در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تمهید القواعد 174

متن درس




بررسی تطبیقی ظاهر و مظهر در عرفان نظری: تبیین جلسه صد و هفتاد و چهارم تمهید القواعد

بررسی تطبیقی ظاهر و مظهر در عرفان نظری: تبیین جلسه صد و هفتاد و چهارم تمهید القواعد

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۷۴)

دیباچه

کتاب شریف تمهید القواعد، اثر جاودان صائن‌الدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، حکیم و عارف برجسته قرن هشتم و نهم هجری، یکی از ارکان عرفان نظری است که با ژرف‌نگری بی‌مانند، به کاوش در مفاهیم بنیادین چون ظهور الهی، تمایز میان ظاهر و مظهر، و مقام والای انسان کامل می‌پردازد. این نوشتار، با نگاهی به جلسه صد و هفتاد و چهارم از شرح این اثر، به بازخوانی و تبیین اشکالات و پاسخ‌های مطرح‌شده در باب رابطه ظاهر (حق) و مظهر (انسان کامل) پرداخته و با زبانی روشن و متین، این مفاهیم را برای پژوهندگان حقیقت آشکار می‌سازد. همانند دریایی که در ژرفای خود گوهرهای حکمت را نهان دارد، این متن کوشیده است تا با نگاهی جامع، حقیقت وحدت و کثرت را در مراتب اطلاق و تفصیل نمایان سازد.

بخش نخست: طرح اشکال بر مغایرت و عدم مغایرت ظاهر و مظهر

متن عربی و ترجمه

متن اصلی کتاب تمهید القواعد در این بخش چنین می‌آغازد:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
فَلَئِنْ قِيلَ إِنَّ الْوُجُودَ الْمُتَعَيَّنَ بِجُمْلَةِ التَّعَيُّنَاتِ الْإِنْفِعَالِيَّةِ حَسَبَ مَا قُلْتُمْ لَا يُغَايِرُ حَقِيقَتَهُ وَصُورَتَهُ بِالْحَقِيقَةِ وَحِينَئِذٍ يَرْتَفِعُ الْخَلْقُ بَيْنَ الظَّاهِرِ وَالْمَظْهَرِ

ترجمه: اگر گفته شود که وجود متعین به تمامی تعینات انفعالیه، طبق آنچه شما گفته‌اید، با حقیقت و صورتش به حقیقت مغایر نیست، در این صورت، خلق و تمایز میان ظاهر و مظهر منتفی می‌شود.

تبیین اشکال

این اشکال ریشه در مفهوم وحدت وجود دارد که در مرتبه احدیت، هیچ‌گونه مغایرتی میان ظاهر (حق) و مظهر (انسان کامل) متصور نیست. اگر این عدم مغایرت پذیرفته شود، ظهور الهی که مستلزم تمایز میان ظاهر و مظهر است، باطل می‌گردد. این مسئله با آیه شریفه قرآن کریم هم‌خوانی دارد: هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ (حدید: ۳) که می‌فرماید: «اوست اول و آخر و ظاهر و باطن». این آیه بر وحدت ذاتی حق و تمایز ظهوری او در مظاهر تأکید می‌ورزد. مستشکل می‌پرسد: اگر ظاهر و مظهر یکی باشند، چگونه می‌توان از ظهور سخن گفت؟ و اگر مغایرت وجود داشته باشد، این مغایرت به چه معناست؟

درنگ: اشکال بنیادین بر عدم مغایرت ظاهر و مظهر، ریشه در مفهوم وحدت وجود دارد که تمایز ظهوری را در مرتبه احدیت نفی می‌کند، اما در مرتبه واحدیت، این تمایز به ظهور می‌رسد.

بخش دوم: اشکال بر تقسیم‌بندی تعینات فعلیه و انفعالیه

متن عربی و ترجمه

مستشکل در ادامه اشکال می‌کند:

فَلَئِنْ قِيلَ إِنَّ الْوُجُودَ الْمُتَعَيَّنَ بِجُمْلَةِ التَّعَيُّنَاتِ الْإِنْفِعَالِيَّةِ لَا يُغَايِرُ فَحِينَئِذٍ يَرْتَفِعُ الْفَرْقُ بَيْنَ الظَّاهِرِ وَالْمَظْهَرِ

ترجمه: اگر گفته شود که وجود متعین به تمامی تعینات انفعالیه مغایر نیست، در این صورت، تمایز میان ظاهر و مظهر منتفی می‌شود.

تبیین اشکال

مستشکل استدلال می‌کند که اگر ظاهر (حق) را دارای تعینات فعلیه و مظهر (انسان) را دارای تعینات انفعالیه بدانیم، این تقسیم‌بندی بی‌اساس و تحکمی است، زیرا تمامی ظهورات، چه فعلی و چه انفعالی، از حق سرچشمه می‌گیرند. افزون بر این، چنین تقسیمی جامعیت مظهر را نقض می‌کند، زیرا انسان کامل، به‌عنوان حاصر تمامی تعینات، باید شامل هر دو دسته تعینات (فعلیه و انفعالیه) باشد. این اشکال به چالش تمایز میان فاعلیت و قابلیّت در عرفان نظری اشاره دارد و پرسش اساسی آن این است که چگونه می‌توان تمایز را بدون نقض جامعیت انسان کامل تبیین کرد.

درنگ: تقسیم‌بندی تعینات به فعلیه (برای حق) و انفعالیه (برای انسان) به نقض جامعیت انسان کامل منجر می‌شود، زیرا انسان کامل باید حاصر تمامی تعینات باشد.

بخش سوم: پاسخ ماتن و شارح به اشکالات

تبیین پاسخ

ماتن و شارح در پاسخ به اشکالات مطرح‌شده، بر تمایز میان مرتبه اطلاق و مرتبه تفصیل تأکید می‌ورزند. در مرتبه اطلاق، که همان حضرت جمع است، هیچ‌گونه تقابلی میان تعینات فعلیه و انفعالیه وجود ندارد، زیرا تمامی تعینات در حقیقت مطلقه حق مندمج‌اند. اما در مرتبه تفصیل، که ظهورات الهی در قالب کثرت متجلی می‌شوند، تقابلات مفهومی مانند فعل و انفعال، ظاهر و مظهر پدیدار می‌گردند. این پاسخ با آیه شریفه قرآن کریم تأیید می‌شود: وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ (حدید: ۴) که می‌فرماید: «او با شماست هر کجا که باشید». این آیه بر حضور جامع حق در تمامی مراتب دلالت دارد.

شارح تأکید می‌کند که این تقسیم‌بندی تحکمی نیست، بلکه مبتنی بر تفاوت مراتب وجود است. در مرتبه اطلاق، انسان کامل به‌عنوان مظهر تام، تمامی اسما و صفات الهی را در خود جمع می‌کند، و تمایز میان فعلیه و انفعالیه تنها در ظرف تفصیل معتبر است. این دیدگاه با آیه شریفه وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا (بقره: ۳۱) هم‌راستاست که می‌فرماید: «و به آدم همه نام‌ها را آموخت» و بر توانایی انسان در دریافت تمامی اسما تأکید می‌ورزد.

درنگ: در مرتبه اطلاق، تمایز میان تعینات فعلیه و انفعالیه منتفی است و انسان کامل، به‌عنوان مظهر تام، تمامی اسما و صفات را در خود جمع می‌کند.

بخش چهارم: جامعیت انسان کامل به‌عنوان مظهر تام

تبیین جامعیت

انسان کامل، به دلیل حاصر بودن تمامی قوابل (علمی، سَفلی، روحانی، مثالی و طبیعی)، مظهر تام حق است. این جامعیت در مرتبه لا بشرطی متجلی می‌شود، جایی که انسان تمامی اسما و صفات الهی را در خود متبلور می‌سازد. شارح در این باره شعری زیبا می‌آورد: «کل کلی بکل کلّک مشغولوا»، که به معنای «هر کلی به کلیت تو مشغول است» است. این شعر بر وحدت و جامعیت انسان و حق تأکید دارد، گویی انسان چون آینه‌ای زلال، تمامی نور حق را در خود بازمی‌تاباند.

این جامعیت با سخن امیرالمؤمنین علیه‌السلام که فرمودند: «نحن اسماء الحسنی» (ما اسمای حسنی هستیم) هم‌خوانی دارد. این حدیث، که به معنای «ما مظهر تمامی اسمای حسنی الهی هستیم» است، بر این حقیقت دلالت می‌کند که انسان کامل، در مرتبه اطلاق، تمامی صفات حق را در خود متجلی می‌سازد.

درنگ: انسان کامل، به‌عنوان حاصر تمامی قوابل، در مرتبه لا بشرطی تمامیYin Yang
تمامی اسما و صفات الهی را در خود متجلی می‌سازد.

بخش پنجم: نقد اصطلاحات مادی در تبیین مفاهیم عرفانی

نقد و تبیین

یکی از نقدهای مهم مطرح‌شده در این جلسه، استفاده از اصطلاحات مادی مانند «فعلیه» و «انفعالیه» برای تبیین مفاهیم عرفانی است. این اصطلاحات، که بیشتر در فلسفه طبیعی و مادی کاربرد دارند، برای بیان مفاهیم والای عرفانی چون وحدت وجود و ظهور الهی ناکافی‌اند. عرفان نظری نیازمند الفاظی است که به اطلاق و جامعیت اشاره کنند، مانند «لا بشرط» و «حضرت جمع». این نقد نشان می‌دهد که زبان عرفان باید از الفاظ مادی و محدود فراتر رود تا بتواند حقیقت بی‌کران حق را به تصویر کشد.

درنگ: اصطلاحات مادی مانند فعلیه و انفعالیه برای تبیین مفاهیم عرفانی ناکافی‌اند و عرفان نیازمند الفاظی است که به اطلاق و جامعیت اشاره کنند.

بخش ششم: رابطه تضافی ظاهر و مظهر

تبیین رابطه

رابطه میان ظاهر و مظهر تضافی است، به‌گونه‌ای که یکی بدون دیگری معنا ندارد، مانند رابطه پدر و فرزند که هم‌زمان و متعاضدند. این رابطه با آیه شریفه قرآن کریم تأیید می‌شود: إِنَّ اللَّهَ لَا يَخْفَىٰ عَلَيْهِ شَيْءٌ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ (آل عمران: ۵) که می‌فرماید: «به‌راستی که از خدا چیزی در زمین و آسمان پنهان نیست». این آیه بر حضور جامع حق در تمامی مظاهر تأکید دارد، گویی حق و مظهر چون دو روی یک سکه‌اند که بدون یکدیگر ناقص‌اند.

درنگ: رابطه ظاهر و مظهر تضافی است، به‌گونه‌ای که ظهور حق بدون مظهر و مظهر بدون ظاهر معنا ندارد.

بخش هفتم: نقد شیوه مناظره و اخلاق عرفانی

نقد مناظره

استفاده از عباراتی مانند «تحکّمات بارده» (تحکمات بی‌اساس) و «لیس من التحکّمات البارده» (این تحکمات بی‌اساس نیست) در مناظره، فاقد دلیل و منطق است و به جدل بی‌ثمر می‌انجامد. مناظره علمی باید مبتنی بر دلایل عقلی و نقلی باشد، نه جدل لفظی. افزون بر این، مناظره عرفانی باید با قرب روحانی و احترام متقابل همراه باشد، نه با عصبیت و انکار طرف مقابل. این دیدگاه با آیه شریفه قرآن کریم هم‌راستاست: وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا (بقره: ۸۳) که می‌فرماید: «و با مردم به نیکی سخن بگویید».

اخلاق عرفانی

اولیای الهی، مانند پیامبر اکرم (ص)، با صفت «اذن» (گوش دادن دقیق) با بندگان خدا تعامل می‌کنند و از تحقیر و انکار پرهیز دارند. این صفت با آیه شریفه قرآن کریم تأیید می‌شود: وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ (انبیاء: ۱۰۷) که می‌فرماید: «و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم». این آیه بر ضرورت محبت و پذیرش در تعاملات تأکید دارد.

درنگ: مناظره عرفانی باید با قرب روحانی و احترام متقابل همراه باشد، و استفاده از عبارات تحقیرآمیز مانند «ما قیل» نشانه دوری از معرفت است.

بخش هشتم: وحدت و کثرت در مراتب اطلاق و تفصیل

تبیین وحدت و کثرت

در مرتبه اطلاق، تمامی تعینات واحدند و تقابلی وجود ندارد، اما در مرتبه تفصیل، کثرت و تقابلات (فعل و انفعال، ظاهر و مظهر) پدید می‌آیند. این تبیین با آیه شریفه قرآن کریم هم‌خوانی دارد: كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ (قصص: ۸۸) که می‌فرماید: «هر چیز جز وجه او نابودشدنی است». این آیه بر وحدت ذاتی حق و کثرت ظهوری تأکید دارد.

درنگ: در مرتبه اطلاق، تمامی تعینات واحدند، اما در مرتبه تفصیل، کثرت و تقابلات مفهومی مانند فعل و انفعال پدیدار می‌شوند.

جمع‌بندی

جلسه صد و هفتاد و چهارم کتاب تمهید القواعد به بررسیencha
بررسی اشکالات بنیادین در باب رابطه ظاهر و مظهر می‌پردازد و با تبیین مراتب اطلاق و تفصیل، پاسخی جامع ارائه می‌دهد. انسان کامل، به‌عنوان مظهر تام، تمامی اسما و صفات الهی را در خود جمع می‌کند، و تمایز میان ظاهر و مظهر تنها در مرتبه تفصیل معنا می‌یابد. این دیدگاه، که ریشه در وحدت وجود دارد، با آیات قرآن کریم و سخنان اولیای الهی تأیید می‌شود و بر جامعیت انسان کامل تأکید دارد. نقد استفاده از اصطلاحات مادی و شیوه‌های مناظره‌ای نیز نشان‌دهنده ضرورت دقت در تبیین مفاهیم عرفانی و رعایت اخلاق علمی است. این نوشتار، با زبانی فاخر و متین، به بازنمایی این حقیقت پرداخته و راه را برای فهم عمیق‌تر عرفان نظری هموار می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی