در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تمهید القواعد 228

متن درس





تبیین وحدت وجود در عرفان نظری: شرحی بر تمهید القواعد

تبیین وحدت وجود در عرفان نظری: شرحی بر تمهید القواعد

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۲۲۸)

دیباچه

کتاب «تمهید القواعد»، اثر گران‌سنگ صائن‌الدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، حکیم و عارف برجسته قرون هشتم و نهم هجری، یکی از آثار بنیادین در عرفان نظری است که با نگاهی نظام‌مند، به کاوش در مبادی و غایات سلوک عرفانی می‌پردازد. این اثر، با محوریت دو موضوع محوری، یعنی حق تعالی و شئونات آن به‌عنوان مبدا هستی و انسان کامل به‌عنوان غایت خلقت، عرفان را در قالبی فلسفی و منطقی عرضه می‌دارد. این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای جلسه ۲۲۸، به تبیین دقیق و منسجم مباحث وحدت وجود، ظهورات آن، و نقدهای وارد بر استدلال‌های این اثر می‌پردازد. هدف آن است که با زبانی روشن و وزین، مفاهیم عمیق عرفانی به گونه‌ای ارائه شود که هم‌چون نوری درخشان، راه را برای جویندگان حقیقت روشن سازد، بی‌آنکه از عمق و دقت علمی فروکاهد.

بخش یکم: مبانی وحدت وجود در عرفان نظری

حق و شئونات آن: مبدا و غایت

تمهید القواعد دو محور بنیادین را در کانون توجه خود قرار داده است: حق تعالی به‌عنوان مبدا وجود و انسان کامل به‌عنوان غایت سلوک عرفانی. حق، در این دیدگاه، وجودی واحد است که تمامی ظهورات هستی، شئونات و تعینات آن به شمار می‌روند. انسان کامل، به مثابه آیینه‌ای تمام‌نما، مظهر تام این وجود واحد است. این دو محور، چون دو بال، عارف را به سوی فهم حقیقت هستی و جایگاه انسان در نظام خلقت رهنمون می‌سازند.

درنگ: حق تعالی، وجودی واحد و بی‌مانند است که ظهورات آن، کثرت ظاهری عالم را پدید می‌آورد، اما این کثرت، نافی وحدت ذاتی وجود نیست.

این دیدگاه با آیه شریفه‌ای از قرآن کریم هم‌سو است:

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ

«خدا نور آسمان‌ها و زمین است.» این آیه بر وحدت وجود الهی و ظهور آن در گستره عالم تأکید دارد، گویی نور حق، چون خورشیدی بی‌غروب، همه هستی را روشن می‌کند.

وحدت شخصی وجود

در عرفان نظری، وجود، حقیقتی واحد و شخصی است، نه مفهومی یا نوعی. این وحدت شخصی، به معنای یگانگی مصداقی حق تعالی است که از هر گونه حد و مرز مبراست. برخلاف وحدت مفهومی که در ذهن شکل می‌گیرد، وحدت شخصی، چون دریایی بی‌کران، همه حدود را در خود محو می‌سازد.

لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ

«هیچ‌چیز مانند او نیست.» این آیه، یگانگی و بی‌مانندی حق را به زیبایی بیان می‌کند و بر وحدت شخصی وجود تأکید دارد.

درنگ: وحدت شخصی وجود، حقیقتی مصداقی است که فراتر از مفاهیم ذهنی، چون جوهری یکتا، همه هستی را در بر می‌گیرد.

تمایز وجود و ظهورات

وجود، واحدی است که شئونات و تعینات آن، کثرت ظاهری عالم را پدید می‌آورند. این ظهورات، چون سایه‌هایی بر سطح آب، فاقد استقلال وجودی‌اند و صرفاً تجلیات وجود واحدند. عارف، در این نگاه، کثرت را نه در ذات وجود، بلکه در نمودهای آن می‌بیند، گویی همه عالم، آینه‌هایی هستند که نور واحد حق را بازمی‌تابانند.

إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ

«به‌راستی پروردگار شما خداست که آسمان‌ها و زمین را آفرید.» این آیه، خالقیت واحد حق و ظهورات آن در عالم را نشان می‌دهد.

بی‌حدی ظهورات

وجود واحد، به دلیل بی‌حدی، ظهوراتی نامتناهی دارد. این کثرت ظهورات، چون امواج بی‌شمار اقیانوسی بی‌کران، به معنای تعدد وجود نیست، بلکه تجلیات فیض الهی است که از سرچشمه واحد سرچشمه می‌گیرد.

درنگ: بی‌حدی وجود واحد، امکان ظهورات نامتناهی را فراهم می‌سازد، بی‌آنکه به وحدت ذاتی آن خللی وارد شود.

بخش دوم: نقد و بررسی استدلال‌های وحدت وجود

مشکلات دلائل وحدت شخصی در تمهید

تمهید القواعد، وحدت شخصی وجود را مطرح می‌سازد، اما استدلال‌های ارائه‌شده برای اثبات آن، با چالش‌هایی مواجه است. این مشکلات، که در شرح فارسی این اثر نقد شده‌اند، از عدم انسجام در براهین ناشی می‌شوند. شرح‌دهنده، با تأثیرپذیری از حکمت متعالیه، دلائل وحدت وجود را ناکافی می‌داند، اما این نقد، به دلیل تفاوت مبانی عرفانی و فلسفی، چندان وارد نیست.

متن عربی از تمهید القواعد در این باره چنین است:

ومن البيِّن أنّ حقيقتَه من حيث هي لا تقبل العدم

«و آشکار است که حقیقت وجود، از آن حیث که وجود است، عدم را نمی‌پذیرد.» این عبارت، بنیان برهان اول وحدت وجود را تشکیل می‌دهد.

برهان اول وحدت وجود

برهان اول وحدت وجود، که در تمهید القواعد مطرح شده، بر این پایه استوار است:

الوجود من حيث هو وجود لا يقبل العدم، وكل ما لا يقبل العدم فهو واجب، فالوجود من حيث هو وجود واجب

«وجود، از آن حیث که وجود است، عدم را نمی‌پذیرد، و هرچه عدم را نپذیرد، واجب است؛ پس وجود، از آن حیث که وجود است، واجب است.» این برهان، وجود را حقیقتی می‌داند که به دلیل عدم پذیرش ضد خود (عدم)، واجب و واحد است. عارف، در این نگاه، وجود را مطلق می‌بیند که هم وجود واجب و هم وجود ممکن را در بر می‌گیرد، بی‌آنکه کثرتی در ذات آن راه یابد.

درنگ: برهان اول، وجود را حقیقتی واجب و واحد می‌داند که عدم را نمی‌پذیرد، و کثرت را به ظهورات آن نسبت می‌دهد.

نقد شارح بر برهان اول

شارح تمهید، این برهان را به دلیل مفهومی گرفتن وجود نقد می‌کند. او معتقد است که وجود مطلق، به حمل اولی، ممکن است در حمل شایع موجود نباشد، زیرا وجود در حمل شایع، مفهومی ذهنی است. این نقد، ریشه در رویکرد صدرایی دارد که وجود را مشکک و مفهومی می‌بیند.

در پاسخ، عرفا تأکید دارند که وجود در این برهان، مصداقی (محکی) است، نه مفهومی (حاکی). بنابراین، نقد شارح، که بر پایه مفهوم ذهنی وجود استوار است، با دیدگاه عرفانی سازگار نیست. عارف، وجود را چون جوهری یکتا می‌بیند که کثرت در آن راه ندارد، و نیازی به اثبات وحدت آن نیست، زیرا کثرت، زائد بر اصل وحدت است و نیازمند دلیل.

درنگ: عرفا وجود را مصداقی و واحد می‌دانند، و نقد شارح، به دلیل مفهومی گرفتن وجود، با مبانی عرفانی هم‌خوانی ندارد.

تمایز عرفان و حکمت متعالیه

حکمت متعالیه، وجود را به واجب و ممکن تقسیم می‌کند و آن را مشکک می‌بیند، اما عرفا وجود را واحدی مصداقی می‌دانند که ظهورات آن، تعینات و شئونات‌اند، نه وجودهای مستقل. این تفاوت، چون دو شاخه از یک درخت، دو رویکرد متمایز را در برابر حقیقت هستی قرار می‌دهد.

قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ

«بگو او خداست، یگانه.» این آیه، وحدت مصداقی حق تعالی را به روشنی بیان می‌کند و با دیدگاه عرفانی هم‌سو است.

بخش سوم: کاستی‌های تمهید القواعد

نقص در تبیین فلسفه اخلاق

تمهید القواعد به اخلاق عملی پرداخته، اما فلسفه اخلاق، که رابطه حکمت عملی و نظری را بررسی می‌کند، در آن مغفول مانده است. فلسفه اخلاق، چون پلی میان «باید» و «هست»، به کاوش در پیوند عمل و نظر می‌پردازد، اما این اثر، این حوزه را به طور کامل پوشش نداده است.

الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا

«آن که مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید که کدام‌یک از شما نیکوکارتر است.» این آیه، پیوند میان حکمت نظری (هستی) و حکمت عملی (عمل) را نشان می‌دهد.

نقد تشکیک وجود در تمهید

تمهید القواعد به تشکیک معنوی وجود قائل است، اما عرفا تشکیک را در ظهورات می‌بینند، نه در ذات وجود. وجود، در نگاه عرفانی، چون خورشیدی یکتاست که پرتوهای آن، مراتب گوناگون تجلی را پدید می‌آورند، بی‌آنکه ذات آن متکثر شود.

درنگ: تشکیک در عرفان، به ظهورات وجود مربوط است، نه به ذات آن، که واحدی بی‌مانند است.

بخش چهارم: جمع‌بندی و ختم کلام

تمهید القواعد، با تأکید بر وحدت شخصی وجود، حقیقتی مصداقی را ارائه می‌دهد که کثرت ظهورات، شئونات آن است، نه تعدد در ذات. نقدهای شارح، که از منظر حکمت متعالیه مطرح شده‌اند، به دلیل مفهومی گرفتن وجود، با مبانی عرفانی هم‌خوانی ندارند. عرفا، وحدت را اصل می‌دانند و کثرت را نیازمند اثبات، گویی وحدت، چون جوهری ناب، بنیاد هستی است و کثرت، چون سایه‌هایی بر آن. کاستی در تبیین فلسفه اخلاق، خلأیی است که نیازمند کاوش‌های آتی است. ختم کلام با صلوات بر محمد و آل محمد، این اثر را به ولایت الهی پیوند می‌زند، گویی عرفان، چون رودی زلال، به دریای بی‌کران ولایت می‌ریزد.

نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ

«بر تو کتاب را به‌حق نازل کرد، تصدیق‌کننده آنچه پیش از آن است.» این آیه، نقش هدایتی معصومین را در تأیید حقیقت نشان می‌دهد.

با نظارت صادق خادمی