متن درس
اسما و صفات الهی: تأملی در مفهوم السلام و مسلم
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۳۲۰)
دیباچه
اسم «السلام»، از جمله اسمای حسنای الهی، در قرآن کریم چون نگینی درخشان، جلوهای از سلامت، کمال و سعادت را به نمایش میگذارد. این اسم، نهتنها ظرفی است برای ظهور شئون وجودی از دنیا تا آخرت، بلکه چونان آیینهای صاف، حقیقت تسلیم خالصانه و میل آزادانه به سوی حق را بازمیتاباند. مفهوم «مسلم»، بهعنوان مشتقی از این اسم مبارک، دربردارنده معنایی عمیق و والاست که از سلامت کامل، عاری بودن از هرگونه ناخالصی و حرکت آگاهانه به سوی سعادت حکایت دارد. این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره و تحلیلهای تفصیلی، به کاوش در این مفهوم پرداخته و با نگاهی علمی و آکادمیک، تلاش دارد تا لایههای پنهان آن را آشکار سازد.
بخش یکم: مفهوم «مسلم» در پرتو اسم «السلام»
معنای سلامت در واژه «مسلم»
واژه «مسلم»، مشتق از ریشه «سلم»، چونان جویباری زلال از چشمه اسم «السلام» جاری میشود و به معنای سلامت کامل، عاری از هرگونه استکبار، استبداد یا اجبار است. این واژه، فردی را توصیف میکند که با میل و رغبت آزادانه به سوی حق و سعادت سیر میکند، گویی روحی است که در گستره بیکران حقیقت، بیهیچ قید و بندی پرواز میکند. برخلاف تصور رایج که «مسلم» را به عنوانی صوری و ظاهری تقلیل داده، قرآن کریم این واژه را بهعنوان حقیقتی محتوایی معرفی میکند که با میل به حق و استقامت در مسیر سعادت پیوند خورده است.
از منظر فلسفه دین، «مسلم» به فردی اشاره دارد که با اختیار و اراده، در مسیری گام برمیدارد که مقصدش کمال و سعادت است. این مفهوم با آیه شریفه «لا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ» (بقره: ۲۵۶، ) همخوانی دارد، که بر نبود اجبار در دین تأکید میورزد. گویی «مسلم» چونان پرندهای است که بالهایش را نه به اجبار، بلکه به شوق پرواز به سوی نور حقیقت میگشاید.
درنگ: «مسلم» نهتنها به معنای تسلیم ظاهری نیست، بلکه حقیقتی است که از سلامت کامل، میل آزادانه به حق و نفی هرگونه ناخالصی و اجبار سرچشمه میگیرد.
کمیابی واژه «مسلم» در قرآن کریم
یکی از ویژگیهای برجسته واژه «مسلم» در قرآن کریم، کمیابی آن است که خود گواهی بر عظمت و عمق معنایی آن میدهد. این واژه تنها در سه مورد در قرآن کریم به کار رفته است، که هر سه به انبیای الهی (ابراهیم، اسماعیل و یوسف علیهمالسلام) اختصاص دارد. این محدودیت در کاربرد، چونان گوهری نایاب، بر ارزش و اهمیت این واژه تأکید میورزد. برخلاف واژههای پرتکرار مانند «الله» که اهمیتشان در کثرت است، یا واژههای نادر مانند «صمد» که ارزششان در قلت نهفته است، «مسلم» به دلیل محدودیت کاربرد، مفهومی والا و عمیق را به تصویر میکشد.
از منظر تحلیل متون دینی، این کمیابی دعوتی است به تأمل در معنای «مسلم» و پرهیز از تقلیل آن به عنوانی عام و صوری. گویی قرآن کریم با این محدودیت، ما را به بازنگری در فهم این واژه فرا میخواند تا از سطح به عمق سفر کنیم و حقیقت آن را دریابیم.
بخش دوم: «مسلم» در آیات قرآنی
ابراهیم علیهالسلام: حنيفاً مسلماً
آیه ۶۷ سوره آلعمران، حضرت ابراهیم علیهالسلام را بهعنوان «حنيفاً مسلماً» معرفی میکند، که گویی مشعلی است که در تاریکی جهل و شرک، راه حقیقت را روشن میسازد. متن آیه چنین است:
«مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ» (آلعمران: ۶۷، : «ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی، بلکه حقگرایی تسلیمشده بود و از مشرکان نبود.»)
در این آیه، ابراهیم علیهالسلام بهعنوان فردی توصیف میشود که نهتنها از یهودیت و نصرانیت، که خود واژههایی دربردارنده کمال و خیراتاند، بلکه از هرگونه شرک و ناخالصی نیز به دور است. «حنيف» در اینجا به معنای میل به حق و استقامت در مسیر سعادت است، و «مسلم» بیانگر تسلیم کامل به خدا با سلامت و اختیار. ترکیب این دو، گویی نقشی است که بر لوح وجود ابراهیم حک شده و او را بهعنوان شیخالانبیا متمایز میسازد.
از منظر عرفان اسلامی، «حنيفاً مسلماً» نشاندهنده وحدت میل درونی و تسلیم خالصانه به حق است. ابراهیم علیهالسلام، چونان ستارهای در آسمان توحید، نهتنها از شرک به دور است، بلکه با میل و رغبت به سوی حقیقت گام برمیدارد.
درنگ: «حنيفاً مسلماً» در توصیف ابراهیم علیهالسلام، بیانگر کمال وجودی اوست که با میل آزادانه به حق و نفی هرگونه شرک و ناخالصی همراه است.
تقابل حنيف و جنيف
برای فهم عمیقتر مفهوم «مسلم»، لازم است به تقابل «حنيف» و «جنيف» توجه کنیم. «حنيف» از ریشه «حنف»، به معنای میل به حق، استقامت و سعادت است، در حالی که «جنيف» از ریشه «جنف»، به معنای میل به باطل و ضلالت. این دو، چونان دو سوی یک ترازو، متضاد یکدیگرند، نه صرفاً نقيض. گویی حنيف، سفیدی حقیقت است و جنيف، سیاهی باطل؛ هر دو وجود دارند، اما در جهتهایی متضاد حرکت میکنند.
«مسلم» به فردی اطلاق میشود که حنيف است، یعنی با میل آزادانه به سوی حق گام برمیدارد و از هرگونه جنف به دور است. از منظر فلسفه اخلاق، این تقابل نشاندهنده انتخاب آگاهانه بین حق و باطل است که «مسلم» را بهعنوان فردی با اختیار و میل به حق تعریف میکند. گویی «مسلم» چونان مسافری است که در مسیر حقیقت، نه به اجبار، بلکه به شوق و اشتیاق گام برمیدارد.
ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام: دعای تسلیم
آیه ۱۲۷ سوره بقره، صحنهای عظیم از تسلیم خالصانه ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام را به تصویر میکشد، آنجا که در حال برافراشتن پایههای کعبه، از خداوند میخواهند:
«وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ» (بقره: ۱۲۷، : «و هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایههای خانه [کعبه] را بالا میبردند [میگفتند]: پروردگارا، از ما بپذیر که تو شنوای دانایی.»)
در ادامه، آیه ۱۲۸ میفرماید: «رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ» (بقره: ۱۲۸، : «پروردگارا، ما را تسلیم خودت قرار ده و از نسل ما امتی تسلیم تو پدید آر.»)
این دعا، که پس از امتحانات بزرگ ابراهیم و ساخت کعبه ابراز میشود، نشاندهنده آرزوی این دو پیامبر برای تسلیم خالصانه به خدا با میل و بدون اجبار است. تفاوت «كان حنيفاً مسلماً» در آیه آلعمران با «واجعلنا مسلمين لك» در اینجا، نشاندهنده مرتبه بالاتر ابراهیم است. هنگامی که اسماعیل به دعا افزوده میشود، لحن به جعل و آرزو تغییر میکند، گویی ابراهیم در اوج کمال، خود را مسلم میداند، اما برای اسماعیل و نسلش، این مقام را آرزو میکند.
از منظر کلام اسلامی، این دعا نشاندهنده اهمیت میل و اختیار در تسلیم به خدا است. گویی ابراهیم و اسماعیل، چونان دو باغبان، نهال تسلیم را در زمین دلهایشان میکارند و از خداوند میخواهند که آن را به بار نشاند.
درنگ: دعای «واجعلنا مسلمين لك» نشاندهنده آرزوی ابراهیم و اسماعیل برای تسلیمی خالصانه است که با میل و اختیار به سوی حق شکل میگیرد.
یوسف علیهالسلام: آرزوی مرگ در تسلیم
آیه ۱۰۱ سوره یوسف، حضرت یوسف علیهالسلام را در اوج توحید و تسلیم به تصویر میکشد، آنجا که پس از تحمل سختیها و رسیدن به مقامات، از خداوند میخواهد:
«رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَعَلَّمْتَنِي مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَنْتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ تَوَفَّنِي مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ» (یوسف: ۱۰۱، : «پروردگارا، به من از پادشاهی عطا کردی و از تعبیر خوابها به من آموختی. ای پدیدآورنده آسمانها و زمین، تو در دنیا و آخرت سرور منی. مرا مسلمان بمیران و به شایستگان ملحق کن.»)
یوسف علیهالسلام، پس از تجربههای تلخ غربت، زندان و سختیها، خدا را بهعنوان تنها ولی خود میشناسد و آرزو میکند که در حال تسلیم خالصانه بمیرد و به صالحین، که ابراهیم علیهالسلام در رأس آنهاست، ملحق شود. عبارت «الحقنی بالصالحين» نشان میدهد که یوسف خود را در مرتبهای پایینتر از ابراهیم میبیند و خواستار الحاق به اوست.
از منظر عرفان اسلامی، این آرزو بیانگر توحید عملی و تسلیم کامل به خدا با میل و خلوص است. گویی یوسف، چونان مسافری خسته که به مقصد رسیده، از خداوند میخواهد که در سایه تسلیم، به آرامش ابدی دست یابد.
درنگ: آرزوی یوسف علیهالسلام برای «توفنی مسلماً» نشاندهنده اوج توحید و تسلیم خالصانه به خدا با میل و خلوص است.
بخش سوم: نفی شرک و نقد تقلیل «مسلم»
نفی شرک در مفهوم «مسلم»
یکی از ویژگیهای بنیادین «مسلم» در قرآن کریم، نفی شرک و ناخالصی است. در آیه ۶۷ سوره آلعمران، تأکید بر «ما كان من المشركين» نشان میدهد که «مسلم» فردی است که اعمالش از روی میل و رغبت به سوی حق انجام میشود و عاری از هرگونه اجبار یا مصلحتاندیشی است. اعمالی مانند نماز یا عبادات، اگر از روی اکراه انجام شوند، نمیتوانند فرد را به مقام «مسلم» برسانند، زیرا فاقد میل و رغبت به حقاند.
از منظر فلسفه اخلاق، نفی شرک در «مسلم» به معنای خلوص در نیت و عمل است. گویی «مسلم» چونان آبی زلال است که هیچ ناخالصی در آن راه ندارد و با شفافیت کامل، نور حقیقت را بازمیتاباند.
نقد تقلیل «مسلم» به عنوانی صوری
یکی از بزرگترین آسیبهای تاریخی جوامع اسلامی، تقلیل مفهوم «مسلم» به عنوانی صوری و کلیشهای است که با گفتن «لا إله إلا الله» محقق میشود. این رویکرد، که به تعبیر قرآن کریم، گویی به گفتن «گلوا لا إله إلا الله تفلحوا» بسنده کرده، محتوای سلامت و میل به حق را از «مسلم» سلب کرده است. نتیجه این تقلیل، افزایش مشکلات اخلاقی، اجتماعی و سیاسی در جوامع اسلامی است، بهگونهای که آمار جرایم و فساد در این جوامع تفاوت چندانی با جوامع غیراسلامی ندارد.
از منظر جامعهشناسی دینی، این تقلیل به کاهش مسئولیتپذیری اخلاقی و اجتماعی منجر شده و هویت دینی را تضعیف کرده است. گویی جوامع اسلامی، به جای آنکه چونان درختی تناور، میوههای عدالت و سعادت را به بار آورند، به شاخههایی خشکیده تبدیل شدهاند که تنها نامی از اسلام را یدک میکشند.
نقد رویکرد استبدادی در جوامع اسلامی
رویکرد استبدادی و اجباری در بسیاری از جوامع اسلامی، چه در سطح حکومتی و چه در سطح خانوادگی، با مفهوم «مسلم» که مبتنی بر میل و اختیار است، ناسازگار است. در نظامهای حکومتی، استبداد و تحمیل، که گاه به نام دین توجیه میشود، با انتقادات جهانی به عدم رعایت حقوق بشر همخوانی دارد. در سطح خانوادگی نیز، اجبار به عبادات یا رفتارهای دینی، به جای پرورش میل درونی، به افزایش مشکلات اجتماعی مانند فرار فرزندان یا فساد اخلاقی منجر شده است.
از منظر فلسفه سیاسی، این ناسازگاری نشاندهنده نیاز به اصلاح نظامهای حکومتی و خانوادگی است تا فرهنگ میل و اختیار در دین ترویج یابد. گویی جوامع اسلامی، به جای آنکه چونان باغی پرثمر، میوههای آزادی و عدالت را پرورش دهند، در دام استبداد و اجبار گرفتار شدهاند.
درنگ: رویکرد استبدادی و اجباری در جوامع اسلامی، با مفهوم «مسلم» که بر میل و اختیار استوار است، ناسازگار بوده و به انحطاط اخلاقی و اجتماعی منجر شده است.
بخش چهارم: ضرورت احیای معنای «مسلم»
بازسازی مفهوم «مسلم»
غفلت هزارساله علما و حوزههای علمی از تبیین معنای واقعی «مسلم» بهعنوان مفهومی محتوایی، یکی از عوامل اصلی انحطاط جوامع اسلامی بوده است. احیای این معنا، نیازمند بازتعریف آن در متون علمی، آموزش عمومی و قانونمندی آثار آن، مانند نفی اجبار و استبداد، است. اگر معنای واقعی «مسلم» احیا شود، حتی تعداد کمی از مسلمین واقعی، گویی مشعلهایی فروزان، میتوانند تأثیری عمیق بر جهان بگذارند، برخلاف یک میلیارد مسلم صوری که فاقد اثرند.
از منظر فلسفه اجتماعی، احیای معنای «مسلم» بهعنوان یک پروژه فرهنگی، میتواند به بازسازی هویت دینی، کاهش آسیبهای اجتماعی و تحقق اقتدار اخلاقی و سیاسی جوامع اسلامی منجر شود. گویی این احیا، چونان بارانی بهاری، زمین خشکیده جوامع اسلامی را سیراب خواهد کرد.
جمعبندی بخش
مفهوم «مسلم» در قرآن کریم، بهعنوان مشتقی از اسم «السلام»، بیانگر سلامت کامل، میل به حق و تسلیم خالصانه به خدا با اختیار و بدون شرک است. آیات مرتبط با ابراهیم، اسماعیل و یوسف علیهمالسلام، این مفهوم را در اوج کمال به نمایش میگذارند. غفلت تاریخی از این معنا و تقلیل آن به عنوانی صوری، به انحطاط جوامع اسلامی منجر شده است. احیای معنای واقعی «مسلم»، از طریق آموزش، بازتعریف علمی و اصلاح نظامهای حکومتی و خانوادگی، ضرورتی انکارناپذیر است.
جمعبندی نهایی
مفهوم «مسلم» در قرآن کریم، چونان گوهری نایاب، از سلامت کامل، میل آزادانه به حق و نفی هرگونه شرک و اجبار حکایت دارد. آیات شریفه «مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا» (آلعمران: ۶۷)، «رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ» (بقره: ۱۲۸) و «تَوَفَّنِي مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ» (یوسف: ۱۰۱) نشاندهنده عظمت این واژه و ارتباط آن با انبیای الهی است. غفلت هزارساله از این معنا، که به تقلیل «مسلم» به عنوانی صوری و ناسازگاری نظامهای استبدادی با آن منجر شده، ریشه بسیاری از مشکلات جوامع اسلامی است.
احیای معنای «مسلم» بهعنوان یک پروژه فرهنگی و علمی، میتواند چونان نسیمی روحبخش، جوامع اسلامی را از انحطاط به سوی سعادت رهنمون سازد. این احیا، از طریق استخراج اصول قرآنی، تدوین متون جامع، آموزش عمومی و اصلاح نظامهای حکومتی و خانوادگی امکانپذیر است. گویی «مسلم» چونان درختی است که اگر در خاک حقیقت کاشته شود، میوههای عدالت، آزادی و سعادت را به بار خواهد آورد. این اثر، با تأمل در درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، تلاشی است برای بازنمایی این حقیقت والا و دعوتی است به پژوهشگران و اندیشمندان برای بازسازی این مفهوم در راستای تحقق آرمانهای قرآنی.
با نظارت صادق خادمی