متن درس
تبیین جامعیت انسان کامل در عرفان نظری: شرح تمهید القواعد
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۸۲)
دیباچه
کتاب «تمهید القواعد»، اثر گرانسنگ صائنالدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، حکیم و عارف برجسته قرن هشتم و نهم هجری، یکی از آثار بنیادین در عرفان نظری است که به بررسی مسائل عمیق فلسفی و عرفانی، بهویژه مفهوم انسان کامل و جامعیت آن، میپردازد. این اثر، با تکیه بر مبانی عرفان شیعی و استدلالهای فلسفی، به تبیین وحدت وجود و نقش انسان کامل بهعنوان مظهر تام اسما و صفات الهی اهتمام دارد. در این نوشتار، با تمرکز بر جلسه صد و هشتاد و دوم از شرح این کتاب، به تحلیل شبهه جامعیت انسان کامل و پاسخهای ارائهشده پرداخته میشود. این تبیین، با بهرهگیری از آیات قرآن کریم، استدلالهای عقلی و نقد خطاهای نسخهای، به دنبال روشن ساختن حقیقت انسان کامل و شمول آن بر همه وحدات و کثرات است، گویی که انسان کامل چونان آیینهای است که همه هستی را در خود بازمیتاباند.
بخش نخست: شبهه جامعیت انسان کامل و پاسخ به آن
مقدمهای بر جامعیت انسان کامل
بحث جامعیت انسان کامل، یکی از محورهای اصلی عرفان نظری است که در «تمهید القواعد» به تفصیل بررسی شده است. انسان کامل، بهعنوان مظهر تام اسما و صفات الهی، باید همه کمالات را در بر گیرد، چه این کمالات به انواع شریفه (مانند عقول و موجودات برتر) تعلق داشته باشند و چه به انواع خسیسه (مانند کرم و سوسک). این جامعیت، با آیه شریفه وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا (بقره: ۳۰، «و به آدم همه نامها را آموخت») همخوانی دارد، که دلالت بر شمول انسان بر همه اسما و صفات الهی دارد.
درنگ: انسان کامل، بهعنوان مظهر اسما و صفات الهی، همه کمالات را در بر میگیرد، فارغ از تناهی یا عدم تناهی انواع.
تقسیمبندی انواع به شریفه و خسیسه
شارح در «تمهید القواعد» انواع را به دو دسته شریفه و خسیسه تقسیم کرده و انسان را شامل هر دو میداند. متن عربی این بخش چنین است:
«وقد بُيّن أيضاً فيها، أنّ الأنواعَ الشَّريفةَ الّتي يُمكنُ أن يَصْدُرَ عنها الأفعالُ الكماليّةُ مَتناهيةٌ ضرورةَ انتهائها عند وصولها إلى الغايةِ المذكورةِ حالا، فإنّ الشارحَ قد جعلَ الأنواعَ نوعينِ: شريفةً وخسيسةً، ثمّ جعلَ الشريفةَ متناهيةً، والخسيسةَ في ضمنِ الشريفةِ، ولأجلِ أن يَنتَهيَ إلى الإنسانِ جعلَ تناهيَ الخسيسةِ من جزءِ الشريفةِ.»
ترجمه: «همچنین در این کتاب بیان شده است که انواع شریفهای که میتوانند افعال کمالیه از آنها صادر شود، به ضرورت پایانپذیریشان هنگام رسیدن به غایت مذکور، متناهیاند. شارح انواع را به دو دسته شریفه و خسیسه تقسیم کرده، سپس شریفه را متناهی و خسیسه را در ضمن شریفه قرار داده است. برای اینکه به انسان منتهی شود، تناهی خسیسه را از جزء شریفه قرار داده است.»
این تقسیمبندی، به دلیل وابستگی به مفهوم تناهی، مورد نقد قرار گرفته است، زیرا جامعیت انسان کامل نیازی به بحث کمیت ندارد. انسان کامل، همه انواع را بهصورت لا بشرط (بدون شرط) در بر میگیرد، گویی چونان دریایی است که همه رودها را در خود جای داده است.
نقد تناهی و عدم تناهی انواع
بحث تناهی یا عدم تناهی انواع، به دلیل کیفی بودن حقیقت انسان کامل، غیرضروری و نادرست است. حقیقت انسان کامل، امری کیفی است و به کمیت وابسته نیست. فیض الهی و ظهورات آن، که انسان در آنها مندرج است، غیرمتناهیاند. این موضوع با آیات قرآن کریم تأیید میشود:
لَوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا (کهف: ۱۰۹، «اگر دریا برای کلمات پروردگارم مرکب شود، پیش از آنکه کلمات پروردگارم به پایان reaches, دریا تمام میشود، حتی اگر مانند آن را به یاری آوریم»).
وَلَوْ أَنَّمَا فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّهِ (لقمان: ۲۷، «و اگر آنچه در زمین از درخت است قلم شود و دریا را هفت دریا یاری کند، کلمات خدا تمام نمیشود»).
این آیات بر غیرمتناهی بودن کلمات الهی (مظاهر و مخلوقات) دلالت دارند و نشان میدهند که انسان کامل، بهعنوان مظهر این کلمات، نمیتواند محدود به تناهی باشد.
درنگ: حقیقت انسان کامل، امری کیفی است و به کمیت (متناهی یا غیرمتناهی) وابسته نیست، زیرا فیض الهی و ظهورات آن غیرمتناهیاند.
شمول انسان کامل بر انواع و افراد
انسان کامل، شامل انواع خسیسه (مانند کرم و سوسک) و افراد خسیسه (مانند حرمله، اشقیالاشقیا) است. این شمول، بهصورت لا بشرط است، نه بشرط لا، به این معنا که انسان کامل همه کمالات را بهصورت مطلق در بر میگیرد. برای مثال، کرم بهعنوان خصیصه نوعی و حرمله بهعنوان خصیصه فردی، هر دو در انسان کامل بهصورت لا بشرط مندرجاند.
متن عربی مرتبط از «تمهید القواعد»:
«فإنّ الإنسانَ شاملٌ للشريفِ والخسيسِ، ولا يلزمُ من ذلكَ أن يكونَ التناهي أو عدمَ التناهي ضروريّاً، لأنّ الحقيقةَ ليست كمّيّةً، بل كيفيّةٌ.»
ترجمه: «انسان شامل شریف و خسیس است و لازم نیست که تناهی یا عدم تناهی ضروری باشد، زیرا حقیقت، کمی نیست، بلکه کیفی است.»
این شمول، مانند خورشیدی است که همه موجودات را در پرتو خود جای میدهد، بدون آنکه به محدودیتهای کمی وابسته باشد.
بخش دوم: نقد خطاهای نسخهای و تبیین آیات قرآنی
نقد خطاهای نسخهای
نسخههای خطی «تمهید القواعد» گاهی دچار خطا شدهاند، مانند تبدیل «خصیصتین» (دو خصیصه) به «خاتمیتین» (دو خاتمیت) یا افزودن مطالب بیربط مانند «خاتم اولیا و انبیا». این خطاها، ناشی از شرایط دشوار نگارش دستی در گذشته، مانند کمبود ابزار و نور ناکافی، بودهاند. با این حال، این خطاها نباید به اصل بحث جامعیت انسان کامل لطمه بزند.
درنگ: خطاهای نسخهای، مانند تبدیل «خصیصتین» به «خاتمیتین»، نباید به اصل بحث جامعیت انسان کامل لطمه بزند.
تبیین آیات قرآنی و غیرمتناهی بودن کلمات الهی
آیات قرآن کریم، بهویژه آیات سوره کهف و لقمان، بر غیرمتناهی بودن کلمات الهی تأکید دارند. این آیات، نه تشبیه، بلکه سند حقیقت وجودیاند که بر بینهایت بودن فیض الهی و مظاهر آن دلالت میکنند. انسان کامل، بهعنوان مظهر این کلمات، همه انواع و افراد را در بر میگیرد.
لَوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا (کهف: ۱۰۹).
وَلَوْ أَنَّمَا فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّهِ (لقمان: ۲۷).
این آیات، مانند چشمهای جوشان، بر بیکرانگی فیض الهی گواهی میدهند و نشان میدهند که انسان کامل، بهعنوان قلم و مرکب این کلمات، نمیتواند محدود به تناهی باشد.
بخش سوم: نقد استدلالهای تناهی و لایههای طبیعی عالم
نقد استدلالهای مبتنی بر تناهی
استدلالهای مبتنی بر تناهی انواع، به دلیل عدم شناخت دقیق انواع و پیچیدگیهای طبیعی عالم، نادرستاند. برای مثال، فشارهای عظیم در اعماق اقیانوسها، که بیش از دو میلیون تن بر موجودات وارد میکند، نشاندهنده تنوع بیپایان انواع است. این پیچیدگی، با آیه سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ (طلاق: ۱۲، «هفت آسمان و مانند آنها از زمین») همخوانی دارد که بر کثرت و تنوع عالم تأکید میکند.
عالم ماده، دارای لایههای مختلف، از اعماق اقیانوسها گرفته تا طبقات هوا، است که تناهی انواع را منتفی میکند. این لایهها، مانند طبقاتی از هستی، هر یک موجودات خاص خود را دارند که نمیتوان آنها را در قالب تناهی محدود کرد.
درنگ: عالم ماده، با لایههای متنوع خود، تناهی انواع را منتفی میکند و جامعیت انسان کامل را تأیید میکند.
افعال کمالیه در انواع شریفه و خسیسه
همه انواع، چه شریفه و چه خسیسه، دارای افعال کمالیهاند، اما به درجات مختلف. برای مثال، کرم و سوسک، هرچند خسیسهاند، دارای حیات و افعال کمالیه متناسب با خود هستند، اما درجه کمال آنها کمتر از انسان یا عقول است. این تمایز، مانند تفاوت نور ستارگان و خورشید، نشاندهنده برتری ذاتی انواع شریفه است.
بخش چهارم: وحدت حقیقی و عدالت مزاجیه
وحدت حقیقی انسان کامل
انسان کامل، به دلیل وحدت حقیقی، همه انواع خسیسه را شامل میشود، زیرا خسیسه در شریفه و شریفه در انسان مندرج است. این وحدت، بهصورت لا بشرط است، مانند کلمهای که همه معانی را در بر میگیرد. متن عربی مرتبط:
«فإذا ظهرت الوحدةُ الحقيقيّةُ الشاملةُ لسائر الوحدات والكثرات، فلا يمكنُ أن تكونَ حقيقةٌ من الحقائقِ إلاّ وتكونَ تلك الحقيقةُ الواحدةُ شاملةً لها بحسب الحقيقةِ لا بشرط.»
ترجمه: «هنگامی که وحدت حقیقی شامل همه وحدات و کثرات ظهور کند، ممکن نیست حقیقتی از حقایق باشد مگر اینکه آن حقیقت واحد، بهصورت لا بشرط، آن را در بر گیرد.»
این وحدت، مانند دریایی است که همه قطرات را در خود جای داده و هیچ حقیقتی از آن بیرون نیست.
درنگ: انسان کامل، به دلیل وحدت حقیقی، همه انواع و افراد را بهصورت لا بشرط شامل میشود.
عدالت مزاجیه و جامعیت
ظهور وحدت حقیقی انسان کامل، از طریق عدالت مزاجیه، یعنی تعادل بین وحدت وجوبیه (ذاتی) و کثرت امکانیه (اسمایی)، محقق میشود. این تعادل، مانند محور آسمانی است که همه ستارگان را در مدار خود نگه میدارد، انسان کامل را جامع همه استعدادها و فعلیتها میکند.
بخش پنجم: پاسخ به شبهات و تبیین آیات آرامشبخش
پاسخ به شبهه خصیصتین
شبهه خصیصتین (خصیصه نوعی و فردی) با پاسخ لا بشرط بودن انسان کامل برطرف میشود. انسان کامل، به دلیل اطلاق، کرم (خصیصه نوعی) و حرمله (خصیصه فردی) را شامل میشود، بدون آنکه نیازی به مقید کردن آنها باشد. متن عربی مرتبط:
«فلا يردُ حينئذٍ النقضُ بالخصيصتينِ على جامعيّةِ الحقيقةِ النوعيّةِ.»
ترجمه: «بنابراین، نقض بهوسیله دو خصیصه (نوعی و فردی) بر جامعیت حقیقت نوعی وارد نیست.»
این پاسخ، مانند کلیدی است که قفل شبهه را میگشاید و جامعیت انسان کامل را روشن میسازد.
آیات قرآن کریم و آرامش عارف
آیاتی مانند وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (آل عمران: ۱۸۹، «و از آن خداست فرمانروایی آسمانها و زمین، و خدا بر هر چیز تواناست») عارف را به آرامش دعوت میکنند. این آیات، مانند نسیمی خنک، دل عارف را از اضطراب و آشوب رهایی میبخشند و او را به تسلیم در برابر اراده الهی فرا میخوانند.
روایت مرتبط: «إنّ رسول الله كان يقرأ في صلاة الليل: ولله ملك السماوات والأرض والله على كل شيء قدير» («پیامبر اکرم در نماز شب میخواند: فرمانروایی آسمانها و زمین از آن خداست و خدا بر هر چیز تواناست»).
بخش ششم: نقد علوم انسانی و عرفانی
نقد تعلیمات عرفانی و علوم انسانی
علوم انسانی و عرفانی، به دلیل عدم شناخت دقیق فصول (مانند نطق) و اجناس (مانند حیوان)، ناقصاند. برای اثبات جامعیت انسان کامل، شناخت دقیق این فصول و اجناس ضروری است. این نقص، مانند نقشهای ناتمام است که راه را به درستی نشان نمیدهد.
درنگ: شناخت دقیق فصول و اجناس انواع، برای اثبات علمی جامعیت انسان کامل ضروری است.
نماز و ثقلین
سلام در نماز، شامل همه هستی (ثقلین) است و انسان کامل، بهعنوان محور این سلام، همه را در بر میگیرد. این اصل، با آیه إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ ظَلُومًا جَهُولًا (احزاب: ۷۲، «همانا انسان ستمگر و نادان آفریده شده است») سازگار است، که ظلوم و جهول را به معنای شمول و احاطه بر همه چیز تفسیر میکند. این سلام، مانند پلی است که همه هستی را به هم پیوند میدهد.
جمعبندی
شرح جلسه صد و هشتاد و دوم «تمهید القواعد» به تبیین شبهه جامعیت انسان کامل و پاسخ به آن پرداخته است. انسان کامل، بهعنوان مظهر تام اسما و صفات الهی، همه انواع و افراد، چه شریفه و چه خسیسه، را بهصورت لا بشرط در بر میگیرد. تقسیمبندی انواع به شریفه و خسیسه و تأکید بر تناهی یا عدم تناهی آنها، به دلیل کیفی بودن حقیقت انسان کامل، غیرضروری و نادرست است. آیات قرآن کریم، مانند آیات سوره کهف و لقمان، بر غیرمتناهی بودن کلمات الهی و شمول انسان کامل تأکید دارند. خطاهای نسخهای، مانند تبدیل «خصیصتین» به «خاتمیتین»، نباید به اصل بحث لطمه بزند. انسان کامل، با وحدت حقیقی و عدالت مزاجیه، همه وحدات و کثرات را شامل میشود، گویی چونان آیینهای است که همه هستی را در خود بازمیتاباند. برای تبیین دقیقتر، علوم انسانی و عرفانی باید فصول و اجناس انواع را بهطور دقیق مشخص کنند تا جامعیت انسان کامل بهصورت علمی اثبات شود.
با نظارت صادق خادمی