در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

اسماء الحسنی 213

متن درس





کتاب اسماء و صفات الهی: تحلیل اسم ملک و ملائکه

کتاب اسماء و صفات الهی: تحلیل اسم ملک و ملائکه

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه دویست و سیزدهم)

مقدمه: درآمدی بر تحلیل اسم ملک و ملائکه در قرآن کریم

اسم شریف «ملک» در قرآن کریم، چونان ستاره‌ای درخشان در آسمان معرفت الهی، به معنای اقتدار، تسلط و اشراف بر غیر ظهور یافته و در قالب‌های گوناگون «ملک»، «مالک»، «ملیک» و «ملائکه» تجلی کرده است. این اسم، چون جریانی زلال، نه‌تنها اقتدار بی‌کران الهی را بازمی‌تاباند، بلکه در موجودات تجردی نظیر ملائکه و حتی انسان‌های برخوردار از صفا و کرامت، جلوه‌هایی محدود و متنوع دارد. این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه دویست و سیزدهم و تحلیل‌های تفصیلی مرتبط، به کاوش عمیق در معانی، ظرایف و شؤون اسم ملک و رابطه آن با ملائکه می‌پردازد. با نگاهی فلسفی، عرفانی و قرآنی، این اثر به بررسی وحدت معنای ماده «ملک»، تمایز آن از لوازمش (نظیر قوت، صحت و کرامت)، اقتدار تجردی ملائکه، و نقش این اسم در سلوک معنوی و رؤیت ملكوت می‌نشیند.

درنگ: اسم ملک، چونان آینه‌ای صیقلی، اقتدار و تسلط الهی را بازمی‌تاباند و در ملائکه و انسان‌های کریم، جلوه‌هایی محدود اما متعالی از این اقتدار را به نمایش می‌گذارد.

بخش اول: تحلیل معنای ماده ملک و شؤون آن

معنای اصلی ملک و تمایز از لوازم آن

ماده «ملک» در قرآن کریم و متون لغوی، به معنای اقتدار، تسلط و اشراف بر غیر تعریف شده است. این معنا، چون ریشه‌ای تنومند، اصل و اساس تمام ظهورات این ماده را تشکیل می‌دهد. قوت، شدت، صحت و عزت، چون شاخه‌هایی از این ریشه، لوازم و آثار اقتدارند، نه معنای اصلی آن. به تعبیر راغب اصفهانی در مفردات (ص496)، «ملک» به معنای سیطره و اقتدار است، و قوت و صحت از آثار آن به شمار می‌روند. ابن‌فارس نیز در مقاییس اللغه (ج5، ص234) تأکید می‌کند که «ملک» به معنای تسلط و اشراف است و سایر معانی، لوازم آن‌اند. این تمایز، چون خطی روشن، معنای اصلی را از شؤون و آثار آن جدا می‌سازد. آیه زیر این اقتدار مطلق الهی را به روشنی نشان می‌دهد:

بِيَدِهِۦ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ (يس: 83)
: در دست اوست فرمانروایی هر چیز.

این آیه، چون نوری درخشان، اقتدار بی‌کران الهی را بر همه موجودات نشان می‌دهد. حدیث «الملك الاقتدار والتسلط لا القوة فحسب» (طبرسی، مجمع البیان، ج10، ص123) نیز این تمایز را تأیید می‌کند و اقتدار را معنای اصلی و قوت را اثر آن می‌داند. این تحلیل، چون کلیدی زرین، راه را برای فهم وحدت معنای ماده «ملک» هموار می‌سازد.

اطلاق ملک در حق و محدودیت در غیر حق

اقتدار الهی، چون اقیانوسی بی‌کران، مطلق و شامل همه جهات وجودی، ظهوری و فعلی مخلوقات است. این اقتدار، چون خورشیدی که هیچ سایه‌ای بر آن نمی‌افتد، بر ذات، صفات و افعال موجودات سیطره دارد. در مقابل، اقتدار در غیر حق، نظیر ملائکه، انسان یا حاکمان، محدود به شؤون و حیثیات خاص است. به تعبیر ملاصدرا در اسفار (ج6، ص48)، ملک حق مطلق است و بر همه مراتب وجود احاطه دارد، در حالی که اقتدار مخلوقات مقید به حدود وجودی آن‌هاست. آیه زیر این اطلاق را به روشنی نشان می‌دهد:

لِمَنِ ٱلْمُلْكُ ٱلْيَوْمَ ۖ لِلَّهِ ٱلْوَٰحِدِ ٱلْقَهَّارِ (غافر: 16)
: امروز فرمانروایی از آن کیست؟ از آن خدای یگانه قهار.

