متن درس
تحلیل و تبیین عرفان نظری در تمهید القواعد (شماره 221)
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۲۲۱)
دیباچه
کتاب «تمهید القواعد»، اثری سترگ از صائنالدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، حکیم و عارف برجسته قرون هشتم و نهم هجری، دریچهای است به سوی ژرفای عرفان نظری که با پیوندی استوار میان شریعت، عقل و شهود، راه سلوک معنوی را روشن میسازد. این اثر، چونان آیینهای، حقیقت وجود و مسیر رهایی انسان را بازتاب میدهد. بخش شماره ۲۲۱ این کتاب، که در این نوشتار بررسی و بازنویسی شده، به تبیین مفاهیم بنیادین سلوک عرفانی، از جمله انطلاق از عقود و اطلاق از قیود، و جایگاه مراقبه در این مسیر میپردازد. این بخش، با نگاهی عمیق به تفاوت عرفان معنوی و اخلاق کلامی، راهی نو به سوی کمال انسانی میگشاید. نوشتار پیشرو، با حفظ امانت به محتوای اصلی، این مفاهیم را با زبانی روشن و وزین برای مخاطبان فرهیخته بازگو میکند.
بخش یکم: تبیین استحصال انطلاق و رفع استبعاد
مفهوم انطلاق و اطلاق
در عرفان نظری، انطلاق به معنای رهایی از گرههای مادی و نفسانی، و اطلاق به مفهوم گشوده شدن از قیود اخلاقی و محدودیتهای ظاهری است. این دو مفهوم، چونان دو بال، سالک را به سوی آزادی حقیقی رهنمون میشوند. متن اصلی چنین بیان میدارد:
اقول هذه اشاره الى دفع الاستبعاد الذى يستشكلوه فى طريق استحصال الانطلاق عن العقود
ترجمه: «میگویم این اشارهای است به رفع اشکالی که در مسیر استحصال رهایی از گرهها مطرح میکنند.»
این عبارت، به رفع شبههای میپردازد که چگونه سالک میتواند از عقود منفصل (گرههای مادی و دنیوی) و متصل (گرههای نفسانی) رها شود. انطلاق، چونان گسستن زنجیرهای اسارت نفس است، و اطلاق، گشایش قلب به سوی حقیقت بیکران حق تعالی. این دیدگاه با آیهای از قرآن کریم همخوانی دارد:
وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا
(العنکبوت: ۶۹) «و کسانی که در راه ما کوشیدند، به یقین آنها را به راههای خود هدایت میکنیم.»
انطلاق و اطلاق، سالک را از قیود ظاهری و باطنی آزاد میسازد تا قلبش ظرف فیض الهی گردد.
سه اصل بنیادین سلوک
سلوک عرفانی بر سه رکن استوار است: قابلیت قابل، فاعلیت فاعل، و مداخل و مخارج انسانی. قابلیت قابل، استعداد نفس برای دریافت فیض الهی است؛ فاعلیت فاعل، به نقش حق تعالی بهعنوان مبدأ فیاض اشاره دارد؛ و مداخل و مخارج، تأثیرات محیطی و نفسانی بر سالک را شامل میشود. این سه اصل، چونان سه ستون، بنای سلوک را استوار میسازند. این چارچوب با آیهای از قرآن کریم همراستاست:
نُورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ
(النور: ۳۵) «نور بر نور است، خدا هر که را بخواهد به نور خود هدایت میکند.»
قلب سالک، چونان آیینهای صیقلیافته، نور الهی را منعکس میکند، مشروط بر آنکه از زنگار قیود پاک شود.
بخش دوم: جایگاه مراقبه در سلوک عرفانی
مراحل سلوک: بدایات، ابواب و معاملات
سلوک عرفانی به سه مرحله تقسیم میشود: بدایات، ابواب و معاملات. بدایات، مراحل ابتدایی چون یقظه (بیداری) و توبه است که سالک را از خواب غفلت بیدار میکند. ابواب، مراحل میانی مانند حزن، خوف، خشوع و زهد است که قلب را برای دریافت معارف آماده میسازد. معاملات، مراحل پیشرفتهتر سلوک است که مراقبه در آن جای دارد و به اخلاص و تسلیم منتهی میشود. متن اصلی چنین مینگارد:
فى واقع مراقبت به همان سبکى كه در منازل السائرين داشتيم منزل بيست و دوم مىشود
ترجمه: «در واقع، مراقبت به همان سبکی که در منازل السائرین داشتیم، منزل بیستودوم میشود.»
مراقبه، چونان نگهبانی است که سالک را از غفلت بازمیدارد و او را به سوی اخلاص رهنمون میشود. این مفهوم با آیهای از قرآن کریم همخوانی دارد:
وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ
(الحجر: ۹۹) «و پروردگارت را بپرست تا یقین به تو آید.»
مراقبه و ملاحظه حقیقت مطلقه
مراقبه، ملاحظه حقیقت مطلقه (حق تعالی) در تنوعات تعینات است، بهگونهای که سالک حق را در همه مظاهر، اعم از جمالی و جلالی، مشاهده میکند بدون آنکه از وحدت غافل شود. متن اصلی اینگونه بیان میکند:
دوام المراقبه التى هى عباره الملاحظه حقيقه المطلقه فى تنوعات تعيناتها بحيث لا يغيب عن الواحد
ترجمه: «دوام مراقبه که عبارت است از ملاحظه حقیقت مطلقه در تنوعات تعینات آن، بهگونهای که از واحد غایب نشود.»
مراقبه، چونان چراغی است که مسیر سالک را روشن میسازد تا حق را در همه چهرهها ببیند، از زیبایی جمال تا شکوه جلال. این دیدگاه با آیهای از قرآن کریم همراستاست:
إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ
(الأعراف: ۲۰۱) «به راستی کسانی که تقوا پیشه کردند، چون وسوسهای از شیطان به آنان رسد، متذکر میشوند و ناگهان بینا میگردند.»
بخش سوم: نقد اخلاق کلامی و برتری عرفان معنوی
اخلاق کلامی و قیود آن
اخلاق کلامی، با تأکید بر زینتهای ظاهری و قیود، سالک را در بند محدودیتها نگه میدارد، در حالی که عرفان معنوی به رهایی و گشایش قلب میانجامد. متن اصلی اینگونه نقد میکند:
اخلاق كلامى انسان را كوچك مىكند ادم را مىبندد گره مىزنه
ترجمه: «اخلاق کلامی انسان را کوچک میکند، او را میبندد و گره میزند.»
اخلاق کلامی، چونان زنجیری است که سالک را در ظواهر گرفتار میسازد، در حالی که عرفان معنوی، قلب را به سوی بیکرانی حقیقت میگشاید. این دیدگاه با آیهای از قرآن کریم همخوانی دارد:
قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ
(البقره: ۱۱۱) «بگو اگر راست میگویید دلیل خود را بیاورید.»
رهایی از ریا و تکبر
سالک عارف، به دلیل رهایی از قیود اخلاق کلامی، از آفاتی چون ریا و تکبر مصون میماند، برخلاف زاهد گرفتار در ظواهر. این مفهوم در متن اصلی چنین آمده است:
عار ف ريا اصلا سراغش نمىايد ولى اين مومن زاهد اخلاق كلامى غوغاى رياست در دلش
ترجمه: «عارف از ریا بهکلی دور است، اما مؤمن زاهد گرفتار اخلاق کلامی، در دلش غوغای ریاست برپاست.»
عارف، چونان پرندهای آزاد از قفس قیود، به سوی حقیقت پرواز میکند، در حالی که زاهد در بند ظواهر گرفتار است. این دیدگاه با آیهای از قرآن کریم همراستاست:
وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى
(النازعات: ۴۰) «و اما کسی که از مقام پروردگارش ترسید و نفس را از هوی بازداشت.»
بخش چهارم: فیض مطلق و تجلی واحد
فیض دفعی حق و تدرج قابل
فیض حق، مطلق و دفعی است، اما قوابل به دلیل محدودیتهایشان، آن را بهصورت تدریجی دریافت میکنند. متن اصلی چنین بیان میدارد:
بل الموجود عند التحقيق انى ليس الا تجليا واحدا يظهر له بحسب مراتب قوابل
ترجمه: «بلکه آنچه در تحقیق موجود است، جز یک تجلی واحد نیست که بر اساس مراتب قوابل ظاهر میشود.»
فیض حق، چونان خورشیدی است که بیوقفه نور میافشاند، اما قوابل، مانند ظروفی با گنجایشهای متفاوت، هر یک به قدر استعدادشان از آن بهره میبرند. این مفهوم با آیهای از قرآن کریم همخوانی دارد:
مَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ
(القمر: ۵۰) «فرمان ما جز یکبار نیست، مانند چشم برهم زدن.»
حقیقت قلبیه انسانی
حقیقت قلبیه انسانی، به دلیل سعه و احاطهاش، ظرف جمع بین اسماء الهی (وجوبی) و حقایق کونیه (امکانی) است. متن اصلی اینگونه بیان میکند:
ثم ان الحقيقه القلبيه الانسانيه لسعتها ولتهذيب البحرين جعلت موردا للاحكام الجزئيه والكليه
ترجمه: «سپس حقیقت قلبیه انسانی، به دلیل سعه و تهذیب دو دریا، ظرف احکام جزئی و کلی قرار داده شده است.»
قلب انسان، چونان بحری ژرف است که دو ساحل اسماء الهی و حقایق کونیه را در خود جمع میکند و آیینهای است برای انعکاس همه کمالات. این دیدگاه با آیهای از قرآن کریم همراستاست:
سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ
(فصلت: ۵۳) «به زودی آیات خود را در آفاق و در نفوسشان به آنها نشان خواهیم داد.»
بخش پنجم: رهایی کامل و یقین مطلق
رهایی از علایق و توجه خاص
سالک کامل، از همه علایق، حتی توجه خاص به حق با اسما و صفات جزئی، رها میشود و حقیقت را در وحدت مطلق میبیند. متن اصلی چنین مینگارد:
ويطهر عن سائر علايق بالكليه حتى عن التوجه الى الحق باعتقاد الخاص
ترجمه: «و از همه علایق بهطور کلی پاک میشود، حتی از توجه به حق با اعتقاد خاص.»
سالک کامل، چونان عقابی است که از بند هر قید و تعلق رها شده و در آسمان وحدت پرواز میکند. این مفهوم با آیهای از قرآن کریم همخوانی دارد:
قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ
(الأنعام: ۹۱) «بگو خدا، سپس آنها را در ورطه بازیگوییشان رها کن.»
تجلی احدی و اوصاف حقیقی
در حال رهایی کامل، تجلی حق بهصورت احدی جمع ذاتی ظاهر میشود و سالک اوصاف حقیقی، که اولین آنها علم و یقین است، را دریافت میکند. متن اصلی اینگونه بیان میدارد:
فان ذلك التجلى حينئذ يظهر بحسب احديه الجمع الذاتى
ترجمه: «پس آن تجلی در این هنگام، بر اساس احدیت جمع ذاتی ظاهر میشود.»
این تجلی، چونان نور بیپایانی است که قلب سالک را از یقین و علم لبریز میسازد. این دیدگاه با آیهای از قرآن کریم همراستاست:
نُورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ
(النور: ۳۵) «نور بر نور است، خدا هر که را بخواهد به نور خود هدایت میکند.»
جمعبندی
بخش شماره ۲۲۱ از «تمهید القواعد» صائنالدین ترکه اصفهانی، چونان گوهری درخشان در عرفان نظری، مفاهیم انطلاق و اطلاق را تبیین میکند. این بخش، با تأکید بر مراقبه بهعنوان منزل بیستودوم سلوک، سالک را به سوی رهایی از گرههای مادی و نفسانی و گشایش از قیود اخلاق کلامی هدایت میکند. عرفان معنوی، برخلاف اخلاق کلامی رایج در برخی محافل دینی، سالک را از ریا و تکبر مصون میدارد و به یقین کامل رهنمون میشود. فیض حق، واحد و دفعی است، اما قوابل به دلیل محدودیتهایشان، آن را تدریجاً دریافت میکنند. حقیقت قلبیه انسانی، به دلیل سعه و احاطه، ظرف همه کمالات است و سالک کامل، با رهایی از همه علایق، حق را در وحدت مطلق مشاهده میکند. این نوشتار، با بازنویسی فصیح و دقیق، این مفاهیم را در قالبی علمی و وزین ارائه داده تا راهگشای جویندگان حقیقت باشد.