متن درس
تبیین عرفان نظری در تمهید القواعد: انسان کامل و شبهه توقف حق بر مظهر
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۸۵)
دیباچه
کتاب «تمهید القواعد»، اثر گرانقدر صائنالدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، حکیم و عارف سدههای هشتم و نهم هجری، چونان گوهری درخشان در عرفان نظری میدرخشد. این اثر، با تمرکز بر دو محور بنیادین وحدت وجود و انسان کامل، به کاوش در ژرفای حقیقت هستی و رابطه میان حق و مظاهرش میپردازد. در این نوشتار، مباحث مطرحشده در جلسه یکصد و هشتاد و پنجم، که به بررسی جایگاه انسان کامل و شبهه توقف حق در ظهور بر مظهر اختصاص دارد، با نگاهی عمیق و ساختاری منسجم بازنویسی شده است. هدف، ارائه تبیینی روشن و جامع از مفاهیم پیچیده عرفانی است، چنانکه گویی دریچهای است به سوی اقیانوس بیکران حقیقت، که نور وجود را در آیینه انسان کامل بازمیتاباند.
بخش یکم: انسان کامل، مظهر جامع حق
جایگاه انسان کامل در نظام وجود
در نظام عرفان نظری، انسان کامل بهعنوان مظهر تام و جامع حق، جایگاهی بیهمتا دارد. برخلاف عقل که فاقد ناسوت است، عالم که از جامعیت بیبهره است، و موجودات ناسوتی که محدود به مرتبهای خاصاند، انسان کامل چونان آیینهای است که همه ظهورات وجودی را در خود گرد میآورد. این جامعیت، انسان را به مظهری بیبدیل بدل ساخته که قادر است همه عوالم، از ناسوت تا جبروت و ملکوت، را در خود متجلی سازد.
وَفِي أَنْفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ (ذاریات: ۲۱)
«و در خودتان [نشانههایی است]، آیا نمیبینید؟» این آیه از قرآن کریم، گواهی است بر این حقیقت که انسان، چونان کتابی گشوده است که اسرار هستی در سطور آن نگاشته شده است.
اطلاق آلوده در برابر اطلاق لیسیده
انسان کامل، مظهر اطلاقی آلوده است، به این معنا که هیچ ظهوری از ظهورات وجود از او غایب نیست. این اطلاق آلوده، در برابر اطلاق لیسیده قرار دارد که مفهومی صرفاً انتزاعی است و در خارج مصداق ندارد. انسان کامل، چونان دریایی است که همه رودهای هستی به آن میریزند و هیچ جلوهای از حقیقت در او پنهان نمیماند.
در این مقام، تمایز میان مفعول مطلق و مطلق مفعول روشن میشود. مفعول مطلق، مقید به یکی از مفاعیل است، اما مطلق مفعول در معنای مصداقی، همه مفاعیل را در بر میگیرد. انسان کامل، بهعنوان مطلق مفعول، مجمع همه تعینات و ظهورات وجودی است، چنانکه گویی همه آفاق هستی در وجود او به ظهور رسیدهاند.
بخش دوم: سلسلهمراتب ظهور در عرفان نظری
انسان و عالم: ظهور حق و مظهر
در نظام عرفانی تمهید القواعد، انسان ظهور حق است و عالم ظهور انسان. این سلسلهمراتب وجودی، انسان کامل را چونان مرکز دایرهای نشان میدهد که همه کائنات در محیط آن جای دارند. عالم، چونان سایهای است که از نور وجود انسان کامل پدید آمده و انسان کامل، خود ظهور بیواسطه حق است.
كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ (قصص: ۸۸)
«هر چیز جز وجه او نابودشدنی است.» این آیه از قرآن کریم، بر این حقیقت گواهی میدهد که همه موجودات، جز در پرتو وجه الهی، فانیاند و انسان کامل، مظهر این وجه است.
پیچیدگی اطلاقی انسان کامل
انسان کامل، نه مرکب از اجزای منضم، بلکه برخوردار از جمع اطلاقی است. این جمع اطلاقی، به معنای آن است که انسان کامل، چونان ظرفی است که همه ظهورات وجودی را در خود جای داده، بدون آنکه به اجزای پراکنده تقسیم شود. این پیچیدگی، نه از جنس ترکیب مادی، بلکه از نوع ريزش ذات است که همه عوالم را در بر میگیرد.
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ (تین: ۴)
«ما انسان را در نیکوترین اعتدال آفریدیم.» این آیه از قرآن کریم، جامعیت انسان کامل را تأیید میکند که در او همه عوالم، از ناسوت تا جبروت، به نیکوترین شکل متجلی شدهاند.
بخش سوم: شبهه توقف حق بر مظهر
متن تمهید القواعد و طرح شبهه
در بخش پنجاه و ششم تمهید القواعد، پرسشی بنیادین مطرح میشود: آیا حق در ظهور خود محتاج مظهر، بهویژه انسان، است یا خیر؟ این شبهه، از آنرو پدید میآید که اگر حق در اتصاف به صفات کمالیه، مانند خالقیت یا رازقیت، به مظهر وابسته باشد، با غنای ذاتی او منافات خواهد داشت. متن اصلی تمهید القواعد در این مقام چنین میگوید:
وَلَا يَمْتَنِعُ أَنْ يَتَوَقَّفَ الْحَقُّ فِي الِاتِّصَافِ بِبَعْضِ الصِّفَاتِ وَالتَّعَيُّنَاتِ عَلَى صِفَاتٍ وَتَعَيُّنَاتٍ أُخَرَ
«و ممتنع نیست که حق در اتصاف به برخی صفات و تعینات، متوقف بر صفات و تعینات دیگر باشد.» این عبارت، بیانگر آن است که حق برای متصف شدن به صفاتی چون خالقیت، نیازمند مخلوق، و برای رازقیت، نیازمند مرزوق است.
این شبهه، در ادامه با نقدی فلسفی همراه میشود:
وَلَا يَجُوزُ أَنْ يَتَوَقَّفَ الْحَقُّ فِي الِاتِّصَافِ بِصِفَةٍ كَمَالِيَّةٍ عَلَى أَمْرٍ مُمْكِنٍ بِبَعْضِ الصِّفَاتِ الْمُمْكِنَةِ
«و جايز نيست که حق در اتصاف به صفت کمالیه، متوقف بر امری ممکن با برخی صفات ممکنه باشد.» این نقد، بر آن است که وابستگی حق به امور ممکنه، با وجوب و غنای ذاتی او ناسازگار است.
نقد شبهه توقف
شبهه توقف، از آنرو نادرست است که ظهورات حق، نفس وجود او هستند و نه عارضی یا مفارقی. توقف، به معنای وابستگی، مستلزم تعدد و بیگانگی است، در حالی که در نظام وحدت وجود، مظاهر، ريزش ذات حقاند، مانند حرارت که ملازم آتش است. بنابراین، حق در ظهور خود محتاج مظهر نیست، بلکه مظهر، خود ظهور ذات اوست. این دیدگاه، با تأکید بر وحدت وجود، شبهه استقلال مظاهر را باطل میکند.
كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ (رحمن: ۲۹)
«هر روز او در کاری است.» این آیه از قرآن کریم، بر این حقیقت دلالت دارد که ظهورات حق، پیوسته و ملازم ذات او هستند.
بخش چهارم: وحدت وجود و رفع شبهات
ظهورات بهعنوان تعینات ذات
در نظام عرفانی تمهید القواعد، ظهورات حق، تعینات ذات او هستند و نه الحاقی یا عارضی. مظاهر، از حیث خود، وجود مستقلی ندارند و تنها در پرتو حق، موجودیت مییابند. انسان کامل، بهعنوان مظهر تام، همه صفات لازمه حق را در خود متجلی میسازد، چنانکه گویی همه اسمای حسنای الهی در او به ظهور رسیدهاند.
وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ (اعراف: ۱۸۰)
«و نیکوترین نامها از آن خداست.» این آیه از قرآن کریم، تأیید میکند که صفات کمالیه، ظهورات ذات حقاند و انسان کامل، مظهر تام این صفات است.
نقد مفاهیم الحاق و محمول
مفاهیمی چون الحاق، توقف، و محمول (چه بالصمیمه و چه بالضمیمه) در این مقام نادرستاند. حق، حامل نیست که چیزی محمول او باشد، بلکه ظهوراتش، ريزش ذات او هستند. این دیدگاه، با مفهوم اضافه اشراقی همخوانی دارد که در آن، مضاف و مضافالیه یکی هستند. بنابراین، مظاهر، نه الحاقی به حقاند و نه مستقل از او. این تبیین، شبهه تعدد و بیگانگی را رفع میکند، زیرا مظاهر، خود تعینات ذاتاند.
وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ (حدید: ۴)
«و او با شماست هر کجا که باشید.» این آیه از قرآن کریم، وحدت ذات و مظاهر را تأیید میکند، چنانکه حق در همه حال با مظاهر خود حاضر است.
نقد مفهوم هیهی بودن مظاهر
مظاهر، از حیث هیهی (استقلال)، وجود ندارند، زیرا ظهورات حقاند. فرض هیهی بودن مظاهر، به معنای استقلال آنها، با وحدت وجود ناسازگار است و به شرک میانجامد. مظاهر، چونان سایههاییاند که از نور حق پدید آمدهاند و بدون او هیچاند.
بخش پنجم: جمعبندی و نتیجهگیری
کتاب تمهید القواعد، در این بخش، به تبیین جایگاه انسان کامل بهعنوان مظهر اطلاقی حق و رابطه ظهورات با ذات الهی میپردازد. انسان کامل، چونان آیینهای است که همه جلوههای وجودی را در خود بازمیتاباند و عالم، ظهور اوست، چنانکه او خود ظهور حق است. شبهه توقف حق بر مظهر، از فرض نادرست استقلال مظاهر ناشی میشود، حال آنکه در نظام وحدت وجود، مظاهر، تعینات ذات حقاند و نه الحاقی یا عارضی. مفاهیمی چون توقف، الحاق، و محمول (چه بالصمیمه و چه بالضمیمه) در این مقام ناسازگارند، زیرا حق، حامل نیست و مظاهر، ريزش ذات او هستند. این تبیین، با آیات قرآن کریم، مانند «وَفِي أَنْفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ» و «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ»، تأیید میشود. انسان کامل، بهعنوان مظهر تام، همه صفات کمالیه حق را در بر میگیرد و شبهه استقلال مظاهر را با تأکید بر وحدت ذات و ظهورات رفع میکند. این دیدگاه، نهتنها شبهه توقف را باطل میکند، بلکه انسان را بهعنوان خلیفه الهی در مرکز نظام هستی قرار میدهد، چنانکه گویی همه کائنات در خدمت ظهور او آفریده شدهاند.