در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

سلوک ولایی و محبوبی الهی در منظومه معرفتی اهل توحید

چکیده

در این نوشتار، به تبیین جایگاه و ویژگی‌های «محبوبی الهی» پرداخته می‌شود؛ شخصی که نزول، زیست و عروجش همه بر محور حقیقت و در نسبت با حق تعالی معنا می‌یابد. وی از مظاهر ولایت الاهی است که با معرفت به حق، در سیر صعودی به مقام قرب الاهی دست می‌یابد و وجه تمایزش با دیگران، پیوند وجودی او با حقیقت مطلق است. این شخصیت نه‌تنها از اسارت در مراتب عوالم وجودی چون ملکوت و جبروت رهاست، بلکه تمامی مراتب وجودی را از حق تعالی دریافت کرده و به سوی او نیز بازمی‌گردد.

صدای مرتبط:

جلسه هفدهم: الزامات مدیریت و مربی محوری

۱. محبوبی الهی و نزول حقی در ناسوت

محبوبی الهی کسی است که نزولش در عالم ناسوت، مبتنی بر حقیقتی الاهی است. حیات او برخاسته از ضرورتی حقی است و غایت و معراج او نیز در بازگشت به حق تعالی معنا می‌یابد. این محبوبی الهی در هیچ مرتبه‌ای از مراتب هستی، اسیر و وابسته نمی‌گردد و از حق می‌آید و به سوی حق بازمی‌گردد؛ نه در جبروت و ملکوت توقف می‌کند و نه در ارواح و مراتب میانی.

۲. معرفت الاهی؛ کرامت کانونی محبوبی الهی

مهم‌ترین کرامت محبوبی الهی، معرفت الاهی است. نشانه‌های این معرفت در چهره‌ی مظلومیت او نیز تجلی می‌یابد. محبوبی الهی، در کنار تزویری‌ها و ناسپاسی‌ها، مظلوم واقع می‌شود، زیرا خود در صدد دفاع از چهره‌ی مظلوم حق در عالم ناسوت است. ازاین‌رو، تزویری‌ها که اهل ظلم‌اند، او را هدف قرار می‌دهند؛ چراکه او در مقام دفاع از حق، در برابر جریان ظلم ایستادگی می‌کند.

۳. تقابل محبوبی الهی با تقلیدی‌ها و طمع‌کاران

محبوبی الهی در برابر تقلیدی‌ها قرار می‌گیرد؛ کسانی که فاقد عمق درک‌اند و با سطحی‌نگری و تعصب، تنها به یک گفتار چنگ می‌زنند و از آن تخطی نمی‌کنند. آنان اهل انعطاف و استماع سخن تازه نیستند. همچنین طمع‌کاران نیز که به دنیا و نفس آلوده خویش مشغول‌اند، نمی‌توانند با جریان عشق ذاتی همراه شوند. ایشان از حکم اختصاصی الاهی غافل‌اند و نور درونی خویش را نمی‌شناسند.

۴. مظلومیت محبوبی الهی و مسئولیت تربیتی ولایت

محبوبی الهی و جریان ولایت امامی، به‌سبب دفاع از حق، در مظلومیت‌اند. مهم آن است که انسان برای وصول به ایمان و دینداری، پذیرای تربیت ولی باشد. ولایت، برخاسته از محبت الاهی است و ولی کسی است که خیر و محبت حق را در وجود مؤمن سرشار می‌سازد. اما انسان، به‌سبب ظرفیت محدود خود، نیازمند سلوک تدریجی در کنار ولی الهی است.

۵. شرط ولایت‌پذیری: صبر و بی‌تخلفی در برابر ولی

پذیرش کامل ولی الهی مستلزم صبر است. تا وقتی انسان حتی در یک مورد از دستورات ولی تخلف نکند، در مسیر محبت الاهی باقی می‌ماند. صبر، صفتی است اساسی برای اهل ولایت. اگر صبر نباشد، فرد ته حقیقت را نمی‌بیند و به نقد ولی می‌پردازد؛ در حالی‌که ولی بر اساس ضرورت الاهی زندگی می‌کند و با تأویل، به عمق امور واقف است.

۶. امامت؛ نه وصیتی بلکه کشفی

جریان امامت و ولایت، امری توصیه‌ای یا وصیتی نیست، بلکه کشفی است. باید انسان از درون و از باطن، ولی الاهی را شناسایی کند. ذهن باید تسلیم قلب گردد و شخص باید از اذن، عنایت و تأیید الاهی برخوردار باشد. جامعه‌ی سطحی‌نگر و طمع‌کار، «غُثاء» هستند؛ خاشاکی بر سطح آب که اهل تعلیم، ایمان، امامت و ولایت نیستند.

۷. مخاطرات جامعه‌ی همج‌رعاع و نقش ذهنیت‌گرایی

این جماعت سطحی، «همج رعاع» نامیده شده‌اند؛ هر صدایی که بلند شود، بدون تمییز در پی آن می‌روند. صدای گوساله‌ی سامری را از ندای خداوند تمییز نمی‌دهند. گرفتار تسویل‌اند و ذهن‌شان در تشخیص حق از باطل ناتوان است. امامت را نباید از طریق نصب صوری جست؛ چنان‌که موسی (ع) وصایت هارون را اعلام کرد ولی خروجی آن، گوساله‌ی سامری بود.

۸. شناخت ولی الاهی با محبت قلبی نه تحلیل ذهنی

شناخت ولی الاهی با تحلیل‌های ذهنی و آماری حاصل نمی‌شود. تنها کسانی که از احساس قلبی سرشار از محبت و ارادت برخوردارند، می‌توانند ولی الهی را شناسایی کنند. در دوران غیبت، چون ولایت در حاکمیت نیست، نیاز به اتصال قلبی و کشف باطنی بیش از پیش احساس می‌شود.

۹. ضرورت اذن الاهی برای ورود به سازمان ولایت

جریان ولایت بر محور اذن الاهی است. اگر عنایت حق شامل فرد نشود، به این سازمان وارد نمی‌شود و از مدیریت ولایی محروم می‌ماند. در نتیجه، گرفتار مدیریت پوشالی و سطحی جامعه شده و خود نیز همج رعاع می‌شود. چنین فردی از معنا بی‌بهره است، وقار ندارد، دائم در احساس کمبود است و به‌رغم تلاش، در زندگی‌اش خلأهایی باقی می‌ماند.

۱۰. مقصد نهایی جریان ولایت: خودبنیادی بر اساس گوهر نهادین

اگر فرد صبور باشد و ولایت‌پذیری خود را حفظ کند، به حقیقت حیات الاهی، صراط مستقیم، و هدایت کوتاه و مؤثر راه خواهد یافت. هدف آن نیست که مؤمن همواره در حالت تقلید باقی بماند، بلکه باید با هدایت ولی الاهی به گوهر نهادین خود برسد؛ آن‌گاه به‌صورت خودکار و خودبنیاد، از حق تعالی حکم می‌گیرد. اگر فردی در حالت تقلید باقی بماند، یا خود مشکل دارد یا مربی‌اش ولی واقعی نیست.

نتیجه‌گیری

جریان محبوبی الهی، نه‌فقط یک مقام معنوی، بلکه یک مسیر تربیتی و معرفتی برای تحقق انسان کامل است. مسیر ولایت، انسانی را از تقلید به گوهر نهادین می‌رساند و او را در سیر طولی رشد، به‌سوی خودبنیادی سوق می‌دهد. شناخت ولی، پذیرش عشق الاهی، صبر و بی‌تخلفی در برابر ولی، از لوازم حیاتی این سلوک‌اند.

کلیدواژه‌ها:

محبوبی الهی، ولایت، معرفت الاهی، صبر، همج رعاع، گوهر نهادین، خودبنیادی، سیر ولایی، حق‌مداری

اصل متن:

مقدمه‌ای بر خسران و نجات انسان

بسم‌الله الرحمن الرحیم
والعصر، إن الانسان لفی خسر، إلا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر.

انسان در وضعیت بدوی خود، گرفتار خسران، نقصان، و نوعی از حسرت وجودی است. خروج از این وضعیت، در گرو ورود به منظومه‌ای معنوی است که با ایمان، عمل صالح، توصیه به حق و صبر محقق می‌گردد. این عناصر، مبانی هدایت‌اند و شاخص‌هایی برای جدا شدن از جریان عمومی خسران بشری.

بنیاد دینداری و چیستی ایمان

درک درست از ایمان، مستلزم پرسشی عمیق است: ایمان به چه چیزی؟ دینداری بر چه اساسی قوام می‌یابد؟ پاسخ در بازگشت به حق تعالی نهفته است؛ سرچشمه‌ی کمال و ظهور، که بنیاد آفرینش بر عشق ذاتی و پاک او استوار است. دینداری حقیقی، امتداد همین عشق الهی در وجود انسان است.

رمز آفرینش؛ تجلی عشق ذاتی خداوند

آن‌گونه که حکمت الهی اقتضا دارد، عشق خداوند به ذات خویش، موجب ظهور و خلقت گردیده است. این عشق ذاتی، موتور محرک هستی و راز پیدایش عالم است. بدون فهم این بنیان، دینداری به‌جای اصالت، گرفتار سطح‌نگری و انفعال می‌شود.

محبوبان الهی؛ واسطه‌های فیض و ولایت

در نظام عشق الهی، برخی ارواح در مرتبه‌ی محبوبیت ذاتی قرار گرفته‌اند. اینان مربیان بشرند؛ برخوردار از عصمت، حکمت، علم، و ولایت الهی. خداوند قرب خویش را به ایشان عطا کرده و آنان را واسطه‌ی فیض و هدایت برای سایر انسان‌ها قرار داده است.

امامت به‌مثابه امتداد محبوبیت ذاتی

محبوبان حقیقی در دو گروه جای می‌گیرند: نخست، امامان معصوم که منصوب و معرفی‌شده‌ی خداوند هستند. اینان چهارده نور مقدس‌اند که ولایتشان به‌واسطه‌ی پیامبر اسلام (ص) ابلاغ شده است. آیه‌ی «بَلِّغ ما أُنزِلَ إِلَیْکَ» گواهی بر این مأموریت الهی است، مأموریتی که با تهدید به مخالفت و درگیری همراه است، اما با وعده‌ی الهی مبنی بر محافظت از پیامبر، استمرار می‌یابد.

غیبت؛ دوران ابهام و فقدان تشخیص

در عصر غیبت، انسان از شناخت مستقیم ولیّ خداوند محروم است. ذهن‌ها از صفا تهی شده‌اند و تشخیص ولیّ الاهی دشوار گشته است. این وضعیت، ذهن را در معرض شبهه، تفرقه، و تزلزل قرار می‌دهد و غیبت را نه صرفاً حالتی تاریخی، بلکه وضعیتی معرفتی می‌سازد.

راه خروج از غیبت؛ سنخیت با ولایت الهی

برای عبور از غیبت، باید به سوی عشق ذاتی الهی بازگشت؛ شناخت محبوبان حقیقی، ایجاد سنخیت قلبی با ایشان، و پیوند با ولایت الهی، مسیری‌ست که انسان را در زمره‌ی «الذین آمنوا» قرار می‌دهد. ایمان در این معنا، بازتولید باطنیِ حقیقت ولایت در وجود انسان است.

ایمان به‌مثابه تشبّه و همانند‌سازی با ولیّ الاهی

ایمان، فرآیندی از تشبه وجودی است؛ همانند‌سازی با کسی که حقیقت عشق الهی در او به فعلیت رسیده است. مؤمن واقعی، به دور از طمع، با قلبی پاک و روحی موهوب، درک ذوقی از وحدت و معرفت الهی دارد و نشانه‌های محبوبیت را در وجود خویش منعکس می‌سازد.

رزق الهی؛ نشانه‌ی محبوبان حقیقی

یکی از نشانه‌های محبوبان ذاتی خداوند، برخورداری از رزق کریم است. اینان نیازمند تأمین مالی از طریق تجارت برای اداره‌ی ولایت و امامت نیستند، بلکه خداوند روزیِ طیب و موهوب خود را در اختیار آنان قرار می‌دهد تا جریان ولایت را با استقلال کامل اداره کنند.

رزق کریم؛ نشانه‌ی محبوبیت ذاتی در ولایت الاهی

کمینه‌ترین نشانه‌ی محبوبیت ذاتی آن است که فرد، برخودار از رزق الاهی باشد. محبوب حقیقی الهی، نه دچار مضیقه‌ی معیشتی است، و نه در تأمین منابع برای اداره‌ی جریان امامت و ولایت دچار مضایقه. او، هزینه‌های ساختار ولایی را از راه تجارت یا تکدی‌گری تأمین نمی‌کند، بلکه به رزق کریم، طیب، و موهوب از ناحیه‌ی حق تعالی دسترسی دارد و آن را در خدمت امتداد ولایت الاهی به‌کار می‌گیرد.

ولایت الاهی مستقل از حمایت‌های بیرونی

آنکه برای راه‌اندازی یا گسترش جریان خود، نیازمند حمایت مالی دیگران است، از جریان عشق پاک و محبوبیت الهی برخوردار نیست. محبوب الاهی، خودتأمین است، و سازمان ولایی را با ذهنیت تجاری یا ترفندهای مالی مدیریت نمی‌کند. ذهن کاسب‌کارانه، نشانه‌ی بُریدگی از باطن قدسی و فقدان پیوند با منشأ ولایت است.

ظرفیت جمعیت در ولایت حقیقی

جریان ولایت الاهی، ظرفیت بالای جمعیتی دارد؛ بدین معنا که توان جذب افراد مختلف، با روحیات و استعدادهای گوناگون را دارد. محبوب الاهی، با صفا و خاکساری‌اش، با عموم مردم آشنا و قابل پیوند است. توان گفت‌وگو، تعامل، و گفتمان او، نشانه‌ای دیگر از برخورداری از ولایت الاهی است. کسی که دیگران را دفع می‌کند، از این جریان نورانی بهره‌مند نیست.

اصالت نصب الاهی و نفی مشروعیت‌های اعتباری

ولایت الاهی مبتنی بر نصب قدسی است، نه بر اساس وصایای افراد یا توصیه‌های اجتماعی. کسی که مشروعیت خود را بر پایه‌ی حمایت‌های بیرونی، امضاها، و تأییدات دیگران می‌داند، و از توانمندی موهبتی بی‌بهره است، نمی‌تواند اداره‌کننده‌ی یک ساختار ولایی باشد. محبوب حقیقی، تأییدش را از حق تعالی دریافت کرده است، نه از توده‌ی مردم یا شخصیت‌های دینی.

تربیت از مسیر عشق؛ تأثیرگذاری از راه دل

محبوب الاهی، مربی حقیقی است. با عشق ذاتیِ موهوب از خداوند، دیگران را تربیت می‌کند؛ به‌شرط آنکه استعداد پذیرش عشق را داشته باشند. کسانی که از سلامت روان و صفای قلب برخوردارند، این عشق را دریافت می‌کنند و در مسیر ولایت قرار می‌گیرند. آنان، اهل بسط‌اند، نه امساک؛ و به‌واسطه‌ی پیوند ولایی، به ایمان حقیقی می‌رسند.

نصب قدسی و کشف ولایت؛ حقیقتی باطنی و نه ظاهری

محبوب الاهی، بی‌واسطه با حق تعالی مرتبط است و نصب خویش را از ذات اقدس الهی دریافت کرده است. ولایت، حقیقتی باطنی است، نه مقامی ظاهری. کشف ولیّ خدا نیازمند باطن پاک و ولایت‌پذیر است، نه صرفاً علم اکتسابی. ولایت، تنها در کسانی ظهور می‌کند که در طینت و سرشت ایشان، قابلیت ولایت نهفته باشد.

زندگی بر اساس مشیت الهی، نه خواسته‌های بشری

کسی که محبوب الهی است، به ضرورت‌های الاهی زندگی می‌کند، نه خواسته‌های مردم یا توصیه‌های اخلاقی. او، مشیت خداوند را تحقق می‌بخشد، و نه نظرات دیگران را. چون اعمالش مبتنی بر علّیت قدسی است، تحت تأثیر نصیحت یا حتی دانش بشری تغییر مسیر نمی‌دهد. او «تاویل» را درک می‌کند؛ یعنی پایان امور را می‌بیند و از سطح علم و آگاهی فراتر می‌رود.

تاویل به‌مثابه درک غایت الاهی در هستی

تاویل، آن است که انسان نه‌فقط به ظاهر احکام، بلکه به غایت و حقیقت الاهی در پس آن‌ها پی ببرد. محبوب الاهی، به واسطه‌ی این ادراک غایی، اعمالش را بر اساس ضرورت الاهی تنظیم می‌کند. به همین دلیل، نه خیال، نه عقل استدلالی، و نه علم ظاهری، توانایی تغییر مسیر او را ندارد.

معرفت جامع؛ نشان محبوبی الاهی

زمانی که محبوب الاهی سخن می‌گوید، چون فرزانه‌ای است که هر امر را در جای خود قرار می‌دهد. معرفتش یک‌سویه و جزئی نیست، بلکه جامع و مرکب از ابعاد متنوع انسانی، الهی، اخلاقی، کلامی، فلسفی، و عرفانی است. او به مغالطه‌ی تحویلی دچار نمی‌شود؛ بلکه دین را همچون ساختاری جامع و هماهنگ ارائه می‌دهد.

صراط مستقیم؛ ساده‌سازی مسیر وصول به ربّ

محبوب الاهی، مظهر عشق ذاتی خداوند در عالم ناسوت است. او صراط مستقیم است؛ راهی ساده، هموار و کوتاه برای وصول انسان به رب خویش. با وحدت در روش و سبک، زندگی را برای انسان معنا می‌بخشد و مسیر شکوفایی گوهر بنیادین هر فرد را هموار می‌سازد. چنین انسانی، نه گمراه می‌کند و نه گمراه می‌شود، بلکه چراغ راه هدایت است.

نعمت تمام خداوند در محبوب الاهی

کسی که محبوب الاهی است، تجلی تمام نعمت‌های خداوند بر بندگانش است. خداوند، تمامی علم و قدرتی که می‌توانسته به بشر برساند، به اهل ایمان و دیانت اعطا کرده است. این نعمت، هنگامی که نازل می‌شود، جریانی از ایمان را به حرکت درمی‌آورد؛ جریانی که در برابر آن، ناسپاسان و غافلان نیز قرار دارند. کسانی که یا از درک این نعمت بازمانده‌اند، یا به‌واسطه اختلالات باطنی و بیماری‌های روحی، با آن درگیر می‌شوند و ناسپاسی می‌کنند.

تضاد جریان‌های ایمان و ناسپاسی در مقابل محبوب الاهی

ظهور محبوب الاهی همیشه با تضادهایی همراه است. در برابر او، گروهی از ناسپاسان قرار دارند که نعمت الاهی را نمی‌بینند و از آن بهره‌برداری نمی‌کنند. این گروه، کسانی هستند که به‌دلیل درگیری‌های باطنی و اختلالات روحی، در برابر محبت الاهی دچار انکار یا انحراف می‌شوند. در کنار آنان، جریانی از اهل طمع و تزویری‌ها نیز ظهور می‌کند که در ظاهر به همانند سازی با ولی الاهی می‌پردازند، اما از حقیقت و جوهر ولایت بی‌بهره‌اند.

جریان تزویری‌ها و شبیه‌سازی‌های اهل طمع

تزویری‌ها کسانی هستند که می‌خواهند خود را به‌جای ولی الاهی معرفی کنند. آنها با ظاهر‌سازی و شبیه‌سازی‌های دینی، خود را در مقام ولی قرار می‌دهند و ادعای داشتن حق و هدایت می‌کنند. این افراد، از حقیقت ولایت بی‌بهره‌اند و تنها در پی منافع خود هستند. در واقع، آنان قشری‌گرا و پوسته‌ساز هستند، که در درون خود هیچ ارتباطی با حقیقت الاهی ندارند. این جریان باطل به‌دنبال تجارت و بهره‌برداری از دین است و از رزق الاهی بی‌بهره است. از آنجا که درک و معرفت الاهی ندارند، راهی جز سفسطه و فساد نمی‌بینند.

معنای تزویر و خطرات آن در مسیر هدایت

تزویر و تزویری‌ها همیشه جریان حق و حقیقت را آشفته و شبهه‌آلود می‌کنند. افراد ضعیف، به‌ویژه کسانی که در پی شناخت و هدایت هستند، به‌راحتی تحت تأثیر این افراد قرار می‌گیرند. تزویری‌ها به‌دلیل نداشتن ولایت و حقیقت، دروغ و کذب را گسترش می‌دهند و با هیاهو و غوغا، سعی می‌کنند تا خود را به‌جای حقیقت قرار دهند. آنان با بازی‌های زبانی و تبلیغات سطحی، محبت و عشق ذاتی خداوند را منحرف کرده و حقیقت ولایت را به انزوا می‌برند.

تأثیرات منفی تزویر بر کسانی که از باطن بی‌بهره‌اند

افرادی که در مسیر ایمان و ولایت نیستند و از احساسات قلبی فاصله دارند، به‌سادگی در دام تزویر گرفتار می‌شوند. ذهن این افراد پر از شبهات و شک‌های بی‌پایان است. آنان نمی‌توانند ولی الاهی را شناسایی کنند و به‌جای آن، در تاریکی گم می‌شوند. در مقابل، کسانی که دارای باطن سالم و ارتباط مستقیم با خداوند هستند، حتی در زمان غیبت ولی الاهی نیز با درک و شهود باطنی، حضور امام را درک می‌کنند. این افراد، برخلاف مبتلایان به ذهن، هیچ‌گاه در غیبت به‌سر نمی‌برند و همواره در مسیر ولایت قرار دارند.

جریان غیبت و شهود عقلانی در ولایت

غیبت برای افرادی است که در سطح ذهنی و افقی زندگی می‌کنند، کسانی که در دایره عقل تجاری و کاسب‌کارانه خود محصورند و هرچیزی را از منظر سود و زیان می‌بینند. در حالی که برای کسانی که در پی باطن و حقیقت هستند، غیبت به‌مثابه حضور است. این افراد از شهود عقلانی و بصیرت باطنی برخوردارند و به‌راحتی ولایت الاهی را درک می‌کنند. برعکس، ذهنی‌ها، که به‌واسطه افکار سطحی و مغشوش خود در پی شناخت ولایت هستند، همیشه در غیبت و تاریکی خواهند ماند.

تفاوت دین‌داری حقیقی و سلوک در مسیر ولایت

دین‌داری واقعی، نه تنها در پذیرش اصول دینی، بلکه در پذیرش ولی الاهی و ولایت است. همان‌طور که در روایات آمده است، دین چیزی جز حب و محبت نسبت به ولی الاهی نیست. هر کسی که می‌خواهد مؤمن و دین‌دار باشد، باید ولایت را در قلب خود بپذیرد. این پذیرش، یعنی پذیرش عشق الاهی و تمسک به امام و ولی راهبر که در حقیقت مربی و پیشوای راستین است. تا زمانی که مسئله‌ی ولایت، امامت، و رهبری به درستی در فرد حل نشده باشد، هیچ‌عملی در مسیر هدایت نمی‌تواند به فرجامی نیکو برسد.

ولایت، سرشاخه‌ی دین و ایمان

ولایت، سرشاخه‌ی دین است و بدون آن، انسان نمی‌تواند به کمالات واقعی دست یابد. همان‌طور که در روایت آمده، کسانی که ولایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام را پذیرفته‌اند، اساس دین خود را بر ولایت استوار کرده‌اند. در این صورت، اگر آنها عمل صالحی انجام دهند، عملشان پذیرفته می‌شود. اما اگر مسئله‌ی ولایت در زندگی انسان حل نشود، هر عملی که انجام دهد، از غایت و مقصد اصلی خود بی‌بهره خواهد ماند و تباه خواهد شد.

عمل‌ها و نتایج آن‌ها در غیاب ولایت

عمل‌هایی که در سایه ولایت انجام نمی‌شوند، مشابه صفرهای کنار هم قرار گرفته‌اند. این صفرها، در ظاهر ممکن است در زندگی فرد نتیجه‌های مادی نظیر شهرت یا دارایی به همراه داشته باشند، اما در نهایت از رشد و کمال واقعی به دورند. کسی که به ولایت متصل نیست، از حقیقت و معنا دور است. او ممکن است در سطح افقی زندگی کند، اما در سطح عمودی و روحانی به هیچ‌جا نمی‌رسد. به همین دلیل، چنین افرادی در نهایت در دام طمع و زیان گرفتار خواهند شد.

ولایت؛ پیوندی میان انسان و کمالات الهی

بدون پیوند با ولایت، انسان نمی‌تواند به کمالات حقیقی دست یابد. ولایت به معنای ارتباط مستقیم با حقیقت الاهی است. انسان باید در پی شناخت و پیوستن به حجت باطنی خویش باشد تا از جریان ولایت بهره‌برداری کند و در مسیر کمال قرار گیرد. این پیوند است که انسان را از مسیر زیان و خسران به سوی هدایت و رستگاری هدایت م

بنیاد دین، سرشت ولایت

نقطه‌ی عزیمت در شناخت دین و ایمان، شناخت «ولایت» است. سرشاخه‌ی دین، و سرآغاز ایمان، همان ولایت الهی است. بدون اتصال حقیقی به ولایت، انسان در زمره‌ی «الذین آمنوا» داخل نمی‌شود، چراکه جوهره و بن‌مایه‌ی ایمان، اتصال به ولیّ الهی است؛ انسانی که حجت باطنی خود را نشناخته و با امام و صاحب ولایت خویش پیوند نیافته باشد، هنوز در ساحت ایمان واقعی وارد نشده است.

تشخیص امام و حجت با عقل نوری

تشخیص ولیّ الهی و حجت باطنی، صرفاً با عقل معمول ممکن نیست؛ بلکه نیازمند عقلی است که از نور تأیید الهی برخوردار باشد، عقلی که توان سنخیت با ولایت را دارد. این تشخیص، نیاز به ولایتی سرشتی، موهبتی و ذاتی دارد. بین انسان مستعد تعلیم و ولیّ الهی، باید نوعی همانندی و سنخیت برقرار باشد، و این همان پیوندی است که ولایت الهی را ممکن و محقق می‌سازد. ولایت، در مرتبه‌ی اعلی به محبوبان خاص الهی اعطا می‌شود، و در مراتب نازل‌تر، به پیروان آن محبوبان می‌رسد.

ولایت عام و خاص؛ ساختار ظهور و کمال

در نظام الهی، دو گونه ولایت تعریف شده است: ولایت عام و ولایت خاص. ولایت عام، همان ظهورات کلی و کمالات عمومی مخلوقات است، که با آن، هر موجودی در جایگاه خود کامل می‌شود. اما ولایت خاص، به کمالاتی اختصاص دارد که ویژه‌ی برگزیدگان الهی است؛ همچون رسالت، امامت، و خلافت. این ولایت خاص، موجب اعطای توانمندی‌هایی فراتر از ظرفیت عام خلقت می‌شود و منشأ هدایت ویژه است.

ولایت در عصر غیبت؛ جامعه‌ی ولایی به‌مثابه بستر تحقق ایمان

در عصر غیبت، فعالیت در مسیر دین، نیازمند جامعه‌ی ولایی است. چنان‌که قرآن در سوره‌ی عصر فرموده است: «وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ»؛ مؤمنان باید یکدیگر را به حق و صبر توصیه کنند. تحقق این توصیه، منوط به ساختار اجتماعی است؛ چراکه ایمان، در انزوا شکل نمی‌گیرد. انسان برای ورود به حوزه‌ی ایمان، باید بنیاد دین‌شناسی خویش را بر امام‌شناسی و ولایت‌شناسی استوار کند.

نقش امام در هدایت نوری و رشد الهی

انسان، پیش از هر چیز، باید امام باطنی خویش را شناسایی کند؛ کسی که توان دخل و تصرف در وجود او را دارد، او را به خیر، به عشق، به حکمت و به تأویل حقیقت راهنمایی می‌کند. کسی که در تاریکی ذهنی حرکت می‌کند و خود تهی از نور است، نمی‌تواند دیگران را به رشد نوری و الهی رهنمون شود. راه یافتن به حقیقت نوری، مستلزم شناخت امام برگزیده‌ی الهی است و پرهیز از افتادن در دام تزویرهایی که در ظاهر به‌سان ولایت، اما در حقیقت برانداز آن‌اند.

محبوب ذاتی، اتمام و اکمال نعمت

محبوب ذاتی، همان ولیّ حقیقی است که نعمت تمام خداوند در او به کمال رسیده است. او ابرمعرفت است، نهایت آگاهی الهی که به بشر عرضه شده است. اما در برابر چنین محبوبی، ناسپاسان، مختلان روانی و صاحبان ذهن‌های آلوده بسیارند؛ آنان‌که توان پذیرش عشق ناب را ندارند و اسیر طمع‌اند، نمی‌توانند با جریان ولایت همراه شوند، بلکه خود جریان‌های جعلی ولایت را می‌سازند و با بدل‌سازی، در برابر محبوب حقیقی صف‌آرایی می‌کنند.

ولایت حرام؛ شبیه‌سازی دروغین و براندازی ولایت حق

در این تقابل، جریان ولایت جعلی، از جنس طمع، هوای نفس، و مغضوبین الهی است. شناخت این جریان مغضوب، همان‌قدر اهمیت دارد که شناخت جریان محبوب. انسان باید توان تمایز میان محبوبی و مغضوبی را در خود ایجاد کند. اگر دلش آماده نیست و ذهنش هنوز حجاب دارد، باید آن را پاکسازی کند و از گوش سپردن به هر صدایی، به‌ویژه صداهای فریبنده و پرهیاهوی تزویر، بپرهیزد.

معیار شناخت امام در آیه ولایت

قرآن کریم، برای معرفی ولیّ الهی، روشی مبتنی بر عملکرد ارائه می‌دهد، نه صرف ادعا. در آیه‌ی ولایت می‌فرماید: «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ». ولیّ واقعی، کسی است که اهل اقامه‌ی نماز، زکات، و تواضع است. او نماز دارد (ارتباط با خدا)، نیاز دارد (توان ساماندهی مالی برای دیگران)، و ناز دارد (ظرفیت پذیرش و هدایت خلق). چنین فردی، ولیّ شماست، نه آن‌که صرفاً ادعایی داشته باشد.

نزول و صعود محبوب الهی در مدار حق تعالی

کسی که محبوب الهی است، وجود او مبتنی بر «نزول حق» است؛ زندگی‌اش تجلی حقیقت است، و سیر و صعودش نیز در مدار حق تعالی قرار دارد. چنین انسانی در بند هیچ عالمی نمی‌ماند؛ از حق تعالی برمی‌خیزد و به‌سوی او نیز بازمی‌گردد. معراج او، نه در مراتب ملکوت و جبروت و ارواح، بلکه در ذات اقدس الهی تحقق می‌یابد. بزرگ‌ترین کرامت او معرفت الهی است.

مظلومیت محبوب الهی در برابر اهل تزویر

یکی از نشانه‌های شناخت محبوب الهی، چهره‌ی مظلومیت او در برابر اهل تزویر و ناسپاسی است. او خود را وقف دفاع از حقیقتی کرده است که در عالم ناسوت به مظلومیت جلوه‌گر شده، و همین امر، او را آماج حملات اهل تزویر قرار داده است. آنان که خود مروج ظلم‌اند، تاب مشاهده‌ی مدافعان حق را ندارند.

مخالفت تقلیدی‌ها با جریان ولایت

جریان تزویر با تقلیدی‌ها همراه است؛ کسانی که سطحی‌نگر و فاقد دقت‌اند و بر سخنی که «کوک» شده‌اند، پافشاری می‌کنند. اینان انعطافی برای شنیدن سخن نو یا تغییر موضع ندارند و به همین دلیل، توانایی درک ایمان و همراهی با ولایت را از دست داده‌اند.

ناتوانی اهل طمع در درک حکم الهی

اهل طمع نیز از پذیرش ولایت عاجزند. آن‌ها با عشق الهی بیگانه‌اند و احکام خاصی را که خداوند برای هر فرد قرار داده است، نمی‌زیند. نه در جستجوی گوهر نهادین خود هستند، و نه طالب نور الهی. این گروه، احکام الهی را کنار نهاده‌اند و زندگی‌شان بر مدار خواسته‌های نفسانی می‌چرخد.

مظلومیت ولی خدا و جریان ولایت

در نتیجه، ولی الهی و جریان امامت، که توسط حضرت حق برگزیده شده‌اند، در این دنیا مظلوم واقع می‌شوند. چرا که در برابر جریان‌های طمع، تزویر و تقلید، ایستادگی می‌کنند. اما برای رسیدن به ایمان، چاره‌ای جز پذیرش تربیت ولی الهی نیست.

ریشه‌ی ولایت در محبت و عشق الهی

«ولا» از محبت نشأت می‌گیرد و سرچشمه‌ی آن، عشق الهی است. ولی الهی مظهر محبت خداوند است و خیرات الهی را بر بندگان می‌بارد. او انسان را گام‌به‌گام به رشد می‌رساند، و چون انسان در آغاز مسیر ظرفیتی محدود دارد، باید با تربیت ولی پیش رود تا ظرفیت پذیرش نور الهی در وجودش گسترش یابد.

صبر؛ شرط همراهی با ولایت

صبر، صفت محوری در مسیر ولایت است. زیرا همراهی با ولی، نیازمند تبعیت کامل از فرامین اوست. تخلف از یک فرمان، به معنای رد محبت الهی است. ولی، اهل تأویل است و فرجام امور را می‌بیند. کسی که صبر ندارد، ته ماجرا را نمی‌بیند و وارد اعتراض و نقد می‌شود؛ حال آن‌که ولی بر اساس ضرورت الهی عمل می‌کند و نقدپذیر نیست.

امامت؛ حقیقتی کشفی نه توصیه‌ای

جریان امامت و ولایت، نه توصیه‌ای است و نه وصیتی؛ حقیقتی کشفی است که نیازمند صفای باطن، تسلیم ذهن به قلب، و برخورداری از اذن و عنایت الهی است. تنها در این صورت، انسان می‌تواند ولی خدا را بشناسد. در غیر این صورت، اسیر ظواهر، تحلیل‌های ذهنی، و غوغاسالاری خواهد شد.

غثاء و همج رعاع؛ محصول ذهن‌گرایی و بی‌ولایتی

کسانی که ذهن‌گرا هستند و به تحلیل‌های شخصی بسنده می‌کنند، نهایتاً به گوساله‌ی سامری ایمان می‌آورند، نه به ولی خدا. اینان دچار طوفان شبهات می‌شوند و تشخیص حق از باطل برایشان دشوار می‌گردد. چنین افرادی به تعبیر امیرالمؤمنین(ع) همج رعاع و غثاء جامعه‌اند؛ پوشالی‌اند و دنباله‌رو هر صدایی.

کشف ولی؛ امری قلبی، نه تحلیلی

امامت را نمی‌توان به صرف نصب شناخت. حتی حضرت موسی(ع) که هارون را وصی خود قرار داد، در غیابش امت به گوساله‌پرستی گرایید. ولی خدا باید از درون شناخته شود، از طریق محبت، نه از تحلیل ذهنی. ذهن‌گرایی، راه به شناخت ولایت نمی‌برد؛ بلکه تنها با احساسی قلبی و الهامی درونی می‌توان ولی الهی را یافت.

عصر غیبت و ضرورت اتصال به اذن الهی

در عصر غیبت که ولایت در ظاهر حاکم نیست، انسان باید با پناه‌جویی از حضرت حق و دریافت اذن و عنایت او، وارد سازمان ولایت شود. بدون آن، در سطحی‌ترین لایه‌های جامعه می‌ماند، احساس کمبود می‌کند، و هرچه تلاش کند، به غنا و وقار نمی‌رسد.

ولایت‌پذیری صبورانه؛ مسیر شکوفایی انسان

با صبر و ولایت‌پذیری، انسان از حرمان رهایی می‌یابد و به حیات طیبه، سراط مستقیم و هدایت خاص الهی دست می‌یابد؛ مسیری که موجب شکوفایی گوهر نهادین او می‌شود. هدف از ولایت، رساندن انسان به مرحله‌ی استقلال در دریافت حکم الهی است.

خودبنیادی در ولایت؛ پایان تقلید، آغاز حقیقت

در مسیر ولایت، انسان قرار نیست تا ابد مقلد بماند. اگر نظام ولایی او را در تقلید نگه دارد، یا ولی حقیقی نیست یا پیرو، مشکلی اساسی دارد. زیرا انسانِ تقلیدی، به کمال نمی‌رسد. تنها با خروج از تقلید، طی سیر طولی، و وصول به گوهر نهادین است که انسان خودکار و خودبنیاد می‌گردد و به فصل نوریِ حیات الهی راه می‌یابد.

ولایت محبوبی الاهی، ساختار نجات انسان و الگوی مدیریت سازمانی

چکیده:

رساله حاضر، بازتاب تلفیق دو دستگاه معرفتی ـ یکی برآمده از تحلیل مدیریت سازمان ولایی در نشست ۱۷ صادق خادمی، و دیگری بازخوانی هستی‌شناسانه سوره‌ی عصر در متن «خسران و نجات انسان» ـ است. در این تبیین جامع، ولایت محبوبی‌الاهی به‌مثابه نقطه‌ی پیوند میان هدایت معنوی، تربیت وجودی و مدیریت ساختاری جامعه مطرح می‌گردد. سازمان ولایی، نه صرفاً یک چارچوب اداری، بلکه بستری برای تحقق صراط مستقیم از طریق مربی محبوبی‌الاهی است که هدایت را از سطح «امر» به سطح «تأویل» ارتقاء می‌بخشد.


فصل اول: بنیاد فلسفی ـ قرآنی خسران و نجات

۱.۱ خسران؛ وضعیت معرفتی و وجودی بشر

انسان، آن‌گونه که در سوره عصر ترسیم می‌شود، در خسران است؛ مگر آنکه در منظومه‌ای از ایمان، عمل صالح، توصیه به حق و صبر قرار گیرد. این عناصر، نه توصیه‌هایی اخلاقی بلکه ساختارهایی برای بازسازی هستیِ انسان بر اساس ولایت هستند.

۱.۲ محبوبی الاهی؛ گره‌گاه نجات

نجات، نه صرفاً از طریق اعمال فردی، بلکه در بازشناسی و اتصال با محبوبی الاهی محقق می‌شود؛ موجودی که مورد محبت ذاتی خداست، واسطه‌ی رزق کریم و صراط مستقیم برای عبور از خسران.


فصل دوم: ساختار سازمان ولایی بر اساس مدیریت محبوبی

۲.۱ تعریف سازمان ولایی

در اندیشه خادمی، سازمان ولایی ساختاری‌ست مبتنی بر اصل عدم‌تقدم بر خدا و رسول، مردم‌سالاری دینی، محبت، معرفت، و صبر. این سازمان، با استفاده از عقل نوری، در پی هدایت نه صرفاً کارکنان بلکه نفوس انسانی است.

۲.۲ مربی به‌جای مدیر

مدیریت در این نظام، شکلی از مربی‌گری محبوبی است. مربی، انسان ولایی است؛ کسی که به تأویل امور آگاه است، اهل صبر است، خودساخته است، و هدایت را از سر عشق انجام می‌دهد. او ادامه‌دهنده‌ی راه محبوبی الاهی است.


فصل سوم: محبوبی الاهی و جایگاه وجودی او

۳.۱ محبوبی الاهی؛ مظهر ولایت قدسی

در نظام عرفانی ـ فلسفی خادمی، محبوبی الاهی تجلی عشق ذاتی خداوند است؛ نه از توده، نه منصوب انسانی، بلکه منصوب به نصب قدسی. او دارای رزق کریم، علم موهوب، عقل نوری و زبان تربیت قلبی است.

۳.۲ ولایت محبوبی؛ سرشاخه‌ی دین

ولایت محبوبی، پیش‌نیاز هرگونه ایمان و دین‌داری واقعی است. به تعبیر خادمی، تا نسبت با ولی الاهی برقرار نشود، هیچ عملی به حقیقت خود نمی‌رسد؛ سازمان نیز بدون این پیوند، در باطن خسران است.


فصل چهارم: عقل نوری، تأویل و رهبری سازمان

۴.۱ عقل نوری در تصمیم‌سازی

در سازمان ولایی، تصمیم‌سازی مبتنی بر عقل نوری است؛ عقلی که نورانیتش را از ولایت می‌گیرد و به‌جای تحلیل صرف، با باطن وقایع سنخیت دارد. مدیر یا مربی، تنها وقتی اهل تأویل باشد، می‌تواند سازمان را به سمت نور هدایت کند.

۴.۲ ارزیابی ولایی؛ فراتر از عدد و عملکرد

ارزیابی عملکرد در سازمان ولایی، از سنجش سود و بازدهی عبور می‌کند و به میزان اتصال به محبوب، عدالت، صبر و حق‌محوری می‌نگرد. این ارزیابی، بر مدار معنویت است، نه کارایی سازمانی صرف.


فصل پنجم: چالش‌های ساختاری در مسیر ولایی

۵.۱ تزویر، تقلید و طمع

مهم‌ترین تهدید سازمان ولایی، جریان‌های تزویر، تقلید و طمع است. آنان که خود را شبیه ولی الاهی می‌سازند، اما از حقیقت ولایت محروم‌اند، سازمان را به انحراف می‌کشانند.

۵.۲ راهکار: اتصال معنوی به محبوبی

پاسخ این چالش‌ها، بازسازی فرهنگ سازمانی بر اساس عقل نوری، اعتماد، رزق کریم و محبت ذاتی است. محبوبی الاهی، مظهر تمام این عناصر است؛ کسی که با حضورش، سازمان نجات می‌یابد و بدون او، به خسران بازمی‌گردد.


نتیجه‌گیری نهایی:

سازمان ولایی، در اندیشه خادمی، ظهور اجتماعی و تربیتی محبوبی الاهی است. این سازمان، نه صرفاً در پی حل مشکلات اداری، بلکه ساختار نجات جمعی و بستر تحقق ایمان است. خسران انسان، تنها با اتصال به محبوبی الاهی پایان می‌پذیرد؛ و مدیریت، فقط در صورت سنخیت با ولایت می‌تواند انسان را از وضعیت وجودی نقصان به افق نور، کمال و هدایت نجات بخشد.

جریان محبوبی الهی، نه‌فقط یک مقام معنوی، بلکه یک مسیر تربیتی و معرفتی برای تحقق انسان کامل است. مسیر ولایت، انسانی را از تقلید به گوهر نهادین می‌رساند و او را در سیر طولی رشد، به‌سوی خودبنیادی سوق می‌دهد. شناخت ولی، پذیرش عشق الاهی، صبر و بی‌تخلفی در برابر ولی، از لوازم حیاتی این سلوک‌اند.

کلیدواژه‌ها: محبوبی الهی، ولایت، معرفت الاهی، صبر، همج رعاع، گوهر نهادین، خودبنیادی، سیر ولایی، حق‌مداری

آیا این نوشته برایتان مفید بود؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده