احدیت و وحدت، مظهر کامل حق است و از اعیان ثابته و عالم عقل فراتر می‌رود.

درنگ: انسان کامل، به‌عنوان خاتم، مظهر احدیت است، در حالی که اعیان ثابته تنها مظهر وحدت‌اند.

این برتری، انسان را چونان راس مخروطی می‌سازد که در آن، تمامی مراتب وجود به وحدت می‌رسند و حقیقت احدیت در او متجلی می‌گردد.

تسخیر عالم برای انسان

قرآن کریم در تأیید برتری انسان می‌فرماید:

سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ

آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است برای شما مسخر کرد.

این آیه، چونان گواهی الهی است که سلطه انسان بر تمامی موجودات آسمانی و زمینی را تأیید می‌کند و جامعیت او را به تصویر می‌کشد.

بخش چهارم: پاسخ به شبهات در باب انسان کامل

شبهه: تفاوت افراد انسانی و نقص آنها

یکی از شبهات مطرح‌شده این است که انسان، گرچه افضل مخلوقات است، اما افراد آن مشکک و متفاوت‌اند. متن چنین می‌نگارد:

الْإِنْسَانُ… أَفْضَلُ الْمَخْلُوقَاتِ… لَكِنَّ أَفْرَادَهُ مُشَكَّكَةٌ… مُتَفَاوِتَةٌ.

انسان به‌عنوان افضل مخلوقات شناخته می‌شود، اما افراد انسانی متفاوت و مشکک‌اند؛ برخی مانند انبیا کامل‌اند و برخی ناقص.

این شبهه، چونان ابری است که جامعیت انسان کامل را در پس خود پنهان می‌سازد، اما پاسخ آن در دو روایت حق نهفته است.

پاسخ: دو روایت حق

متن در پاسخ به این شبهه می‌فرماید:

حَقٌّ لَهُ رُؤْيَتَانِ… مِنْ حَيْثُ الظَّاهِرِ جَمْعِيٌّ… مِنْ حَيْثُ الْمَظْهَرِ تَفْصِيلِيٌّ.

حق تعالی دو روایت دارد: روایت جمعی و اجمالی (من حیث الظاهر) و روایت تفصیلی و عینی (من حیث المظهر)، که هر دو در انسان کامل محقق می‌شوند.

درنگ: انسان کامل، در مقام جمع، تمامی اسما و صفات را به‌صورت اجمالی، و در مقام تفصیل، به قدر هر فرد، ظهور می‌دهد.

این پاسخ، چونان کلیدی است که قفل شبهه را می‌گشاید و نشان می‌دهد که انسان کامل، در مقام جمع، تمامی حقایق را در بر می‌گیرد و در مقام تفصیل، به قدر هر فرد ظهور می‌یابد.

تفاوت روایت جمعی و تفصیلی

متن در تبیین این دو روایت می‌فرماید:

مِنْ حَيْثُ الظَّاهِرِ جَمْعِيٌّ أَجْمَالِيٌّ… مِنْ حَيْثُ الْمَظْهَرِ تَفْصِيلِيٌّ عَيْنِيٌّ.

روایت جمعی، اجمالی و بدون تفصیل است، در حالی که روایت تفصیلی، عینی و شامل کثرت است، اما فاقد جامعیت جمعی است.

این تمایز، چونان دو بال است که انسان کامل را در پرواز به سوی حقیقت یاری می‌دهند: یکی بال وحدت و دیگری بال کثرت.

انسان به‌عنوان مرآت حق

انسان، به‌عنوان مرآت حق، محل روایت حق در هر دو مقام است. متن می‌فرماید:

الْإِنْسَانُ مَرْآةُ الْحَقِّ… مَحَلُّ رُؤْيَةٍ.

انسان، به‌عنوان مرآت حق، محل روایت حق در هر دو مقام جمعی و تفصیلی است.

درنگ: انسان، چونان آینه‌ای است که حق تعالی خود را در آن، چه به‌صورت جمعی و چه تفصیلی، مشاهده می‌کند.

این نقش، انسان را چونان آیینه‌ای شفاف می‌سازد که حقیقت الهی را در تمامی ابعاد آن بازمی‌تاباند.

شبهه: ناتوانی افراد ناقص در ظهور کامل

شبهه‌ای دیگر مطرح می‌شود که افراد ناقص (مانند زید و عمر) نمی‌توانند تمامی اسما و صفات را به‌صورت عینی نشان دهند. متن چنین می‌نگارد:

فَيَكُونُ إِدْرَاكُ بَعْضِ الصُّوَرِ وَالْأَسْمَاءِ تَعَقُّلِيًّا غَيْبِيًّا لَا غَيْرَ… مَرْدُودٌ.

مستشکل ادعا می‌کند که ادراک برخی صور و اسما در افراد ناقص تنها به‌صورت تعقلی و غیبی است و عینی نیست، لذا انسان نمی‌تواند مظهر کامل باشد.

این شبهه، چونان غباری است که بر آینه انسان می‌نشیند و جامعیت او را در نظر برخی تیره می‌سازد.

پاسخ: تفاوت ادراک انبیا و افراد عادی

متن در پاسخ می‌فرماید:

إِنَّمَا يُدْرَكُ صُورَةُ الْحَقِيقَةِ… فِي بَعْضِ الْمَرَاتِبِ… كَالْأَنْبِيَاءِ.

حقیقت حق تنها در برخی مراتب (مانند انبیا) به‌صورت کامل ادراک می‌شود، اما در افراد عادی به‌صورت ناقص ظهور می‌یابد.

درنگ: انبیا، به دلیل کمالشان، تمامی اسما و صفات حق را به‌صورت عینی نشان می‌دهند، اما افراد عادی تنها به قدر وجودشان مظهر حق‌اند.

این پاسخ، چونان نسیمی است که غبار شبهه را می‌زداید و نشان می‌دهد که انسان کامل، در مقام انبیا، تمامی حقیقت را متجلی می‌سازد.

تمایز انسان کامل از افراد ناقص

انسان کامل از افراد ناقص متمایز است، زیرا تمامی مراتب را به‌صورت کامل ظهور می‌دهد. متن می‌فرماید:

الْإِنْسَانُ الْكَامِلُ… غَيْرُ الْأَفْرَادِ النَّاقِصَةِ.

انسان کامل از افراد ناقص (مانند زید و عمر) متمایز است، زیرا تمامی مراتب و اسما را به‌صورت کامل ظهور می‌دهد.

این تمایز، انسان کامل را چونان ستاره‌ای درخشان در آسمان وجود می‌سازد که نورش تمامی تاریکی‌های نقص را روشن می‌کند.

تمایز انسان کامل از ظرف ناسوتی انبیا

انسان کامل از ظرف ناسوتی انبیا متمایز است، زیرا مقام جمع و وحدت را در بر می‌گیرد. متن می‌فرماید:

الْإِنْسَانُ الْكَامِلُ… غَيْرُ النَّاسُوتِ الْأَنْبِيَاءِ.

انسان کامل از ظرف ناسوتی انبیا متمایز است، زیرا انسان کامل مقام جمع و وحدت است، در حالی که انبیا ظهورات ناسوتی او هستند.

درنگ: انسان کامل، در مقام حقیقت، واحد است، اما ظهورات ناسوتی او (مانند انبیا و ائمه) متعددند.

این تمایز، انسان کامل را چونان ریشه‌ای می‌سازد که شاخه‌های متعدد انبیا و ائمه از آن روییده‌اند، اما همه به یک حقیقت واحد بازمی‌گردند.

بخش پنجم: جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

این بخش از «تمهید القواعد» نشان می‌دهد که انسان کامل، به‌عنوان کون جامع، تمامی مراتب وجود را از اعیان ثابته تا نشئه ناسوتی در خود جمع کرده و مظهر کامل حق است. مراتب پیشین، از علم غیبی گرفته تا عالم عقل و عالم خارجی، هر یک به دلیل فقدان وحدت، عینیات، یا ناسوت، از جامعیت کامل بازمی‌مانند. انسان کامل، با اشتمال بر احدیت و وحدت، چونان آینه‌ای است که حق تعالی خود را در آن، چه به‌صورت جمعی و چه تفصیلی، مشاهده می‌کند. شبهات مطرح‌شده در باب تفاوت افراد انسانی و ناتوانی افراد ناقص در ظهور کامل، با استدلال دو روایت حق (جمعی و تفصیلی) پاسخ داده شده است. قرآن کریم نیز با آیه «سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ» برتری انسان را تأیید می‌کند. این تحلیل، با تبیین مراتب وجود و نقش انسان کامل، زمینه را برای کاوش‌های عمیق‌تر در عرفان نظری فراهم می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی