متن درس
تحلیل و تبیین تمهید القواعد: گفتار در عرفان نظری (جلسه دویست و سوم)
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۲۰۳)
دیباچه
کتاب «تمهید القواعد»، تألیف صائنالدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، حکیم و عارف برجسته قرن هشتم و نهم هجری، اثری گرانسنگ در عرفان نظری است که به بررسی عمیق مسائل وجودشناسی، معرفتشناسی و انسانشناسی عرفانی میپردازد. این اثر، با تکیه بر مبانی عرفان شیعی، راهی به سوی فهم حقایق متعالی گشوده و در عین حال، با نقد شبهات و تبیین شروط سلوک، جایگاه ویژهای در میان متون عرفانی دارد. گفتار حاضر، به تحلیل و تبیین مباحث مطرحشده در جلسه دویست و سوم از شرح این کتاب اختصاص دارد که به تکمیل مباحث فصل پنجاه و نهم و پاسخ به شبهات فصل پنجاهم میپردازد. این نوشتار، با زبانی فصیح و متین، به بازنمایی محتوای اصلی با رویکردی علمی پرداخته و با بهرهگیری از تمثیلات و اشارات معنوی، مفاهیم پیچیده عرفانی را برای خوانندگان روشن میسازد.
بخش یکم: دوام مراقبه و تعدیل قوای نفسانی
دوام مراقبه، به مثابه جویباری زلال که پیوسته در بستر نفس جاری است، با رعایت شروط و خصوصیات معتبر، به تعدیل قوای نفسانی و ارتقای معنوی انسان میانجامد. متن اصلی «تمهید القواعد» در این باره چنین میفرماید:
إنما يقهرها على المتابعة، وتقيد إنجذابها نحو المادة
ترجمه: «همانا دوام مراقبه، قوای نفسانی را بر اطاعت و متابعت وامیدارد و جذب آنها به سوی ماده را مقید میسازد.»
این عبارت، بر نقش محوری مراقبه در مهار قوای نفسانی و هدایت آنها به سوی کمالات ربوبی تأکید دارد. مراقبه، چونان نگهبانی هوشیار، نفس را از گرایش به مادیت بازمیدارد و آن را به سوی نور معرفت رهنمون میشود. این مفهوم با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد:
وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَىٰ
«و اما کسی که از مقام پروردگارش ترسید و نفس را از هوی بازداشت» (سوره نازعات، آیه ۴۰).
تبیین و تحلیل
مراقبه مستمر، با التزام به شروطی چون اخلاص و تمرکز، قوای نفسانی را از گرایش به امور مادی بازمیدارد و به مثابه کلیدی است که قفلهای نفس را میگشاید. این فرایند، انسان را به سوی تعادل و کمال رهنمون میسازد، چنانکه نفس، چونان پرندهای رها از قفس، به سوی آسمان معرفت پرواز میکند.
بخش دوم: نقد اشکال عبارتی در فصل پنجاه و نهم
فصل پنجاه و نهم «تمهید القواعد»، هرچند در محتوا از صحت برخوردار است، در عبارت شارح دچار اشکالی است که به تصحیح نیاز دارد. متن اصلی چنین میفرماید:
إنما يقهرها على المتابعة، وتقيد إنجذابها نحو المادة
ترجمه: «همانا دوام مراقبه، قوای نفسانی را بر اطاعت وامیدارد و جذب آنها به سوی ماده را مقید میسازد.»
اما شارح، به اشتباه، قوه قدسیه را مقهور دانسته و عبارت را به این صورت آورده است:
إنما يقهر القوة القدسیة على المتابعة
این خطا، با مقصود متن اصلی ناسازگار است، زیرا قوه قدسیه قاهر است و قوای نفسانی را مقهور میسازد، نه برعکس. تصحیح عبارت شارح، به این صورت پیشنهاد میشود:
إنما يقهرها على المتابعة
ترجمه: «همانا قوای نفسانی را بر اطاعت وامیدارد.»
تبیین و تحلیل
این اشکال عبارتی، چونان غباری بر آیینه متن اصلی، فهم صحیح را مختل میکند. تصحیح آن، به مثابه صیقل دادن این آیینه، حقیقت را آشکار میسازد. این نکته، بر اهمیت دقت در نسخهشناسی متون عرفانی تأکید دارد، چنانکه قرآن کریم میفرماید:
وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ
«و جز صاحبان خرد متذکر نمیشوند» (سوره آلعمران، آیه ۷).
بخش سوم: نقد شبهه جنون در عرفان
در فصل پنجاهم «تمهید القواعد»، شبههای مطرح شده که عرفان را به جنون و مالیخولیا منتسب میکند. متن اصلی این شبهه را رد کرده و مطرحکننده آن را خود مالیخولیایی میداند:
فمن جعل المعارف من الخیالات الفاسدة فمن الأولی أن یعد من زمره المجانین وأصحاب المالیخولیا
ترجمه: «کسی که معارف را از خیالات فاسده بداند، سزاوارتر است که در زمره مجانین و اصحاب مالیخولیا شمرده شود.»
این پاسخ، بر بطلان شبهه تأکید دارد و نشان میدهد که عرفان حقیقی، چونان نوری درخشان، با جنون و انحراف منافات دارد. این مفهوم با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد:
وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَىٰ فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ
«و از هوای نفس پیروی نکن که تو را از راه خدا گمراه میکند» (سوره ص، آیه ۲۶).
تبیین و تحلیل
این شبهه، چونان سایهای تاریک بر آفتاب عرفان، از جهل به حقیقت آن ناشی میشود. عرفان، چونان راهی است که سالک را به قلههای معرفت میرساند، نه به پرتگاه جنون. پاسخ به این شبهه، بر ضرورت فهم دقیق و عمیق عرفان تأکید دارد.
بخش چهارم: شروط و خصوصیات سلوک عرفانی
سلوک عرفانی، چونان سفری به سوی بیکران، نیازمند رعایت شروط و خصوصیاتی است که در «تمهید القواعد» به تفصیل بررسی شدهاند. این شروط شامل قابلیت سالک، فاعلیت استاد، و کنترل مداخل و مخارج نفس است. متن اصلی چنین میفرماید:
فطام النفس عن المألوفات وترک مقتضیات القوى الجسمانیة ثم قهرها على المتابعة والمطابعة للقوة القدسیة
ترجمه: «بازداشتن نفس از مألوفات، ترک مقتضیات قوای جسمانی، سپس واداشتن آنها به متابعت و اطاعت از قوه قدسیه.»
این شروط، چونان ستونهای بنایی عظیم، سلوک را استوار میسازند. این مفهوم با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد:
وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ
«و از خدا پروا کنید که خدا به شما میآموزد» (سوره بقره، آیه ۲۸۲).
تبیین و تحلیل
شروط سلوک، چونان نقشهای برای سفری روحانی، مسیر سالک را روشن میسازند. این شروط، با مهار قوای نفسانی و هدایت آنها به سوی خیر، سالک را به مقصد کمال میرسانند.
بخش پنجم: نقد جهر و صوت در سلوک
جهر و صوت، به عنوان شروط سلوک، در عرفان غیر معتبر دانسته شده و ذکر خفی، چونان نسیمی آرام، بر آنها ترجیح دارد. متن اصلی چنین میفرماید:
وجهر وصوت لیسا من شروط السلوک وغیر معتبرین، وما هو إلا الذکر الخفي دون الجهر
ترجمه: «جهر و صوت از شروط سلوک نیستند و غیر معتبرند، و آنچه معتبر است، ذکر خفی است، نه جهر.»
این دیدگاه، بر تمرکز درونی و تهذیب نفس تأکید دارد و با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد:
وَاذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ
«و پروردگارت را در دل خود با تضرع و ترس، و به آهستگی یاد کن» (سوره اعراف، آیه ۲۰۵).
تبیین و تحلیل
ذکر خفی، چونان چشمهای در دل کوه، به آرامی در نفس جاری میشود و آن را از آلودگیهای ظاهری پاک میسازد. این تأکید بر باطن، عرفان را از اعمال ظاهری متمایز میکند.
بخش ششم: نقد استنادات نادرست
برخی شارحان، با استناد به آیات و روایات، جهر و صوت را رد کردهاند، اما این استنادات به دلیل عدم انطباق با اصول عرفانی، بیاساس دانسته شدهاند. به عنوان نمونه، حدیثی از معصومین علیهمالسلام نقل شده است:
«أفضل الذکر الخفي»
ترجمه: «برترین ذکر، ذکر خفی است.»
این حدیث، بر ارجحیت ذکر خفی تأکید دارد و با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد:
فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ مِمَّ خُلِقَ
«پس انسان بنگرد که از چه آفریده شده است» (سوره طارق، آیه ۵).
تبیین و تحلیل
استنادات نادرست، چونان شاخههای بیریشه، نمیتوانند حقیقت عرفان را پشتیبانی کنند. این نقد، بر ضرورت استناد دقیق و معتبر در مباحث عرفانی تأکید دارد.
بخش هفتم: تضاد فکری و سیاسی در عرفان
برخی جریانهای فکری، با سماع و اعمال دراویش مخالفت کرده و آن را خلاف عرفان میدانند، در حالی که برخی دیگر، چونان مولوی، به سماع گرایش دارند. این تضاد، ناشی از تفاوت در برداشتهای عرفانی است. این مفهوم با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد:
وَكَذَٰلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا
«و اینگونه شما را امتی میانه قرار دادیم» (سوره بقره، آیه ۱۴۳).
تبیین و تحلیل
این تضاد، چونان دو سوی یک رود، نشاندهنده تنوع در فهم عرفان است. یافتن مسیر میانه، به مثابه پلی است که این دو ساحل را به هم متصل میکند.
بخش هشتم: اتباع از قرآن کریم و معصومین در عرفان
عرفان حقیقی، چونان درختی تناور، ریشه در قرآن کریم و کلام معصومین علیهمالسلام دارد. سایرین یا تابع این حقیقتاند یا در گمراهی. این مفهوم با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ
«ای مؤمنان! از خدا پروا کنید و با راستان باشید» (سوره توبه، آیه ۱۱۹).
تبیین و تحلیل
قرآن کریم و معصومین، چونان چراغهای هدایت، مسیر عرفان را روشن میسازند. التزام به کلام آنها، نه از باب تعبد، بلکه به مثابه بهرهگیری از تخصص الهی است.
بخش نهم: تمایز تعبد و تخصص در عرفان
در عرفان، برخلاف فروع فقهی، التزام به کلام معصومین از منظر تخصصی است، نه تعبدی. این مفهوم با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد:
قُلْ هَٰذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَىٰ بَصِيرَةٍ
«بگو این راه من است که با بصیرت به سوی خدا دعوت میکنم» (سوره یوسف، آیه ۱۰۸).
تبیین و تحلیل
عرفان، چونان علمی دقیق، از سالک میطلبد که با بصیرت به کلام معصومین بنگرد، نه با انقیاد کورکورانه. این دیدگاه، عرفان را از فروع فقهی متمایز میسازد.
بخش دهم: نقش اصعاف قوا در سلوک
اصعاف قوای نفسانی، به معنای به کار گرفتن آنها در مسیر خیر، به قهر و متابعت آنها منجر میشود. متن اصلی چنین میفرماید:
إصعاف مقتضیات القوى یقهرها على المتابعة
ترجمه: «به کار گرفتن مقتضیات قوای نفسانی، آنها را بر اطاعت وامیدارد.»
این مفهوم با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد:
وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ
«و جن و انس را جز برای عبادت نیافریدم» (سوره ذاریات، آیه ۵۱).
تبیین و تحلیل
اصعاف قوا، چونان به کار گرفتن اسبی سرکش در مسیری نیکو، قوای نفسانی را از سرکشی بازمیدارد و آنها را در خدمت قوه قدسیه قرار میدهد.
بخش یازدهم: اعتدال مزاج و کمالات عقلانی
معارف عقلانی و علوم یقینی، در انسانی با مزاج معتدل و عاری از رذائل طبیعی، محقق میشوند. متن اصلی چنین میفرماید:
المعتدل المزاج الذي لم یستول علیه الرذائل الطبیعیة
ترجمه: «معتدلالمزاج کسی است که رذائل طبیعی بر او استیلا نیافتهاند.»
این مفهوم با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد:
إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي
«نفس، قطعاً به بدی فرمان میدهد، مگر آنکه پروردگارم رحم کند» (سوره یوسف، آیه ۵۳).
تبیین و تحلیل
اعتدال مزاج، چونان زمینی حاصلخیز، بستر تحقق کمالات عقلانی است. انسانی که از رذائل رها شده، چونان نهالی است که در این زمین به بار مینشیند.
بخش دوازدهم: نقد انکار معارف عقلانی
انکار معارف عقلانی و علوم یقینی به عنوان خیالات فاسده، نشانه جهل و انکار ضروریات عقل است. متن اصلی چنین میفرماید:
فمن جعل المعارف من الخیالات الفاسدة فهو منکر العلوم الضروریة
ترجمه: «کسی که معارف را از خیالات فاسده بداند، منکر علوم ضروری است.»
این مفهوم با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد:
يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ
«خدا هر که را بخواهد به نور خود هدایت میکند» (سوره نور، آیه ۳۵).
تبیین و تحلیل
انکار معارف عقلانی، چونان بستن چشم بر خورشید، انسان را در تاریکی جهل فرو میبرد. این نقد، بر ارزش بیبدیل معارف عقلانی تأکید دارد.
بخش سیزدهم: نقد ادبیات غیرمنصفانه
استفاده از ادبیات غیرمنصفانه، چونان «مالیخولیا» و «مجنون»، در پاسخ به شبهات، نادرست و غیرعالمانه است. پاسخ به شبهات باید با انصاف و جوانمردی باشد. این مفهوم با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد:
وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ
«و با نیکوتر [روش] با آنها مجادله کن» (سوره نحل، آیه ۱۲۵).
تبیین و تحلیل
ادبیات غیرمنصفانه، چونان تیری زهرآگین، به جای روشنگری، دلها را تاریک میکند. مناظره عالمانه، چونان نسیمی خنک، حقیقت را با لطافت آشکار میسازد.
بخش چهاردهم: تمایز فلسفه، حکمت و عرفان
فلسفه، حکمت و عرفان، سه حوزه متمایزند که نباید با یکدیگر خلط شوند. فلسفه، حتی بدون تطهیر ممکن است؛ حکمت، نیازمند تطهیر است؛ و عرفان، خاص اولیای الهی است. این مفهوم با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد:
وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ
«و بهراستی به لقمان حکمت عطا کردیم» (سوره لقمان، آیه ۱۲).
تبیین و تحلیل
فلسفه، چونان نقشهای منطقی، عقل را به سوی حقیقت هدایت میکند؛ حکمت، چونان آیینهای صیقلیافته، حقیقت را با تطهیر بازمیتاباند؛ و عرفان، چونان پروازی به سوی معبود، خاص اولیای الهی است.
جمعبندی
گفتار حاضر، به تبیین و تحلیل مباحث جلسه دویست و سوم از شرح «تمهید القواعد» پرداخت. دوام مراقبه، با رعایت شروط معتبر، قوای نفسانی را مقهور قوه قدسیه کرده و به ارتقای معنوی میانجامد. اشکال عبارتی شارح در فصل پنجاه و نهم، نیازمند تصحیح است تا با متن اصلی همخوانی یابد. شبهه جنون در عرفان، به دلیل عدم فهم صحیح، رد شده و معارف عقلانی و علوم یقینی، یا خود کمالاند یا معد کمال. جهر و صوت، در سلوک غیر معتبر بوده و ذکر خفی ارجحیت دارد. تمایز فلسفه، حکمت و عرفان، از نکات کلیدی این گفتار است که بر ضرورت تطهیر در حکمت و ریاضت در عرفان تأکید دارد. این تحلیل، با استناد به آیات قرآن کریم، بر اهمیت رعایت اصول فنی و اخلاق علمی در سلوک عرفانی تأکید میورزد.