در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تمهید القواعد 198

متن درس





تحلیل و تبیین تمهید القواعد: بررسی عقل و عشق در عرفان نظری

تحلیل و تبیین تمهید القواعد: بررسی عقل و عشق در عرفان نظری

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۹۸)

دیباچه

کتاب شریف تمهید القواعد، تألیف حکیم و عارف برجسته قرن هشتم و نهم هجری، صائن‌الدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، از آثار گران‌سنگ عرفان نظری است که به مسائل عمیق وجودشناسی، معرفت‌شناسی و انسان‌شناسی می‌پردازد. این اثر، با نگاهی ژرف به حقیقت انسان و نسبت آن با عقل و عشق، دریچه‌ای به سوی فهم مقامات متعالی وجودی می‌گشاید. در این بخش، که برگرفته از گفتارهای جلسه صد و نود و هشتم است، به بررسی شبهه‌ای در باب محدودیت عقل در ادراک حقایق متعالی پرداخته می‌شود. این شبهه، که در فصل پنجاهم کتاب مطرح شده و در فصل پنجاه و هشتم پاسخ داده شده، به تبیین رابطه عقل و عشق و نقش آن‌ها در ساحت وجود انسانی اختصاص دارد. نوشتار حاضر، با نگاهی جامع و دقیق، این مباحث را در قالبی علمی و منسجم ارائه می‌دهد تا خواننده را به سوی فهمی عمیق‌تر از این حقایق رهنمون سازد.

بخش نخست: حقیقت انسان و جامعیت وجودی

انسان، به مثابه آیینه تمام‌نمای اسماء و صفات الهی، موجودی است که حقیقتش فراتر از عقل و عقلانیت محض قرار دارد. گرچه قلب، مغز، دل و اندیشه از عقل خالی نیستند، اما انسان به عقل و عقلانیت محدود نمی‌شود. این جامعیت وجودی، انسان را از موجودات صرفاً عقلی، مانند ملائکه، متمایز می‌سازد. قرآن کریم در این باره می‌فرماید:

إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً

«من در زمین خلیفه‌ای قرار می‌دهم» (سوره بقره، آیه ۳۰). این آیه، به روشنی بر مقام خلافت انسان و سعه وجودی او دلالت دارد که تمامی مراتب کمال را در بر می‌گیرد.

درنگ: انسان، به دلیل مقام جمعی، مظهر تمامی کمالات الهی است و عقل، تنها یکی از ظهورات وجودی اوست که در کنار عشق، رویت و وصول، حقیقت او را شکل می‌دهد.

عدم انحصار انسان در عقلانیت

انسان، موجودی است که در مراتب وجودی‌اش، از عقل فراتر می‌رود و به سوی عشق، رویت، وصول و فنا عروج می‌کند. این مراتب متعالی، بدون فقدان عقل ظهور می‌یابند، چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید:

وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي

«و از روح خود در او دمیدم» (سوره حجر، آیه ۲۹). این نفخه الهی، انسان را به موجودی بدل می‌سازد که هم عقل دارد و هم توانایی عروج به مراتب عشق و فنا را. عشق و وصول، مراتب متعالی وجود انسانی‌اند، اما این متعالی بودن به معنای نفی عقل نیست، بلکه عقل در این مراتب، در سایه ظهور عشق قرار می‌گیرد.

نقد تصور عقل به عنوان خادم

تصور عقل به عنوان خادمی در خدمت عرفا یا موجودی فروکاسته، دیدگاهی ناصواب است. عقل، یکی از ظهورات کلیدی حقیقت انسانی است که در کنار عشق، از کمالات وجودی به شمار می‌رود. قرآن کریم بر نقش عقل تأکید کرده و می‌فرماید:

إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ

«در این، نشانه‌هایی است برای قومی که تعقل می‌کنند» (سوره روم، آیه ۲۴). این آیه، بر جایگاه والای عقل در فهم حقایق الهی تأکید دارد و هرگونه تقلیل عقل به سطحی نازل را نفی می‌کند.

بخش دوم: رابطه عقل و عشق در ساحت وجود

عقل و عشق، دو قوه بنیادین در وجود انسانی‌اند که نه در طول یکدیگر، بلکه به صورت عرضی (سَعی) در کنار هم ظهور می‌یابند، مانند سمع و بصر که هر یک در جایگاه خود عمل می‌کنند. قرآن کریم در این باره می‌فرماید:

نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ

«نوری بر فراز نور؛ خدا هر که را بخواهد به نور خود هدایت می‌کند» (سوره نور، آیه ۳۵). این آیه، به وحدت وجودی عقل و عشق اشاره دارد که هر یک، نوری از انوار الهی‌اند.

درنگ: عقل و عشق، مانند چشم و گوش، در کنار یکدیگر عمل می‌کنند و هیچ‌یک مانع ظهور دیگری نیست. این دو، ظهورات نفس انسانی‌اند که در مراتب مختلف، با غلبه یکی بر دیگری، به تکامل انسان یاری می‌رسانند.

غلبه عقل یا عشق در افراد

در برخی افراد، عقل بر عشق غلبه دارد و در برخی دیگر، عشق بر عقل. این تفاوت، به شرایط وجودی و تهذیب نفس افراد بستگی دارد. قرآن کریم می‌فرماید:

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَٰنُ وُدًّا

«کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند، خداوند رحمان برایشان محبت قرار می‌دهد» (سوره مریم، آیه ۹۶). این محبت، که از مراتب عشق است، در کنار عقل، به تکامل وجودی انسان کمک می‌کند.

عقل و عشق: اشرف کمالات هستی

عقل و عشق، از اشرف ظهورات و کمالات هستی‌اند و هیچ‌یک خادم یا مخدوم دیگری نیست. عشق، به دلیل قرب بیشتر به حق، ظهور فراوان‌تری دارد، اما عقل نیز در مراتب نازل و متوسط، از ظهور قوی‌تری برخوردار است. قرآن کریم می‌فرماید:

وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ

«و جز صاحبان خرد متذکر نمی‌شوند» (سوره آل‌عمران، آیه ۷). این آیه، بر نقش عقل در تذکر و فهم حقایق تأکید دارد، در حالی که عشق، با قرب به حق، انسان را به وصول می‌رساند.

عدم تقابل عقل و عشق

عقل و عشق، مانع‌الجمع نیستند. در مراتب متعالی، عشق فاقد عقل نیست، گرچه ظهور عقل ممکن است کاهش یابد. این رابطه، به مثابه نور شمع در برابر خورشید است که گرچه دیده نمی‌شود، اما حضور دارد. قرآن کریم می‌فرماید:

يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ

«حکمت را به هر که بخواهد عطا می‌کند» (سوره بقره، آیه ۲۶۹). این حکمت، که از عقل سرچشمه می‌گیرد، در کنار عشق، به تکامل انسان یاری می‌رساند.

بخش سوم: مغز و قلب، مجاری حقیقت انسانی

مغز و قلب، به مثابه دو مجرای اعدادی، حقیقت انسانی را متجلی می‌سازند. مغز، جایگاه ادراک و مدیریت دور است، و قلب، محل حب، بغض و اراده، که به مدیریت عمود می‌پردازد. قرآن کریم می‌فرماید:

أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا

«آیا در زمین سیر نکردند تا قلب‌هایی داشته باشند که با آن تعقل کنند؟» (سوره حج، آیه ۴۶). این آیه، بر نقش قلب در تعقل و ادراک تأکید دارد و نشان می‌دهد که مغز و قلب، هر دو در خدمت حقیقت انسانی‌اند.

درنگ: مغز و قلب، دو مجرای مکمل‌اند که ادراک و اراده را در وجود انسان متحد می‌سازند. مغز، با عقلانیت دور، و قلب، با عشق و اراده عمود، حقیقت انسانی را به کمال می‌رسانند.

عقل و عشق در مراتب متعالی

در مراتب عالی، عقل همچنان حضور دارد، اما ظهور آن تحت‌الشعاع عشق قرار می‌گیرد. عشق، به دلیل قرب بیشتر به حق، در این مراتب غلبه می‌یابد. قرآن کریم می‌فرماید:

نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ

«نوری بر فراز نور» (سوره نور، آیه ۳۵). این نور متعالی، که عشق در آن غالب است، عقل را در خود حفظ می‌کند، اما ظهور آن را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.

بخش چهارم: ادراکات انسانی و مراتب وجود

ادراکات انسانی، شامل مراتب حسی، عقلی و عشقی است که همگی ظهورات نفس انسانی‌اند. این ادراکات، در عوالم مختلف ظهور می‌یابند و هیچ‌یک مانع دیگری نیست. قرآن کریم می‌فرماید:

وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي

«و از روح خود در او دمیدم» (سوره حجر، آیه ۲۹). این نفخه الهی، انسان را به موجودی بدل می‌سازد که تمامی مراتب ادراکی را در بر می‌گیرد.

درنگ: ادراکات حسی، عقلی و عشقی، همگی ظهورات نفس انسانی‌اند که در عوالم مختلف، به تکامل وجودی انسان یاری می‌رسانند. این مراتب، در وحدت وجودی انسان متجلی می‌شوند.

عقل فراتر از منطق صوری

عقل، محدود به منطق صوری و مقدمات ابن‌سینایی نیست، بلکه تا مراتب متعالی، شامل ادراک معانی و حقایق کلی، پیش می‌رود. قرآن کریم می‌فرماید:

إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ

«در این، نشانه‌هایی است برای قومی که تفکر می‌کنند» (سوره روم، آیه ۲۱). این آیه، بر سعه عقل در ادراک حقایق متعالی تأکید دارد.

نقد تصور عقل به عنوان منطق محض

تصور عقل به عنوان منطق صوری، مرتبه‌ای نازل از عقل است. عقل حقیقی، قوه‌ای است که معانی و حقایق کلی را ادراک می‌کند. قرآن کریم می‌فرماید:

وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ

«و جز صاحبان خرد متذکر نمی‌شوند» (سوره آل‌عمران، آیه ۷). این آیه، بر ضرورت بازتعریف عقل در عرفان تأکید دارد.

بخش پنجم: پاسخ به شبهه محدودیت عقل

شبهه مطرح‌شده در فصل پنجاهم کتاب تمهید القواعد چنین است:

وَلَا نُسَلِّمُ أَنَّ الْعَقْلَ لَا يُدْرِكُ كُلَّ مَا يُدْرَكُ فِي الطَّوْرِ الَّذِي هُوَ فَوْقَ الْعَقْلِ

«قبول نداریم که عقل، آنچه را در طوری که فوق عقل است ادراک می‌شود، ادراک نمی‌کند.»

در پاسخ به این شبهه، که در فصل پنجاه و هشتم تبیین شده، تأکید می‌شود که عقل، برخی مراتب عشق را ادراک می‌کند، اما نه همه آن‌ها. در مراتب متعالی، عشق، به عنوان قوه الهی، غلبه می‌یابد، اما عقل همچنان حضور دارد. قرآن کریم می‌فرماید:

نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ

«نوری بر فراز نور» (سوره نور، آیه ۳۵). این آیه، بر نقش عشق به عنوان قوه‌ای متعالی تأکید دارد که عقل را در بر می‌گیرد.

درنگ: عقل، برخی مراتب عشق را ادراک می‌کند، اما در مراتب متعالی، قوه الهی (عشق) غلبه دارد و ظهور عقل کاهش می‌یابد، گرچه عقل همچنان حضور دارد.

عقل و قوه الهی

در مراتب متعالی، ادراک به قوه الهی وابسته است که اشرف از عقل است. قرآن کریم می‌فرماید:

يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ

«خدا هر که را بخواهد به نور خود هدایت می‌کند» (سوره نور، آیه ۳۵). این قوه الهی، که در عشق متجلی می‌شود، انسان را به وصول به حقایق متعالی رهنمون می‌سازد.

عقل و ادراک معانی کلی

عقل، قوه‌ای است که معانی و حقایق کلی را ادراک می‌کند و فراتر از منطق صوری است. قرآن کریم می‌فرماید:

إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ

«در این، نشانه‌هایی است برای قومی که تعقل می‌کنند» (سوره روم، آیه ۲۴). این آیه، بر سعه عقل در ادراک حقایق تأکید دارد.

بخش ششم: نقش قوای انسانی در مراتب متعالی

حافظه، وهم و خیال، در خدمت عقل فکری‌اند، اما در مراتب متعالی، مطیع قوه الهی (عشق) می‌شوند. متن کتاب تمهید القواعد در این باره می‌فرماید:

وَعَلَى أَنَّ الْحَافِظَةَ وَالْمُتَوَهِّمَةَ وَالْمُتَخَيِّلَةَ قَدْ لَا يُطِيعُ عَقْلَ الْفِكْرِيِّ

«و بر این اساس، حافظه، وهم و خیال، گاه مطیع عقل فکری نیستند.»

در مراتب عالی، این قوا خادم قوه الهی می‌شوند و عقل فکری، تحت تأثیر عشق قرار می‌گیرد. قرآن کریم می‌فرماید:

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَٰنُ وُدًّا

«کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند، خداوند رحمان برایشان محبت قرار می‌دهد» (سوره مریم، آیه ۹۶).

عقل و تعبیر ادراکات عشقی

عقل، با کمک قوای حافظه، وهم و خیال، قادر به تعبیر برخی ادراکات عشقی است، اما در مراتب متعالی، این تعبیر محدود می‌شود. قرآن کریم می‌فرماید:

وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا

«و به شما از علم جز اندکی داده نشده است» (سوره اسراء، آیه ۸۵). این آیه، بر محدودیت عقل در برابر قوه الهی تأکید دارد.

بخش هفتم: انسان کامل و مقام جمعی

انسان کامل، مظهر تمامی عوالم و کمالات است و فراتر از عقل و عشق، مقام جمعی دارد. قرآن کریم می‌فرماید:

إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً

«من در زمین خلیفه‌ای قرار می‌دهم» (سوره بقره، آیه ۳۰). این آیه، بر جامعیت انسان کامل تأکید دارد که تمامی حقایق را در خود جمع می‌کند.

درنگ: انسان کامل، مظهر وحدت عقل، عشق، شرعیت، طریقت و حقیقت است. در او، عقل کل با عشق متحد می‌شود و ظهور عشق، عقل را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد، اما عقل همچنان حضور دارد.

عقل کل و عشق در انسان کامل

در انسان کامل، عقل کل با عشق متحد است و ظهور عشق، عقل را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد، اما عقل همچنان حضور دارد. قرآن کریم می‌فرماید:

وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَىٰ

«و او را در نزولی دیگر دید» (سوره نجم، آیه ۱۳). این آیه، بر عروج انسان کامل به مراتب متعالی اشاره دارد که در آن، عشق غالب است.

نقد دیوانگی به معنای بی‌عقلی

دیوانگی در عرفان، به معنای بی‌عقلی نیست، بلکه به بیگانگی از غیر حق اشاره دارد. عشق حقیقی، فاقد عقل نیست، بلکه ظهور عقل را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. قرآن کریم می‌فرماید:

وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَىٰ فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ

«و از هوای نفس پیروی نکن که تو را از راه خدا گمراه می‌کند» (سوره ص، آیه ۲۶). این آیه، بر ضرورت تمایز عشق حقیقی از هوی تأکید دارد.

بخش هشتم: وحدت شرعیت، طریقت و حقیقت

شرعیت، طریقت و حقیقت، در انسان کامل متحدند و جدایی آن‌ها، به انحراف می‌انجامد. قرآن کریم می‌فرماید:

قُلْ هَٰذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَىٰ بَصِيرَةٍ

«بگو این راه من است که با بصیرت به سوی خدا دعوت می‌کنم» (سوره یوسف، آیه ۱۰۸). این آیه، بر وحدت معرفتی در دین و عرفان تأکید دارد.

درنگ: شرعیت، طریقت و حقیقت، در انسان کامل به وحدت می‌رسند و عرفان حقیقی، در هماهنگی با عقل و شرع است.

جمع‌بندی

این بخش از تمهید القواعد، به تبیین رابطه عقل و عشق در ساحت وجود انسانی می‌پردازد. عقل و عشق، دو قوه بنیادین‌اند که به صورت عرضی در کنار یکدیگر عمل می‌کنند و هیچ‌یک مانع دیگری نیست. عقل، فراتر از منطق صوری، معانی و حقایق کلی را ادراک می‌کند، اما در مراتب متعالی، ظهور آن تحت‌الشعاع قوه الهی (عشق) قرار می‌گیرد. انسان کامل، مظهر وحدت تمامی کمالات، از جمله عقل، عشق، شرعیت، طریقت و حقیقت است. این وحدت، انسان را به خلافت الهی می‌رساند، چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید:

إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً

«من در زمین خلیفه‌ای قرار می‌دهم» (سوره بقره، آیه ۳۰). این نوشتار، با تکیه بر آیات قرآن کریم و تحلیل‌های عرفانی، عمق معرفت‌شناختی این اثر را نمایان می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی