در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تمهید القواعد 191

متن درس





تحلیل و تبیین تمهید القواعد: نقد و بررسی تقسیم‌بندی عوالم و انسان کامل

تحلیل و تبیین تمهید القواعد: نقد و بررسی تقسیم‌بندی عوالم و انسان کامل

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۹۱)

دیباچه

کتاب «تمهید القواعد»، نگاشته صائن‌الدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، حکیم و عارف برجسته قرن هشتم و نهم هجری، یکی از آثار بنیادین در عرفان نظری است که به کاوش در مفاهیم وجود، اطلاق، تقید و مقام انسان کامل می‌پردازد. این نوشتار، با تکیه بر محتوای جلسه‌ای از درس‌گفتارهای عرفانی، به بررسی و نقد بخش‌هایی از این اثر می‌پردازد که به تقسیم‌بندی عوالم و تطبیق میان عالم کبیر و عالم صغیر اختصاص دارد. هدف این نگارش، تبیین دقیق مفاهیم عرفانی با زبانی روشن و متین است که در عین وفاداری به متن اصلی، با افزودن توضیحات و پیوندهای معنایی، به غنای محتوا می‌افزاید. همانند رودی که از سرچشمه‌های بلند کوهساران سرازیر می‌شود و در مسیر خود دشت‌ها را سیراب می‌کند، این متن نیز کوشیده است تا معارف عمیق عرفانی را به زبانی روان و منسجم به خواننده عرضه کند.

بخش نخست: پاسخ به اشکالات قسم عملی علوم عرفانی

شارح کتاب تمهید القواعد در این بخش به پاسخ‌گویی به اشکالات وارد بر قسم عملی علوم عرفانی می‌پردازد. متن اصلی، بدون افزودن محتوای نو، به تکرار و تفصیل مطالب با عباراتی روشن‌تر اقدام کرده و از آرای عارفان برجسته، به‌ویژه محیی‌الدین عربی، بهره می‌جوید. این رویکرد، همانند نقاش چیره‌دستی است که با قلم‌موی ظریف خود، جزئیات یک تابلوی کهن را بازسازی می‌کند تا زیبایی‌های نهفته آن را آشکار سازد.

متن عربی تمهید القواعد در این بخش چنین است:

أقول هذا شروع في دفع ما أورد على القسم العملي من علومهم على الترتيب فبدأ يجيب عن الأول منها وهو القائل بأن…

ترجمه: می‌گویم، این آغاز پاسخ به اشکالاتی است که بر قسم عملی علوم عرفانی وارد شده است، به ترتیب، و ابتدا به پاسخ به اولین آنها پرداخته و آن این است که…

شارح، با تکیه بر این عبارت، به تبیین علوم عرفانی پرداخته و کوشیده است تا با تفصیل، ابهامات را برطرف کند. این روش، با تأکید قرآن کریم بر دانش عمیق همخوانی دارد: وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ (سوره آل‌عمران، آیه ۷: و جز خدا و راسخان در علم، تأویل آن را نمی‌دانند).

درنگ: شارح، با حفظ اصالت متن، از تکرار صرف پرهیز کرده و با افزودن تفصیل، به روشن‌سازی مفاهیم عرفانی کمک می‌کند. این روش، نشان‌دهنده اهتمام به حفظ حقیقت عرفانی در برابر گمانه‌زنی‌های بی‌اساس است.

جمع‌بندی بخش نخست

این بخش، با تمرکز بر پاسخ به اشکالات قسم عملی، نشان می‌دهد که شارح، با تکیه بر منابع معتبر عرفانی، به تبیین دقیق مفاهیم پرداخته و از افزودن محتوای بی‌اساس خودداری کرده است. این رویکرد، به مثابه چراغی است که در تاریکی معارف پیچیده، راه را روشن می‌کند.

بخش دوم: نقد تقسیم‌بندی عوالم به چهار دسته

شارح، به نقل از محیی‌الدین عربی، عوالم را به چهار دسته تقسیم می‌کند: عالم بقاء، عالم فناء، عالم تعمیر و عالم نسبت (اضافات علل و معالیل). عالم بقاء به مجردات، عالم فناء به ناسوت، عالم تعمیر به عمران عالم و عالم نسبت به روابط علّی و معلولی اشاره دارد. این تقسیم‌بندی، به تطبیق میان عالم کبیر (جهان خارج) و عالم صغیر (انسان) منجر می‌شود.

متن عربی مرتبط از تمهید القواعد:

إن العوالم أربعة أقسام: عالم البقاء، وعالم الفناء، وعالم التعمير، وعالم النسبة…

ترجمه: عوالم چهار قسم‌اند: عالم بقاء، عالم فناء، عالم تعمیر و عالم نسبت…

با این حال، متن به نقد این تقسیم‌بندی پرداخته و آن را فاقد سند معتبر می‌داند. این نقد، همانند باغبانی است که شاخه‌های ناسالم را هرس می‌کند تا درخت معرفت استوار بماند. قرآن کریم نیز بر حاکمیت الهی بر همه عوالم تأکید دارد: قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ (سوره آل‌عمران، آیه ۲۶: بگو ای خدا، ای مالک ملک).

درنگ: تقسیم‌بندی عوالم به بقاء، فناء، تعمیر و نسبت، به دلیل فقدان سند معتبر، به استحسانات خیالی منجر می‌شود و نمی‌تواند مبنای علمی برای شناخت عوالم باشد.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با نقد تقسیم‌بندی‌های بدون سند، بر لزوم استدلال محکم در عرفان نظری تأکید می‌کند. این رویکرد، از گمانه‌زنی‌های بی‌اساس جلوگیری کرده و راه را برای تبیین دقیق‌تر عوالم هموار می‌سازد.

بخش سوم: تطبیق عالم کبیر و عالم صغیر

شارح، به تطبیق میان عالم کبیر و عالم صغیر پرداخته و بیان می‌کند که هر یک دارای فلکی و نفسی است که با یکدیگر مطابقت دارند. برای مثال، فلکی در عالم کبیر با نفس در عالم صغیر مقایسه می‌شود. اما این تطبیقات، به دلیل فقدان اساس منطقی، شرعی، عقلی و عرفانی، مورد نقد قرار گرفته‌اند.

متن عربی مرتبط:

ثم يأتي فيطابق بين العالم الصغير والعالم الكبير بجفت العوالم…

ترجمه: سپس می‌آید و میان عالم صغیر و عالم کبیر، با جفت‌سازی عوالم، تطبیق می‌دهد…

این نقد، همانند معماری است که بنای سست را فرو می‌ریزد تا ساختمانی استوار بر جای آن بنا کند. قرآن کریم نیز بر لزوم علم یقینی تأکید دارد: وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ (سوره اسراء، آیه ۳۶: و چیزی را که به آن علم نداری دنبال مکن).

درنگ: تطبیقات خیالی میان عالم کبیر و صغیر، به دلیل فقدان سند، از حقیقت عرفانی دور می‌افتند و نمی‌توانند کمال انسان کامل را نشان دهند.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با نقد تطبیقات بی‌اساس، بر اهمیت استدلال دقیق در عرفان نظری تأکید می‌کند. این رویکرد، از گمراهی‌های ناشی از قیاس‌های خیالی جلوگیری می‌کند.

بخش چهارم: لزوم سندیت در شناخت عوالم

برای شناخت عوالم، ارائه سند معتبر، همانند قباله‌ای برای ملک، ضروری است. ادعای وجود عالم بدون سند شرعی یا عقلی، به آدرس‌های اشتباه تشبیه شده که به جای هدایت، گمراهی می‌آورد.

متن عربی مرتبط:

فإذا أردتم أن تقدموا شيئًا فلابد أن يكون له سند…

ترجمه: هنگامی که می‌خواهید چیزی ارائه دهید، باید سندی برای آن داشته باشید…

این تأکید، همانند نوری است که مسیر حقیقت را از بیراهه‌های گمان جدا می‌کند. قرآن کریم نیز بر این نکته تأکید دارد: إِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا (سوره یونس، آیه ۳۶: همانا گمان، چیزی از حق را بی‌نیاز نمی‌کند).

درنگ: شناخت عوالم، نیازمند سند معتبر است و تطبیقات خیالی، به گمراهی منجر می‌شوند.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با تأکید بر سندیت، راه را برای شناخت دقیق عوالم هموار کرده و از گمانه‌زنی‌های بی‌اساس پرهیز می‌کند.

بخش پنجم: تقسیم‌بندی معتبر عوالم

تقسیم‌بندی معتبر عوالم شامل عالم مجردات (عقول)، عالم ناسوت، عالم مثال و عالم جمع (انسان کامل) است که دارای سند عقلی و شرعی است. عالم صغیر (انسان) به لحاظ کیفی، عالم کبیر است و عالم کبیر به لحاظ کمّی، صغیر است، زیرا حقیقت عالم کبیر، ظهور انسان است.

متن عربی مرتبط:

فنقول: إن لدينا عالم المجردات، وعالم الناسوت، وعالم المثال، وعالم الجمع وهو الإنسان…

ترجمه: پس می‌گوییم: ما عالم مجردات، عالم ناسوت، عالم مثال و عالم جمع که انسان است، داریم…

این تقسیم‌بندی، با مفاهیمی مانند عرش، کرسی، لوح و قلم تأیید می‌شود و با نظریه وحدت وجود همخوانی دارد. قرآن کریم نیز بر این نکته تأکید دارد: وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا (سوره بقره، آیه ۳۱: و خدا به آدم همه نام‌ها را آموخت).

درنگ: تقسیم‌بندی معتبر عوالم، با سند عقلی و شرعی، انسان را مظهر تام حق می‌داند و از تطبیقات خیالی پرهیز می‌کند.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش، با ارائه تقسیم‌بندی معتبر، بر اهمیت سندیت و پیوند با نظریه وحدت وجود تأکید کرده و انسان را به عنوان جمع همه عوالم معرفی می‌کند.

بخش ششم: نقد عالم بقاء و فناء به عنوان عوالم مستقل

عالم بقاء و فناء، اوصاف عوالم‌اند، نه خود عوالم. بقاء وصف عالم جبروت و فناء وصف عالم ناسوت است.

متن عربی مرتبط:

فالبقاء ليس عالمًا، بل هو وصف لعالم المجردات، والفناء وصف للناسوت…

ترجمه: پس بقاء عالم نیست، بلکه وصف عالم مجردات است و فناء وصف ناسوت است…

این تمایز، همانند جداسازی گوهر از سنگ است که از خلط مفاهیم جلوگیری می‌کند. قرآن کریم نیز بر این نکته تأکید دارد: كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ (سوره الرحمن، آیه ۲۶: هر که بر آن است، فانی است).

درنگ: بقاء و فناء، اوصاف عوالم‌اند و نمی‌توان آنها را به عنوان عوالم مستقل در نظر گرفت.

جمع‌بندی بخش ششم

این بخش، با تمایز میان صفت و موصوف، از خلط مفاهیم در عرفان نظری جلوگیری کرده و بر اهمیت دقت در تبیین عوالم تأکید دارد.

بخش هفتم: انسان کامل و وصول به اطلاق ذاتی

علوم حقیقی و معارف یقینی، در ظرف وصول به اطلاق ذاتی برای انسان کامل حاصل می‌شود که با انحلال قیود امکانی و هیلانی همراه است. انسان کامل، با رفع حجاب‌های ناسوتی، در سلک ملأ اعلی قرار می‌گیرد.

متن عربی مرتبط:

فإن العلوم الحقيقية والمعارف اليقينية تحصل للإنسان عند الوصول إلى الإطلاق الذاتي…

ترجمه: علوم حقیقی و معارف یقینی، برای انسان هنگامی حاصل می‌شود که به اطلاق ذاتی وصول یابد…

این مفهوم، همانند پرنده‌ای است که از قفس تنگ ماده رها شده و در آسمان بی‌کران حقیقت پرواز می‌کند. قرآن کریم نیز بر این نکته تأکید دارد: وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا (سوره شمس، آیه ۷: و سوگند به نفس و آنچه آن را سامان داد).

درنگ: انسان کامل، با رفع قیود امکانی، به اطلاق ذاتی می‌رسد و در سلک ملأ اعلی قرار می‌گیرد.

جمع‌بندی بخش هفتم

این بخش، با تأکید بر مقام انسان کامل، نشان می‌دهد که اطلاق ذاتی، کلید وصول به کمال حقیقی است.

بخش هشتم: رفع منافات میان اطلاق و جامعیت

منافات میان اطلاق (تجرد) و جامعیت انسان کامل وجود ندارد، زیرا اطلاق مورد نظر، اطلاق ذاتی است، نه رسمی و اعتباری. انسان کامل، هم ملأ اعلی و هم خاک‌نشینان را در بر دارد.

متن عربی مرتبط:

فإن المنافاة إنما تلزم لو كان المراد بالإطلاق الإطلاق الرسمي الاعتباري…

ترجمه: منافات، تنها در صورتی لازم می‌آید که مراد از اطلاق، اطلاق رسمی و اعتباری باشد…

این رفع منافات، همانند پلی است که دو سوی حقیقت را به هم متصل می‌کند. قرآن کریم نیز بر این نکته تأکید دارد: لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ * ثُمَّ لَتَرَوُنَّ النَّعِيمَ (سوره تکاثر، آیات ۶-۷: حتماً جحیم را خواهید دید، سپس حتماً نعیم را خواهید دید).

درنگ: اطلاق ذاتی، شامل مطلق و مقید است و انسان کامل، همه عوالم را در خود جمع می‌کند.

جمع‌بندی بخش هشتم

این بخش، با رفع منافات میان اطلاق و جامعیت، عمق نظریه وحدت وجود را آشکار می‌سازد.

بخش نهم: شعور ذاتی موجودات و نقد ادراک جسمانی

همه موجودات، از جسم تا حیوان، دارای شعور ذاتی‌اند و نیازی به رب‌النوع ندارند. ادراک جسمانی نیز نادرست است، زیرا ادراک، ذاتاً مجرد است و جسم تنها ظرف ظهور ادراک است.

متن عربی مرتبط:

فإن كل موجود له شعور ذاتي، والجسم ليس مدركًا، بل هو ظرف لظهور الإدراك…

ترجمه: هر موجودی شعور ذاتی دارد و جسم، مدرِک نیست، بلکه ظرف ظهور ادراک است…

این مفهوم، همانند آیینه‌ای است که حقیقت وجود را منعکس می‌کند. قرآن کریم نیز بر این نکته تأکید دارد: وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ (سوره اسراء، آیه ۴۴: و هیچ چیز نیست مگر اینکه به ستایش او تسبیح می‌کند).

درنگ: ادراک، ذاتاً مجرد است و همه موجودات دارای شعور ذاتی‌اند که نیازی به رب‌النوع ندارند.

جمع‌بندی بخش نهم

این بخش، با نقد ادراک جسمانی و تأکید بر شعور ذاتی، دیدگاه‌های عرفانی را با نظریه وحدت وجود پیوند می‌دهد.

بخش دهم: لزوم قوای مادون برای کمال انسان

انسان کامل، برای تحقق کمال، نیازمند قوای مادون (حسی، وهمی، فکری) است که تحت استیلای ملکه قدسیه قرار دارند. این قوا، مانند ایادی و انصار، به وصول به مراتب عالی کمک می‌کنند.

متن عربی مرتبط:

فإن القوى الحسية والوهمية والفكرية ليست مانعًا للكمال الحقيقي، بل هي علة معدة لحصوله…

ترجمه: قوای حسی، وهمی و فکری، مانع کمال حقیقی نیستند، بلکه علتی معد برای حصول آن‌اند…

این مفهوم، همانند سپاهی است که تحت فرماندهی حکیمی فرزانه، به فتح قله‌های کمال می‌رسد. قرآن کریم نیز بر این نکته تأکید دارد: وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا (سوره جاثیه، آیه ۱۳: و آنچه در آسمان‌ها و زمین است همه را برای شما مسخر کرد).

درنگ: قوای مادون، تحت استیلای ملکه قدسیه، به تحقق کمال انسان کامل کمک می‌کنند.

جمع‌بندی بخش دهم

این بخش، با تأکید بر نقش قوای مادون، اهمیت سلسله‌مراتب در عرفان نظری را نشان می‌دهد.

بخش یازدهم: نقد برابری مطلق و استثمار در جامعه

علم دینی، برابری مطلق در جامعه را نادرست می‌داند و استثمار و تحقیر را نیز محکوم می‌کند. جامعه سالم، نیازمند مراتب و احترام به حقوق همه افراد است.

متن عربی مرتبط:

فإن التساوي المطلق يؤدي إلى الفوضى، والاستثمار ينافي كرامة الإنسان…

ترجمه: برابری مطلق به هرج‌ومرج می‌انجامد و استثمار با کرامت انسان منافات دارد…

این نقد، همانند باغی است که در آن هر درخت به اندازه خود رشد می‌کند، نه آنکه همه به یک اندازه کوتاه شوند. قرآن کریم نیز بر این نکته تأکید دارد: وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ (سوره زخرف، آیه ۳۲: و برخی را بر برخی دیگر به درجاتی برتری دادیم).

درنگ: جامعه سالم، نیازمند مراتب و احترام به حقوق همه افراد است، بدون استثمار یا برابری مطلق.

جمع‌بندی بخش یازدهم

این بخش، با نقد برابری مطلق و استثمار، بر اهمیت نظم و مراتب در جامعه تأکید کرده و راه را برای اصلاح اجتماعی هموار می‌سازد.

بخش دوازدهم: اهمیت تعاون و شغل‌های رسمی

جامعه سالم، نیازمند شغل‌های رسمی و تعاون است تا از فساد و جرم جلوگیری شود. حذف شغل‌های رسمی و تحقیر آنها، به افزایش مفاسد منجر می‌شود.

متن عربی مرتبط:

فإن المجتمع الصحيح يحتاج إلى التعاون والمهن الرسمية لمنع الفساد…

ترجمه: جامعه سالم، به تعاون و شغل‌های رسمی نیاز دارد تا از فساد جلوگیری شود…

این مفهوم، همانند جویباری است که با همکاری همه، به سوی آبادانی جاری می‌شود. قرآن کریم نیز بر این نکته تأکید دارد: تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى (سوره مائده، آیه ۲: در نیکی و تقوا با یکدیگر همکاری کنید).

درنگ: تعاون و شغل‌های رسمی، کلید سلامت جامعه و جلوگیری از فساد است.

جمع‌بندی بخش دوازدهم

این بخش، با تأکید بر تعاون و شغل‌های رسمی، راهکارهایی برای اصلاح جامعه ارائه می‌دهد.

جمع‌بندی نهایی

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای عرفانی، به تبیین و نقد بخش‌هایی از تمهید القواعد پرداخته و با زبانی روشن و متین، مفاهیم عرفانی را به خواننده عرضه کرده است. نقد تقسیم‌بندی‌های خیالی عوالم، تأکید بر سندیت، تبیین مقام انسان کامل و رفع منافات میان اطلاق و جامعیت، نشان‌دهنده عمق نظریه وحدت وجود است. همچنین، نقد ادراک جسمانی، تأکید بر شعور ذاتی موجودات و اهمیت تعاون در جامعه، پیوند عمیقی میان عرفان نظری و عملی را آشکار می‌سازد. این متن، همانند دریایی است که گوهرهای معرفت را در خود جای داده و خواننده را به سوی ساحل حقیقت هدایت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی