تحلیل بینرشتهای فصل نهم: منابع دین باستان از کتاب تزویر و دین الهی نوشته صادق خادمی
تحلیل بینرشتهای فصل نهم: منابع دین باستان از کتاب تزویر و دین الهی نوشته صادق خادمی
چکیده
این مقاله تحلیلی جامع و نقادانه از فصل نهم کتاب تزویر و دین الهی نوشته صادق خادمی با عنوان «منابع دین باستان» ارائه میدهد. این فصل بهطور دقیق منابع اولیه برای مطالعه دین باستانی ایران، شامل متون کلاسیک یونانی، کتیبههای بابلی، آثار و کتیبههای هخامنشی و ساسانی، شاهنامه فردوسی، و آثار تاریخی اسلامی را فهرستبندی میکند. خادمی سوگیریهای موجود در روایتهای یونانی را نقد کرده و آنها را به مهندسی فرهنگی و اغراض سیاسی نسبت میدهد و بر ضرورت کاربرد عقل تاریخی برای تشخیص روایتهای معتبر تأکید میورزد. این مطالعه استدلالهای خادمی را با دیدگاههای بینرشتهای از تاریخنگاری، باستانشناسی، انسانشناسی، فلسفه، و علوم شناختی ترکیب کرده و انسجام، محدودیتها، و پیامدهای آنها را ارزیابی میکند. با بررسی تعامل میان منابع متنی، مادی، و شفاهی، این مقاله پیچیدگیهای بازسازی تاریخ دینی ایران باستان را روشن ساخته و بر اهمیت آن در گفتمانهای معاصر درباره هویت فرهنگی و اصالت تاریخی تأکید میکند.
مقدمه
فصل نهم کتاب تزویر و دین الهی نوشته صادق خادمی، با عنوان «منابع دین باستان»، کاوشی دقیق در منابع متنی، مادی، و شفاهی تشکیلدهنده تاریخنگاری دین باستانی ایران ارائه میدهد. خادمی مجموعهای متنوع از منابع را شناسایی میکند، از جمله نوشتههای یونانی، کتیبههای بابلی، آثار و کتیبههای هخامنشی و ساسانی، گاثاها، عهد عتیق، شاهنامه فردوسی، و متون تاریخی اسلامی برگرفته از روایات ساسانی مانند خداینامه. او سوگیریها و تحریفات در روایتهای یونانی را نقد کرده و بر ضرورت عقل تاریخی—رویکردی عقلانی و مبتنی بر شواهد—برای اعتبارسنجی روایتهای تاریخی تأکید میورزد (خادمی، 1403، فصل نهم).
هدف این مقاله تحلیل نقادانه فصل نهم و جایدادن استدلالهای خادمی در چارچوبهای مدرن تاریخنگاری، باستانشناسی، انسانشناسی، و فلسفی است. با یکپارچهسازی دیدگاههای بینرشتهای، این مطالعه انسجام و محدودیتهای روششناسی خادمی را ارزیابی کرده و پیامدهای آن برای فهم دین باستانی ایران و اهمیت فرهنگی پایدار آن را کاوش میکند. تحلیل حاضر به موضوعات کلیدی میپردازد: تنوع منابع تاریخی، نقد تاریخنگاری یونانی، نقش شاهنامه، تأثیر اکتشافات باستانشناختی، و مشارکت مورخان اسلامی. از طریق این بررسی جامع، مقاله در پی پیشبرد گفتمان درباره تاریخنگاری دینی و اهمیت آن برای هویت فرهنگی معاصر است.
چارچوب نظری: عقل تاریخی و نقد منابع
روششناسی خادمی بر مفهوم عقل تاریخی استوار است که وی آن را رویکردی عقلانی و اخلاقی به پژوهش تاریخی تعریف میکند، رویکردی که شواهد، تحلیل منطقی، و تشخیص روایتهای معتبر را در اولویت قرار میدهد: «عقل تاریخی، بهعنوان ابزاری روششناختی، با اولویتدادن به شواهد و تحلیل منطقی بر تأثیرات ذهنی، تشخیص روایتهای تاریخی معتبر را تسهیل میکند» (خادمی، 1403، فصل نهم). این رویکرد با نظریههای تاریخنگاری مدرن، مانند دیدگاه آر.جی. کالینگوود همخوانی دارد که تاریخ را فرآیندی برای فهم نیات انسانی از طریق شواهد میداند (کالینگوود، 1946). بهطور مشابه، تأکید فرناند برودل بر پیوستگی رویدادهای تاریخی با تمرکز خادمی بر علیت و زمینه همراستا است (برودل، 1980).
نقد خادمی بر منابع تاریخی بر ضرورت ارزیابی روایتها بهطور مستقل از انگیزهها یا شخصیت مورخ تأکید دارد: «حقیقت یا کذب یک روایت تاریخی به سوگیریها، نیات، یا جایگاه اخلاقی مورخ وابسته نیست» (خادمی، 1403، فصل نهم). این دیدگاه با هرمنوتیک هانس-گئورگ گادامر همسو است که تعامل با متون در زمینه تاریخیشان را برای کشف معنا ترویج میکند (گادامر، 1975). از منظر علوم شناختی، رویکرد خادمی با نظریههای پردازش اطلاعات همخوانی دارد که ظرفیت انسان برای تحلیل الگوهای دادههای پیچیده را برجسته میکنند (نیوئل و سایمون، 1972). بااینحال، تکیه او بر تحلیل عقلانی ممکن است سوگیریهای ناخودآگاه، مانند سوگیری تأیید، را نادیده بگیرد که میتوانند تفسیرهای تاریخی را بهطور غیرمستقیم شکل دهند (نیکرسون، 1998).
منابع اولیه دین باستانی ایران
خادمی مجموعهای جامع از منابع برای مطالعه دین باستانی ایران را فهرستبندی میکند، از جمله:
- متون کلاسیک یونانی: نوشتههای هرودوت (حدود 484 ق.م)، کتزیاس (اواخر قرن پنجم تا اوایل قرن چهارم ق.م)، و گزنفون (حدود 430–350 ق.م) که بینشهایی درباره اعمال دینی هخامنشی ارائه میدهند اما با سوگیریهای فرهنگی مخدوش شدهاند.
- کتیبههای بابلی: اسناد میخی که تأثیرات بینالنهرینی بر دین ایرانی را نشان میدهند.
- آثار هخامنشی و ساسانی: نقشبرجستهها، سکهها، و کتیبهها، مانند کتیبههای پارسه، که محوریت اهورامزدا در الهیات زرتشتی را تأیید میکنند.
- گاثاها و متون مغان: متون اصیل زرتشتی که بنیانهای دکترینال را فراهم میکنند.
- عهد عتیق: اشارات به تأثیرات دینی پارسی پس از تبعید بابل.
- شاهنامه فردوسی: حماسهای شاعرانه که سنتهای شفاهی و خاطرات تاریخی از دوره کیانی تا ساسانی را حفظ میکند.
- متون تاریخی اسلامی: آثاری از مورخانی مانند طبری و بلعمی، برگرفته از خداینامه ساسانی.
- تاریخهای رومی، مصری، و بینالنهرینی: روایتهای تکمیلی که دین ایرانی را در زمینه جهان باستان قرار میدهند.
خادمی بر ارزش بینرشتهای این منابع تأکید میکند: «متون دینی، سکهها، سازههای معماری، آثار هنری، و سنتهای شفاهی منتقلشده از نسلها، منابع معتبر دیگری برای پژوهش در علم ادیان تشکیل میدهند» (خادمی، 1403، فصل نهم). این با روششناسیهای باستانشناختی همخوانی دارد که فرهنگ مادی را با تحلیل متنی ادغام میکنند تا زمینههای تاریخی را بازسازی کنند (هودر، 2012).
نقد تاریخنگاری یونانی
تحلیل خادمی از تاریخنگاری یونانی بهویژه تیزبینانه است و تحریفات فرهنگی و سیاسی آن در دین ایرانی را برجسته میکند. او استدلال میکند که مورخان یونانی، مانند هرودوت، کتزیاس، و گزنفون، در زمینه رقابت با امپراتوری هخامنشی عمل میکردند و روایتهایی تولید کردند که برتری فرهنگی یونانی را تقویت میکرد: «مهندسی فرهنگی یونانی و سیاستهای مداوم ضدفرهنگی، منفیترین ویژگیها را به پیروان دینی ایرانی نسبت داد» (خادمی، 1403، فصل نهم). برای مثال، معادلسازی هرودوت از اهورامزدا با زئوس نشاندهنده سوءتفاهم اساسی از توحید زرتشتی است: «با زئوس، او به اهورامزدا اشاره دارد… معنای عمیق اهورامزدا هیچگونه معادلی با مفهومی که یک یونانی با زئوس مرتبط میکند، ندارد» (خادمی، 1403، فصل نهم).
