در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

رجعت در اندیشه صادق خادمی: تبیین و نوآوری‌های فلسفی در کتاب آگاهی و انسان الاهی

رجعت در اندیشه صادق خادمی: تبیین و نوآوری‌های فلسفی در کتاب آگاهی و انسان الاهی

چکیده

مفهوم رجعت، به‌عنوان یکی از باورهای بنیادین در کلام شیعی، در کتاب آگاهی و انسان الاهی نوشته صادق خادمی با رویکردی فلسفی و عرفانی مورد بازاندیشی قرار گرفته است. خادمی با بهره‌گیری از مبانی حکمت متعالیه و آیات قرآنی، رجعت را نه‌تنها به‌مثابه بازگشت نفوس به ناسوت، بلکه به‌عنوان ضرورتی عقلانی و شرعی برای تحقق عدالت الهی و استیفای حقوق در نظام مشاعی معرفی می‌کند. این مقاله با تبیین دیدگاه‌های خادمی، نوآوری‌های او را در بازتعریف رجعت، تأکید بر گستردگی دامنه آن، و پیوند آن با مفهوم ولایت بررسی می‌کند. خادمی با نقد آرای پیشین، از جمله دیدگاه‌های متکلمان و برخی فیلسوفان، چارچوبی نوین ارائه می‌دهد که رجعت را از محدوده نفوس کاملان فراتر برده و آن را به‌عنوان سازوکاری فراگیر برای تمامی حق‌جویان و ستمگران در نظر می‌گیرد. این نوشتار، ضمن تحلیل این نوآوری‌ها، جایگاه رجعت را در تکمیل توحید، دین و ولایت در اندیشه خادمی روشن می‌سازد.

مقدمه

رجعت، به‌عنوان یکی از مفاهیم کلیدی در کلام شیعی، همواره موضوع تأملات عمیق متکلمان، فیلسوفان و عارفان بوده است. این مفهوم، که به بازگشت برخی نفوس به عالم ناسوت پیش از قیامت اشاره دارد، در سنت شیعی نه‌تنها به‌عنوان یک اعتقاد دینی، بلکه به‌مثابه ضرورتی برای تحقق عدالت الهی و تکمیل نظام آفرینش مطرح شده است. صادق خادمی در کتاب آگاهی و انسان الاهی با رویکردی فلسفی و عرفانی، چارچوبی نوین برای فهم رجعت ارائه می‌دهد که از منظر عقلانی و شرعی، این مفهوم را به ضرورتی اجتناب‌ناپذیر بدل می‌سازد. خادمی با نقد دیدگاه‌های سنتی و معاصر، رجعت را از محدوده‌ای تنگ و شخصی به بستری گسترده و مشاعی برای استیفای حقوق و اجرای عدالت ارتقا می‌دهد. این مقاله، با تمرکز بر اندیشه‌های خادمی، به تبیین دیدگاه او درباره رجعت، نوآوری‌هایش در این حوزه، و نقش آن در تکمیل نظام توحیدی و ولایی می‌پردازد.

تبیین مفهوم رجعت در اندیشه خادمی

رجعت به‌مثابه ضرورتی عقلانی و شرعی

خادمی در آگاهی و انسان الاهی، رجعت را فراتر از یک رخداد صرفاً دینی، به‌عنوان ضرورتی عقلانی و شرعی معرفی می‌کند. او استدلال می‌کند که تحقق عدالت الهی، که از اصول بنیادین تشیع است، مستلزم بازگرداندن نفوس به ناسوت برای استیفای حقوق و اجرای مجازات‌های دنیوی است. به باور خادمی، عالم ناسوت، به دلیل ویژگی‌های مادی و اجتماعی‌اش، بستر مناسبی برای تحقق عدالت مشاعی است که در آن حقوق تضییع‌شده بازستانده شده و ستمگران به کیفر اعمال خود می‌رسند. او با استناد به آیاتی چون آیه ۴۲ سوره زمر («اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا»)، تفاوت میان مرگ موقت (توفی) و مرگ قطعی (موت) را تبیین کرده و رجعت را به‌عنوان بازگشت نفوس در حالت توفی معرفی می‌کند. این تمایز، که ریشه در تفسیر علامه طباطبایی در المیزان دارد، امکان بازگشت نفوس به بدن ناسوتی را بدون تناقض با اصول عقلی، نظیر امتناع تناسخ، فراهم می‌سازد.

نقد دیدگاه‌های سنتی

خادمی دیدگاه‌های سنتی متکلمان، که رجعت را بازگشت نفس به بدن پیشین در ناسوت و مشابه معاد جسمانی می‌دانند، مورد نقد قرار می‌دهد. او معتقد است این دیدگاه، با چالش‌های عقلی نظیر شبهه آکل و مأکول و تناسخ مواجه است. به‌عنوان مثال، او با اشاره به استدلال ابن‌سینا در شفا، که معاد جسمانی را به دلیل امتناع اعاده معدوم غیرممکن می‌داند، نشان می‌دهد که رجعت، به دلیل عدم قطع کامل ارتباط نفس با بدن در مرگ موقت، از این شبهات مبراست. همچنین، خادمی تفسیر برخی فیلسوفان، مانند آیت‌الله شاه‌آبادی، که رجعت را ظهور ولایت یا احضار ارواح با بدن مثالی می‌دانند، ناکافی می‌بیند. او استدلال می‌کند که چنین تفاسیری، حضور ناسوتی نفس را نادیده گرفته و رجعت را به امری صرفاً مثالی یا معنوی تقلیل می‌دهند، در حالی که رجعت در ناسوت، ضرورتی برای تحقق عدالت اجتماعی و مادی است.

گستردگی دامنه رجعت

یکی از نوآوری‌های کلیدی خادمی، گسترش دامنه رجعت به تمامی نفوس حق‌جو و ستمگر است. برخلاف برخی دیدگاه‌ها که رجعت را منحصر به نفوس کاملان یا اولیای الهی می‌دانند، خادمی تأکید می‌کند که رجعت شامل نفوس اطفال، نونهالان، و تمامی کسانی است که از استیفای حقوق و رزق خود بازمانده‌اند. او همچنین ستمگرانی را که حقوق دیگران را تضییع کرده‌اند، مشمول رجعت می‌داند تا در نظام عادلانه ناسوتی به کیفر برسند. این دیدگاه، رجعت را از یک رخداد محدود به ابزاری فراگیر برای تحقق عدالت مشاعی بدل می‌سازد. خادمی استدلال می‌کند که بدون چنین گستردگی، نظام آفرینش ناقص مانده و عدالت الهی به‌طور کامل محقق نمی‌شود.

نوآوری‌های خادمی در بازتعریف رجعت

تأکید بر پیوند رجعت با ولایت

خادمی با پیوند دادن رجعت به مفهوم ولایت، چارچوبی نوین ارائه می‌دهد. او معتقد است که رجعت اولیای الهی، به‌ویژه در دوره ختم ولایت، تجلی عینی ولایت در ناسوت است. این بازگشت، نه‌تنها برای تکمیل تربیت نفوس محبان و عاشقان اولیاست، بلکه برای تحقق کامل نظام ولایی در عالم ناسوت صورت می‌گیرد. خادمی با استناد به روایات، نظیر حضور امیرالمؤمنین (ع) در کنار محتضران، نشان می‌دهد که اولیای کامل قادر به خلق بدن‌های ناسوتی متعدد و ظهور در عالم ناسوت هستند، بدون آنکه این ظهور به معنای تناسخ یا بازگشت دوره‌ای باشد. این نوآوری، رجعت را به‌عنوان بخشی از نظام ولایی معرفی می‌کند که در آن ولایت، محور تحقق عدالت و کمال است.

تمایز میان مرگ ارادی و طبیعی

یکی دیگر از نوآوری‌های خادمی، تبیین مرگ ارادی اولیای الهی در مقابل مرگ طبیعی است. او استدلال می‌کند که اولیای کامل، در لحظه مرگ یا شهادت، حضور فرشته مرگ (عزرائیل) را به‌صورت تشریفاتی درک می‌کنند. این اولیا، با اراده ربوبی و زیارت چهارده معصوم (ع)، خود اقدام به قبض روح خویش می‌کنند. خادمی با استناد به آیه «فَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» (بقره: ۱۳۲)، این مرگ را مشابه خوابی ارادی می‌داند که امکان سیر در برزخ‌های ناسوتی، ملکوتی، و حتی مشاهد معاد را فراهم می‌سازد. این دیدگاه، نه‌تنها بر اختیار و اقتدار اولیای الهی در مرگ تأکید دارد، بلکه رجعت را به‌عنوان امتداد این اختیار در ناسوت معرفی می‌کند.

رد نظریه تناسخ و حفظ بدن ناسوتی

خادمی با رد نظریه تناسخ، استدلال می‌کند که رجعت اولیای الهی با بدن ناسوتی واقعی صورت می‌گیرد، نه با بدن مثالی یا بدلی. او معتقد است که ناسوت، به‌عنوان ثقل و کانون حضور اولیا، نیازمند بدن مادی است تا حقیقت ولایت به‌صورت عینی در آن متجلی شود. این دیدگاه، در مقابل نظریه‌هایی مانند آنچه در تقریرات فلسفه یا آرای شاه‌آبادی آمده، که رجعت را با بدن مثالی تفسیر می‌کنند، قرار می‌گیرد. خادمی تأکید می‌کند که نفس کاملان، حتی پس از مرگ، می‌تواند ارتباطی با اجزای بدن حفظ کند و آن‌ها را به سوی کمال ویژه خود هدایت نماید، به‌گونه‌ای که گاه هیچ اثری از بدن در محل دفن باقی نماند. این نوآوری، ضمن حفظ اصالت حضور ناسوتی، شبهه تناسخ را به‌طور کامل رفع می‌کند.

رجعت به‌مثابه تکمیل نظام آفرینش

خادمی رجعت را نه‌تنها ضرورتی برای عدالت، بلکه بخشی از تکمیل نظام آفرینش می‌داند. او استدلال می‌کند که ناسوت، به دلیل آلودگی به شرور و نقایص در دوره‌هایی نظیر عصر نسناس‌ها، قادر به تحقق کامل عدالت نیست. این امر، ظهور عالمی دیگر را برای حسابرسی قطعی و اجرای عدالت الهی ضروری می‌سازد. رجعت، به‌عنوان پیش‌درآمدی بر معاد، این نقش را در ناسوت ایفا می‌کند. خادمی با تأکید بر اینکه نظام آفرینش بدون رجعت ناقص است، آن را به‌عنوان مزرعه‌ای برای برداشت‌های جاودان یا مزبله‌ای ابدی‌ساز معرفی می‌کند که زمینه‌ساز معاد و آخرت است.

نقد و ارزیابی

دیدگاه خادمی، اگرچه در چارچوب حکمت متعالیه و تفاسیر قرآنی ریشه دارد، با چالش‌هایی نیز مواجه است. تأکید او بر حضور ناسوتی اولیا با بدن مادی، ممکن است با برخی اصول عقلی، نظیر امتناع بازگشت نفس پس از مرگ قطعی، در تعارض به نظر آید. با این حال، تمایز خادمی میان مرگ موقت و قطعی، و استناد به تفاسیر علامه طباطبایی، این چالش را تا حدی مرتفع می‌سازد. همچنین، گسترش دامنه رجعت به تمامی نفوس حق‌جو و ستمگر، اگرچه نوآورانه است، نیازمند تبیین دقیق‌تر سازوکارهای عملی آن در نظام الهی است. با وجود این، نوآوری‌های خادمی در پیوند رجعت با ولایت، تأکید بر مرگ ارادی، و بازتعریف آن به‌عنوان ضرورتی برای تکمیل نظام آفرینش، او را در زمره متفکرانی قرار می‌دهد که به غنای فلسفه شیعی افزوده‌اند.

نتیجه‌گیری

صادق خادمی در آگاهی و انسان الاهی، با ارائه چارچوبی فلسفی و عرفانی، رجعت را به‌عنوان ضرورتی عقلانی و شرعی برای تحقق عدالت الهی و تکمیل نظام ولایی بازتعریف کرده است. او با نقد دیدگاه‌های سنتی و گسترش دامنه رجعت به تمامی نفوس حق‌جو و ستمگر، این مفهوم را از محدوده‌ای تنگ به بستری فراگیر برای استیفای حقوق تبدیل می‌کند. نوآوری‌های خادمی، از جمله پیوند رجعت با ولایت، تبیین مرگ ارادی اولیا، رد تناسخ، و تأکید بر نقش رجعت در تکمیل نظام آفرینش، نشان‌دهنده عمق و اصالت اندیشه اوست. این دیدگاه، نه‌تنها به غنای کلام شیعی می‌افزاید، بلکه زمینه‌ای برای تأملات بیشتر در فلسفه دین و عرفان اسلامی فراهم می‌سازد.

منابع

  • خادمی، صادق. آگاهی و انسان الاهی. تهران: انتشارات صبح ظهور، ۱۴۰۲.
  • طباطبایی، محمدحسین. المیزان فی تفسیر القرآن. قم: دار الکتب الإسلامیة، ۱۳۹۰.
  • قیصری، داود. الفکوک. تصحیح: حسن حسن‌زاده آملی. قم: بوستان کتاب، ۱۳۸۵.

آیا این نوشته برایتان مفید بود؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده