متن درس
تبیین قاعده تناسب ذات و اثر در عرفان نظری
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۷۵)
مقدمه: درآمدی بر قاعده تناسب ذات و اثر
در گستره عرفان نظری و فلسفه اسلامی، قاعدهای بنیادین وجود دارد که تناسب میان ذات هر موجود و آثار آن را تبیین میکند. این قاعده، که در لسان عارفان و حکما با عباراتی چون «الشيء لا يثمر ما يخالفه» شناخته میشود، به مثابه کلیدی برای فهم نظام هستی و رابطه میان علت و معلول عمل میکند. در این کتاب، برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به بررسی دقیق این قاعده پرداختهایم، با تأکید بر نقد و اصلاح دیدگاههای پیشین و استناد به آیات قرآن کریم و استدلالهای عقلی.
بخش نخست: تبیین قاعده «الشيء لا يثمر ما يخالفه»
مفهومشناسی قاعده
قاعده «الشيء لا يثمر ما يخالفه» بیانگر این اصل بنیادین است که هر موجود، تنها آثاری متناسب با ذات و اقتضائات وجودی خویش تولید میکند. این قاعده، که در متون عرفانی و فلسفی با تقریرهای گوناگون آمده، در درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره با دقت و عمق خاصی مورد نقد و بازنگری قرار گرفته است. ایشان، با نقد تقریر نادرست «الشيء لا يثمر ما يضاده»، که در آثار قونوی و ابن فناری دیده میشود، بر این نکته تأکید دارند که مفهوم اضداد در نظام هستی متصور نیست، زیرا اضداد به معنای دو امر متقابل که یکدیگر را نفی کنند، در وحدت وجودی عالم جایگاهی ندارد.
درنگ: قاعده صحیح، «الشيء لا يثمر ما يخالفه» است، نه «الشيء لا يثمر ما يضاده»، زیرا اضداد در نظام هستی وجود ندارد. هر شیء، آثاری متناسب با شاکله ذاتی خویش تولید میکند. |
به جای اضداد، مفهوم مخافت، که دلالت بر عدم تناسب میان شیء و اثر دارد، مورد تأکید قرار میگیرد. اگر شیء، اثری مخالف ذات خود تولید کند، این امر ناشی از عارضهای خارجی، مانند ویروس، انحراف، یا اختلال در فاعل یا قابل است. این تبیین، نه تنها از منظر فلسفی، بلکه با استناد به شواهد نقلی و عقلی، استحکام مییابد.
استناد به قرآن کریم
یکی از محوریترین استدلالهای این قاعده، استناد به آیه شریفه قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَىٰ شَاكِلَتِهِ (اسراء: ۸۴، : «بگو هر کس بر حسب شاکله خود عمل میکند») است. شاکله، در این آیه، به معنای ساختار ذاتی و اقتضائات وجودی هر موجود تفسیر میشود. این مفهوم، به مثابه شاسی یک خودرو، بنیاد عمل و اثرگذاری هر شیء را تشکیل میدهد. آیه، به صورت کلی، بیانگر آن است که هر موجود، بر اساس ویژگیهای ذاتی خود عمل میکند و آثارش متناسب با این شاکله است.
تفسیر شاکله به مفاهیمی چون «ما يماثل» یا «ما يناسب» مورد نقد قرار گرفته، زیرا این مفاهیم، به دلیل عارضی بودن، نمیتوانند معنای دقیق شاکله را منتقل کنند. شاکله، اقتضائات ذاتی و بنیادین است، نه صرفاً مناسبات عارضی یا مشابهتهای ظاهری. این نقد، بر عمق و دقت تبیین قرآنی تأکید دارد و نشان میدهد که قرآن کریم، با زبانی دقیق، قاعده تناسب ذات و اثر را بیان کرده است.
شواهد عرفی و ضربالمثلها
در تأیید این قاعده، شواهد عرفی و ضربالمثلهایی چون «گندم از گندم بروید، جو ز جو» و «از کوزه همان برون تراود که در اوست» مورد استناد قرار گرفتهاند. این عبارات، به مثابه آینهای، حقیقت قاعده را در زبان عامه منعکس میکنند. گندم، تنها گندم میآفریند و جو، تنها جو؛ همانگونه که از کوزه، تنها آنچه در آن است تراوش میکند. این تمثیلات، با بیانی ساده اما عمیق، بر تناسب میان ذات و اثر تأکید دارند و نشان میدهند که هر انحرافی از این قاعده، نشانهای از اختلال یا تأثیر عوامل خارجی است.
درنگ: ضربالمثلهای عرفی چون «گندم از گندم بروید، جو ز جو» و «از کوزه همان برون تراود که در اوست» تأییدی بر قاعده «الشيء لا يثمر ما يخالفه» هستند و هر انحرافی، ناشی از عوارض خارجی است. |
نقد علمیسازی نادرست
تلاش برای علمیسازی قاعده با تقریر «الشيء لا يثمر ما يضاده» مورد نقد قرار گرفته، زیرا این تقریر، به دلیل فقدان اضداد در هستی، نادرست است. علمیسازی ناصحیح، قاعده را از معنای اصیل آن دور کرده و به جای تأکید بر مخافت، بر مفهومی غیرواقعی استوار شده است. این نقد، نشاندهنده اهمیت دقت در تبیینهای فلسفی و عرفانی است، تا از تحریف مفاهیم بنیادین جلوگیری شود.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، به تبیین قاعده «الشيء لا يثمر ما يخالفه» پرداخت و با نقد تقریر نادرست «الشيء لا يثمر ما يضاده»، بر تناسب ذات و اثر تأکید کرد. استناد به آیه شریفه قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَىٰ شَاكِلَتِهِ و شواهد عرفی، این قاعده را تأیید کرد. نقد علمیسازی نادرست و تأکید بر فقدان اضداد در هستی، عمق و دقت این تبیین را نشان داد. این بخش، بنیانی استوار برای بررسیهای بعدی فراهم آورد.
بخش دوم: استدلالهای نقلی و عقلی در تأیید قاعده
دلایل نقلی
آیه شریفه قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَىٰ شَاكِلَتِهِ، به عنوان دلیل نقلی اصلی، بر تناسب میان عمل و شاکله تأکید دارد. این آیه، با بیانی فشرده اما عمیق، بیان میکند که هر موجود، بر اساس اقتضائات ذاتی خود عمل میکند. علاوه بر این، آیه فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَىٰ سَبِيلًا (اسراء: ۸۴، : «پروردگارتان به کسی که راهیافتهتر است داناتر است») مکمل آیه پیشین است و بر علم الهی به هدایت و ضلالت دلالت دارد. این دو آیه، با یکدیگر منافاتی ندارند، زیرا اولی بر شاکله و دومی بر علم الهی تأکید دارد.
درنگ: آیات قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَىٰ شَاكِلَتِهِ و فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَىٰ سَبِيلًا مکمل یکدیگرند و بر تناسب شاکله و عمل، و علم الهی به هدایت تأکید دارند. |
شواهد روایی، عرفی، و شعری نیز این قاعده را تأیید میکنند. روایات، ضربالمثلها، و اشعار، همگی بر این اصل تأکید دارند که هر شیء، آثار متناسب با ذات خود تولید میکند. این فراوانی شواهد، نشاندهنده ریشهدار بودن این قاعده در فرهنگ و معرفت اسلامی است.
دلایل عقلی
از منظر عقلی، لازم (اثر) شیء، متناسب با ملزوم (شیء) است. محال است که لازم، ضد یا ناقض ملزوم باشد. این استدلال، با تمثیل به تولید مثل انسان، روشنتر میشود: انسان، انسان تولید میکند، و تولید غیرانسان، مانند قورباغه، یا ساختگی است یا ناشی از عوارض ژنتیکی یا محیطی. این تناسب، به مثابه قانونی طبیعی، در سراسر هستی جاری است.
اگر اثری مخالف ذات شیء تولید شود، این امر ناشی از عوارضی مانند فساد، حرامخوری، یا اختلالات ژنتیکی است. این عوارض، فاعل یا قابل را تحت تأثیر قرار داده و نتیجهای غیرطبیعی تولید میکنند. امام صادق علیهالسلام در توحید مفضل، نقصها را به اعمال انسانها نسبت داده و فرمودهاند: بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيهِمْ (شوری: ۳۰، : «به سبب آنچه دستهایشان فراهم آورده»). این سخن، تأییدی بر این است که نقصها، نه از خلقت، بلکه از اعمال انسان ناشی میشوند.
درنگ: از نظر عقلی، لازم شیء با ملزوم متناسب است. نقصها و نتایج غیرطبیعی، ناشی از عوارض خارجیاند، چنانکه امام صادق علیهالسلام فرمود: بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيهِمْ. |
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، با بررسی دلایل نقلی و عقلی، قاعده «الشيء لا يثمر ما يخالفه» را تأیید کرد. آیات قرآن کریم، روایات، و شواهد عرفی، از منظر نقلی، و استدلالهای عقلی مبتنی بر تناسب لازم و ملزوم، این قاعده را استحکام بخشیدند. تأکید بر عوارض خارجی به عنوان عامل انحراف، و استناد به توحید مفضل، عمق این تبیین را نشان داد.
بخش سوم: نقد دیدگاههای عرفانی و فلسفی
نقد تفسیر قونوی و ابن فناری
دیدگاه قونوی و ابن فناری در تقریر قاعده «الشيء لا يثمر ما يضاده» مورد نقد قرار گرفته است. این تقریر، به دلیل فقدان اضداد در هستی، نادرست است. ابن فناری، به عنوان شارح، گاه از متن قونوی فاصله گرفته و تفسیرهایی ارائه کرده که با اصل قاعده همخوانی ندارد. این نقد، بر اهمیت بازگشت به متن اصلی و دقت در تبیینهای عرفانی تأکید دارد.
تفسیر قونوی از سوره فاتحه نیز مورد نقد است، زیرا به جای تبیین لفظی و ظاهری، مباحث عرفانی را بر متن قرآن کریم تحمیل کرده است. این روش، از منظر علمی، فاقد انسجام با متن قرآنی است. مشابه این رویکرد، در تفاسیر سبزواری بر اسماء الحسنی و شرح کافی ملاصدرا دیده میشود، که همگی به تحمیل مباحث فلسفی و عرفانی بر متن اصلی منجر شدهاند.
نقد نسبیتگرایی و دیدگاه مصوبه
دیدگاه مصوبه، که هر سخن مجتهد را مراد الهی میداند، مورد نقد قرار گرفته است. شیعه، معتقد به مخطئه بودن است، یعنی مجتهد ممکن است خطا کند. این دیدگاه، با نسبیتگرایی، که هر اعتقادی را محترم میداند، نیز سازگار نیست، زیرا نسبیتگرایی، حقیقت را انکار میکند. احترام به عقاید، به معنای پذیرش صحت آنها نیست؛ حقیقت، مستقل از عقاید است.
درنگ: دیدگاه مصوبه و نسبیتگرایی، با انکار حقیقت، به هرجومرج عقیدتی منجر میشوند. شیعه، مخطئه است و حقیقت را مستقل از عقاید میداند. |
نقد تعمیم امامت و خدایی
تعمیم امامت، که به نفی امت میانجامد، و ادعای خدایی همه، که به بیخدایی منجر میشود، مورد نقد است. وحدت عرفانی، ظهورات حق را در موجودات میبیند، نه تساوی آنها با ذات حق. این نقد، بر ضرورت حفظ تمایز میان حق و خلق تأکید دارد.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، با نقد دیدگاههای قونوی، ابن فناری، و تفاسیر مشابه، بر اهمیت دقت در تبیینهای عرفانی و فلسفی تأکید کرد. نقد نسبیتگرایی، دیدگاه مصوبه، و تعمیم امامت و خدایی، نشاندهنده ضرورت حفظ حقیقت و تمایز میان حق و باطل است.
بخش چهارم: صفات الهی و کلام حق
تقسیمبندی صفات الهی
صفات الهی، به سه دسته ذاتی، وصفی، و فعلی تقسیم میشوند. صفات ذاتی، مانند علم و قدرت، عین ذات حقاند؛ صفات وصفی، مانند رحمت، توصیفیاند؛ و صفات فعلی، مانند خلق، به تعینات مخلوقات وابستهاند و عین ذات نیستند. قونوی در تفسیر فاتحه، صفات را به وجه اتم و اکمل نسبت میدهد، که با عرفان نظری سازگار است.
کلام الهی و جامعیت آن
کلام حق، صفت فعلی است و کل عالم، کلام و کتاب حق است. آیه مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ (انعام: ۳۸، : «ما در این کتاب از هیچ چیز فروگذار نکردیم») بر جامعیت کلام الهی دلالت دارد. عالم، کتاب حق است، و قرآن کریم، بخشی از این کلام کلان است. سالک کامل، همه هستی را با طهارت مینگرد.
درنگ: کلام حق، صفت فعلی است و کل عالم، کتاب حق است. آیه مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ بر جامعیت کلام الهی دلالت دارد. |
نقد تعدد معانی
ادعای تعدد معانی برای هر کلمه قرآنی نادرست است. مفهوم «لها بطون» به معانی باطنی اشاره دارد، نه تعدد معانی لفظی. هر کلمه، معنای خاص خود را دارد، و ترادف، مفهومی غیرعلمی است.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، به بررسی صفات الهی و کلام حق پرداخت، با تأکید بر تقسیمبندیها و جامعیت کلام الهی. نقد تعدد معانی، بر اهمیت دقت در تفسیر قرآن کریم تأکید کرد.
بخش پنجم: تأملات اجتماعی و عرفانی
تجربه اجتماعی و نسبیتگرایی
در جوامع غربی، فقدان اعتراض و ناهنجاری، ناشی از نسبیتگرایی است، نه حقیقت. این وضعیت، با وحدت عرفانی متفاوت است، زیرا وحدت عرفانی، حقیقت را نفی نمیکند. تجربه نشستن در جامعه غربی بدون اعتراض، پذیرش نسبیتی رفتارها را نشان میدهد، اما این پذیرش، به معنای صحت آنها نیست.
مقایسه جوامع
هیچ جامعهای کاملاً حق یا باطل نیست. جوامع اسلامی، با تأکید بر حق و باطل، به اعتراضات افراطی دچارند؛ جوامع غربی، با نسبیتگرایی، ناهنجاریها را نادیده میگیرند. هر یک، نقاط قوت و ضعف خود را دارند.
درنگ: جوامع اسلامی و غربی، هر یک نقاط قوت و ضعف دارند. نسبیتگرایی غربی، حقیقت را نفی میکند، و اعتراضات افراطی اسلامی، از فقدان معرفت ناشی میشود. |
نقد اعتراضات اجتماعی
اعتراضات بیدلیل در جوامع اسلامی، مانند فریاد بر پشتبام، نشاندهنده فقدان معرفت وحدانی است. عرفان، این دعواها را نفی میکند و به وحدت و هماهنگی دعوت میکند.
جمعبندی بخش پنجم
بخش پنجم، با تأملات اجتماعی و عرفانی، به نقد نسبیتگرایی و اعتراضات افراطی پرداخت. مقایسه جوامع، نشاندهنده چالشهای افراط و تفریط است، و عرفان، راهی به سوی وحدت و حقیقت ارائه میدهد.
نتیجهگیری کلی
این نوشتار، تبیین قاعده تناسب ذات و اثر در عرفان زمان»، با تکیه بر درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، قاعده «الشيء لا يثمر ما يخالفه» را با دقتی علمی تبیین کرد. این قاعده، با استناد به آیات قرآن کریم، شواهد عرفانی، و استدلالهای عقلی، به عنوان کلیدی برای فهم نظام عالم معرفی شد. نقد دیدگاههای قونوی و ابن فناری، تأکید بر فقدان اضداد، و بررسی صفات و کلام الهی، عمق این تبیین را نشان داد. تأملات اجتماعی، با مقایسه جوامع و نقد نسبیتگرایی، بر ضرورت حفظ حقیقت و تمایز حق و باطل تأکید کرد. این اثر، منبعی جامع برای پژوهشگران الهیات و عرفان است، که با ساختاری علمی و زبانی ادبی، مفاهیم پیچیده را به روشنی ارائه میدهد.
با نظارت صادق خادمی |