متن درس
مصباح الانس: بررسی تعین ذات الهی و کلی طبیعی در عرفان نظری
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۹۵)
مقدمه
این نوشتار، تبیینی جامع از درسگفتار شماره ۹۵ مصباح الانس، ارائهشده توسط آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در تاریخ ۱ بهمن ۱۳۸۹، است که به بررسی دو موضوع بنیادین در عرفان نظری و فلسفه اسلامی، یعنی مسئله تعین ذات الهی و مفهوم کلی طبیعی، میپردازد. این درسگفتار، بخشی از سلسله مباحث مصباح الانس است که با محوریت تبیین اصول عرفانی و الهیات فلسفی، جایگاهی ممتاز در معرفت دینی دارد. محتوای این جلسه، با تمرکز بر قاعدهای عمیق که ذات الهی را از تعین در مظاهر مبرا میداند و رابطه میان کلی طبیعی و افراد آن را تحلیل میکند، به پیچیدهترین مسائل هستیشناسی عرفانی و فلسفی میپردازد. این نوشتار، همچون آیینهای صیقلیافته، نور معرفت الهی را در قالب واژگان منعکس میسازد و خواننده را به تأمل در حقیقت یگانگی و ظهورات خلقت دعوت میکند.
بخش نخست: تبیین قاعده عدم تعین ذات الهی
آغاز با بسمهتعالی و معرفی موضوع
درسگفتار با ذکر شریف بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ (: به نام خداوند رحمان و رحیم) آغاز میشود، که نشانهای از تقدس و محوریت توحید در مباحث عرفانی است. این ذکر، همچون کلیدی زرین، درهای معرفت الهی را میگشاید و مباحث را در سایه وحدت ذات باریتعالی قرار میدهد. محور اصلی بحث، قاعدهای عمیق در عرفان نظری است که در متن اصلی چنین بیان شده: «تأیید لو اقتضاه لزم ذلک التعین والتعین الآخر ینافیه ومنافی اللازم منافی الملزوم فلا یجامعه هذا خلف حالا». این قاعده، به معنای آن است که اگر ذات الهی در یک تعین خاص متعین شود، تعین دیگر را نفی میکند، که این با وحدت ذاتی الهی در تناقض است. از اینرو، ذات الهی معینکننده متعینات است، اما خود در آنها متعین نمیگردد.
درنگ: ذات الهی معینکننده متعینات است، اما خود در آنها متعین نمیشود، زیرا تعین با وحدت ذاتی الهی در تناقض است. |
این قاعده، ریشه در مفهوم وحدت وجود و تمایز میان ذات و ظهورات دارد و با آیه شریفه فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ ٱللَّهِ (بقره: ۱۱۵؛ : پس به هر سو که رو کنید، آنجا وجه خداست) همخوانی دارد، که بر حضور فراگیر الهی بدون تعین تأکید میورزد. درسگفتار، با تأکید بر عمق این موضوع، خواننده را به تأمل در رابطه میان حق و مخلوقات دعوت میکند. این بحث، همچون دریایی ژرف، نیازمند غواصی در معانی عرفانی است تا گوهر حقیقت آن آشکار شود.
معین بودن ذات الهی بدون متعین شدن
درسگفتار، ذات الهی را معین معرفی میکند، به این معنا که قادر به ایجاد تعینات و مظاهر است، اما خود در این تعینات خرد یا محدود نمیشود. این اصل، با مفهوم وحدت وجود در عرفان نظری همخوانی دارد، که ذات الهی را منشأ همه ظهورات میداند، بدون آنکه در آنها محصور گردد. درسگفتار، این مفهوم را با تمثیلی زیبا به خورشیدی تشبیه میکند که نورش همهجا را فرا میگیرد، اما خود در اشیاء متجزی نمیشود. این تمثیل، همچون آیینهای صاف، یگانگی ذات الهی و کثرت ظهورات را نشان میدهد.
درسگفتار، با استناد به آیه شریفه فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ ٱللَّهِ، حضور الهی را در همه موجودات تبیین میکند. این حضور، نه به معنای تعین، بلکه به صورت فیض ربوبی است که داخل در اشیاء و در عین حال خارج از آنهاست. این دیدگاه، با مفهوم «داخل فی الاشیاء و خارج عن الاشیاء» در عرفان ابنعربی همخوانی دارد و بیانگر وحدت در کثرت است.
درنگ: ذات الهی، به سبقه فیض ربوبی، داخل در اشیاء و خارج از آنهاست، بدون آنکه در مظاهر متعین گردد. |
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، با تبیین قاعده عدم تعین ذات الهی، بنیانی معرفتی برای فهم رابطه میان حق و مخلوقات فراهم میآورد. تأکید بر معین بودن ذات الهی بدون متعین شدن، همراه با تمثیلات و استناد به آیات قرآنی، نشاندهنده عمق و دقت درسگفتار است. این بخش، همچون مشعلی فروزان، راه معرفت به یگانگی ذات الهی و ظهورات آن را روشن میسازد و خواننده را به تأمل در زیبایی و تنوع خلقت دعوت میکند.
بخش دوم: مسئله کلی طبیعی و رابطه آن با افراد
مفهوم کلی طبیعی در فلسفه و عرفان
درسگفتار، به مسئله کلی طبیعی و رابطه آن با افراد میپردازد، که یکی از مباحث دیرینه در فلسفه و عرفان اسلامی است. پرسش اصلی این است که آیا کلی طبیعی، مانند مفهوم «انسان»، در خارج موجود است یا تنها افراد آن، مانند زید و عمر، وجود دارند. این بحث، با مباحث منطقی و فلسفی در باب کلیات، بهویژه در فلسفه مشائی، اشراقی و صدرایی، پیوند عمیقی دارد. درسگفتار، با بیانی دقیق، بیان میدارد که کلی طبیعی بهصورت مفهومی ذهنی در ذهن موجود است، اما در خارج، تنها افراد متشخص آن تحقق دارند.
درسگفتار، این مفهوم را با تمثیلی به رابطه پدر و فرزند تشبیه میکند: همانگونه که یک پدر میتواند چندین فرزند داشته باشد، کلی طبیعی (مانند انسان) در افراد متعددش (مانند زید و عمر) متحد است، بدون آنکه خود بهصورت مستقل در خارج موجود باشد. این تمثیل، همچون نقاشیای دقیق، رابطه میان وحدت کلی و کثرت افراد را نشان میدهد.
نقد وجود کلی در خارج
درسگفتار، با استناد به اصل فلسفی «ما لم یتشخص لم یوجd» (آنچه متشخص نشود، موجود نمیشود)، تأکید میکند که کلی طبیعی نمیتواند بهصورت مستقل در خارج موجود باشد، زیرا وجود در خارج مستلزم تشخص است. از اینرو، وقتی گفته میشود «انسان در خارج موجود است»، مقصود وجود افراد انسان، مانند زید و عمر، است، نه خود مفهوم کلی انسان. این دیدگاه، با حاشیه ملاعبدالله بر منطق همخوانی دارد، که کلی طبیعی را به معنای افراد آن تعریف میکند.
درسگفتار، با تمثیلی به آب اشاره میکند: آب در کوزه، دریا یا لیوان، همگی دارای طبیعت واحد آب هستند، اما بهصورت متشخص در افرادشان موجودند. این تمثیل، وحدت طبیعت و کثرت افراد را به روشنی نشان میدهد و بیان میدارد که طبیعت (مانند آب) با افرادش متحد است، نه بهصورت مفهومی کلی، بلکه به حقیقت.
درنگ: کلی طبیعی در خارج به معنای افراد متشخص آن است، نه وجود مستقل مفهوم کلی، زیرا وجود در خارج مستلزم تشخص است. |
نقد ابنسینا و داستان رجل همدانی
درسگفتار، به نقد دیدگاه ابنسینا در تفسیر داستان رجل همدانی میپردازد. ابنسینا در شفا نقل میکند که رجل همدانی، که با چراغ در روز روشن به دنبال انسان میگشت، در جستوجوی کلی طبیعی انسان بود. اما درسگفتار تأکید دارد که او به دنبال انسان کامل و صالح بود، نه مفهوم کلی طبیعی. این سوءتفاهم، نشاندهنده خطای ابنسینا در تحلیل مقصود رجل همدانی است. درسگفتار، این نقد را با تمثیلی طنزآمیز به جستوجوی گوهری نایاب در میان سنگها تشبیه میکند، که مقصود آن گوهر انسان کامل است، نه مفهوم ذهنی.
طبیعت و اتحاد با افراد
درسگفتار، طبیعت را با افرادش متحد میداند، نه بهصورت کلی یا مفهومی، بلکه به حقیقت. برای مثال، طبیعت آب در همه افرادش، مانند آب کوزه، دریا یا لیوان، متحد است، اما هر فرد خصوصیات متفاوتی (مانند شوری یا شیرینی) دارد. این اتحاد، نه به معنای فروکاهش طبیعت به افراد، بلکه به معنای حضور حقیقت طبیعت در همه آنهاست. درسگفتار، این مفهوم را با تمثیلی به چشمهای تشبیه میکند که جویبارهای متعدد از آن جاری میشوند، اما خود چشمه در جویبارها محدود نمیشود.
درنگ: طبیعت (مانند آب) با افرادش متحد است، نه بهصورت مفهومی کلی، بلکه به حقیقت، که این وحدت در کثرت را نشان میدهد. |
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، با تبیین مفهوم کلی طبیعی و رابطه آن با افراد، منظری دقیق به مباحث فلسفی و عرفانی ارائه میدهد. تأکید بر عدم وجود مستقل کلی در خارج، اتحاد طبیعت با افراد، و نقد دیدگاههای سنتی، این بخش را به منبعی ارزشمند برای فهم رابطه وحدت و کثرت تبدیل کرده است. تمثیلات زیبا و استدلالهای منطقی، خواننده را به تأمل در سیالیت مراتب خلقت دعوت میکنند.
بخش سوم: خداوند بهعنوان شخص حقیقی
مفهوم شخص الهی
درسگفتار، خداوند را بهعنوان شخص حقیقی معرفی میکند که نه کلی است و نه جزئی محدود. این شخص، همه هستی را بهعنوان ظهورات و تعینات خود دربرمیگیرد، بدون آنکه در آنها محصور شود. این دیدگاه، با مفهوم وحدت وجود در عرفان نظری همخوانی دارد و خداوند را منشأ همه مظاهر میداند. درسگفتار، این مفهوم را با تمثیلی به دریایی بیکران تشبیه میکند که امواج (ظهورات) از آن برمیخیزند، اما خود دریا در امواج محدود نمیشود.
درسگفتار، با استناد به آیه شریفه إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ (فاتحه: ۵؛ : تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم)، خطاب به شخص الهی را نشان میدهد. این خطاب، رابطه مستقیم میان عبد و معبود را تأیید میکند و بیانگر آن است که خداوند، شخصیتی حقیقی و نامحدود است.
درنگ: خداوند شخص حقیقی است که همه هستی ظهورات اوست، نه کلی و نه جزئی محدود. |
تمایز جزئی حقیقی و اضافی
درسگفتار، به تمایز میان جزئی حقیقی و اضافی میپردازد. جزئی حقیقی، تشخصی است که همه هستی را دربرمیگیرد، مانند خداوند که نامحدود است. جزئی اضافی، مانند زید، به دلیل وابستگی به کلی بالادست (مانند انسان)، محدود است. این تمایز، ابهام در مفهوم تشخص را رفع میکند و نشان میدهد که خداوند، بهعنوان جزئی حقیقی، فراتر از محدودیتهای جزئی اضافی است. درسگفتار، این مفهوم را با تمثیلی به ستارهای درخشان تشبیه میکند که نورش همه آسمان را فرا میگیرد، اما خود در یک نقطه محصور نیست.
نقد محدودیت در جزئیات
درسگفتار، با نقد دیدگاههایی که جزئیات را ذاتاً محدود میدانند، تأکید میکند که جزئی حقیقی، مانند خداوند، فاقد محدودیت است. جزئی اضافی، به دلیل ظرف تقید، محدود است، اما این محدودیت به جزئی حقیقی تسری نمییابد. درسگفتار، این نقد را با تمثیلی به جویباری تشبیه میکند که در ظرف محدود جریان مییابد، اما منشأ آن، چشمهای بیکران است.
درنگ: جزئی حقیقی، مانند خداوند، نامحدود است، اما جزئی اضافی به دلیل ظرف تقید محدود میشود. |
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، با تبیین خداوند بهعنوان شخص حقیقی و تمایز میان جزئی حقیقی و اضافی، منظری عمیق به هستیشناسی عرفانی ارائه میدهد. تأکید بر نامحدودیت شخص الهی و استناد به آیات قرآنی، این بخش را به گوهری درخشان در درسگفتار تبدیل کرده است. این بخش، خواننده را به تأمل در یگانگی ذات الهی و ظهورات آن دعوت میکند.
بخش چهارم: نقد اثبات وجود خدا
خداوند از مقوله تصور، نه تصدیق
درسگفتار، با نقدی بنیادین بر تلاشهای فلسفی و کلامی برای اثبات وجود خدا، تأکید میکند که خداوند از مقوله تصور است، نه تصدیق. وجود الهی، بهعنوان حقیقت مطلق، فاقد تعدد یا مقابل است و نیازی به اثبات ندارد. وظیفه عارف و فیلسوف، ارائه معرفت صحیح از خداوند است، نه اثبات او. درسگفتار، این مفهوم را با تمثیلی به وجود نور تشبیه میکند که ذاتاً آشکار است و نیازی به اثبات ندارد، بلکه باید دیده شود.
درسگفتار، با استناد به آیه شریفه قُلْ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ ٱللَّهُ ٱلصَّمَدُ لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ (اخلاص: ۱-۳؛ : بگو او خدای یگانه است، خداوند بینیاز است، نه زاده و نه زاییده شده است)، به توصیف صفات الهی میپردازد. این آیه، بر وحدت و بینیازی خداوند تأکید دارد و نشان میدهد که قرآن کریم بهجای اثبات ذات، به تبیین صفات او پرداخته است.
درنگ: خداوند از مقوله تصور است، نه تصدیق، و نیازی به اثبات ندارد، بلکه باید معرفت او ارائه شود. |
مثال سماور و لوله
درسگفتار، برای تبیین ضرورت تصور صحیح، به مثال سماور و لوله اشاره میکند. همانگونه که برای قضاوت درباره بزرگی سماور نسبت به لولهاش، نیاز به شناخت سماور است، فهم خداوند نیز مستلزم تصور صحیح از وجود اوست. اگر کسی سماور را نشناسد، نمیتواند قضاوت کند؛ ، اگر کسی خداوند را بهدرستی تصور نکند، نمیتواند وجود او را درک کند. این تمثیل، همچون آیینهای صاف، اهمیت معرفت در برابر اثبات را نشان میدهد.
نقد فلسفههای سنتی
درسگفتار، با نقد فلسفههای سنتی که بر اثبات وجود خدا تمرکز کردهاند، تأکید میکند که این رویکرد، راه را به خطا برده است. قرآن کریم، بهجای اثبات ذات الهی، به تبیین صفات و آثار او پرداخته و در این زمینه موفقتر عمل کرده است. درسگفتار، این نقد را با تمثیلی به راهرویی تشبیه میکند که به بیراهه میرود، در حالی که قرآن کریم، چونان مشعلی فروزان، مسیر معرفت را روشن میسازد.
درنگ: قرآن کریم، بهجای اثبات ذات الهی، به تبیین صفات و آثار او پرداخته و در ارائه معرفت الهی موفقتر است. |
نقد اثباتمحوری در دیانت
درسگفتار، تلاش برای اثبات وجود خدا را عامل عقبماندگی دیانت میداند. این رویکرد، بهجای ارائه معرفت صحیح، به انحراف در فهم الهی منجر شده است. درسگفتار، با تمثیلی طنزآمیز، این تلاشها را به جستوجوی عافیتی تشبیه میکند که خداوند خلق نکرده است، زیرا هر عافیتی با نیش و آزار همراه است. این تمثیل، خطای تمرکز بر اثبات را به روشنی نشان میدهد.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، با نقد اثباتمحوری و تأکید بر تصور صحیح خداوند، منظری نوین به الهیات عرفانی ارائه میدهد. استناد به آیات قرآنی، تمثیلات زیبا و نقد فلسفههای سنتی، این بخش را به منبعی ارزشمند برای پژوهشگران تبدیل کرده است. این بخش، خواننده را به تأمل در معرفت الهی بهجای اثبات آن دعوت میکند.
نتیجهگیری کلی
این اثر، با تبیین قاعده عدم تعین ذات الهی، مسئله کلی طبیعی، مفهوم شخص حقیقی و نقد اثبات وجود خدا، نقش مهمی را در انتقال معانی دقیق و عمیق عرفانی و فلسفی ایفا میکند. درسگفتار آیتالله محمدرضا نکونام، قدسسره، مانند نوری درخشان، معرفت عرفانی و فلسفی را به سوی مخاطبان جاری میسازد. نقد دیدگاههای سنتی، تبیین قواعد عرفانی و تأکید بر معرفت بهجای اثبات، این نوشتار را به منبعی ارزشمند برای پژوهشگران الهیات و عرفان تبدیل کرده است. این اثر، خواننده را به سفری معرفتی دعوت میکند که در آن، خلقت چونان آیینهای است که یگانگی و زیبایی الهی را منعکس میسازد.
با نظارت صادق خادمی |