متن درس
تبیین مفهوم انسان کامل در عرفان نظری: بررسی اشکالات و پاسخها در تمهید القواعد
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۷۹)
دیباچه
کتاب «تمهید القواعد»، اثری گرانسنگ از صائنالدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، حکیم و عارف برجسته سدههای هشتم و نهم هجری، در زمره متون محوری عرفان نظری جای دارد. این اثر، با نگاهی عمیق به مسائل فلسفی و عرفانی، بهویژه مفهوم انسان کامل، بهعنوان محور وجود و مظهر جامعیت اسما و صفات الهی، پرداخته است. در این نوشتار، با تمرکز بر وصل پنجاه و پنجم از این کتاب، اشکالات وارد بر مفهوم انسان کامل و پاسخهای ارائهشده بررسی میشود. هدف، تبیین جامعیت انسان کامل در برگرفتن تمامی کمالات موجودات مادون و افراد نوع خود، با زبانی روشن و متین است که همچون آیینهای صاف، حقیقت این مفهوم را بازتاب دهد.
وصل پنجاه و پنجم: دفع شبهه سوم در باب انسان کامل
متن اصلی و ترجمه
در وصل پنجاه و پنجم کتاب «تمهید القواعد»، صائنالدین چنین میفرماید:
قال: «وَقَدْ بُيِّنَ أَيْضًا فِيهَا، أَنَّ الْأَنْوَاعَ الشَّرِيفَةَ الَّتِي يُمْكِنُ أَنْ يَصْدُرَ عَنْهَا الْأَفْعَالُ الْكَمَالِيَّةُ مُتَنَاهِيَةٌ، وَلَا اعْتِبَارَ بِالْأَنْوَاعِ النَّاقِصَةِ الْخَسِيسَةِ هَهُنَا، فَإِنَّ جَمِيعَ مَا يَصْدُرُ عَنِ الْخَسِيسِ مِنَ الْأَفْعَالِ الْكَمَالِيَّةِ يَصْدُرُ عَنِ الشَّرِيفِ، وَيَصْدُرُ عَنِ الشَّرِيفَةِ مَا لَا يُمْكِنُ صُدُورُهُ عَنِ الْخَسِيسِ».
ترجمه: «و نیز در آن علوم حقیقی اصیل بیان شده است که انواع شریفهای که میتوانند افعال کمالیه صادر کنند، محدود و متناهیاند و انواع ناقصه و خسیسه در این مقام اعتباری ندارند؛ زیرا همه افعال کمالیهای که از نوع خسیس صادر میشود، از نوع شریف نیز صادر میگردد، و از نوع شریف، افعالی صادر میشود که امکان صدور آن از نوع خسیس نیست.»
بیان شبهه: جامعیت انسان کامل
شبههای که در این وصل مطرح میشود، به مفهوم انسان کامل بازمیگردد. انسان کامل، بهعنوان کون جامع و مظهر تمامی کمالات، باید واجد همه کمالات موجودات مادون، اعم از انواع (مانند حیوانات، نباتات و جمادات) و افراد نوع خود (مانند خصوصیات فردی انسانها) باشد. این شبهه چنین طرح میشود: اگر انسان کامل باید همه کمالات را در بر گیرد، آیا میتوان پذیرفت که او صفاتی نظیر نیش زدن مار یا عقرب، یا خصوصیات فردی انسانهای شقی را داراست؟ اگر چنین صفاتی در او نباشد، چگونه میتوان او را کامل نامید؟ این پرسش، همچون خاری در پای حقیقتجو، ذهن را به چالش میکشد.
تبیین مفهوم انواع شریفه و خسیسه
صائنالدین در این وصل، انواع موجودات را به دو دسته شریفه و خسیسه تقسیم میکند. انواع شریفه، انواعی هستند که به دلیل دارا بودن قوای متعالی، مانند نفس ناطقه در انسان، قادر به صدور افعال کمالیهاند. این انواع، محدود و متناهیاند، زیرا مراتب وجودی آنها در سلسله مراتب هستی جایگاهی مشخص دارد. در مقابل، انواع خسیسه، مانند برخی حیوانات (مار، عقرب، یا کرم)، به نظر فاقد این قوای متعالیاند و افعال کمالیه از آنها بهصورت محدود صادر میشود.
با این حال، این تقسیمبندی مورد نقد قرار میگیرد. هر نوع، اعم از شریف یا خسیس، به دلیل دارا بودن فصل خاص خود، کمالی منحصربهفرد دارد. برای مثال، کرمهای دریایی، که در محیطهای پاک و شفاف زیستی زندگی میکنند، نشانهای از سلامت محیطاند و این خود کمالی خاص است. این کمال، در انسان کامل بهصورت لا بشرط (مطلق) وجود دارد، نه بهصورت بشرط لا (محدود به همان صفت خاص). قرآن کریم در آیهای نورانی، جامعیت انسان را چنین ترسیم میکند:
وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا
ترجمه: «و به آدم همه نامها را آموخت» (بقره: ۳۰). این آیه، بر جامعیت انسان در برگرفتن تمامی اسما و صفات الهی تأکید دارد.
پاسخ به شبهه: شمول لا بشرط
پاسخ به شبهه این است که انسان کامل، تمامی کمالات را بهصورت لا بشرط، یعنی بدون محدودیت، در بر میگیرد. برخلاف موجودات مادون که کمالاتشان بشرط لا (محدود به صفتی خاص) است، انسان کامل، این کمالات را بهصورت مطلق داراست. برای مثال، بدن انسان، سنگ و آهن دارد، اما نه بهصورت سنگ خارا یا تیرآهن، بلکه بهصورت لا بشرط، یعنی بهگونهای که تمامی ویژگیهای مادون را در خود جمع کرده، اما از محدودیتهای آنها فراتر رفته است.
انسان کامل، اگر لازم باشد، میتواند نیشی قویتر از مار یا عقرب بزند، اما این نیش، نه بهصورت حیوانی و محدود، بلکه در راستای کمال و در جای خود است. این تأثیرگذاری متعالی، همچون چشمهای زلال، از جامعیت او سرچشمه میگیرد و او را از موجودات مادون متمایز میکند.
تمایز حیوان جنسی و حیوان نوعی
برای فهم بهتر این پاسخ، لازم است تمایز میان حیوان جنسی و حیوان نوعی روشن شود. در منطق، حیوان جنسی، مفهومی کلی و لا بشرط است که افراد خارجی ندارد، مانند مفهوم کلی «حیوان». اما حیوان نوعی، با فصل خاص (مانند ناطق برای انسان یا ساهل برای اسب) متحد شده و انواعی چون انسان، اسب، یا مار را تشکیل میدهد که در عالم خارج افراد و خصوصیاتی دارند. انسان کامل، تمامی کمالات این انواع نوعی را بهصورت لا بشرط در بر میگیرد، بدون اینکه محدود به فصل خاص آنها باشد.
کمال فصل در انواع
هر نوع، به دلیل دارا بودن فصل خاص خود، کمالی منحصربهفرد دارد. برای مثال، نیش مار یا شفافیت زیستی کرم دریایی، کمالاتی هستند که مختص آن نوعاند. انسان کامل، این کمالات را نه بهصورت محدود (بشرط لا)، بلکه بهصورت مطلق (لا بشرط) داراست. این جامعیت، او را به مظهر کلالکمال تبدیل میکند، چنانکه حق تعالی نیز تمامی کمالات را بهصورت لا بشرط داراست:
لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى
ترجمه: «نامهای نیکو از آن اوست» (طه: ۸). این آیه، بر جامعیت حق تعالی در برگرفتن تمامی کمالات تأکید دارد، و انسان کامل، بهعنوان مظهر او، این جامعیت را در مرتبه انسانی بازتاب میدهد.
نقد تقسیمبندی شریفه و خسیسه
تقسیمبندی انواع به شریفه و خسیسه، در این بحث چندان ضرورتی ندارد، زیرا هر نوع، اعم از شریف یا خسیس، کمال خاص خود را دارد. برای مثال، شتر به دلیل ویژگیهای زیستیاش، مانند امکان استفاده از بول آن بهعنوان دارو، کمالی دارد که مختص اوست. کرمهای دریایی نیز، به دلیل نیاز به هوای پاک، نشانه سلامت محیطاند. این کمالات، در انسان کامل بهصورت لا بشرط وجود دارند، و تقسیمبندی شریفه و خسیسه، همچون پردهای غیرشفاف، از وضوح این حقیقت میکاهد.
انسان کامل و نزول کمالات
انسان کامل، بهعنوان کون جامع، منشأ نزول کمالات به موجودات مادون است. این کمالات، در موجودات مادون بهصورت بشرط لا (محدود) ظاهر میشوند، اما در انسان کامل، بهصورت لا بشرط باقی میمانند. این نزول، همچون بارانی است که از آسمان وجود انسان کامل بر زمین موجودات مادون فرو میریزد، اما در هر موجود، به فراخور ظرف وجودیاش، جلوهای متفاوت مییابد.
نقد محدود بودن انواع شریفه
ادعای محدود (متناهی) بودن انواع شریفه، مورد نقد است، زیرا انسان کامل، به دلیل تجرد نفس و جامعیت، از محدودیتهای انواع مادون فراتر میرود. این غیرمتناهی بودن، او را به مظهر کامل اسما و صفات الهی تبدیل میکند، چنانکه در آیهای از قرآن کریم آمده است:
لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ
ترجمه: «برای شما در رسول خدا سرمشق نیکو بود» (احزاب: ۲۱). این آیه، بر کمال متعالی انسان کامل بهعنوان الگویی برای بشریت تأکید دارد.
انسان شقی و مسئولیت در قیامت
انسان شقی، با ارتکاب گناه، از انسانیت خارج نمیشود، بلکه استعداد کمال دارد، اما فعلیت او نقص است. این امر، با آیهای از قرآن کریم همخوانی دارد:
ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ
ترجمه: «سپس او را به پایینترین مرتبه بازگرداندیم» (تین: ۵). انسان شقی، همچنان مسئول اعمال خود است و نمیتواند با ادعای تغییر نوع (مانند بوزینه بودن) از مسئولیت شانه خالی کند:
اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا
ترجمه: «کتابت را بخوان، امروز خودت برای حسابرسی خویش کافی هستی» (اسراء: ۱۴).
تمایز بوزینه نوعی و بوزینه شقاوتی
بوزینه نوعی، نوع خاصی از حیوانات است که کمال خاص خود را دارد. اما بوزینه شقاوتی، تمثلی از صفات شقاوت در انسان است. این تمایز، از خلط میان انسان شقی و انواع حیوانی جلوگیری میکند. انسان شقی، مسئول اعمال خود است و نمیتواند خود را به نوع دیگری منتسب کند. این اصل، همچون نوری در تاریکی، حقیقت مسئولیت انسان را روشن میسازد.
اشاره به توحید مفضل
در «توحید مفضل»، امام صادق (ع) میفرمایند: «هر چه در فیل میبینید، در پشه نیز هست.» این سخن، بر جامعیت کمالات در همه موجودات تأکید دارد. انسان کامل، تمامی این کمالات را بهصورت لا بشرط در بر میگیرد. این دیدگاه، همچون دری گرانبها، حقیقت جامعیت عالم را میگشاید.
روایت: «هر موجودی، از فیل تا پشه، کمال خاص خود را دارد.»
نقد ضعف منطقی در پاسخگویی
پاسخهای ارائهشده در «تمهید القواعد»، به دلیل افزودن مباحث غیرضروری، مانند تقسیمبندی انواع به شریفه و خسیسه یا تأکید بر محدود بودن انواع، از نظر منطقی دچار ضعف است. پاسخ صاف و منطقی این است که انسان کامل، تمامی کمالات را بهصورت لا بشرط داراست، و این پاسخ، همچون کلیدی زرین، قفل شبهه را میگشاید.
اهمیت متانت در بحث علمی
امام صادق (ع) در «توحید مفضل» به مفضل توصیه میکنند که در حالت عصبانیت بحث نکند، زیرا ذهن در این حالت آمادگی یادگیری ندارد. متانت و صبر، همچون خاک حاصلخیزی است که بذر تعقل را به بار مینشاند.
لزوم تربیت عالمان وارسته
عالمان دینی، بهعنوان وارثان انبیا، باید با منطق قوی و پاسخگویی صاف، اشکالات را برطرف کنند. «توحید مفضل»، به دلیل پاسخگویی روشن و منطقی، الگویی شایسته برای علم دینی است و باید در برنامههای آموزشی گنجانده شود.
جمعبندی
وصل پنجاه و پنجم «تمهید القواعد» به بررسی شبههای در باب انسان کامل میپردازد که آیا او میتواند تمامی کمالات انواع مادون و افراد نوع خود را در بر گیرد. پاسخ این است که انسان کامل، بهعنوان کون جامع، تمامی کمالات را بهصورت لا بشرط (مطلق) داراست، نه بشرط لا (محدود). این جامعیت، او را به مظهر کامل اسما و صفات الهی تبدیل میکند. با این حال، افزودن مباحث غیرضروری، مانند تقسیمبندی انواع به شریفه و خسیسه، از وضوح پاسخ میکاهد. نقد این ضعف، بر لزوم پاسخگویی صاف و منطقی تأکید دارد، مشابه آنچه در «توحید مفضل» و روش امام صادق (ع) دیده میشود. انسان کامل، با تجرد نفس، از محدودیتهای موجودات مادون فراتر میرود و تمامی کمالات را در خود جمع میکند، چنانکه آیات قرآن کریم، مانند «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا» و «اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا»، بر این حقیقت گواهی میدهند.