در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تمهید القواعد 190

متن درس





تبیین مقام جمع انسان کامل در عرفان نظری: شرح تمهید القواعد (جلسه ۱۹۰)

تبیین مقام جمع انسان کامل در عرفان نظری: شرح تمهید القواعد

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۹۰)

دیباچه

کتاب «تمهید القواعد»، اثری سترگ از صائن‌الدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، حکیم و عارف برجسته قرن هشتم و نهم هجری، در زمره متون بنیادین عرفان نظری جای دارد. این اثر، با نگاهی ژرف به مفاهیم وجود، اطلاق، تقید و مقام انسان کامل، دریچه‌ای به سوی فهم حقیقت وجودی انسان و رابطه او با عالم هستی می‌گشاید. جلسه حاضر، که به شرح بخشی از این کتاب اختصاص دارد، به بررسی مقام جمع انسان کامل و نسبت آن با کمالات مادون، به‌ویژه افلاک، می‌پردازد. این نوشتار، با زبانی فصیح و متین، درصدد است تا محتوای درس‌گفتار را به صورتی منسجم و علمی ارائه دهد، به‌گونه‌ای که هم‌چون نگینی درخشان، معارف عرفانی را در قالبی روشن و استوار به خواننده عرضه کند.

بخش نخست: مقام جمع انسان کامل و کمالات عالم

ماهیت مقام جمع انسان کامل

انسان کامل، به مثابه مظهر اطلاق الهی، تمامی کمالات عالم را در خود جمع دارد، به‌نحوی که کمالات موجودات، جلوه‌ای از وجود او هستند. این اطلاق، نه مقید به شرط شیء است و نه مشروط به نفی قیود، بلکه به صورت «لا به شرط» است؛ یعنی انسان کامل، اصل کمال را بدون قیود ناقص در بر دارد.

برای فهم این مقام، می‌توان انسان کامل را به خورشیدی تشبیه کرد که پرتوهایش همه رنگ‌های عالم را در خود دارد، اما خود مقید به هیچ رنگ خاصی نیست. این جامعیت، ریشه در حقیقت قرآنی دارد که می‌فرماید: وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا (سوره بقره، آیه ۳۱؛ و خدا به آدم همه نام‌ها را آموخت). انسان کامل، به عنوان خلیفه الهی، تمامی اسماء و کمالات را در خود متجلی می‌سازد، بی‌آنکه به نواقص قیود گرفتار آید.

درنگ: انسان کامل، مظهر اطلاق است و کمالات عالم، از قوای حسی تا افلاک، ظهور او هستند، اما او مقید به نواقص این موجودات نیست.

در پاسخ به هر پرسش یا اشکالی درباره دارا بودن کمالات مادون در انسان کامل، پاسخ یکسان است: انسان کامل، تمامی کمالات موجودات را، از قوای حسی و وهمی گرفته تا موجودات حیوانی و افلاک، به صورت لا به شرط در خود دارد، اما از نواقص آنها مبراست. برای مثال، شجاعت شیر در انسان کامل به صورت شجاعتی متعادل با معرفت و عفت ظهور می‌یابد، اما خوی افتراس (نقص شیر) در او جایی ندارد.

این وحدت پاسخ، نشان‌دهنده جامعیت مقام انسان کامل است، چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا (سوره جاثیه، آیه ۱۳؛ و آنچه در آسمان‌ها و زمین است همه را برای شما مسخر کرد). این آیه، بر تسخیر همه کمالات عالم به دست انسان کامل دلالت دارد.

درنگ: پاسخ به اشکالات درباره کمالات مادون در انسان کامل یکسان است: او همه کمالات را دارد، اما نواقص را ندارد.

نقد رویکرد جدلی در عرفان

عارف و فیلسوف، به جای گرفتار آمدن در دام جدال و زورآزمایی، باید چون خیاطی ماهر، با دقت و آرامش، پارچه حقیقت را بدوزد و به کمال رساند. رویکرد جدلی، که گاه در برخی متون عرفانی دیده می‌شود، از منظر علمی و عرفانی ناپسند است، زیرا عارف را از وصول به حقایق بازمی‌دارد.

این نقد، ریشه در اخلاق عرفانی دارد که بر تهذیب نفس و دوری از وساوس شیطانی تأکید می‌ورزد. عارف باید در پی صلاح و ثواب باشد، نه اثبات برتری بر دیگران. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا (سوره اسراء، آیه ۳۷؛ و در زمین با تکبر راه مرو). این آیه، بر فروتنی و دوری از خودبرتربینی تأکید دارد.

درنگ: عارف باید از جدال و زورآزمایی پرهیز کند و مانند خیاطی ماهر، در پی دوختن حقیقت با دقت و آرامش باشد.

بخش دوم: تمایز سیر و دور در انسان کامل و افلاک

سیر انسان کامل در برابر حرکت دوری افلاک

انسان کامل، کمال سیر وجودی را داراست، اما نیازی به حرکت دوری افلاک ندارد. سیر، به مثابه حرکتی صعودی و بی‌انتها، اَکمل از حرکت دوری است که در افلاک دیده می‌شود. انسان کامل، مانند کره‌ای است که دایره (دور) را در خود دارد، اما خود مقید به دایره نیست.

این تمایز، به نظریه وحدت وجود اشاره دارد، که در آن انسان کامل، مظهر تام حق است و کمالات را به صورت لا به شرط در بر می‌گیرد. قرآن کریم می‌فرماید: سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى (سوره اعلی، آیه ۱؛ نام پروردگار بلندمرتبه‌ات را تسبیح کن). این آیه، بر سیر صعودی انسان کامل به سوی حق تأکید دارد.

در تمهید القواعد آمده است: فَلَا يَجِبُ اتِّصَافُهَا بِجَمِيعِ الصِّفَاتِ الَّتِي يَتَصِفُ بِهَا الْأَفْلَاكُ وَالْكَوَاكِبُ (لازم نیست انسان به همه صفات افلاک و کواکب متصف باشد). این عبارت، بر این نکته تأکید دارد که انسان کامل، نیازی به قیود ناقص افلاک ندارد.

درنگ: سیر انسان کامل، اَکمل از حرکت دوری افلاک است، زیرا سیر، حرکتی اطلاقی و صعودی است که انسان را به حق می‌رساند.

نقد قیاس‌های ناقص در تبیین کمالات

مقایسه‌هایی مانند پشم شیر یا دندان گراز با انسان، به دلیل تقید به شرط شیء یا لا، نادرست‌اند. این قیاس‌ها، کمال انسان را به درستی نشان نمی‌دهند، زیرا انسان کامل، کمالات را به صورت اطلاقی دارد، نه مقید به صفات ناقص.

برای مثال، پشم داشتن برای شیر کمال است، اما برای انسان نقص محسوب می‌شود. انسان کامل، شجاعت شیر را دارد، اما نه به صورت مقید به خوی حیوانی. این مفهوم، با آیه قرآنی فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ (سوره مؤمنون، آیه ۱۴؛ پس تبارک الله، بهترین آفرینندگان) همخوانی دارد که بر کمال خلقت انسان تأکید می‌ورزد.

درنگ: قیاس‌های مقید، مانند مقایسه پشم یا سم حیوانات با انسان، از دقت عرفانی می‌کاهد، زیرا انسان کامل، کمالات را به صورت لا به شرط دارد.

نقد رویکرد «و لا نسلم» در تبیین حرکت دائمی

رویکرد «و لا نسلم» که سعی دارد با قیاس حرکت شرایین و ریه انسان به حرکت دائمی افلاک، کمال انسان را اثبات کند، نادرست است. این قیاس، به دلیل تقید به ظرف ناسوت، از دقت عرفانی و فلسفی برخوردار نیست.

حرکت ریه یا شرایین انسان، مقید به عمر محدود (حتی اگر هزار سال باشد) است، در حالی که حرکت افلاک در مقیاس میلیون‌ها سال است. این قیاس، نمی‌تواند کمال اطلاقی انسان را نشان دهد. قرآن کریم می‌فرماید: كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ (سوره قصص، آیه ۸۸؛ هر چیز جز وجه او نابودشدنی است). این آیه، بر محدودیت ظرف ناسوت و جاودانگی وجه الهی تأکید دارد.

در تمهید القواعد آمده است: لَيْسَ هُنَاكَ مَا يَتَحَرَّكُ عَلَى سَبِيلِ الدَّوَامِ وَالْاسْتِمْرَارِ (در اینجا چیزی که به طور دائم و مستمر حرکت کند، وجود ندارد). این عبارت، در نقد حرکت دائمی مقید، بر اطلاق سیر انسان کامل تأکید دارد.

درنگ: قیاس حرکت ریه یا شرایین انسان با حرکت افلاک، به دلیل تقید به ظرف ناسوت، نادرست است و نمی‌تواند کمال اطلاقی انسان را نشان دهد.

بخش سوم: کمال انسان کامل و بی‌نیازی به کمیت

کمال و بی‌نیازی به عمر طولانی

کمال انسان کامل، به کمیت عمر وابسته نیست. اولیا و انبیا، حتی با عمر کوتاه، می‌توانند به کمال تام برسند. برای مثال، امام جواد علیه‌السلام با عمری کمتر از سی سال، یا پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله با عمری کمتر از صد سال، به کمال تام دست یافته‌اند.

این کمال، به حقیقت وجودی انسان کامل وابسته است، نه به تعداد سال‌های عمر. قرآن کریم می‌فرماید: إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا (سوره مریم، آیه ۹۶؛ کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند، به زودی خداوند رحمان برای آنها محبت قرار می‌دهد). این آیه، بر کیفیت وجودی به جای کمیت زمانی تأکید دارد.

درنگ: کمال انسان کامل، به کیفیت وجودی او وابسته است، نه به کمیت عمر، و اولیا با عمر کوتاه یا بلند، به کمال تام می‌رسند.

نقد قیاس حرکت ریه با حرکت افلاک

مقایسه حرکت ریه انسان با حرکت دائمی افلاک، به دلیل تقید به ظرف ناسوت، نادرست است. حرکت ریه، حتی در انسان کامل، محدود به عمر انسانی است و نمی‌تواند با حرکت افلاک، که در مقیاس میلیون‌ها سال است، مقایسه شود.

این نقد، بر تمایز میان اطلاق و تقید تأکید دارد. انسان کامل، سیر وجودی دارد که برتر از حرکت دوری افلاک است. قرآن کریم می‌فرماید: كُلُّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ (سوره الرحمن، آیه ۲۹؛ هر روز او در کاری است). این آیه، بر پویایی و سیر وجودی الهی دلالت دارد که انسان کامل در آن سهیم است.

درنگ: حرکت ریه انسان، به دلیل تقید به ناسوت، نمی‌تواند با حرکت دائمی افلاک مقایسه شود، زیرا سیر انسان کامل، اَکمل از حرکت دوری است.

بخش چهارم: حرمت مخلوقات و معرفت به موجودات

حرمت مخلوقات به مثابه ظهورات حق

همه موجودات، از سوسک تا افلاک، ظهورات حق‌اند و دارای شعور و حیات وجودی‌اند. انسان باید حرمت این مخلوقات را حفظ کند، زیرا هر یک، جلوه‌ای از کمالات الهی است.

برای مثال، سوسک، که به ظاهر پست شمرده می‌شود، در حقیقت ظهوری از حق است و دارای کمالات خاص خود. قرآن کریم می‌فرماید: وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ (سوره اسراء، آیه ۴۴؛ و هیچ چیز نیست مگر اینکه به ستایش او تسبیح می‌کند). این آیه، بر حیات و شعور همه موجودات تأکید دارد.

درنگ: همه مخلوقات، ظهورات حق‌اند و انسان باید با معرفت، حرمت آنها را حفظ کند، زیرا هر موجود، جلوه‌ای از کمالات الهی است.

نقد خودخواهی انسانی در نگاه به موجودات

انسان، گاه به دلیل خودخواهی، موجوداتی را که با مزاجش سازگار نیستند، بی‌ارزش می‌پندارد. اما عارف باید با عینک معرفت به موجودات بنگرد و کمالات آنها را درک کند.

برای مثال، پشه‌ای که در گرمای ظهر آوازی خوش سر می‌دهد، جلوه‌ای از زیبایی الهی است، هرچند به مزاج انسان خوش نیاید. قرآن کریم می‌فرماید: سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ (سوره فصلت، آیه ۵۳؛ به زودی آیات خود را در آفاق و در نفوسشان به آنها نشان خواهیم داد). این آیه، بر ضرورت شناخت آیات الهی در همه موجودات تأکید دارد.

درنگ: خودخواهی انسانی، مانع شناخت کمالات موجودات می‌شود. عارف باید با معرفت، به همه مخلوقات به عنوان آیات الهی بنگرد.

شناخت حیوانیت و رشد انسانیت

انسان، به عنوان حیوان ناطق، برای رشد در انسانیت، باید حیوانیت خود را بشناسد. حیوانیت، به معنای جنس وجودی انسان است، نه نوع خاص (مانند گاو یا گوسفند). شناخت خصوصیات حیوان، به انسان کمک می‌کند تا هویت خود را درک کند.

برای مثال، وقار در راه رفتن گاو، می‌تواند به انسان درس وقار و متانت بیاموزد، اما نه به معنای تقلید ظاهری، بلکه به معنای درک حقیقت وجودی. قرآن کریم می‌فرماید: وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا (سوره شمس، آیه ۷؛ و سوگند به نفس و آنچه آن را سامان داد). این آیه، بر اهمیت خودشناسی در مسیر کمال تأکید دارد.

درنگ: شناخت حیوانیت، مقدمه رشد انسانیت است، زیرا انسان بدون درک جنس وجودی خود، به مقام ناطقیت نمی‌رسد.

بخش پنجم: رابطه دنیا و آخرت در رشد انسان

دنیا به مثابه مزرعه آخرت

اصلاح دنیا، مقدمه اصلاح آخرت است، زیرا دنیا مزرعه آخرت است. انسان برای رسیدن به کمال، باید هر دو بُعد را به صورت متعادل در نظر بگیرد.

این مفهوم، به توازن میان دنیا و آخرت اشاره دارد. قرآن کریم می‌فرماید: وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا (سوره قصص، آیه ۷۷؛ و در آنچه خدا به تو داده، سرای آخرت را بجوی و بهره‌ات را از دنیا فراموش مکن). این آیه، بر ضرورت توجه به هر دو بُعد تأکید دارد.

درنگ: دنیا مزرعه آخرت است و بدون اصلاح دنیا، آخرت نیز اصلاح نمی‌شود. انسان باید در هر دو بُعد به کمال برسد.

جمع‌بندی

این شرح از تمهید القواعد، با تمرکز بر مقام جمع انسان کامل، نشان می‌دهد که انسان، به عنوان مظهر اطلاق الهی، تمامی کمالات عالم را به صورت لا به شرط در خود دارد، بدون آنکه به نواقص و تقیدات موجودات مادون متصف باشد. پاسخ به اشکالات درباره کمالات مادون، یکسان و منطبق با نظریه وحدت وجود است، اما قیاس‌های ناقص، مانند مقایسه حرکت ریه با حرکت افلاک، از دقت عرفانی می‌کاهد. این قیاس‌ها، گاه تحت تأثیر عبارات محیی‌الدین عربی، به مشابهت‌های ظاهری متمایل می‌شوند. انسان کامل، با سیر وجودی خود، از حرکت دوری افلاک فراتر می‌رود و کمالش به کیفیت وجودی، نه کمیت عمر، وابسته است.

همچنین، حرمت مخلوقات و شناخت حیوانیت، به عنوان مقدمه‌ای برای رشد انسانیت، مورد تأکید قرار گرفته است. همه موجودات، جلوه‌های حق‌اند و انسان باید با معرفت، حرمت آنها را حفظ کند. رابطه دنیا و آخرت نیز به عنوان دو بُعد مکمل، نشان‌دهنده ضرورت توازن در مسیر کمال است. این مفاهیم، با آیاتی از قرآن کریم، مانند وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا و وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ، تأیید می‌شوند و پیوند عمیقی میان عرفان نظری و عملی را آشکار می‌سازند.

با نظارت صادق خادمی