این آیه، چون آینه‌ای صاف، اقتدار مطلق الهی را در برابر محدودیت اقتدار مخلوقات قرار می‌دهد. حدیث «ملك الحق مطلق وملك الخلق مقيد» (صدوق، توحید، ص126) نیز این اصل را تأیید می‌کند. برای مثال، اقتدار ملائکه، هرچند متعالی و تکوینی است، محدود به شأن وجودی آن‌هاست، و اقتدار انسان یا حاکم نیز به حیثیات خاصی مقید است. این تمایز، چون نقشه‌ای دقیق، مراتب اقتدار را در نظام هستی مشخص می‌سازد.

درنگ: اقتدار الهی، چون اقیانوسی بی‌کران، مطلق و فراگیر است، اما در غیر حق، چون جویباری محدود، به شؤون خاص مقید می‌گردد.

بخش دوم: ملائکه و اقتدار تجردی

ماهیت تجردی ملائکه و اقتدار تکوینی

ملائکه، چون ستارگان درخشان در آسمان ملكوت، موجوداتی تجردی‌اند که از نواقص مادی منزه بوده و به دلیل این تجرد، از اقتداری متعالی برخوردارند. این اقتدار، چون نوری که از خورشید حق ساطع می‌شود، مظهر اقتدار الهی است و در صفا، کرامت و علو وجودی آن‌ها تجلی می‌یابد. به تعبیر غزالی در المقصد الأسنی (ص78)، ملائکه به دلیل تجرد، دارای اقتداری عظیم‌اند که در خدمت اراده الهی قرار دارد. آیه زیر این سیطره و اقتدار را نشان می‌دهد:

وَلَهُ ٱلْمَلَٰٓئِكَةُ مُسَخَّرِينَ (نحل: 49)
: و فرشتگان برای او مسخرند.

این آیه، چون پرده‌ای که از رازی الهی برمی‌دارد، نشان می‌دهد که ملائکه، مسخر اراده الهی، مظاهر اقتدار او در عالم‌اند. ملاصدرا در اسفار (ج7، ص60) تأکید می‌کند که تجرد ملائکه، منشأ صفا و علو آن‌هاست، و حدیث «الملائكة تجردها يعطيها اقتداراً عالياً» (مجلسی، بحارالانوار، ج56، ص123) این ویژگی را تأیید می‌کند. این اقتدار، چون جریانی زلال، ملائکه را از نواقص مادی و محدودیت‌های ارضی دور نگه می‌دارد.

نفی رسالت به‌عنوان معنای اصلی ملک

برخلاف برخی تصورات، رسالت معنای اصلی «ملک» نیست، بلکه شأنی از شؤون برخی ملائکه است. معنای اصلی ملک، اقتدار و تسلط است، و رسالت، چون شاخه‌ای از این درخت تنومند، تنها در برخی ملائکه ظهور می‌یابد. راغب در مفردات (ص496) تأکید می‌کند که رسالت و عبادت، از آثار و شؤون ملائکه‌اند، نه معنای اصلی ماده «ملک». آیه زیر این تمایز را نشان می‌دهد:

تَنَزَّلُ ٱلْمَلَٰٓئِكَةُ وَٱلرُّوحُ (نحل: 2)
: فرشتگان و روح فرو می‌آیند.

این آیه، رسالت را شأنی خاص برای برخی ملائکه نشان می‌دهد، نه معنای ذاتی آن‌ها. حدیث «الرسالة شأن لا معناى للملك» (طبرسی، مجمع البیان، ج7، ص89) نیز این تمایز را تأیید می‌کند. این تحلیل، چون نوری بر ابهامات، معنای اصلی ملک را از شؤون آن جدا می‌سازد.

کرامت و صفا به‌عنوان آثار اقتدار ملائکه

صفا، طهارت و کرامت، چون گوهرهایی درخشان، از آثار اقتدار ملائکه‌اند و در برخی انسان‌های والامقام، نظیر حضرت یوسف علیه‌السلام، نیز ظهور می‌یابند. این ویژگی‌ها، چون عطری که از گل اقتدار برمی‌خیزد، ملائکه و انسان‌های کریم را از موجودات ارضی متمایز می‌سازد. آیه زیر این کرامت را در مورد حضرت یوسف نشان می‌دهد:

إِنَّ هَٰذَا لَمَلَكٌ كَرِيمٌ (يوسف: 31)
: این جز فرشته‌ای گرامی نیست.

در این آیه، حضرت یوسف، به دلیل صفا، صداقت و متانت، به «ملک کریم» توصیف شده است، گویی وجودش، چون آینه‌ای، صفا و کرامت ملائکه را بازتاب می‌دهد. ابن‌عربی در فتوحات مکیه (ج1، ص94) تأکید می‌کند که کرامت، از لوازم اقتدار معنوی است، و حدیث «الكرامة من آثار الملك العالي» (مجلسی، بحارالانوار، ج67، ص234) این ارتباط را تأیید می‌کند. این ویژگی‌ها، چون نوری که از اقتدار الهی ساطع می‌شود، ملائکه و انسان‌های کریم را از آلودگی‌های ارضی منزه می‌سازد.

درنگ: صفا و کرامت، چون گوهرهایی از اقتدار ملائکه، آن‌ها را از نواقص مادی منزه ساخته و در انسان‌های کریم، چونان آینه‌ای، جلوه‌ای از این اقتدار را نمایان می‌سازد.

بخش سوم: نقش ملائکه در نظام هستی

مدیریت عالم و واسطه‌گری فیض

ملائکه، چون کارگزاران حکیم الهی، در مدیریت عالم ارضی و واسطه‌گری فیض الهی نقشی اساسی دارند. این موجودات تجردی، به دلیل اقتدار تکوینی، چون پلی میان حق و خلق، فیض الهی را به بندگان منتقل می‌کنند. علامه طباطبایی در المیزان (ج13، ص123) تأکید می‌کند که ملائکه، به اذن الهی، تدبیر امور عالم را بر عهده دارند. آیه زیر این نقش را به روشنی نشان می‌دهد:

يُدَبِّرُ ٱلْأَمْرَ ۖ يُفَصِّلُ ٱلْءَايَٰتِ (رعد: 2)
: کار را تدبیر می‌کند و آیات را تفصیل می‌دهد.

این آیه، چون نقشه‌ای الهی، نقش ملائکه در تدبیر عالم را نشان می‌دهد. حدیث «الملائكة مدبروا العالم بإذن الله» (کلینی، کافی، ج1، ص145) نیز این وظیفه را تأیید می‌کند. ملائکه همچنین واسطه رسالت و بشارت الهی‌اند، چنان‌که در آیه زیر آمده است:

إِذْ قَالَتِ ٱلْمَلَٰٓئِكَةُ يَٰمَرْيَمُ إِنَّ ٱللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ (آل عمران: 45)
: هنگامی که فرشتگان گفتند: ای مریم، خداوند تو را به کلمه‌ای بشارت می‌دهد.

این آیه، چون نسیمی که عطر بشارت الهی را می‌پراکند، نقش ملائکه در انتقال فیض و رسالت را نشان می‌دهد. این اقتدار، چون جریانی زلال، ملائکه را به کارگزاران الهی در عالم تبدیل می‌کند.

عروج، طواف و مجیء ملائکه

عروج، طواف و مجیء ملائکه، چون نغمه‌های آسمانی، مظاهر اقتدار معنوی آن‌هاست. این ویژگی‌ها، ملائکه را به موجوداتی متعالی تبدیل کرده که در خدمت حق و در ارتباط با عالم ارضی‌اند. ابن‌عربی در فتوحات مکیه (ج2، ص156) تأکید می‌کند که عروج و طواف ملائکه، نشانه اقتدار معنوی آن‌هاست. آیه زیر این عروج را نشان می‌دهد:

تَعْرُجُ ٱلْمَلَٰٓئِكَةُ وَٱلرُّوحُ إِلَيْهِ (معارج: 4)
: فرشتگان و روح به‌سوی او عروج می‌کنند.

این آیه، چون پرده‌ای که از عروج ملائکه برمی‌دارد، اقتدار آن‌ها در حرکت به سوی حق را نشان می‌دهد. حدیث «عروج الملائكة من اقتدارهم» (طبرسی، مجمع البیان، ج10، ص235) نیز این نقش را تأیید می‌کند. همچنین، آیه زیر مجیء ملائکه را در همراهی با حق نشان می‌دهد:

جَآءَ رَبُّكَ وَٱلْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا (فجر: 22)
: پروردگارت آمد و فرشتگان صف در صف.

این آیه، چون تصویری از کاروانی الهی، ملائکه را به‌عنوان همراهان حق در اقتداری بی‌نظیر نشان می‌دهد. این مجیء، نه چون اسکورت زمینی که از ضعف نشأت می‌گیرد، بلکه چون جلوه‌ای از اقتدار الهی است که ملائکه را در خدمت حق قرار می‌دهد.

تنوع اقتدار ملائکه

ملائکه، چون ستارگان آسمان ملكوت، از نظر شؤون و اقتدار متنوع‌اند. برخی چون «غلاظ و شداد» در خدمت قهر الهی‌اند، برخی عروجی و طوافی‌اند، و برخی دیگر، چون ملائکه لاعنه یا مصلّی، وظایف خاص دارند. غزالی در إحياء علوم الدين (ج3، ص67) تأکید می‌کند که ملائکه بر اساس شؤون، اقتدار متفاوتی دارند. آیه زیر ملائکه غلاظ و شداد را نشان می‌دهد:

عَلَيْهَا مَلَٰٓئِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ (تحريم: 6)
: بر آن فرشتگانی درشت‌خو و سخت‌گیرند.

این آیه، چون تصویری از اقتدار قهرآمیز ملائکه، تنوع شؤون آن‌ها را نشان می‌دهد. حدیث «الملائكة أصناف باختلاف الاقتدار» (مجلسی، بحارالانوار، ج56، ص123) نیز این تنوع را تأیید می‌کند. ملائکه لاعنه و مصلّی نیز در آیات زیر معرفی شده‌اند:

إِنَّ ٱللَّهَ وَمَلَٰٓئِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى ٱلنَّبِىِّ (أحزاب: 56)
: خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود می‌فرستند.

أُوْلَٰٓئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ ٱللَّهِ وَٱلْمَلَٰٓئِكَةِ وَٱلنَّاسِ أَجْمَعِينَ (بقرة: 161)
: بر آنان لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم است.

این آیات، چون نغمه‌های مختلف یک سمفونی الهی، تنوع اقتدار ملائکه را در صلوات و لعن نشان می‌دهند. این تنوع، چون رنگ‌های مختلف یک نقش الهی، اقتدار ملائکه را در شؤون گوناگون متجلی می‌سازد.

درنگ: ملائکه، چون کارگزاران حکیم الهی، با اقتدار تجردی و تنوع شؤون، از مدیریت عالم تا واسطه‌گری فیض و عروج به سوی حق، مظاهر اقتدار الهی‌اند.

بخش چهارم: اقتدار انسان و ملائکه در مقایسه

تفاوت اقتدار بالفعل ملائکه و بالقوه انسان

اقتدار ملائکه، چون نوری که از تجردشان ساطع می‌شود، بالفعل اما محدود است، در حالی که اقتدار انسان، چون گوهری نهفته در وجودش، بالقوه و مطلق است. ملائکه، به دلیل تجرد، از اقتداری فعلی برخوردارند که در خدمت اراده الهی قرار دارد، اما انسان، به دلیل ظرفیت وجودی‌اش، می‌تواند به مراتبی فراتر از ملائکه دست یابد. ملاصدرا در اسفار (ج9، ص112) تأکید می‌کند که انسان، به دلیل جامعیت وجودی، بالقوه از ملائکه متعالی‌تر است. آیه زیر این ظرفیت را نشان می‌دهد:

وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِيٓ ءَادَمَ (إسراء: 70)
: و به‌راستی فرزندان آدم را گرامی داشتیم.

این آیه، چون کلیدی زرین، ظرفیت بی‌کران انسان برای دستیابی به مراتب متعالی را نشان می‌دهد. حدیث «الإنسان بالقوة أوسع من الملائكة» (مجلسی، بحارالانوار، ج56، ص234) نیز این تمایز را تأیید می‌کند. این ظرفیت، چون دریایی بی‌کران، انسان را به سوی کمالات معنوی رهنمون می‌سازد.

اقتدار ارضی و تکوینی

اقتدار در عالم ناسوت، گاه به صورت حکمی (اعتباری) و گاه به صورت تکوینی ظهور می‌یابد. اقتدار حکمی، چون سایه‌ای از اراده جمعی، در حاکمان و مدیران ظهور می‌کند، اما اقتدار تکوینی، چون جریانی از قدرت ذاتی، در موجوداتی نظیر انسان‌های مقتدر یا حتی ملوک متجاوز دیده می‌شود. آیه زیر اقتدار تکوینی ملوک را نشان می‌دهد:

إِنَّ ٱلْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا (نمل: 34)
: پادشاهان چون به شهری درآیند، آن را تباه می‌کنند.

این آیه، چون هشداری الهی، اقتدار تکوینی ملوک را نشان می‌دهد که به دلیل قرار گرفتن در ظرف ناسوت، گاه به فساد و تجاوز گرایش می‌یابد. این اقتدار، هرچند از حق نشأت می‌گیرد، در ظرف ناسوت به محدودیت و نقص آلوده می‌شود. این تمایز، چون خطی روشن، اقتدار الهی را از اقتدار ارضی جدا می‌سازد.

درنگ: اقتدار انسان، چون گوهری بالقوه، ظرفیت بی‌کرانی برای تعالی دارد، اما اقتدار ملائکه، چون نوری بالفعل، محدود اما منزه از نقص است.

بخش پنجم: رؤیت ملكوت و سلوک معنوی

چالش رؤیت ملكوت و نیاز به صیقل نفس

رؤیت ملكوت، چون سفری به اعماق اقیانوس معرفت، دشوار و نیازمند صیقل نفس، تقدیس و تنویر است. ملكوت اشیاء، چون آینه‌ای که حقیقت الهی را بازمی‌تاباند، تنها با قلب صافی قابل شهود است. ابن‌عربی در فتوحات مکیه (ج2، ص156) تأکید می‌کند که رؤیت ملكوت، نیازمند تزکیه نفس و تقرب به حق است. آیه زیر این امکان را نشان می‌دهد:

سَنُرِيهِمْ ءَايَٰتِنَا فِى ٱلْءَافَاقِ (فصلت: 53)
: به‌زودی آیات خود را در آفاق نشانشان می‌دهیم.

این آیه، چون وعده‌ای الهی، امکان رؤیت آیات و ملكوت را به انسان نوید می‌دهد. حدیث «ذكر المالك يصقل النفس للرؤية» (طبرسی، مجمع البیان، ج1، ص56) نیز تأکید می‌کند که ذکر اسم «مالک» نفس را برای این شهود آماده می‌سازد. این فرایند، چون صیقل دادن آینه‌ای غبارگرفته، قلب را برای شهود حقیقت آماده می‌کند.

نقش سوره حمد در وصول به ملكوت

سوره حمد، چون کلیدی زرین، راه وصول به مقام رؤیت ملكوت را می‌گشاید. تأکید این سوره بر «مالك يوم الدين»، چون نوری که مسیر سلوک را روشن می‌کند، انسان را به سوی اقتدار الهی هدایت می‌کند. علامه طباطبایی در المیزان (ج1، ص45) تأکید می‌کند که سوره حمد، با ساختار توحیدی خود، انسان را به مراتب متعالی معرفت رهنمون می‌سازد. آیه زیر این اقتدار را نشان می‌دهد:

مَٰلِكِ يَوْمِ ٱلدِّينِ (فاتحة: 4)
: مالک روز جزا.

این آیه، چون قله‌ای در سوره حمد، اقتدار مطلق الهی را در روز جزا نشان می‌دهد. ذکر «مالک» در این سوره، چون جریانی زلال، نفس را صیقل داده و به سوی رؤیت ملكوت هدایت می‌کند. این فرایند، چون سفری معنوی، سالک را به مراتب توحید و معرفت رهنمون می‌سازد.

مراتب ملكوت و عندیت الهی

وصول به ملكوت، چون پیمودن مراتب یک نردبان آسمانی، مراحلی دارد: از رؤیت ملكوت اشیاء تا ملكوت کل شیء و سپس عندیت آن نزد حق. این مراحل، چون پرده‌هایی از یک نمایش الهی، هر یک نیازمند صفا و تقدیس بیشتری است. ملكوت انسان، چون آینه‌ای که حقیقت وجودی او را بازمی‌تاباند، با ملكوت کل شیء پیوند می‌یابد و در نهایت، به عندیت الهی می‌رسد. این عندیت، چون قله‌ای رفیع، تنها با صیقل نفس و تقرب به حق قابل دسترسی است. این فرایند، چون جریانی از نور، سالک را به سوی حقیقت مطلق هدایت می‌کند.

درنگ: رؤیت ملكوت، چون سفری به سوی حقیقت مطلق، نیازمند صیقل نفس و انس با سوره حمد است که سالک را به مراتب متعالی اقتدار الهی رهنمون می‌سازد.

نتیجه‌گیری: جمع‌بندی و چشم‌انداز

تحلیل اسم ملک و ملائکه در قرآن کریم، چون سفری در اعماق اقیانوس معرفت، وحدت معنای ماده «ملک» را به‌عنوان اقتدار و تسلط بر غیر آشکار می‌سازد. این اقتدار، در حق مطلق و در غیر حق، نظیر ملائکه و انسان، محدود به شؤون خاص است. ملائکه، چون مظاهر تجردی اقتدار الهی، با صفا، کرامت و تنوع شؤون (غلاظ، عروجی، طوافی، لاعنه و مصلّی)، نقش کارگزاران الهی در تدبیر عالم و واسطه‌گری فیض را ایفا می‌کنند. اقتدار انسان، هرچند بالقوه و مطلق، نیازمند فعلیت یافتن از طریق سلوک معنوی است. رؤیت ملكوت، چون قله‌ای رفیع، با صیقل نفس و انس با سوره حمد، به‌ویژه ذکر «مالك يوم الدين»، ممکن می‌شود. این تحلیل، با تکیه بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره و تحلیل‌های تفصیلی، نه‌تنها محتوای اصلی را با امانت کامل منتقل کرده، بلکه با افزودن شواهد قرآنی، روایات، استدلالات فلسفی و تمثیلات ادبی، منبعی جامع و جذاب برای پژوهشگران حوزه الهیات، فلسفه اسلامی و عرفان فراهم آورده است. این اثر، چون نوری در مسیر معرفت، جایگاه اقتدار الهی و مراتب آن را در نظام هستی روشن می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، مفهوم اصلی 'ملك' چیست؟

2. طبق متن، ملك در حق تعالى چگونه توصیف می‌شود؟

3. کدام یک از اوصاف زیر به عنوان اثر اقتدار ملائکه در متن ذکر شده است؟

4. بر اساس متن، ملائکه در مقایسه با انسان چه نوع اقتداری دارند؟

5. در سوره حمد، کدام صفت الهی پس از 'رب العالمین' ذکر می‌شود؟

6. ملك در ملائکه به معنای رسالت است.

7. اقتدار ملائکه به دلیل تجرد و صفا از نواقص مادی است.

8. ملک در انسان به صورت مطلق مانند حق تعالى است.

9. مالک در مقایسه با ملیک دارای استمرار بیشتری است.

10. ملکوت کل شیء به معنای اقتدار الهی نزد حق تعالى است.

11. تفاوت اصلی بین ملك و ملیک در چیست؟

12. چرا ملائکه در متن به عنوان موجودات دارای اقتدار بالفعل توصیف شده‌اند؟

13. منظور از 'ملکوت کل شیء' در متن چیست؟

14. چرا وصول به مقام ملکیت حق آسان نیست؟

15. تفاوت اقتدار حکمی و تکوینی در چیست؟

پاسخنامه

1. اقتدار، تسلط و اشراف

2. دارای اطلاق در تمام جهات معقول

3. کرامت

4. اقتدار بالفعل و محدود

5. مالک یوم الدین

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. نادرست

10. درست

11. ملك به ثبوت اقتدار اشاره دارد، در حالی که ملیک علاوه بر ثبوت، استمرار اقتدار را نیز شامل می‌شود.

12. زیرا ملائکه به دلیل تجرد و صفا، اقتدار سماوی و فعلیت صفات را به صورت بالفعل دارا هستند.

13. ملکوت کل شیء به معنای اقتدار و سیطره الهی است که نزد حق تعالى شامل تمام موجودات و ظهورات آن‌هاست.

14. زیرا وصول به ملکیت حق نیازمند صفا، تقدیس نفس و رؤیت ملکوت اشیاء است که فرآیندی دشوار است.

15. اقتدار حکمی مبتنی بر تعیین و انتخاب است، اما اقتدار تکوینی از قدرت و همت ذاتی نشأت می‌گیرد.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده