گزارشی از فصل پنجم کتاب تزویر و دین الهی: مقبولیت روشنگری و تابآوری دینداری عمومی
گزارشی از فصل پنجم کتاب تزویر و دین الهی نوشته صادق خادمی: مقبولیت روشنگری و تابآوری دینداری عمومی
مقدمه
فصل پنجم کتاب تزویر و دین الهی نوشته صادق خادمی، با عنوان «مقبولیت روشنگری و تابآوری دینداری عمومی»، کاوشی عمیق در ماهیت ذاتی دین، ساختار سلسلهمراتبی آن، و پیوند اجتماعی و فرهنگی آن ارائه میدهد. این مقاله گزارشی جامع از این فصل ارائه میکند و به برجستهسازی مضامین کلیدی، استدلالها، و مشارکتهای آن در گفتمان فلسفه و جامعهشناسی دین میپردازد. تحلیل خادمی در چارچوبی الهیاتی و فلسفی ریشه دارد که با ارجاعات قرآنی و درک ظریف از نقش دین در زندگی فردی و جمعی غنی شده است.
ماهیت ذاتی و سلسلهمراتبی دین
خادمی در ابتدا دین را پدیدهای ذاتی، فطری، و طبیعی معرفی میکند که با درجات مختلف، شدتپذیری، و انطباق با طبیعت و جایگاه هر فرد یا گروه مشخص میشود. او تأکید میکند که دین نه یک موجودیت یکپارچه، بلکه در سطوح سلسلهمراتبی عمل میکند که با ظرفیت و جایگاه انسانها هماهنگ است. این نظام سلسلهمراتبی تضمین میکند که هدایت الهی از طریق فطرت ذاتی افراد قابل دسترسی باشد و دین را به پدیدهای جهانی تبدیل کند:
«خداوند دین و برنامه زندگی هر فرد را از طریق طبیعت و فطرت ذاتی او قابل دسترس ساخته است. در نتیجه، دین، متناسب با جایگاههای مختلف بشری، در یک نظام سلسلهمراتبی دانش و بینشهای تدریجی عمل میکند.»
این فصل سه سطح اصلی دینداری را مشخص میکند: دینداری عمومی مبتنی بر سودمندی یا التزام به دین از طریق فطرت، مدنیت، یا التزام قانونی؛ دینداری ایثارگرانه حقیقتجویان؛ و ایمان هدفمحور مؤمنان که با ولایت الهی و الهیات غایتگرا مشخص میشود. هر سطح با احکام خاص خود، بازتابدهنده تنوع ظرفیتها و زمینههای انسانی است.
جوهره اختیاری و غیراجباری دین
استدلال محوری این فصل، ماهیت اختیاری و غیراجباری دین است. خادمی تأکید میکند که خداوند ایمانی آزاد، گسترده، و ارادی را از انسان طلب میکند و هرگونه اجبار یا تحمیل را نفی میکند. این آزادی ریشه در اصل امکان در عالم مادی دارد که به افراد اجازه میدهد همراستا یا در تضاد با فطرت ذاتی خود انتخاب کنند. نویسنده جبرگرایی را نقد کرده و آن را نافی عاملیت انسانی و مخدوشکننده جوهره دین الهی میداند:
«در عالم مادی (ناسوت)، که تحت حاکمیت اصل آزادی و انتخاب است، قانون امکان غالب است، نه ضرورت علّی یا خرافه جبرگرایی که اراده و انتخاب انسانی را نفی میکند.»
خادمی بر این نکته تأکید دارد که رهبری دینی باید مؤمنان را بهطور نظاممند و بدون خشونت یا ستم به جایگاه متناسب با ظرفیتشان هدایت کند و دین را به مسیری از رحمت و کرامت تبدیل نماید.
پیوند اجتماعی و مقبولیت جهانی
این فصل ضرورت مقبولیت جهانی و عمومی را برای تحقق رضایت الهی و اجرای اجتماعی اراده الهی بررسی میکند. خادمی استدلال میکند که دین باید از طریق تعالیم روشن، مستند، و مبتنی بر حقایق علمی و هستیشناختی، عاری از خرافات، و متناسب با مخاطبان منطقهای بیان شود. این رویکرد، پیوند اجتماعی و تابآوری را تضمین کرده و از سختی و تعارض با طبیعت لذتجوی انسان جلوگیری میکند:
«برای دستیابی به رضایت الهی و اجرای اجتماعی اراده الهی، دین باید مقبولیت جهانی و عمومی را ارج نهد. برای احترام به این پذیرش عمومی و پیوند اجتماعی، ابتدا لازم است تعالیم و دکترینهای الهی که روشن، مستند، و مبتنی بر حقایق هستیشناختی، طبیعی، الهی، علمی، و پژوهشی هستند، شناسایی و بیان شوند.»
خادمی با استناد به قرآن، این اصل را تقویت میکند که تکالیف الهی متناسب با ظرفیت انسانی است:
«خداوند هیچکس را جز به اندازه توانش تکلیف نمیکند. آنچه [از خیر] به دست آورده، برای اوست و آنچه [از شر] کسب کرده، بر اوست.» (قرآن، ۲:۲۸۶)
این همراستایی با ظرفیت انسانی، دینی را پرورش میدهد که با شیرینی، سازگاری، و همگرایی مشخص شده و از سختی یا تحقیر مردم اجتناب میکند.
نقش هشداردهنده و هدایتگر دین
خادمی دین را نیرویی هشداردهنده و یادآور معرفی میکند که به جای ایجادی بودن، فطرت و استعدادهای درونی انسان را به یاد میآورد و قلمرو مخفی روح را صیقل میدهد. این دیدگاه با آیهای قرآنی که بر نقش دین در هدایت به سوی بهشت و آمرزش الهی تأکید دارد، پشتیبانی میشود:
«و خداوند به بهشت و آمرزش به اذن خود دعوت میکند و آیات خود را برای مردم روشن میسازد تا شاید به یاد آورند.» (قرآن، ۲:۲۲۱)
دین، بهعنوان هدفی طبیعی که در فطرت انسان نهفته است، از طریق روشنگری عقلانی و عشق قلبی، سبک زندگی الهی را ترویج میدهد و در زندگی دنیوی، ایمان، تأیید، و تسلیم به خداوند را طلب میکند.
دین، اقتصاد، و خانواده
این فصل به نقش حیاتی رونق اقتصادی و پویاییهای خانوادگی در دینداری میپردازد. خادمی استدلال میکند که فقر اقتصادی مانع درک صحیح دینی شده و به دینداری سطحی یا ریاکارانه منجر میشود. اقتصاد قوی برای تمدن دینی ضروری است، زیرا پایه و اساس حیات فرهنگی و اجتماعی را تشکیل میدهد:
«تمدن دینی بدون رشد اقتصادی، رونق، و توزیع عادلانه معیشت، خیالی دستنیافتنی است. اقتصاد نقش حیاتیتری نسبت به فرهنگ دینی در شکلدهی هر تمدنی ایفا میکند.»
به همین ترتیب، خانواده، بهویژه بانوی خانه، سنگبنای جامعهپذیری دینی است. دینداری صادقانه و طبیعی او جهتگیری معنوی خانواده را شکل میدهد و زمینهساز ظهور دینداری فطری یا تقلیدی در میان اعضای خانواده میشود.
تحمل دینی و تمدن
خادمی از تحمل دینی دفاع میکند که ریشه در ماهیت الهی و روشنگرانه دین دارد. او استدلال میکند که ادیان معتبر، همراستا با رهبران منصوب الهی، همزیستی مسالمتآمیز و تفاهم متقابل را تقویت میکنند. قرآن با تأکید بر مسئولیتپذیری جمعی تحت رهبری صالح، این دیدگاه را تأیید میکند:
«روزی که هر قومی را با پیشوایشان فرا میخوانیم. پس هر کس نامهاش به دست راستش داده شود، آنها نامه خود را میخوانند و به اندازه نخ نازکی به آنها ستم نمیشود.» (قرآن، ۱۷:۷۱)
این فصل همچنین نقش دین در ساخت تمدن را بررسی میکند و به نمونههای تاریخی مانند تمدنهای هخامنشی، اسرائیلی، و اسلامی اشاره دارد. تمدنهای دینی معتبر، تحت رهبری حکیمان مقدس، اراده الهی، حکمت تابناک، و درایت را در اولویت قرار میدهند و امنیت، رونق، و عشق جهانی را تضمین میکنند.
پیوند دین و سیاست
خادمی به بررسی تعامل دین و سیاست میپردازد و استدلال میکند که دین واقعی باید از طریق قدرت علمی و فرهنگی، ایمان را به نیرویی برتر تبدیل کند. او جدایی سکولار دین و قدرت را، همانطور که در انجیلی با دوگانه قیصر و خدا دیده میشود، نقد میکند که دین را به حوزهای معنوی و ناقص تقلیل میدهد. دین واقعی، باورها، اخلاق، و اعمال، از جمله رفتار سیاسی را در بر میگیرد و برنامهای جامع برای زندگی ارائه میدهد:
«قلمرو برنامه زندگی نظاممند و وحیانی سه حوزه را در بر میگیرد: باورها و جهانبینیهای الهیاتی، فلسفی، و عرفانی؛ تکالیف و ممنوعیتهای واقعی در علم اخلاق و رفتار؛ و احکام عملی و علم فقه، که تمامی اعمال، از جمله رفتار سیاسی را در قلمرو واقعیت تنظیم میکند.»
خادمی نسبت به حاکمیت دینی اقتدارگرا هشدار میدهد و از رهبری توسط قدیسان الهی که با حکمت و عدالت هدایت میکنند و از اجبار و نظامیگری اجتناب میورزند، دفاع میکند.
دینداری جهانی و حقانیت اسلام
این فصل با بحث درباره دینداری جهانی به پایان میرسد و به نرخ بالای ایمان در کشورهایی مانند آلمان و ایالات متحده و دینداری ذاتی در ایران فرهنگی اشاره میکند. خادمی بر ماهیت علمی و پیشرفته اسلام، بهویژه شیعه دوازدهامامی، بهعنوان معیار دین الهی تأکید میکند:
«بگو: ما به خدا و آنچه بر ما نازل شده و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و فرزندانش و آنچه به موسی و عیسی و پیامبران از پروردگارشان داده شده ایمان آوردهایم. میان هیچیک از آنها فرق نمیگذاریم و ما تسلیم او هستیم. و هر کس جز اسلام دینی دیگر بخواهد، هرگز از او پذیرفته نشود و او در آخرت از زیاندیدگان خواهد بود.» (قرآن، ۳:۸۴–۸۵)
خادمی همچنین به مغالطه منشأ افسانهای اسلام پرداخته و مخالفانی را که بنیادهای تاریخی و الهی این دین را تحریف میکنند، رد میکند.
نتیجهگیری
فصل پنجم کتاب تزویر و دین الهی نوشته صادق خادمی تحلیلی پیچیده و جامع از ماهیت ذاتی دین، پیوند اجتماعی، و نقش تمدنی آن ارائه میدهد. خادمی با تأکید بر ایمان اختیاری، مقبولیت جهانی، و تبیین عقلانی، دین را بهعنوان نیرویی پویا و تابآور معرفی میکند که رحمت، کرامت، و همزیستی را تقویت میکند. تلفیق او از بینشهای قرآنی، نمونههای تاریخی، و تأملات فلسفی، اهمیت پایدار دین الهی را در شکلدهی به زندگی فردی و جمعی نشان میدهد. این فصل مشارکت مهمی در مطالعات دینی است و دعوتی برای کاوش بیشتر در پتانسیل تحولآفرین دین در زمینههای معاصر ارائه میدهد.