در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مربّی‌محوری و مدیریت دین اشراقی تحلیل فصل چهارم کتاب تزویر و دین الهی صادق خادمی

مربّی‌محوری و مدیریت دین اشراقی

تحلیل فصل چهارم کتاب تزویر و دین الهی صادق خادمی

مقدمه

فصل چهارم کتاب تزویر و دین الهی تألیف صادق خادمی، نقش محوری مربّیان و مدیران منصوب الهی را در حفظ حیات و اصالت ایمان دینی تبیین می‌کند. خادمی الهیاتی را ترسیم می‌کند که در آن دین الهی از طریق هدایت شخصیت‌های فرهمند و مقدّسی که به وحی و اشراق الهی مزین شده‌اند، پایدار می‌ماند. این مربّیان، که از سوی خداوند برگزیده و تربیت شده‌اند، واسطه‌هایی میان امر الهی و بشریت‌اند و سلامت معنوی، هدایت و نجات مؤمنان را تضمین می‌کنند. این مقاله ترجمه‌ای جامع و آکادمیک از فصل مذکور ارائه می‌دهد که عمق الهیاتی و ظرافت فلسفی آن را حفظ می‌کند. مقاله مفاهیم مربّی‌محوری، ولایت الهی و مدیریت دین اشراقی را کاوش می‌کند و بر پیامدهای وجودشناختی و عملی آن‌ها برای حیات دینی تأکید دارد. تحلیل حاضر ضرورت حضور مربّیان زنده و الهام‌یافته از سوی خدا را برای حفظ پویایی و خلوص ایمان برجسته می‌سازد و مخاطرات دین مناسک‌گرا و فاقد مربّی و نیز رهبری دینی فریبکارانه را نقد می‌کند.

وحی الهی و نقش مربّیان

خادمی استدلال می‌کند که در قلمرو وحی الهی و اشراق نبوی، خداوند اختیار دین، سرنوشت، سلامت، سعادت و هدایت باطنی و معنوی بندگانش به‌سوی خود را در دست دارد. او دستگیری از خلق را به افرادی می‌سپارد که به‌واسطه اشراق و وحی الهی خود، آن‌ها را تکوین داده، برگزیده و با عنایت ویژه و توجه خاص خود تربیت کرده است. این مربّیان از فرهمندی الهی (فرهمندی)، خلوص باطنی، قداست، قرب به خداوند و ارتباط صمیمی با مردم برخوردارند. تنها چنین شخصیتی، که به‌طور مستمر و ایمن با حقیقت الهی متصل است و از خطا مصون می‌ماند، می‌تواند حقیقت و راستی را به‌درستی فهمیده و به‌گونه‌ای صادقانه تعلیم دهد.

حیات دین به حضور و دسترسی به اولیای دین و بهره‌مندی از تفاسیر اشراقی و تبیین‌های دینی آن‌ها وابسته است. در دوره‌هایی که قدّیسان و مربّیان حقیقی دین به محاق روند، دین دیگر الهی، زنده، منعطف، تحول‌آفرین و مؤثر تلقی نمی‌شود، حتی اگر پیروانی بی‌شمار داشته باشد که شعائر و مناسک آن را با جدیت انجام دهند. چنین پیروانی، که روح دین، محتوا، معرفت و معنویت آن را از دست داده‌اند، افرادی سطحی‌اند و در تاریکی، کالبدی مرده از دینی قشری و متظاهرانه دارند. آن‌ها از مرگ دین و جهالت سخت و غیرالهی دینداری خود آگاه نیستند. دین فاقد اولیای الهی و فرزانگان، دینی صامت، تهی از معرفت، فاقد خودآگاهی و مبتلا به فقر نظری، پاسخگویی، تعامل و اثربخشی است. چنین دینی نه‌تنها برای مردم کارآمد و نتیجه‌بخش نیست، بلکه فسادزا می‌شود و با ایجاد استبداد دینی، سلامت و امنیت مردم را نابود می‌کند. خادمی وعده می‌دهد که در بخش‌های بعدی، مفاسد دین فاقد مربّی شایسته، به‌ویژه کاسبان دینی که از طریق دین‌فروشی به منافع دنیوی دست می‌یابند، را بیشتر بررسی کند.

واسطه الهی: برتری وجودشناختی و قداست

واسطه میان خداوند و خلق به‌هیچ‌وجه انسانی معمولی و در ساحت وجودشناختی هم‌تراز با دیگران نیست. مسیر صحیح و سالم به‌سوی قرب الهی نیازمند برگزیدگی خداوند، عبودیت الهی، خلوص وجودشناختی و قداست ذاتی است. این مسیر با نبوت، رسالت، امامت حرفه‌ای و، به زبان پارسی، فرزانگی نوری و فرهمندی حکمی و باطنی مشخص می‌شود که مشروط به نصب الهی است. واسطه‌های طبیعی این مسیر کسانی‌اند که از برگزیدگی، تربیت ربوبی و عنایت خاص الهی برخوردارند و به‌طور مستقیم تحت صیانت و لطف ویژه خداوند از او تعلیم دیده‌اند. دینی که از طریق واسطه‌های معمولی، کاذب، خودخوانده و فاقد نصب الهی منتقل شود، از حجّیت و شرعیت بی‌بهره است. پیروی از چنین دینی نه‌تنها لازم نیست، بلکه عین ناآگاهی، گمراهی و فساد است، زیرا سلامت و کارآمدی این مسیر نه‌تنها احراز نمی‌شود، بلکه فساد، انحراف و ضلالت آن به‌دلیل ادعای باطل، قطع ارتباط با حقیقت الهی و ماهیت غاصبانه و ابترش، حتمی است.

دین مربّی‌محور: اشراق و پرورش

دین سرشتی و وجودشناختی، اگر نتواند به‌طور خودبنیاد از وحی اشراب شود، می‌تواند از طریق پرورش واسطه‌مند و مربّی‌محور، ناطق گردد و آگاهی‌های لازم برای زندگی الهی و منتسب به خداوند را از محور فرزانگان و اولیای زنده الهی دریافت کند که با قلب نوری و حکمت موهبتی و وحی الهی همزیستی دارند. این فرزانگان و دریافت‌کنندگان وحی انبایی، علّت حیات قدسی دین الهی و عامل ماندگاری و بقای دینداری سالم مردمان‌اند که به‌طور وجودشناختی و با نصب الهی برای نظام امامت و مرجعیت دینی برگزیده شده‌اند.

منطق فهم علم الهی و مطالعات دینی، فرزان‌محور و امام‌مدار است، نه کتاب‌محور یا متکی به وحی و سنت صامت. حجّیت و هدایت دینی به‌صورت اقتضایی بر محور ولیّ فرهمند الهی متمرکز است که توانایی تبیین متون دینی را برای کسانی دارد که به‌صورت اقتضایی از شنیداری بی‌تردید برخوردارند و با تاب‌آوری پرورش‌پذیر و ارادتمندانه به نتیجه می‌رسند. این فرایند دین را به دینداری آگاهانه و حرفه‌ای تبدیل می‌کند. دینداری حرفه‌ای و فرهمند نه‌تنها نیازمند توانایی استماع و پذیرش نقد و خیرخواهی است، بلکه مستلزم تربیت‌پذیری، پذیرش بی‌قیدوشرط رویدادهای الهی از حق‌تعالا، گشادگی و همراهی ارادی با مقام عصمت و پیروی آزادانه متناسب با حکمت و معرفت از فرهمندان و فرزانگان حقیقی است؛ یعنی کسانی که با نصب الهی واسطه‌های الهی‌اند، در عبودیت پیشتاز، در حق‌خواهی پیشوا و در خداداری امام‌اند.

ضرورت مربّیان: قیاسی با آموزش حرفه‌ای

خادمی با قیاس به ورزش حرفه‌ای، تأکید می‌کند که مربی کارآمد برای دستیابی به برتری فنی، موفقیت و پیروزی ضروری است. مربی‌ای که دانش تخصصی، تجربه عملی و توانایی طراحی تمرینات مناسب و انگیزه‌بخشی به ورزشکار برای عملکرد صادقانه و منصفانه دارد، به‌طور عام پذیرفته شده است. دین نیز، مانند تربیت بدنی، به مربّی‌ای نیاز دارد که به‌صورت اقتضایی زمینه رشد آن را فراهم کند و فرد دیندار را از دینداری عمومی به سطح نیمه‌حرفه‌ای حق‌طلبی و انصاف و سپس به دینداری حرفه‌ای، یعنی ولایت و ایمان، سوق دهد. فردی که مقام امامت یا فرزانگی و روشن‌شدگی دینی را ندارد و وساطت فرزانة الهی یا امام دین را نمی‌پذیرد، در سطح دینداری عمومی متوقف می‌ماند، مشروط بر اینکه سالم بماند و گرفتار ضلالت یا تزویر دینی به‌جای دینداری عمومی الهی نشود.

پویایی ایمان: رشد و مخاطرات رکود

دین عمومی برای رسیدن به ایمان نیازمند رشد و ارتقای مستمر است. حتی در مرحله ایمان، رکود به زوال منجر می‌شود و ایمان را به مردابی از شرک یا لجنزاری از کفر تبدیل می‌کند که بازتابی معکوس است. ایمان باید پیوسته رشد کند و تعالی یابد تا تازگی و طراوت خداداری را وجدان کند و کارآمدی دینداری در تاریکی غیبت پیامبران و اولیای الهی را حفظ کند. از طریق انس با مربّیان صادق دین، ایمان و دینداری از خلوص باطنی، قداست و امداد الهی آن‌ها روشن و مقاوم می‌شود.

نقش مربّیان در احیای دین صامت

دین صامت و متون خشک دینی به آموزگار الهی نیاز دارند تا زنده، هدایتگر، ناطق، صادق، فعال، مقاوم و قادر به صعود به مراتب بالاتر شوند. چنین مربّی‌ای شفافیت، فصاحت، صداقت، وحدت و رشد را پرورش می‌دهد و دین را از فرقه‌گرایی، تحریف و خرافه مصون می‌سازد. دینداری مربّی‌محور بر صراط مستقیم هدایت و خداداری انعامی و ولایی، با عنایت الهی و مدد مربّی، به سیر مستمر، فزاینده و پیشرو ادامه می‌دهد. در مقابل، دینداری بدون مربّی کارآزموده به افتادگی، سقوط، مردودی یا توقف در دینداری عمومی منجر می‌شود، صداقت، خلوص، انصاف، ولایت و معرفت را وا می‌نهد و در کوران غیبت پیامبران و اولیای الهی مقاومت خود را از دست می‌دهد و تاریکی شک، شرک و کفر بر آن سایه می‌افکند.

مربّی‌محوری و دسترسی مستقیم به حقیقت الهی

دین مربّی‌محور به‌طور مستقیم به فرزانگان و اولیای مقرب الهی متصل می‌شود و از اتکای غیرمستقیم به زنجیره‌های متنی کهن، پر از اماواگرها و احتمالات، اجتناب می‌کند. دین وجودشناختی در نهاد اولیای الهی، مفسّر و مبّین متون وحیانی است و آن‌ها را شفاف و گویا می‌سازد، از ابهام و اجمال خارج می‌کند. کارویژه اصلی مربّی فرزانه و واسطه وحی، تبدیل حکمت و معرفت باطنی به علوم تجربی، آزمایشگاهی، فلسفه مفهومی و عقلانی است، پلی میان باطن و ظاهر.

چالش‌های رهبری دینی فاقد مربّی

چالش عمده بسیاری از متولیان دینی که ادعای فقاهت یا مرجعیت دارند، فقدان آموزش تحت هدایت فرزانة زنده و حکیم است. چنین افرادی نمی‌توانند به دینداری آگاهانه، متناسب و حرفه‌ای دست یابند، چه رسد به دین‌شناسی و الهی‌دانی. شاعر پارسی‌گو، جامی، در هفت اورنگ به‌زیبایی بیان می‌کند: «ذات نایافته از هستی‌بخش / چون تواند که بود هستی‌بخش / خشک‌ابری که بود زآب تهی / ناید از وی صفت آب‌دهی.» شاخص هدایت دینی، روشن‌شدگی وجودشناختی و الهی و قرب سرشتی به فرزانگان دینی و اولیای الهی است، به‌دلیل برخورداری آن‌ها از وحی و برنامه الهی. اما اگر واسطه بر اشراق الهی‌اش مقدم شود، مانعی برای حق می‌گردد و هدف میانجی‌گری و آیینگی او تأمین نمی‌شود.

مربّیان رسمی دین

مربّی الهی، با وحی خداوند آگاه و توانمند است و از سوی او برای ابلاغ پیامش مأموریت دارد. این مربّیان نباید با افرادی که از طریق علوم اکتسابی یا هجومی آگاهی یافته‌اند یا صرفاً در بخشی از علوم، فرزانه یا حکیم‌اند، اشتباه شوند. مربّیان رسمی دین، در اوج عبودیت موهبتی به خداوند، از کمالات باطنی و ولایت اعطایی، از جمله عصمت علمی و عملی در قالب نبوت، برخوردارند. نبی الهی یا دارای کتاب مکتوب یا بینات علمی (نظری، حکمی و معارفی) است یا معجزات عملی و گویا در جامعه دارد، بدون کتاب وحیانی. مربّی الهی ممکن است علاوه بر نبوت، رسالت با کتاب وحیانی داشته باشد یا بینات علمی داشته باشد، یا در مقام امامت باشد، یعنی همزیست با اراده خداوند در تداوم نبوت پیامبری الهی. امامان امت، نایبان و اوصیای پیامبران‌اند و بینات و به‌ویژه کرامات علمی دارند و آگاهی به شایستگان به اراده حق‌تعالا هجوم می‌آورد. همچنین، مربّی الهی ممکن است خلافت داشته باشد، یعنی جانشینی و حاکمیت سیاسی و مدیریت الهی به او اعطا شده باشد.

واژگان مربّیان الهی

واژه «نبی» از نباوت به معنای برخورداری از شأن والا نزد خداوند است. «رسول» به معنای فرستاده خداوند برای انجام مأموریتی (ابلاغ دین) است. «امام» به معنای پیشرو است که با توجه به روح معنا، طریق از مصادیق آن است. امامت و فرزانگی مشروط به تحقق شرایط آن‌هاست؛ در افراد غیرمعصوم که در معرض خطا یا گناه‌اند، فقدان این شرایط، اعتبار، حجّیت شرعی و شایستگی برای اطاعت را نفی می‌کند.

محدودیت‌های مراجع دینی غیرفرهمند

شناخت دین و داده‌های آن نمی‌تواند به متون نوشته‌شده توسط فقهای ظاهرگرا، کشیشان، خاخام‌ها، موبدان غیرفرهمند یا انجمن‌های دینی فاقد فرزانگان وابسته باشد، زیرا این‌ها تلاش‌های بشری معمولی‌اند. برای مثال، استناد به آرای سنت آگوستین (354–430 م) به معنای فهم مسیحیت غالب یا کلیسای مسلط نیست. به همین ترتیب، مراجعه به آرای یک آیت‌الله یا مجتهد شیعی برجسته به معنای شناخت مکتب تشیع و فرهنگ عصمتی امامان پاک شیعه، یعنی دین رسمی الهی، نیست.

وحدت روش مربّیان محبوب

اگر عالمان شیعی از محبوبان یا دست‌کم از فرزانگان و قدّیسان باشند، چون به روش الهی زیست می‌کنند و با اراده حق‌تعالا هم‌پیوندند، از منش ثابت و حقی برخوردارند و در دین‌شناسی، تفقه و بهره‌مندی از الهام، روشی واحد و یکسان دارند. مربّیان الهی، اگر محبوب و مورد عنایت الهی باشند بدون پیشینه ریاضت یا عبادات مستحبی—یعنی با بسنده‌کردن به واجبات دینی—همگان را به وحدت، سازگاری و عشق دعوت می‌کنند. اما حتی در این نظام، فردمحوری مسلّط نیست و اصالت ندارد؛ شخصیت حقوقی واسطه، که وحی ربوبی و عنایت ویژه حق‌تعالاست، مرکز اعتماد و اعتباربخشی است.

فهم سیستمیک و انعطاف‌پذیری

انسجام روشمند یک مکتب و برخورداری از منطق فهم واحد و سیستمیک به معنای رسیدن به آرای هماهنگ و انعطاف و خلاقیت در تطبیق دین با موضوعات نوپدید است، تا جایی که فضایل و ارزش‌های کمالی برابر باشند. اما با برتری یا ختم نسبی فضیلت یک مربّی و توان بالاتر در الهام‌پذیری، آرای او به تناسب مرتبت والایش، منحصربه‌فرد می‌شود. بنابراین، نظام فرزانگی مربّی‌محور است، اما شخص‌محور نیست و ناظم‌محوری آن تابع نظام‌محوری است. رجوع به واسطه الهی از حیث برخورداری او از نظام فرزانگی است، اما بر فرد متوقف نمی‌شود. انقیاد به نظام فرزانگی به‌سوی فرزانة زنده، متأخر، در دسترس و با کیفیت و دانستگی بالاتر هدایت می‌کند که قدرت اعلان شفاف و درست پیام‌های الهی را دارد.

ماهیت وجودشناختی فرزانگی و امامت

همان‌گونه که نبوغ، دینداری سرشتی، فرزانگی و قداست وجودشناختی و موهبتی‌اند، محبوب‌بودن تعیینی و امامت—یعنی در اراده حق‌تعالا بودن—نیز سرشتی، اشراقی و نزولی است. خداوند بندگانی دارد که عاشق آن‌هاست و آن‌ها نیز عاشق خداوند و خلق او هستند و زندگی‌شان اراده‌های خداوند است. محبوب تعیینی، میهمان معرفت الهی، حقیقت خداداده و اراده حق‌تعالا، به‌دلیل همین پیشتازی، پیشوا و امام بندگان است. اگر او برای هدایت و دستگیری مردم حکم الهی، نبوت یا امامت باطنی داشته باشد، به‌واسطه محبت به خلق خدا، برای آزادی و احقاق حقوق آن‌ها، از جمله حق دانستن و آگاهی و خرافه‌ستیزی، مجاهدت، تبلیغ، اعلان، ایثار، ازخودگذشتگی و عشق بی‌توقع و پاک دارد و مظهر بی‌نیازی و غنای پروردگار است.

نقش مربّی محبوب در تحول ایمان

محبوب تعیینی، بنده‌ای پیروز با راه و رسم و دینی جاودانه است. او نظام معرفتی الهی و دینی حق را دارد و چنان در شدت روشن‌شدگی و انباشت است که نمی‌تواند به نظام اجتهاد مفهومی و فاقد فرهمندی یا تقلید از فقهای پرخطا و پیرایه‌ساز ظاهرگرا بسنده کند. او در تبدیل دین و بندگان خدا به تصدیق، تأیید، مودت نفسانی، محبت قلبی، ایمان و عشق روحانی توانمند است.

امامان و فرزانگان: هدایت با عشق الهی

امامان و فرزانگان الهی، بر اساس مرام الهی که حب‌ورزی و ولایت عمومی برای دینداران یا انصاف مدنی برای شهروندان را دربرمی‌گیرد، مردم را با ارادت و عشق به پیروی از راستی‌ها، میل، کشش و گرایش باطنی و انتخاب آگاهانه دعوت می‌کنند. دین حقیقی و بی‌پیرایه را باید از امامان الهی، قدّیسان دینی و فرهمندان دریافت کرد که دست‌کم از فرزانگان و حکیمان قلبی و قدسی‌اند.

اولیای تعیینی و اقتدار آن‌ها

برخی اولیای الهی، محبوبان تعیینی‌اند که صاحب حکم هدایت و دستگیری از مردمان‌اند. «تعیینی» قیدی توضیحی است، نه تحذیری. ولایت آن‌ها حیات الهی و روح دین و ایمان است. آن‌ها با توانایی ارتباط از طریق قلب و باطن به کتاب وحیانی خداوند و الهامات زنده ربوبی، حقایق—راه‌حل‌ها و پاسخ‌های متناسب با نیازهای بشر—را دریافت، حفظ و با اطمینان ابلاغ می‌کنند. خطای آن‌ها اگرچه صفر نیست و محتمل است، به‌حسب موقعیت آگاهی موهبتی و اشرافی که بر علوم مورد نیاز دارند، چنان اندک است که مانع اعتماد کلی به آن‌ها نمی‌شود. آن‌ها دین، دانش و حکمت را با قسط وجدانی، بسط باطنی، معرفت حضوری و وحدت با حقایق پدیده‌ها، با معیار ولایت موهبتی یا ملکه قدسی می‌یابند.

تشخیص نفاق و نفوذ

فرزانگان و اولیای الهی، با آگاهی‌های باطنی و فراست موهبتی، توانایی تشخیص نفاق و نفوذ نظام‌مند را دارند و از یکپارچگی دین محافظت می‌کنند.

خاتمیت عرضی و رشد طولی دین

در عصر غیبت، رشد عرضی دین با خاتمیت متوقف شده و تمامی احکام الهی و مناسک شریعت، که برای سهولت و تناسب با تاب‌آوری مردمان طراحی شده‌اند، مهر و موم و تغییرناپذیر شده‌اند. اما رشد طولی و کیفی دین به‌طور وجودشناختی برقرار است. فرزانگان یا اولیای محبوب خداوند، با مدد عقل نوری، حکمت باطنی، معرفت روحانی و حقیقت موهبتی، به‌طور خودبنیاد و مستقل از این دستگاه معرفتی استنباط می‌کنند. برخلاف پیامبران وابسته به وحی نزولی، آن‌ها پیوسته از متن صامت محمدی حیات و نیرو می‌گیرند و آن را شکوفا و بسط می‌دهند، بدون اینکه مؤسس دین جدیدی شوند. این فرایند در کتاب آگاهی و انسان الهی خادمی تبیین شده است.

استقلال معرفت‌شناسی الهی

با انسداد وحی تشریعی و رسالی، خداوند به نظام معرفت الهی و الهامی حق‌مرجع، استقلال و بی‌نیازی از وحی رسالی بخشید و با شعار «زنده باد حق‌تعالا»، به آن اقتدار، استحکام، کارگشایی حق‌موجّه و خلاقیت پایدار حق عطا کرد. این نظام استقلال حقیقت از شخصیت حقیقی فرزانگان را تجلی بخشید و محوریت شخصی آن‌ها را برای دریافت حقیقت از حق‌تعالا ختم کرد و انوشگی فرزانگی، یعنی کارگزاری مستقیم و زنده حق‌تعالا و تسلط خداوند و حق‌محوری را نظام بخشید.

دسترسی عمومی به فرزانگان الهی

مردم، مانند اولیای الهی، عاشق حقیقت‌اند. اگر به قدّیسانی دسترسی داشته باشند که مراتب بالای دین الهی و حقایق ربوبی را در اختیار دارند، دین را با استناد علمی ارائه می‌دهند، شجاعانه هر آنچه فاقد معیار علمی است کنار می‌گذارند، از تعصب به سنت‌های اشتباه پیشینیان و عالمان پرهیز می‌کنند، فقها و عالمان جائزالخطا را معصوم نمی‌پندارند و در قبال مسائل دینی با بزرگ‌منشی، آزاداندیشی، عطوفت، شیوایی و به‌صورت منطقی، خردمندانه و علمی، بدون دنیاطلبی و تفرقه‌افکنی پاسخگو باشند، ریشه اختلافات ادیان و نزاع پیروان آن‌ها خشکیده و دین، ایمان و فرزانگان دینی، مانند پیامبران معصوم گذشته، محبوب مردمان خواهند شد.

مدیریت و حاکمیت الهی

از میان دینداران برخوردار از وحی اشراقی و نزولی الهی، مدیرانی الهی برمی‌خیزند. حاکم سیاسی، به‌عنوان نماینده و جانشین خداوند، اراده الهی را اجرا می‌کند و در قلمرو نفوذ خود برای اقامه دین، تعلیمات الهی و گسترش عدالت مدیریت می‌کند، مشروط بر احراز شرایط نیابت عام. مدیری که فاقد فرهمندی، قداست یا اذن از فقهای عادل و صالح باشد، مشروعیت ندارد و توان تأمین عدالت و سلامت مردم را ندارد.

فلسفه مدیریت الهی

فلسفه مدیریت، تأمین مصالح، منافع، خیر، سلامت و سعادت مردم است. شرایط رهبری و مدیریت شامل ارائه نقشه جامع رهبری و برنامه شفاف برای مدیریت جامعه با تبیین چگونگی تأمین سلامت و سعادت مردم، مورد تأیید فقاهتی، است. مدیریت الهی و سیاست‌ورزی قدسی نیازمند برنامه آگاهانه و طرح علمی برای مدیریت جامعه، با مدد بصیرت نافذ و پایدار معنوی و وحی قدسی است که مدیر قدسی را در فهم رویدادهای گذشته یا حل مسائل پیش‌رو توانمند می‌سازد. مدیریت متکی به وحی الهی، هر فرد را به‌طور آزاد و ارادی به‌سوی طبیعت و کمال ویژه‌اش هدایت می‌کند تا زمینه دینداری، شکوفایی باطن، قلبمندی، ظهور عشق و استقامت ارادی او فراهم شود.

مبنای وجودشناختی مدیریت

مدیریت به‌طور وجودشناختی با فرزانگی، تأیید و نصب الهی پیوند دارد، نه امری جعلی، قراردادی یا صرفاً انتخابی بر اساس معیارهای اعتباری. توانمندی فرهمندی و فرزانگی از اقتدار نظامی منفصل، زور، ثروت یا پاداش‌های مالی ناشی نمی‌شود. حاکم الهی هرچه از ناسوت و قوای قهری منسلخ‌تر باشد، کارآمدتر و نافذتر است، زیرا نوآوری و خلاقیت در رهبری از هدایت اختصاصی خداوند و پدیده‌های معنایی و ماورایی ناشی می‌شود که به فرد توانایی نفوذ، تسخیر و همراهی دیگران با ارادت، مودت، محبت یا عشق می‌دهد. این مراتب در آگاهی و انسان الهی توضیح داده شده است.

مشروعیت رهبری الهی

پیشوایی دینی و مدیریت سیاسی، اگر از نصب و گزینش الهی و پیوند با حاکمیت و فرمانروایی قدسی خداوند برخوردار نباشد، نه‌تنها قداستی ندارد، بلکه به‌دلیل فقدان قانون، برنامه و نظم، ملعون خدا و خلق است. چنین رهبری‌ای نادرست، نامتناسب، غیرعادلانه، بی‌قانون، ظالمانه، معیوب، قبیح، خوار و ذلیل است و هیچ نجات یا رستگاری در آن نیست، جز بن‌بست، شدت، تنگنا، مخمصه، فشار و قبض ایجاد نمی‌کند.

قانون دین الهی

برای دیندار، دین الهی قانون است و تزویر، که از دین سرشتی ربوبی بی‌بهره است، قانونی ندارد. بی‌قانونی، یعنی فقدان برنامه، صفت نخست تزویر مسلّط دینی است.

نتیجه‌گیری

فصل چهارم کتاب تزویر و دین الهی صادق خادمی، شرحی عمیق و فلسفی از محوریت مربّیان و مدیران منصوب الهی در حفظ حیات، اصالت و کارآمدی دین الهی ارائه می‌دهد. خادمی بر ضرورت وجودشناختی واسطه‌های فرهمند و مقدّس—پیامبران، رسولان، امامان و فرزانگان—تأکید می‌کند که از طریق وحی و اشراق الهی، بشریت را به‌سوی حقیقت، نجات و قرب الهی هدایت می‌کنند. فقدان چنین مربّیانی به دینی صامت، سطحی و فاسد منجر می‌شود که مستعد استبداد و تزویر است. در مقابل، دینداری مربّی‌محور، مبتنی بر نصب الهی و رشد مستمر، ایمانی زنده و پویا را پرورش می‌دهد که در برابر جهل، سختی و نفاق مقاوم است. چارچوب خادمی، با قیاس‌هایی به آموزش حرفه‌ای و نقدهایی به رهبری فاقد مربّی، نقش ضروری فرزانگان الهی را در تفسیر وحی، مدیریت جامعه و حفاظت از سلامت معنوی و مدنی بشریت برجسته می‌سازد. این فصل دیدگاهی قانع‌کننده برای دینی ارائه می‌دهد که نه‌تنها در منشأ الهی است، بلکه در عمل تحول‌آفرین است و به حضور زنده محبوبان خدا وابسته است.

آیا این نوشته برایتان مفید بود؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده