متن درس
غنای ذاتی و طلب الهی در وحدت وجود
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 332)
مقدمه
این نوشتار، بازنویسی و تبیینی تخصصی از درسگفتار شماره 332 مجموعه مصباح الانس است که با رویکردی علمی و دانشگاهی برای مخاطبان فرهیخته و پژوهشگران حوزه الهیات و عرفان اسلامی نگاشته شده است. متن حاضر، با تمرکز بر مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی، به بررسی غنای ذاتی حق، طلب الهی، و نسبت میان وحدت و کثرت در چارچوب وحدت وجود میپردازد.
بخش اول: اشکال بر غنای ذاتی و طلب الهی
طرح اشکال: تعارض ظاهری غنای ذاتی و طلب
درسگفتار با طرح اشکالی عمیق آغاز میشود که ریشه در تعارض ظاهری میان غنای ذاتی حق و طلب الهی دارد. پرسش این است که اگر حضرة احدیة الجمع، بهعنوان مرتبه ذات الهی، دارای غنای ذاتی است، چگونه طلب و محبت الهی، چنانکه در حدیث قدسی «فَأَحْبَبْتُ أَنْ أُعْرَفَ» (ترجمه: پس دوست داشتم که شناخته شوم) آمده، به کمال اسمائی نسبت داده میشود؟ آیا طلب، مستلزم فقر و احتیاج نیست که با غنای مطلق ذات منافات دارد؟ این اشکال، گویی چون موجی بر سطح دریای معرفت، ذهن را به چالش میکشد و نیازمند تبیینی دقیق است.
درنگ: اشکال بر غنای ذاتی، از تعارض ظاهری میان طلب الهی و بینیازی مطلق ذات سرچشمه میگیرد. |
تبیین عرفانی: طلب الهی، جلاء ذات است
پاسخ به این اشکال، در عرفان نظری ریشه دارد. طلب الهی، نه از جنس فقدان یا احتیاج، بلکه از نوع کمال جلاء و عشق ذاتی است. حق تعالی، به دلیل غنای ذاتی، از هرگونه تعلق به غیر مبراست. طلب او، چون نوری است که از آینه ذات به سوی مظاهر میتابد، نه به معنای نیاز، بلکه به معنای ظهور و تجلی. این طلب، گویی چون نسیمی است که از سرچشمه ذات الهی وزیده و مظاهر را به وجود میآورد، بدون آنکه ذات از غنای خود کاسته شود.
درنگ: طلب الهی، جلاء ذات و عشق است، نه فقر یا احتیاج، و با غنای ذاتی منافاتی ندارد. |
جمعبندی بخش اول
این بخش، با طرح اشکال بر غنای ذاتی و طلب الهی، به تبیین عرفانی این مسئله پرداخت. طلب الهی، نه نشانه فقر، بلکه جلوهای از عشق و ظهور ذاتی است. این دیدگاه، تعارض ظاهری میان غنا و طلب را در ساحت وحدت وجود حل میکند و نشان میدهد که حق تعالی، در عین بینیازی مطلق، ظهورآفرین است.
بخش دوم: غنای ذاتی و نفی احتیاج به غیر
مفهوم غنای ذاتی در عرفان اسلامی
غنای ذاتی حق، به معنای عدم تعلق به غیر ذات است. این اصل، با استناد به آیه شریفه «وَاللَّهُ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ» (آلعمران: ۹۷، : و خدا از جهانیان بینیاز است) تبیین میشود. غنا، نه به معنای عدم نیاز به خود، بلکه به معنای بینیازی از هر آنچه غیر ذات است، تعریف میشود. گویی ذات الهی، چون اقیانوسی بیکران، هیچ نیازی به قطرههای خارج از خود ندارد، اما شئون ذاتی (اسما و صفات) در درون این اقیانوس، جلوههای همان ذاتاند.
درنگ: غنای ذاتی، عدم تعلق به غیر ذات است و با احتیاج به شئون ذاتی منافاتی ندارد. |
احتیاج شئون ذاتی و نفی افتقار ذاتی
احتیاج میان شئون ذاتی، مانند رابطه اسما و صفات، وجود دارد، اما این احتیاج، به غیر ذات تعدي نميكند و افتقار ذاتی را ایجاب نمیکند. برخلاف مظاهر، که احتیاجشان به حق، به غیر است، احتیاج شئون ذاتی، درونی و در ساحت وحدت ذات حل میشود. گویی اسما، چون نهرهایی از سرچشمه ذات، به یکدیگر وابستهاند، اما این وابستگی، نقص نیست، بلکه جلوهای از کمال ذاتی است.
درنگ: احتیاج شئون ذاتی، درونی است و به غیر ذات تعدي نميكند، برخلاف احتیاج مظاهر به حق. |
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با تبیین غنای ذاتی و نفی احتیاج به غیر، پایه وحدت وجود را استوار ساخت. غنای ذاتی، بینیازی از غیر است و احتیاج شئون ذاتی، در ساحت وحدت ذات حل میشود. این دیدگاه، از افتقار ذاتی حق مبراست و مظاهر را بهعنوان جلوههای حق معرفی میکند.
بخش سوم: وحدت ذاتی و نفی تقابل
وحدت ذاتی، منشأ وحدت و کثرت
وحدت ذاتی حق، برخلاف وحدت مقابل کثرت، منشأ هر دو وحدت و کثرت است. این وحدت، به تفصیل یا کثرت محتاج نیست، زیرا تفصیل در ذات، اعتباری نیست، بلکه سريان حق در همه حقایق است. گویی ذات الهی، چون خورشیدی است که نورش در آیینههای بیشمار بازمیتابد، بدون آنکه به کثرت آیینهها وابسته باشد. این اصل، نشان میدهد که وحدت ذاتی، فراتر از تقابل وحدت و کثرت است.
درنگ: وحدت ذاتی، منشأ وحدت و کثرت است و به تفصیل یا کثرت محتاج نیست. |
نفی تقابل در ساحت ذات
در ساحت وحدت ذاتی، تقابل میان وحدت و کثرت منتفی است، زیرا حق تعالی، جامع همه مراتب است. عدم اعتبار تفصیل در ذات، به معنای فقدان تفصیل نیست، بلکه به معنای سريان حق در همه حقایق است. گویی ذات، چون دریایی است که همه موجها و قطرهها در آن جمعاند، بدون آنکه به کثرت موجها وابسته باشد.
درنگ: وحدت ذاتی، فراتر از تقابل وحدت و کثرت است و سريان حق در همه حقایق را نشان میدهد. |
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با تبیین وحدت ذاتی و نفی تقابل، نشان داد که ذات الهی، منشأ وحدت و کثرت است و به هیچیک محتاج نیست. سريان حق در همه حقایق، از تقابل و غیریت مبراست و وحدت ذاتی را بهعنوان پایه عرفان نظری معرفی میکند.
بخش چهارم: تمایز طلب ذاتی و طلب استعدادی
طلب ذاتی: تجلی حبی و فعل الهی
طلب ذاتی حق، ناشی از تجلی حبی و فعل الهی است که منبع ظهور مظاهر است. این طلب، گویی چون فوارهای از چشمه ذات، به سوی مظاهر سرریز میشود و ظهور را پدید میآورد. برخلاف طلب استعدادی کونی، که انفعالی و مبتنی بر قابلیت پذیرش مظاهر است، طلب ذاتی، فعال و ساری است.
درنگ: طلب ذاتی، تجلی حبی و فعل الهی است که منبع ظهور مظاهر است. |
طلب استعدادی: انفعال مظاهر
طلب استعدادی کونی، به قابلیت پذیرش مظاهر وابسته است و انفعالی است. مظاهر، چون ظرفهایی هستند که به قدر ظرفیت خود، از فیض الهی بهره میبرند. این طلب، گویی چون سایهای است که از نور حق بر ظرف خلقی میافتد، اما خود فاقد اصالت است و به حق وابسته است.
درنگ: طلب استعدادی، انفعالی و وابسته به قابلیت مظاهر است و به حق بازمیگردد. |
نقد تمایز و تأکید بر وحدت
گرچه تمایز میان طلب ذاتی و استعدادی برای رفع اشکال احتیاج مطرح شده، اما در ساحت وحدت وجود، این تمایز بياساس است. هر دو طلب، در نهایت، به عشق الهی بازمیگردند. حق، ظهورآفرین است و مظاهر، جلوههای او. گویی هر طلب، چون نغمهای از سمفونی وحدت، در ذات الهی طنینانداز است.
درنگ: در وحدت وجود، تمایز طلب ذاتی و استعدادی بياساس است و هر دو به عشق الهی بازمیگردند. |
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با تبیین طلب ذاتی و استعدادی، بر وحدت عشق الهی تأکید کرد. طلب ذاتی، تجلی حبی و طلب استعدادی، انفعال مظاهر است، اما در ساحت وحدت، هر دو به حق بازمیگردند. این دیدگاه، از غیریت و احتیاج مبراست و ظهور را جلاء ذات میداند.
بخش پنجم: فرقهای طلب حق و مظاهر
احتیاج حق به شئون و مظاهر به ذات
حق تعالی، به شئون ذاتی خود (اسما و صفات) محتاج است، اما این احتیاج، ذاتی و غیرخارجی است. مظاهر، اما به ذات حق محتاجاند و این احتیاج، از منظر کثرت، به غیر است. گویی حق، چون خورشیدی است که به نور خود وابسته است، اما مظاهر، چون آیینههایی که نور را از خورشید میگیرند.
درنگ: احتیاج حق به شئون، ذاتی است و احتیاج مظاهر به ذات، از منظر کثرت، به غیر است. |
تفاوت قبله طلب حق و مظاهر
قبله طلب حق، نامعین است و به هر مظهری تعلق میگیرد، اما قبله طلب مظاهر، معین و تنها ذات حق است. گویی حق، چون اقیانوسی است که هر قطرهای را در بر میگیرد، اما مظاهر، چون جویبارهایی که تنها به سوی اقیانوس رواناند.
درنگ: قبله طلب حق، نامعین و قبله طلب مظاهر، معین (ذات حق) است. |
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، با تبیین فرقهای طلب حق و مظاهر، بر وحدت وجود تأکید کرد. احتیاج حق به شئون، ذاتی و احتیاج مظاهر به ذات، ظاهری است. تفاوت قبله طلب، نمایانگر جامعیت حق و وابستگی مظاهر است.
بخش ششم: نفی ترکیب اعتباری مظاهر
ترکیب حقیقی مظاهر
مظاهر، برخلاف ترکیب اعتباری (مانند بیت یا کرسی)، ترکیب حقیقیاند، زیرا لوازم ذاتی حقاند. ترکیب اعتباری، حقیقت ثالثه ندارد، اما مظاهر، عین ظهور حقاند. گویی مظاهر، چون گلی هستند که از آب و خاک ذات الهی پدید آمدهاند، نه چون دیواری که از آجرهای جداگانه ساخته شده است.
درنگ: مظاهر، ترکیب حقیقی و لوازم ذاتی حقاند، نه ترکیب اعتباری. |
نقد دیدگاه اعتباری بودن مظاهر
دیدگاه اعتباری دانستن مظاهر، با حقیقت خلقت منافات دارد. مظاهر، جلوههای ذاتی حقاند و نه مرکبات اعتباری. این نقد، گویی چون مشعلی است که تاریکی توهم اعتباری را میزداید و اصالت وجودی مظاهر را آشکار میسازد.
درنگ: مظاهر، جلوههای ذاتی حقاند و اعتباری دانستن آنها با حقیقت خلقت منافات دارد. |
جمعبندی بخش ششم
این بخش، با تأکید بر ترکیب حقیقی مظاهر، دیدگاه اعتباری بودن خلق را رد کرد. مظاهر، لوازم ذاتی حقاند و اصالت وجودی دارند. این دیدگاه، بر وحدت وجود و ظهور ذاتی تأکید دارد.
بخش هفتم: ظهور، نه وجود اضافی
ظهور، عین نسبت حق با مظاهر
وجود مظاهر، اضافی و همان ظهور است، نه وجودی مستقل یا بديع. ظهور، نه امری زاید، بلکه عین نسبت حق با مظاهر است، مانند بطون در تجلیات باطنی. گویی مظاهر، چون سایههایی هستند که از نور حق پدید آمدهاند، اما از او جدا نیستند.
درنگ: ظهور، عین نسبت حق با مظاهر است و نه وجودی مستقل یا زاید. |
نفی غیریت در ظهور
ظهور، مسئله غیریت را حل میکند، زیرا مظاهر، جلوههای حقاند و وجودشان، وابسته به تجلی الهی است. این اصل، گویی چون کلیدی است که قفل غیریت را میگشاید و وحدت وجود را آشکار میسازد.
درنگ: ظهور، غیریت را نفی میکند و مظاهر را جلوههای وابسته به حق نشان میدهد. |
جمعبندی بخش هفتم
این بخش، با تبیین ظهور بهجای وجود اضافی، مسئله غیریت را در وحدت وجود حل کرد. مظاهر، جلوههای حقاند و وجودشان، عین ظهور است. این دیدگاه، بر وابستگی مظاهر به حق تأکید دارد.
بخش هشتم: بساطت و ترکیب، حجاب بر حقایق
بساطت ذات، حجاب ادراک
بساطت ذات، حجاب است، زیرا مانع درک تفصیل میشود. گویی ذات، چون نوری بیکران، آنچنان کامل است که چشم ادراک بشری، از فهم تفصیلی آن عاجز میماند. این بساطت، نه نقص، بلکه کمال ذاتی است.
درنگ: بساطت ذات، به دلیل کمال، حجاب ادراک تفصیل است. |
ترکیب مظاهر، حجاب اعتباری
ترکیب مظاهر، نیز حجاب است، زیرا از منظر کثرت، اعتباری تلقی میشود. این ترکیب، گویی چون پردهای است که بر حقیقت وحدت کشیده شده و مانع شهود حقایق میگردد. اما در وحدت وجود، هر دو بساطت و ترکیب، جلوههای حقاند.
درنگ: ترکیب مظاهر، از منظر کثرت، حجاب است، اما در وحدت وجود، جلوه حق است. |
جمعبندی بخش هشتم
این بخش، با تبیین بساطت و ترکیب بهعنوان حجاب، به محدودیت ادراک بشری اشاره کرد. بساطت ذات و ترکیب مظاهر، از منظر کثرت، حجاباند، اما در وحدت وجود، هر دو جلوههای حقاند.
بخش نهم: نفی توقف و احتیاج در وحدت وجود
توقف حق به شئون، نه به غیر
توقف حق، به خود یا شئونش (مانند توقف صفات به حیات) است، نه به غیر. گویی صفات، چون شاخههایی از درخت حیات الهی، به آن وابستهاند، اما این وابستگی، نقص نیست، بلکه کمال ذاتی است.
درنگ: توقف حق، به شئون ذاتی است و به غیر تعدي نميكند. |
نفی توقف در وحدت وجود
در ساحت وحدت وجود، حتی توقف و احتیاج منتفی است، زیرا غیریت وجود ندارد. ظهور، جلاء ذات است و نه ناشی از نقص. گویی حق، چون آینهای است که خود را در خود میبیند و نیازی به غیر ندارد.
درنگ: در وحدت وجود، توقف و احتیاج به دلیل نفی غیریت منتفی است. |
جمعبندی بخش نهم
این بخش، با نفی توقف و احتیاج در وحدت وجود، اوج عرفان نظری را نشان داد. توقف حق به شئون، ذاتی است و در ساحت وحدت، همه مفاهیم احتیاج و توقف در عشق و جلاء الهی حل میشوند.
جمعبندی نهایی
درسگفتار شماره 332 مصباح الانس، با تبیین غنای ذاتی، طلب الهی، و وحدت وجود، چارچوبی عمیق برای فهم رابطه میان حق و مظاهر ارائه داد. غنای ذاتی، با نفی احتیاج به غیر، پایه وحدت وجود است. طلب ذاتی، جلاء و عشق است، نه فقر. مظاهر، ترکیب حقیقی و لوازم ذاتی حقاند، نه اعتباری. ظهور، وجود اضافی نیست، بلکه عین تجلی حق است. بساطت و ترکیب، حجاب ادراکاند، اما در وحدت وجود، جلوههای حقاند. نفی غیریت، همه مفاهیم احتیاج و توقف را در عشق الهی حل میکند.
با نظارت صادق خادمی |