متن درس
تبیین انسان کامل و کون جامع در عرفان نظری: بازخوانی تمهید القواعد
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۶۴)
دیباچه
کتاب تمهید القواعد، اثر جاودان صائنالدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، حکیم و عارف برجسته قرون هشتم و نهم هجری، یکی از آثار بنیادین در عرفان نظری است که به کاوش در مفاهیم عمیقی چون انسان کامل، کون جامع، و مراتب وجود میپردازد. این اثر، با تکیه بر مبانی فلسفی و عرفانی، به تبیین جایگاه انسان بهعنوان آیینه تمامنمای حق تعالی پرداخته و اشکالات وارد بر این مفهوم را با استدلالهای دقیق پاسخ میدهد. بخش حاضر، با محوریت جلسهای از شرح این کتاب، به بررسی مفهوم کون جامع و پاسخ به شبهات مرتبط با آن میپردازد. این نوشتار، با نگاهی ژرف به متن اصلی و تحلیلهای تکمیلی، تلاش دارد تا این مفاهیم را با زبانی روشن و وزین به خواننده منتقل کند، گویی آیینهای که حقیقت را در مراتب گوناگونش بازمیتاباند.
بخش یکم: حقیقت ساریه و ادراک ذات و لوازم آن
مفهوم حقیقت ساریه، بهعنوان جوهره الهی که در همه موجودات جریان دارد، محور اصلی بحث در این بخش است. این حقیقت، که به حق تعالی اشاره دارد، بدون ممازجت با اشیا، ذات خود و لوازم آن را ادراک میکند. متن تمهید القواعد در این باره چنین میفرماید:
لِأَنَّ الْحَقِيقَةَ السَّارِيَةَ فِي الْكُلِّ تُدْرِكُ بِذَاتِهَا ذَاتَهَا وَمَا عَدَا ذَاتِهَا مِنْ لَوَازِمِ ذَاتِهَا عِلْمًا غَيْبِيًّا إِجْمَالِيًّا.
این حقیقت، ذات خود و لوازمش را با علمی غیبی و اجمالی ادراک میکند. این ادراک، که در مرتبهای کلی و بدون تفصیل رخ میدهد، در انسان کامل و کون جامع به ظهور میرسد. انسان کامل، بهسان آیینهای است که تمامی مراتب وجود را در خود منعکس میسازد، از اعیان ثابته تا نشئه ناسوتی، و بدینسان مرآت ادراک حق میگردد.
بخش دوم: انسان کامل و کون جامع بهمثابه مظهر کامل
انسان کامل، که در این متن با کون جامع یکی انگاشته شده، به دلیل جامعیتش تمامی مظاهر وجود را در بر میگیرد. متن تمهید القواعد در این زمینه چنین بیان میدارد:
فِي الْإِنْسَانِ الْكَامِلِ وَالْكَوْنِ الْجَامِعِ الْمُتَضَمِّنِ بِسَائِرِ الْمَظَاهِرِ الْمُشْتَمِلِ عَلَى جُمْلَةِ مَا ذَكَرْنَاهُ مِنَ الْمَرَاتِبِ.
کون جامع، بهسان دریایی است که تمامی امواج مراتب وجود، از عالم عقل تا عالم ناسوت، را در خود جای داده است. این جامعیت، انسان کامل را به مظهر تام حق تبدیل میسازد، زیرا تمامی اسما و صفات الهی را در خود منعکس میکند. این ادراک، نهتنها ذات حق را شامل میشود، بلکه لوازم آن را نیز در بر میگیرد، گویی باغی که هر گل آن، جلوهای از زیبایی بیکران حق است.
اشکال: تفاوت مراتب افراد در کون جامع
یکی از شبهات مطرحشده در این بخش، تفاوت میان افراد کون جامع است. این اشکال چنین بیان میشود:
إِنَّ الْكَوْنَ الْجَامِعَ… لَا يَكُونُ مَظْهَرًا كَامِلًا إِلَّا إِذَا كَانَتْ أَفْرَادُهُ مُتَوَاطِئَةً… وَلَكِنَّ أَفْرَادَهُ مُتَفَاوِتَةٌ.
مستشکل مدعی است که کون جامع تنها در صورتی مظهر کامل خواهد بود که تمامی افراد آن، اعم از انبیا و افراد عادی، در مرتبهای یکسان باشند. اما تفاوت میان افراد، از انبیا تا اشخاص ناقص، این جامعیت را به چالش میکشد. این شبهه، گویی سایهای است که بر آیینه کون جامع افتاده و وضوح آن را مخدوش میسازد.
پاسخ: دو روایت حق در کون جامع
پاسخ به این اشکال، با تبیین دو نوع روایت حق در کون جامع ارائه میشود:
الْحَقُّ لَهُ رُؤْيَتَانِ… مِنْ حَيْثُ الظَّاهِرِ إِجْمَالِيٌّ غَيْبِيٌّ جَمْعِيٌّ… مِنْ حَيْثُ الْمَظْهَرِ تَفْصِيلِيٌّ.
حق تعالی در کون جامع دو روایت دارد: روایت جمعی و اجمالی، که در مقام ظاهر و بهصورت غیبی است، و روایت تفصیلی، که در مقام مظهر و بهصورت عینی ظهور مییابد. این دوگانگی، گویی دو بال است که کون جامع را به سوی کمال پرواز میدهد، یکی در آسمان وحدت و دیگری در گستره کثرت.
تمایز میان روایت جمعی و تفصیلی
تفاوت میان این دو روایت به روشنی در متن بیان شده است:
مِنْ حَيْثُ الظَّاهِرِ إِجْمَالِيٌّ غَيْبِيٌّ جَمْعِيٌّ… مِنْ حَيْثُ الْمَظْهَرِ تَفْصِيلِيٌّ وَغَيْرُ جَمْعِيٍّ.
روایت جمعی، که در مقام ظاهر است، تمامی اسما و صفات را بهصورت کلی و بدون تفصیل منعکس میسازد، در حالی که روایت تفصیلی، هر مظهر را به قدر ظرفیت خود ظهور میدهد. این تمایز، مانند تفاوت میان آفتابی است که همه جا را روشن میکند و پرتوهایی که هر یک به رنگ شیشهای خاص میتابند.
بخش سوم: جامعیت کون جامع و رفع شبهات
کون جامع، به دلیل اشتمال بر تمامی مظاهر، مظهر تام حق است، حتی اگر هر مظهر بهتنهایی کامل نباشد. متن چنین میفرماید:
الْكَوْنُ الْجَامِعُ مَظْهَرٌ تَامٌّ… لِأَنَّهُ مُشْتَمِلٌ عَلَى جَمِيعِ الْمَظَاهِرِ.
این جامعیت، کون جامع را به مثابه آسمانی میسازد که همه ستارگان، از درخشانترین تا کمنور، را در خود جای داده است. هرچند هر ستاره بهتنهایی تمامی نور آسمان را بازنمیتاباند، اما مجموعه آنها آسمانی کامل را شکل میدهد.
تمثیل اعداد و وحدت مقسم
برای تبیین این جامعیت، متن از تمثیلی بهره میجوید:
مِثْلُ الْأَعْدَادِ… مُتَفَاوِتَةٌ… لَكِنْ مِنْ حَيْثِ الْمَقْسَمِ وَاحِدَةٌ.
مظاهر، مانند اعداد، گرچه در مراتب خود متفاوتاند، اما از حیث مقسم (کون جامع) در وحدتی مشترک قرار دارند. این تمثیل، مانند رودی است که هر قطرهاش، گرچه در اندازه و شکل متفاوت است، در نهایت به دریای وحدت میپیوندد.
پاسخ به اشکال فصل چهل و ششم
متن به اشکالی که در فصل پیشین مطرح شده بود، پاسخ میدهد:
قَوْلُهُ فَيَكُونُ إِدْرَاكُ بَعْضِ الصُّوَرِ وَالْأَسْمَاءِ تَعَقُّلِيًّا غَيْبِيًّا لَا غَيْرَ… مَرْدُودٌ.
مستشکل ادعا کرده بود که ادراک برخی صور و اسما در افراد ناقص تنها بهصورت تعقلی و غیبی است و فاقد شهود عینی است. این اشکال، گویی ادعایی است که برخی آینهها تنها سایهای از نور را بازمیتابانند، نه خود نور را.
پاسخ این است که حقیقت ساریه، بدون ممازجت، ذات و لوازم خود را در کون جامع ادراک میکند:
لِأَنَّ الْحَقِيقَةَ السَّارِيَةَ فِي الْأَشْيَاءِ لَا بِالْمُمَازَجَةِ… تُدْرِكُ بِذَاتِهَا ذَاتَهَا وَلَوَازِمَهَا.
این پاسخ، مانند نوری است که در آیینهای شفاف بازتاب مییابد و تمامی زوایای حقیقت را، چه در مقام جمع و چه در مقام تفصیل، نمایان میسازد.
بخش چهارم: ادراک در مراتب مختلف وجود
حقیقت ساریه، در کون جامع، تمامی مراتب وجود را ادراک میکند، از مجردات عقلی تا خیالات و حسّیات. متن چنین بیان میدارد:
وَإِنَّمَا تُدْرِكُ… جَمِيعًا بِبَعْضِ التَّعَيُّنَاتِ وَالْأَسْمَاءِ الْإِلَهِيَّةِ.
این ادراک، در سه مرتبه اصلی ظهور مییابد:
ادراک عقلی و مجردات
إِدْرَاكًا عَقْلِيًّا تَفْصِيلِيًّا… عَلَى حَسَبِ بَعْضِ مَا فِيهِ مِنَ الْقَوَابِلِ.
حق تعالی، مجردات را در عالم عقل بهصورت تفصیلی ادراک میکند، گویی نوری که در آسمان عقل میدرخشد و هر جزء آن به وضوح دیده میشود.
ادراک خیالی و وهمی
وَتُدْرَكُ إِيضًا… بِتَعَيُّنَاتٍ وَأَسْمَاءٍ أُخْرَى… إِدْرَاكًا وَهْمِيًّا تَخَيُّلِيًّا.
در عالم مثال، حقیقت ساریه خیالات و وهمیات را ادراک میکند، مانند سایههایی که در آینه خیال نقش میبندند.
ادراک حسی در عالم ناسوت
وَتُدْرَكُ إِيضًا… بِتَعَيُّنَاتٍ وَأَسْمَاءٍ أُخْرَى… إِدْرَاكًا حِسِّيًّا.
در عالم ناسوت، حق تعالی حسّیات را ادراک میکند، گویی نوری که در ماده تجلی یافته و در قالب اشیا متعین شده است.
بخش پنجم: آیات قرآن کریم و تبیین کون جامع
برای تبیین جامعیت کون جامع، متن به آیاتی از قرآن کریم استناد میجوید:
إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا
ما راه را به او نشان دادیم، یا سپاسگزار است یا ناسپاس. (سوره انسان، آیه ۳)
این آیه بر شمول کون جامع تأکید دارد، که همه انسانها، اعم از شاکر و کافر، را در بر میگیرد و هدايت الهی شامل همه است.
إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ * إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ
بهراستی که انسان در زیان است، مگر کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند. (سوره عصر، آیات ۲-۳)
این آیه نشان میدهد که انسان کامل، با ایمان و عمل صالح، از خسران رها میشود، اما افراد ناقص نیز به اعتبار کون جامع مظهر حقاند.
إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي
نفس قطعاً به بدی فرمان میدهد، مگر آنکه پروردگارم رحم کند. (سوره یوسف، آیه ۵۳)
این آیه بر تمایز میان نفس اماره و نفس مشمول رحمت تأکید دارد، اما همه در کون جامع مظهر حقاند.
بخش ششم: انسانیت و رفع تفاوتهای ذاتی
متن بر این نکته تأکید دارد که از حیث انسانیت، هیچ تفاوتی میان افراد وجود ندارد:
الْإِنْسَانُ… لَا فَرْقَ فِي الْإِنْسَانِيَّةِ… مِنْ حَرْمَلَةَ إِلَى عَلِيٍّ.
از حرمله تا علی علیهالسلام، همه در انسانیت مشترکاند، گویی همه شاخههای یک درختاند که ریشه در خاک کون جامع دارند. تفاوتها در مراتب ظهور است، نه در ذات انسانیت.
عدم پذیرش صیغه افعل در ذات
متن با استناد به قواعد منطقی تأکید میکند:
الذَّاتُ لَا يَقْبَلُ صِيغَةَ الْأَفْعَلِ… فَلَا إِنْسَانٌ أَفْضَلُ مِنْ إِنْسَانٍ.
ذات انسان صیغه افعل (مانند انسانتر) را نمیپذیرد، زیرا تفاوت در صفات است، نه در ذات. این نکته، مانند قانونی است که در عالم منطق، مرزهای ذات و صفت را از هم جدا میسازد.
ولایت و شمول همه افراد
ولایت، بهسان اکسیژنی است که در طبیعت همه انسانها جریان دارد:
الْوِلَايَةُ… كَالْأُكْسِجِينِ فِي الطَّبِيعَةِ… كُلُّ إِنْسَانٍ لَهُ وِلَايَةٌ.
هر انسانی، حتی اشقالاشقیا، دارای ولایت است، اما مراتب آن متفاوت است. این ولایت، گویی جریانی است که در همه انسانها ساری است، اما در برخی به هدایت و در برخی به اضلال منجر میشود.
بخش هفتم: تأمل در جامعیت کون جامع
متن در پایان به تأمل در این حقیقت دعوت میکند:
فَتَأَمَّلْ ذَلِكَ… إِنَّمَا تُدْرِكُ الْكُلَّ بِالْكُلِّ… بِحَسَبِ مَا فِيهِ.
تأمل در این نکته نشان میدهد که حقیقت ساریه، کل صفات و اسما را در کون جامع، به حسب قوابل آن، ادراک میکند. این تأمل، مانند سفری است به عمق اقیانوسی که هر موج آن، جلوهای از حقیقت بیکران حق را نمایان میسازد.
جمعبندی
بخش حاضر از تمهید القواعد، با تبیین مفهوم کون جامع و انسان کامل، نشان داد که این دو، بهسان آیینهای تمامنما، تمامی اسما و صفات حق را در خود منعکس میسازند. پاسخ به اشکال تفاوت افراد، با تکیه بر دو روایت جمعی و تفصیلی، نشان داد که کون جامع، با اشتمال بر همه مراتب وجود، تبعض را رفع کرده و حق را بهصورت کامل ظهور میدهد. آیات قرآن کریم، مانند «إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ» و «إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ»، بر جامعیت کون جامع و تفاوت مراتب ظهور تأکید دارند. این تبیین، نهتنها شبهات را دفع میکند، بلکه راه را برای کاوشهای عمیقتر در عرفان نظری هموار میسازد.