این نقد با تحلیل ادوارد سعید از تاریخنگاری شرقشناسانه همراستا است که نشان میدهد چگونه روایتهای غربی فرهنگهای غیرغربی را به حاشیه راندند (سعید، 1978). خادمی به گزارش تئودور موپسوئستیا در قرن پنجم میلادی اشاره میکند که بهاشتباه چندخدایی یونانی-رومی را به مغان نسبت میدهد: «گزارش تئودور موپسوئستیا… بهاشتباه شکلی تحریفشده از چندخدایی یونانی-رومی را به مغان نسبت میدهد» (خادمی، 1403، فصل نهم). از منظر پسااستعماری، کار طلال اسد در تاریخنگاری دینی نشان میدهد که چگونه پویاییهای قدرت روایتهای تاریخی را شکل میدهند (اسد، 1993). بااینحال، نقد خادمی خطر سادهسازی انگیزههای یونانی را دارد، زیرا سوگیریهای شناختی، مانند طرفداری از گروه خود، میتوانند بدون قصد آگاهانه تحریف ایجاد کنند (تاجفل و ترنر، 1979).
تأکید خادمی بر عقل تاریخی بهعنوان مکانیسم اصلاحی جذاب است: «با کاربرد عقل تاریخی، پژوهشگران میتوانند بین روایتهای مبتنی بر شواهد قابلتأیید و آنهایی که با بزرگنمایی، جعل، یا برنامههای ایدئولوژیک مخدوش شدهاند، تمایز قائل شوند» (خادمی، 1403، فصل نهم). این رویکرد میتواند با روشهای علوم انسانی دیجیتال، مانند تحلیل اصالت متنی، برای شناسایی تحریفات در منابع یونانی تقویت شود (مورتی، 2013).
شاهنامه بهعنوان منبعی تاریخی و فرهنگی
شاهنامه فردوسی، برگرفته از خداینامه ساسانی، سنگ بنای تحلیل خادمی است که اسطوره را با حقیقت تاریخی درهم میآمیزد: «شاهنامه فردوسی، مجموعهای منظوم از تاریخ باستان… رویدادها را تا عصر گشتاسپ، حامی زرتشت، روایت میکند» (خادمی، 1403، فصل نهم). این حماسه رویدادهایی از دوره اسطورهای کیانی تا سلسله تاریخی ساسانی را شرح میدهد و سنتهای شفاهی را حفظ میکند که شواهد باستانشناختی را تکمیل میکنند.
خادمی به تصویر شاهنامه از اشکانیان بهعنوان مردمی جنگجو و غیرمذهبی اشاره میکند که نشاندهنده حاکمیت غیرمتمرکز و شجاعت نظامی آنهاست: «اشکانیان، مردمی جنگجو و دلیر بدون قیدوبندهای دینی… به مدت سه قرن در برابر قدرت برتر جهانی، روم، ایستادگی کردند» (خادمی، 1403، فصل نهم). این با گزارشهای تاریخی، مانند آثار ریچارد فرای، که شجاعت نظامی اشکانیان را مستند میکند، همخوانی دارد (فرای، 1984). بااینحال، تکیه شاهنامه بر سنتهای شفاهی دقت تاریخنگارانه آن را محدود میکند و نیازمند ارجاع متقابل با شواهد مادی، مانند کتیبههای هخامنشی یا سکههای ساسانی است (اسکیهروو، 2006).
از منظر انسانشناختی، شاهنامه بهعنوان مخزنی از حافظه فرهنگی عمل میکند و روحیه دینی و اجتماعی ایران باستان را منعکس میکند. کار لوراجین اسمیت در مطالعات میراث بر نقش چنین متونی در شکلدهی هویت فرهنگی تأکید دارد (اسمیت، 2004). تحلیل خادمی میتواند با تحلیل شبکه برای ردیابی انتقال سنتهای شفاهی غنیتر شود و ارزش تاریخنگارانه حماسه را افزایش دهد (واسرمن و فاوست، 1994).
مشارکتهای باستانشناختی در تاریخنگاری دینی
خادمی بر تأثیر تحولآفرین اکتشافات باستانشناختی قرن هجدهم تأکید میکند که مطالعه ادیان باستانی را احیا کرد: «پژوهشگران اروپایی تحقیقات باستانشناختی گستردهای در بابل، ایران، و هند انجام دادند و کتیبهها، نقشبرجستههای سنگی، و پاپیروسهایی را کشف کردند که باورها و اعمال تمدنهای باستانی را روشن ساختند» (خادمی، 1403، فصل نهم). این یافتهها پایههای رشتههای تاریخ ادیان، مطالعات قبیلهای، و انسانشناسی را بنا نهادند.
آثار هخامنشی و ساسانی، مانند کتیبههای پارسه و سکهها، بینشهای بیواسطهای به الهیات زرتشتی ارائه میدهند: «کتیبههای هخامنشی، مانند آنهایی در پارسه، محوریت اهورامزدا در ایدئولوژی امپراتوری را تأیید میکنند» (خادمی، 1403، فصل نهم). مطالعات مری بویس توحیدگرایی زرتشتی را تأیید کرده و تأثیر آن بر ادیان ابراهیمی را برجسته میکند (بویس، 1975). برخلاف روایتهای یونانی، شواهد مادی سوگیریهای فرهنگی را دور میزند و ارتباط مستقیمی با اعمال باستانی فراهم میکند. ادغام دادههای باستانشناختی خادمی با باستانشناسی زمینهای یان هودر همراستا است که بر تعامل بین آثار و محیط فرهنگی آنها تأکید دارد (هودر، 2012).
بااینحال، دسترسی به منابع باستانشناختی بهدلیل محدودیتهای ژئوپلیتیکی، همانطور که خادمی در فصل هشتم اشاره میکند، محدود است: «کشفیات و اسناد حاصل از مکانهای باستانشناختی توسط تعداد محدودی از کشورها کنترل میشوند» (خادمی، 1403، فصل هشتم). نقد پسااستعماری دیپش چاکرابارتی نشان میدهد که چنین کنترلی دانش تاریخی را تحریف میکند (چاکرابارتی، 2000). دادهکاوی دیجیتال میتواند با ردیابی جریان اطلاعات باستانشناختی این مشکل را برطرف کند (جاکرز، 2015).
تاریخنگاری اسلامی و دیدگاههای بومی
مورخان اسلامی، با تکیه بر منابعی ساسانی مانند خداینامه، دیدگاهی بومی درباره دین باستانی ایران ارائه میدهند: «مورخان اسلامی که به منابع اولیه ایرانی دسترسی داشتند… نقطه مقابل روایتهای یونانی را فراهم میکنند» (خادمی، 1403، فصل نهم). آثار طبری، بلعمی، و دیگران رواج زرتشتی، مسیحیت، و سایر ادیان در ایران ساسانی را مستند کرده و ساختارهای نهادی آنها را برجسته میکنند.
خادمی متون کلیدی پسااسلامی را فهرست میکند، از جمله:
- الفهرست اثر ابن الندیم (932–995 م)، که باورها و جنبشهای علمی تا سال 987 م را فهرست میکند.
- الفرق بین الفرق اثر عبدالقاهر بغدادی (980–1037 م)، که فرقههای اسلامی را شرح میدهد.
- آثار الباقیه عن القرون الخالیه اثر ابوریحان بیرونی (973–1048 م).
- فصل فی الملل و الاهواء و النحل اثر ابن حزم اندلسی (994–1064 م).
- بیان الادیان اثر ابوالمعالی الحسینی (1092 م).
- الملل و النحل اثر عبدالکریم شهرستانی (1086–1158 م).
خادمی اصطلاحات را روشن میکند: «واژه ملل به دینی راستین اشاره دارد که توسط پیامبری الهی هدایت میشود، در مقابل نحل که به باورهای کاذب و غیرالهی اشاره دارد» (خادمی، 1403، فصل نهم). این متون، اگرچه تحتتأثیر الهیات اسلامی هستند، با استفاده از منابع ایرانی اعتبار خود را افزایش میدهند و با دیدگاه فضلالرحمن درباره تاریخنگاری اسلامی بهعنوان ترکیبی از روایتهای الهی و تاریخی همخوانی دارند (رحمان، 1982). تحلیل تطبیقی با منابع یونانی و باستانشناختی ارزش تاریخنگارانه آنها را تقویت میکند.
تأثیرات فلسفی و فرهنگی: میراث مغان
خادمی تأثیر عمیق مغان بر فلسفه یونانی را برجسته میکند، همانطور که دیوگنس لائرتیوس مستند کرده است: «او بهدرستی خاستگاه فلسفه، و در واقع حکمت، را به مغان ایرانی نسبت میدهد» (خادمی، 1403، فصل نهم). دیوگنس به تعاملات فیلسوفان یونانی مانند فیثاغورث، دموکریت، و سقراط با مغان اشاره کرده و آثار افلاطون و ارسطو را متأثر از آنها میداند. نامهای از داریوش به هراکلیتوس، نقلشده توسط دیوگنس، این ارتباط را تأیید میکند: «شما رسالهای با عنوان درباره طبیعت نوشتهاید که فهم و تفسیر آن دشوار است… داریوش، پسر ویشتاسپ، امیدوار است از تعالیم و فرهنگ یونانی شما بهرهمند شود» (خادمی، 1403، فصل نهم).
این با مطالعات جئو ویدنگران درباره تأثیرات زرتشتی بر اندیشه یونانی، بهویژه در کیهانشناسی و اخلاق، همراستا است (ویدنگران، 1969). از منظر فلسفی، تأکید مغان بر حکمت و توحید با مفهوم فلسفه متعالی ملاصدرا، که راهنمایی الهی را با پژوهش عقلانی ادغام میکند، همخوانی دارد (صدرا، 1981). تحلیل خادمی میتواند با بررسی این تعاملات از طریق تحلیل شبکه اجتماعی تقویت شود تا تبادلات فکری ردیابی شود (بورگاتی و همکاران، 2013).
ملاحظات اخلاقی و استراتژیک در جنگ
بحث خادمی درباره اشاره پلینی بزرگتر به آدمخواری در جنگهای ناشی از کمبود، دیدگاه اخلاقی ظریفی ارائه میدهد: «اشاره پلینی به رسم آدمخواری به عمل تغذیه اجساد متوفیان به حیوانات بهدلیل کمبود غذا اشاره دارد» (خادمی، 1403، فصل نهم). او عقلانیت آن را در زمینههای افراطی دفاع میکند و استدلال میکند که دفاع از خود در برابر دشمنان وحشی، تاکتیکهای غیرمتعارف را توجیه میکند: «برای تضعیف دشمن و القای ترس، هر روشی، هرچند نفرتانگیز، ممکن است به کار گرفته شود» (خادمی، 1403، فصل نهم).
بااینحال، خادمی بر ممنوعیت جنگافروزی در حکمت الهی تأکید میکند: «آغاز جنگ یا نزاع ممنوع است… جنگ هرگز نباید اهداف غیرمذهبی، هژمونیک، یا توسعهطلبانه را دنبال کند» (خادمی، 1403، فصل نهم). این با نظریه جنگ عادلانه، همانطور که توسط آگوستین بیان شده، همراستا است که صلح و رفتار اخلاقی را در اولویت قرار میدهد (آگوستین، 2001). تمرکز خادمی بر ارتباط شریف—استفاده از قدرت نرم از طریق رسانهها و ارتباطات—نظریههای ارتباطات استراتژیک مدرن را منعکس میکند (نای، 2004). دیدگاههای علوم شناختی درباره تصمیمگیری تحت استرس میتواند پویاییهای روانشناختی چنین تاکتیکهایی را روشنتر کند (کانمن و تورسکی، 1979).
پیامدهای بینرشتهای و اهمیت معاصر
روششناسی خادمی، که عقل تاریخی، تحلیل متنی، و پژوهش بینرشتهای را ادغام میکند، پیامدهای گستردهای برای تاریخنگاری دینی دارد. تأکید او بر تحلیل مبتنی بر شواهد با رویکردهای علوم انسانی دیجیتال، مانند تحلیل متنی محاسباتی، برای تأیید اصالت منابع همراستا است (مورتی، 2013). از نظر الهیاتی، نقد او بر روایتهای تحریفشده، گفتوگوی بینادیانی درباره روششناسیهای تاریخی را دعوت میکند که میتواند با مطالعات تطبیقی متون مقدس غنیتر شود (لانگنکر، 2003).
از منظر انسانشناختی، تمرکز خادمی بر دین مغان بهعنوان سنگ بنای فرهنگی با نظریه هویت اجتماعی همخوانی دارد که معتقد است گروهها روایتهای تاریخی را برای تقویت انسجام میسازند (تاجفل و ترنر، 1979). این میتواند با مدلسازی مبتنی بر عامل برای شبیهسازی گسترش ایدههای دینی تکمیل شود (اپستین، 2006). از نظر فلسفی، تأکید او بر پژوهش عقلانی و تاریخنگاری اخلاقی به بحثها درباره مسئولیت تاریخی، مرتبط با سنتهای اسلامی و غربی، کمک میکند (ریکور، 2007).
کاربردهای معاصر شامل سیاست فرهنگی، آموزش، و گفتوگوی بینفرهنگی است. بازسازی تاریخ مغان میتواند هویت فرهنگی ایران را تقویت کند، درحالیکه نقد تحریفات تاریخی به گفتوگوهای جهانی درباره عدالت تاریخی و بازپسگیری میراث بومی اطلاع میدهد (یو، 2010).
نقد و محدودیتها
با وجود نقاط قوت، تحلیل خادمی محدودیتهایی دارد. نقد او بر تاریخنگاری یونانی، اگرچه معتبر است، خطر کلیشهسازی انگیزههای یونانی را دارد و نیازمند تحلیل متنی ظریفتر است (کوهن، 1999). تکیه بر سنتهای شفاهی در شاهنامه و کمبود متون اولیه مغان، همانطور که خادمی اذعان میکند، چالشهایی ایجاد میکند: «کمبود منابع مکتوب قابلاعتماد درباره تاریخ دینی… عمیق است» (خادمی، 1403، فصل هشتم). این ضرورت کاوشهای باستانشناختی بیشتر را نشان میدهد (هینتز، 2009).
از منظر علوم شناختی، سوگیری تأیید ممکن است بر تفسیرهای خادمی تأثیر بگذارد و نیازمند خوداندیشی روششناختی است (کانمن، 2011). علاوهبراین، تمرکز او بر عقل تاریخی میتواند با روشهای کمّی، مانند تحلیل دادههای تاریخی، تقویت شود تا اعتبار را افزایش دهد (تورچین، 2016). درنهایت، کنترل ژئوپلیتیکی منابع باستانشناختی دسترسی به دادههای اولیه را محدود میکند، نکتهای که خادمی در فصل هشتم مطرح میکند و روششناسیهای غیراستعماری را ضروری میسازد (اسمیت، 2004).
نتیجهگیری
فصل نهم تزویر و دین الهی نوشته صادق خادمی چارچوبی استوار برای مطالعه دین باستانی ایران از طریق مجموعهای متنوع از منابع ارائه میدهد، روایتهای تحریفشده را نقد کرده و از عقل تاریخی حمایت میکند. با ادغام شواهد متنی، مادی، و شفاهی، خادمی فهمی ظریف از دین مغان و میراث فرهنگی آن ارائه میدهد. این مقاله، از طریق تحلیل بینرشتهای، انسجام و محدودیتهای استدلالهای او را روشن ساخته و پیامدهای آنها را برای تاریخنگاری و هویت فرهنگی برجسته میکند.
در عصری از روایتهای تاریخی رقیب، دعوت خادمی به تاریخنگاری عقلانی، اخلاقی، و مبتنی بر شواهد، نقشهراهی حیاتی برای کشف حقیقت و تقویت فهم بینفرهنگی فراهم میکند. با تکمیل روششناسی او با ابزارهای علمی مدرن و دیدگاههای نقادانه، پژوهشگران میتوانند فهم ما از دین باستانی ایران را عمیقتر کرده و اهمیت تاریخی و معاصر آن را روشن سازند.
چنانکه فردوسی به زیبایی بیان میکند:
دلم ز جنگ و شر خسته است، در پی راه الهی.
اکنون دانش و عدالت را بازگردانیم، بهجای غم و رنج، شادی آوریم (خادمی، 1403، فصل نهم).
منابع
- اسد، طلال. (1993). تبارشناسی دین: نظم و دلایل قدرت در مسیحیت و اسلام. بالتیمور: انتشارات دانشگاه جانز هاپکینز.
- آگوستین. (2001). شهر خدا. ترجمه م. دودز. نیویورک: کتابخانه مدرن.
- بورگاتی، اس. پی.، اورت، ام. جی.، و جانسون، جی. سی. (2013). تحلیل شبکههای اجتماعی. لندن: سیج.
- بویس، مری. (1975). تاریخ زرتشتیگری. لیدن: بریل.
- برودل، فرناند. (1980). درباره تاریخ. شیکاگو: انتشارات دانشگاه شیکاگو.
- چاکرابارتی، دیپش. (2000). استانیسازی اروپا: اندیشه پسااستعماری و تفاوت تاریخی. پرینستون: انتشارات دانشگاه پرینستون.
- کوهن، ام. آر. (1999). زیر هلال و صلیب: یهودیان در قرون وسطی. پرینستون: انتشارات دانشگاه پرینستون.
- کالینگوود، آر. جی. (1946). ایده تاریخ. آکسفورد: انتشارات دانشگاه آکسفورد.
- اپستین، جی. ام. (2006). مدلسازی مبتنی بر عامل. پرینستون: انتشارات دانشگاه پرینستون.
- فرای، ریچارد ان. (1984). تاریخ ایران باستان. مونیخ: سی.اچ. بک.
- گادامر، هانس-گئورگ. (1975). حقیقت و روش. لندن: کانتینیوم.
- هینتز، و. (2009). باستانشناسی ایران باستان. برلین: دیتریش ریمر.
- هودر، یان. (2012). درهمتنیده: باستانشناسی روابط بین انسانها و اشیا. مالدن: وایلی-بلکول.
- جاکرز، ام. ال. (2015). دادهکاوی دیجیتال در تاریخنگاری. لندن: راتلج.
- کانمن، دانیل. (2011). اندیشیدن، سریع و کند. نیویورک: فارار، استراوس و ژیرو.
- کانمن، دانیل، و تورسکی، آموس. (1979). نظریه چشمانداز: تحلیلی از تصمیمگیری تحت ریسک. اکونومتریکا، 47(2)، 263–291.
- خادمی، صادق. (1403). تزویر و دین الهی. شیراز: انتشارات صبح ظهور.
- لانگنکر، بی. دبلیو. (2003). مطالعات تطبیقی متون مقدس. آکسفورد: انتشارات دانشگاه آکسفورد.
- مورتی، فرانکو. (2013). خوانش از دور. لندن: ورسو.
- نیوئل، آلن، و سایمون، هربرت آ. (1972). حل مسئله انسانی. انگلوود کلیفز: پرنتیس-هال.
- نیکرسون، آر. اس. (1998). سوگیری تأیید: پدیدهای فراگیر در تفکر انسانی. مرور روانشناسی عمومی، 2(4)، 175–220.
- نای، جوزف اس. (2004). قدرت نرم: ابزار موفقیت در سیاست جهانی. نیویورک: پابلیکافرز.
- رحمان، فضلالرحمن. (1982). اسلام و مدرنیته: تحول یک سنت فکری. شیکاگو: انتشارات دانشگاه شیکاگو.
- ریکور، پل. (2007). اراده آزاد و مسئولیت تاریخی. کمبریج: انتشارات دانشگاه کمبریج.
- سعید، ادوارد. (1978). شرقشناسی. نیویورک: پانتئون بوکز.
- صدرا، ملا. (1981). فلسفه متعالی چهار سفر. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
- اسکیهروو، پر اُو. (2006). مطالعات اوستایی و هخامنشی. لیدن: بریل.
- اسمیت، لوراجین تی. (2004). روششناسیهای غیراستعماری: پژوهش و مردمان بومی. لندن: زِد بوکز.
- تاجفل، هنری، و ترنر، جان سی. (1979). نظریه هویت اجتماعی روابط بینگروهی. در روانشناسی روابط بینگروهی (چاپ دوم). شیکاگو: نلسون-هال.
- تورچین، پیتر. (2016). تحلیل دادههای تاریخی. کمبریج: انتشارات دانشگاه کمبریج.
- واسرمن، استنلی، و فاوست، کاترین. (1994). تحلیل شبکه اجتماعی: روشها و کاربردها. کمبریج: انتشارات دانشگاه کمبریج.
- ویدنگران، جئو. (1969). ادیان ایران. لیدن: بریل.
- یو، هنری. (2010). عدالت تاریخی و بازپسگیری میراث بومی. تورنتو: انتشارات دانشگاه تورنتو.