متن درس
بررسی جامعیت انسان کامل در تمهید القواعد: تحلیل شبهه خصیصتین
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۸۳)
دیباچه
کتاب «تمهید القواعد»، اثری سترگ از صائنالدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، حکیم و عارف برجسته قرن هشتم و نهم هجری، یکی از متون بنیادین در عرفان نظری است که به کاوش در مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی، بهویژه مفهوم انسان کامل و جامعیت وجودی آن، میپردازد. این نوشتار، با تمرکز بر جلسه صد و هشتاد و سوم از شرح این اثر، به تحلیل شبهه خصیصتین (خصیصه نوعی و فردی) و پاسخ به آن میپردازد. بحث حاضر، با نگاهی ژرف به متن اصلی و نقد استدلالهای شارح، تلاش دارد تا ضمن تبیین دقیق مفاهیم، از انحرافات نسخهای و تفسیری دوری گزیند و جامعیت انسان کامل را در چارچوبی منطقی و شرعی روشن سازد. همانند دریایی که همه رودها را در خود جای میدهد، انسان کامل نیز، به مثابه مظهر تام الهی، همه کمالات نوعی و فردی را در بر میگیرد.
بخش نخست: شبهه خصیصتین و جامعیت حقیقت نوعی
شبههای که در این بخش از تمهید القواعد مطرح شده، به چگونگی شمول انسان کامل بر خصیصههای نوعی (مانند کمالات موجودات شریفه و خسیسه) و فردی (مانند کمالات اشخاص متمایز) بازمیگردد. آیا انسان کامل میتواند همه این خصایص را، از کرم و سوسک گرفته تا افراد متفاوتی چون زید و عمرو، در خود جای دهد؟ پاسخ این شبهه در مفهوم «لا بشرط بودن» انسان کامل نهفته است، که همانند آینهای صاف، همه حقایق وجودی را بیهیچ قید و شرطی منعکس میسازد.
متن عربی تمهید القواعد در این بخش چنین میفرماید:
فَلاَ يَرِدُ حِينَئِذٍ عَنْ نَقْضٍ بِالْخَصِيصَتَيْنِ عَلَى جَامِعِيَّةِ الْحَقِيقَةِ النَّوْعِيَّةِ
ترجمه: «بنابراین، اشکالی بهواسطه دو خصیصه (نوعی و فردی) بر جامعیت حقیقت نوعی وارد نمیشود.»
این بیان، با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد:
وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا
ترجمه: «و به آدم همه نامها را آموخت» (بقره: ۳۱).
این آیه نشان میدهد که انسان کامل، بهعنوان مظهر تام اسما و صفات الهی، همه کمالات وجودی را در بر میگیرد، بیآنکه به قید خاصی محدود شود. جامعیت انسان کامل، مانند خورشیدی است که پرتوهایش همه موجودات را فرا میگیرد، خواه شریف باشند و خواه خسیس.
جمعبندی بخش نخست
شبهه خصیصتین، که به توانایی انسان کامل در شمول همه کمالات نوعی و فردی مربوط میشود، با تکیه بر مفهوم لا بشرط بودن انسان کامل پاسخ داده شده است. این جامعیت، ریشه در تعلیم الهی به آدم علیهالسلام دارد که همه اسما را در بر میگیرد. بنابراین، هیچ نقضی بر این جامعیت وارد نیست، زیرا انسان کامل، فارغ از محدودیتهای نوعی و فردی، همه کمالات را در خود متجلی میسازد.
بخش دوم: وحدات خصیصه و انتهاء به وحدت نوعی و شخصی
یکی از مفاهیم محوری تمهید القواعد، انتهاء وحدات خصیصه (انواع) به وحدت نوعی (انسان) و وحدات فردی به وحدت شخصی (امام مبین) است. این سلسلهمراتب وجودی، همانند درختی است که شاخههایش (انواع) به تنه (نوع انسانی) و ریشههایش (افراد) به اصل واحد (امام مبین) بازمیگردد.
متن عربی تمهید القواعد در این باره چنین است:
فَإِنَّ التَّحْقِيقَ إِنَّمَا يَقْتَضِي أَنَّ الْوَحْدَاتِ الْخَصِيصَةَ عَلَى اخْتِلاَفِ أَنْوَاعِهَا كَمَا اقْتَضَى عَنْ تَنْتَهِي إِلَى وَحْدَةِ النَّوْعِيَّةِ الْجَامِعَةِ لِلْجَمِيعِ
ترجمه: «تحقیق اقتضا میکند که وحدات خصیصه، با وجود اختلاف انواعشان، به وحدت نوعی جامع برای همه منتهی شوند.»
این بیان نشان میدهد که انسان کامل، بهعنوان وحدت نوعی، همه انواع شریفه و خسیسه را در بر میگیرد. همچنین، وحدات فردی، که شامل کمالات اشخاص متمایز است، به وحدت شخصی، یعنی امام مبین، منتهی میشوند. این وحدت، مانند قطرهای است که به اقیانوس وجود میپیوندد و در آن محو میشود، اما هویت خود را در کلیت آن حفظ میکند.
جمعبندی بخش دوم
انتهاء وحدات خصیصه به وحدت نوعی و وحدت شخصی، نشاندهنده نظم وجودی است که در آن انسان کامل، بهعنوان مظهر تام الهی، همه انواع و افراد را در خود متحد میسازد. این سلسلهمراتب، با تأکید بر لا بشرط بودن انسان کامل، هرگونه شبههای را در مورد جامعیت او برطرف میکند.
بخش سوم: نقد استدلالهای شارح و خطاهای نسخهای
شارح تمهید القواعد، در برخی موارد، از متن اصلی فاصله گرفته و استدلالهایی استحسانی و خیالی ارائه کرده که فاقد پشتوانه منطقیاند. یکی از این انحرافات، تبدیل مفهوم «خصیصتین» به «خاتمیتین» (خاتم انبیا و خاتم اولیا) است که بهکلی از موضوع اصلی، یعنی جامعیت انسان کامل، دور است.
متن عربی مرتبط در تمهید القواعد چنین است:
وَإِذَا عَرَفْتَ جَامِعِيَّةَ الْحَقِيقَةِ النَّوْعِيَّةِ التِي بِالْمَعْنَى الَّذِي ذُكِرَ فَلاَ اعْتِبَارَ حِينَئِذٍ بِالْكَمَالاَتِ الْجُزْئِيَّةِ الَّتِي تَخْتَلِفُ بِحَسَبِ اخْتِلاَفِ الاسْتِعْدَادَاتِ الْجُزْئِيَّةِ
ترجمه: «و هنگامی که جامعیت حقیقت نوعی را به معنایی که ذکر شد، شناختی، اعتباری به کمالات جزئی که بر حسب اختلاف استعدادهای جزئی متفاوتاند، نیست.»
این متن، بهصراحت بر خصیصههای نوعی و فردی تمرکز دارد و هیچ اشارهای به خاتمیتین ندارد. خطای شارح در افزودن این مفهوم، مانند گمراهی مسافری است که بهجای راه اصلی، به بیراههای ناشناخته قدم میگذارد. همچنین، برخی خطاهای نسخهای، مانند تبدیل «وحدات خصیصه» به «وحدات جنسیه»، از شرایط نگارش دستی در گذشته ناشی شده و نباید به اصل بحث لطمه بزند.
جمعبندی بخش سوم
استدلالهای شارح، به دلیل عدم انطباق با متن اصلی و افزودن مفاهیم غیرمرتبط، از اعتبار منطقی برخوردار نیستند. خطاهای نسخهای، مانند تبدیل خصیصتین به خاتمیتین، نباید مانع فهم اصل بحث، یعنی جامعیت انسان کامل، شوند. وفاداری به متن اصلی، مانند نگهبانی از گنجی گرانقدر، ضروری است.
بخش چهارم: نقد وحدات جنسی و تمرکز بر خصیصتین
یکی از خطاهای شارح، اشاره به «وحدات جنسیه» است که در منطق، به دلیل ابهام و کثرت جنس، بیمعناست. بحث اصلی تمهید القواعد، بر خصیصههای نوعی و فردی متمرکز است، و جنس هیچ وحدتی ندارد، زیرا مانند سایهای پراکنده، فاقد انسجام وجودی است.
متن عربی در این بخش چنین است:
فَإِنَّ التَّحْقِيقَ إِنَّمَا يَقْتَضِي أَنَّ الْوَحْدَاتِ الْخَصِيصَةَ عَلَى اخْتِلاَفِ أَنْوَاعِهَا
ترجمه: «تحقیق اقتضا میکند که وحدات خصیصه، با وجود اختلاف انواعشان…»
این متن، صراحتاً بر وحدات خصیصه تمرکز دارد و هیچ اشارهای به وحدات جنسیه ندارد. تأکید بر خصیصتین نوعی و فردی، مانند تمرکز بر گوهرهای درخشان در میان سنگهای پراکنده، از اهمیت بسزایی برخوردار است.
جمعبندی بخش چهارم
نقد وحدات جنسیه، نشاندهنده لختی در استدلال شارح است که از منطق عرفانی متن اصلی فاصله گرفته است. تمرکز بر خصیصتین نوعی و فردی، بهعنوان محور بحث، جامعیت انسان کامل را بهروشنی تبیین میکند و هرگونه ابهام را برطرف میسازد.
بخش پنجم: کمالات شریفه انسانی و ترقی با تجدد زمان
کمالات وجودی شریفه انسانی، دائماً در حال ترقیاند و با تجدد زمان، رشد میکنند. این کمالات، مانند نهری جاری، با هر لحظه نو شدن، به غنای بیشتری دست مییابند.
متن عربی تمهید القواعد در این باره چنین میفرماید:
وَيَجِبُ أَنْ يَكُونَ كُلُّ لاَحِقٍ مِنَ الْكُمَّلِ يَسْتَوْعِبُ كَمَالاَتِ السَّابِقِ مِنْهُمْ مَعَ خُصُوصِيَّاتِهِ الْكَمَالِيَّةِ الْخَاصَّةِ حَتَّى يَكُونَ مِنَ النَّوْعِ ذَلِكَ الْكَمَالِ بِوُجُودِ الْخَاتَمِ
ترجمه: «و لازم است که هر لاحقی از کاملان، کمالات سابق را با خصوصیات کمالیه خاص خود در بر گیرد، تا اینکه از نوع آن کمال، بهواسطه وجود خاتم، به کمال برسد.»
این اصل، نشاندهنده پویایی وجودی انسان کامل است که همه کمالات را، از سعادت و شقاوت، در بر میگیرد. با این حال، قانون «هر لاحق افضل از سابق است» نقضپذیر است، زیرا ترتیبات ربوبی با ترتیبات زمانی تفاوت دارند.
جمعبندی بخش پنجم
کمالات شریفه انسانی، با تجدد زمان، بهصورت پویا رشد میکنند و هر لاحق، کمالات سابق را با اضافاتی در بر میگیرد. با این حال، قانون افضلیت لاحق بر سابق، به دلیل تفاوت ترتیبات ربوبی و زمانی، نمیتواند بهصورت مطلق پذیرفته شود.
بخش ششم: نقد قانون افضلیت لاحق و امور سماعی
قانون «هر لاحق افضل از سابق است» به دلیل وابستگی به نصوص شرعی و تفاوت ترتیبات ربوبی و زمانی، نقضپذیر است. امور دینی مانند عصمت، تفضیل انبیا، و خاتمیت، سماعیاند و به عقل و قیاس وابسته نیستند.
آیه شریفه قرآن کریم در این باره میفرماید:
فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ
ترجمه: «بعضی از ایشان را بر بعضی دیگر برتری دادیم» (بقره: ۲۵۳).
همچنین، حدیث نبوی «لَا نَبِيَّ بَعْدِي» (ترجمه: «پس از من پیامبری نیست») نشاندهنده خاتمیت است که به نص شرعی وابسته است و نمیتوان آن را با قیاس عقلانی تبیین کرد. این امور، مانند ستارگانی در آسمان شرع، تنها با نور وحی دیده میشوند و عقل، در برابر آنها، تنها راه را میگشاید.
جمعبندی بخش ششم
نقد قانون افضلیت لاحق بر سابق، نشاندهنده محدودیتهای قیاس عقلانی در برابر نصوص شرعی است. امور سماعی مانند خاتمیت و عصمت، به وحی و شرع وابستهاند و نمیتوان آنها را با اصول عقلی سنجید. این اصل، بر اهمیت تکیه بر نصوص شرعی در فهم مسائل عرفانی تأکید میکند.
نتیجهگیری کلی
بررسی جلسه صد و هشتاد و سوم تمهید القواعد، به تبیین شبهه خصیصتین و پاسخ به آن پرداخته و نشان داده است که انسان کامل، بهعنوان مظهر تام اسما و صفات الهی، همه کمالات نوعی و فردی را بهصورت لا بشرط در بر میگیرد. این جامعیت، با آیاتی مانند «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا» و «وَاللَّهُ مُحِيطٌ بِكُلِّ شَيْءٍ» تأیید میشود. انحرافات شارح، مانند افزودن خاتمیتین و وحدات جنسیه، ناشی از خطاهای نسخهای و استدلالهای استحسانی است که از متن اصلی فاصله گرفتهاند. کمالات شریفه انسانی، با تجدد زمان، پویا و در حال ترقیاند، اما قانون افضلیت لاحق بر سابق، به دلیل تفاوت ترتیبات ربوبی و زمانی، نقضپذیر است. امور دینی مانند خاتمیت و عصمت، سماعی و وابسته به نصوص شرعیاند و قیاس عقلانی در آنها راه ندارد. این نوشتار، مانند پلی استوار، خواننده را از شبهات به سوی حقیقت انسان کامل رهنمون میسازد و بر وفاداری به متن اصلی و نصوص شرعی تأکید میورزد.