متن درس
بازبینی درس گفتارهای حضرت آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 431)
دیباچه
کتاب حاضر، بازنویسی و تدوین علمی درسگفتار شماره 431 از مجموعه گرانسنگ مصباح الانس است که به قلم و بیان آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره نگاشته شده است. این اثر، با رویکردی تخصصی و آکادمیک، به بررسی عمیق سلسله مراتب ظهور امر الهی، از احدیت ذاتی تا عالم ناسوت، و تمایز معرفت توحیدی از معرفت مادی میپردازد.
بخش یکم: مفهوم امر الهی و ظروف نزول
امر وجوبی الهی تکوینی
درسگفتار با استناد به دو آیه از قرآن کریم آغاز میشود که به تدبیر و نزول امر الهی از آسمان به زمین اشاره دارند: يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ (سوره سجده، آیه ۵؛ : «کار [جهان] را از آسمان تا زمین تدبیر میکند») و يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ (سوره طلاق، آیه ۱۲؛ : «امر [الهی] میان آنها فرو میآید»). این آیات، به مثابه مشعلهایی فروزان، راه را برای فهم سلسله مراتب ظهور امر الهی روشن میسازند. امر الهی، بهعنوان حقیقت وجودی ظهورات، از مرتبه غیب مطلق تا عالم ناسوت امتداد مییابد و در این مسیر، ظروف گوناگونی را در بر میگیرد.
درنگ: امر الهی تکوینی، ظهورات وجودی را از مرتبه غیب الهی تا عالم ناسوت در بر میگیرد و در آیات قرآن کریم بهعنوان تدبیر و تنزل امر متجلی شده است.
این امر وجوبی، که در ذات خود فاقد نقصان است، در مراتب وجودی بهصورت استیعابی نزول مییابد، بهگونهای که اعطای الهی هیچگاه به فقدان منجر نمیشود. این ویژگی، امر الهی را از اعطای خلقی متمایز میسازد، زیرا در اعطای خلقی، اعطاکننده با دادن چیزی، خود دچار نقصان میگردد، اما در اعطای الهی، به دلیل استیعابی بودن، هیچ فقدانی پدید نمیآید.
ظروف نزول و مراتب وجودی
متن به تحلیل ظروف نزول پرداخته و از آرای شارحان، از جمله فرقانی، بهره میگیرد. سپس به متن اصلی جناب قونوی اشاره میکند که خلاصهای از این ظروف را ارائه میدهد. این ظروف شامل احدیت احدیت، احدیت واحدی، واحدی، و ظروف ظهورات (مانند قلم، لوح، عرش و کرسی) و نزولات مثالی، نفسی و ناسوتی است. احدیت احدیت، مرتبه ذات الهی پیش از هرگونه تعین است، در حالی که احدیت واحدی و واحدی، مراتب اولیه ظهور و تعین را نشان میدهند. ظروف قلم و لوح، بهعنوان مراتب میانی، و ناسوت، بهعنوان پایینترین مرتبه ظهور، در این سلسله قرار دارند.
این چیدمان، چونان نردبانی است که از غیب مطلق تا عالم محسوس امتداد مییابد و هر پله آن، مرتبهای از ظهورات الهی را نمایان میسازد. ظروف خلقی، از عقل تا نفس و ناسوت، در مقابل ظروف حقی قرار میگیرند که به ذات الهی و صفات آن مرتبطاند. این تمایز، به مثابه خطی است که مرز میان حقیقت و خلقت را مشخص میسازد.
درنگ: ظروف نزول، از احدیت احدیت تا ناسوت، سلسله مراتب ظهور امر الهی را تشکیل میدهند و شامل ظروف حقی (مرتبط با ذات الهی) و ظروف خلقی (مرتبط با مخلوقات) هستند.
تمایز ظروف حقی و خلقی
درسگفتار تأکید میکند که عوالم الهی و ربوبی، ظروف حقی هستند و فاقد محدودیتهای خلقیاند، در حالی که ظروف خلقی، از عقل تا نفس و ناسوت، به دلیل تعینات، محدودیتهایی را پذیرا میشوند. این ظروف خلقی شامل قلم، لوح، عرش و کرسی است که بهصورت عقلانی، فلسفی و عرفانی چینش شدهاند.
این تمایز، چونان آینهای است که تفاوت میان حقیقت الهی و مظاهر خلقی را بازمیتاباند. ظروف حقی، چون چشمهای زلال، از ذات الهی سرچشمه میگیرند و فاقد هرگونه نقصاناند، در حالی که ظروف خلقی، به دلیل تعینات، در مراتب پایینتر قرار دارند و محدودیتهای عالم ماده را پذیرا میشوند.
درنگ: ظروف حقی، مرتبط با ذات الهی و فاقد محدودیتاند، در حالی که ظروف خلقی، از عقل تا ناسوت، به دلیل تعینات، محدودیتهایی را پذیرا میشوند.
بخش دوم: فقدان حلقه مفقوده در معرفت توحیدی
برتری معرفت توحیدی بر معرفت مادی
متن به یکی از تمایزات اساسی بین معرفت دینی و معرفت مادی اشاره میکند: در معرفت توحیدی، حلقه مفقوده وجود ندارد، برخلاف معرفت مادی که با مسئله حلقه مفقوده، مانند منشأ حیات، مواجه است. در معرفت دینی، حیات ربوبی از مرتبه حق و احدیت آغاز شده و تا ناسوت ادامه مییابد، بدون هیچ گسستی. علوم مادی، به دلیل محدودیتهای روششناختی و ناتوانی در توضیح منشأ حیات، در این زمینه ناکام ماندهاند.
این برتری، چونان صخرهای استوار در برابر امواج محدودیتهای علوم مادی ایستادگی میکند. معرفت توحیدی، با تکیه بر وحی و عرفان، زنجیرهای پیوسته از ذات الهی تا ناسوت ارائه میدهد و از هرگونه گسست معرفتی مصون است.
درنگ: معرفت توحیدی، به دلیل اتصال به حق و احدیت، فاقد حلقه مفقوده است، برخلاف معرفت مادی که در تبیین منشأ حیات ناکام مانده است.
اهمیت چینش عوالم در معرفت دینی
درسگفتار بر اهمیت شناخت ترتیب عوالم و تمایز بین اسما و مسماها تأکید میکند. پرسشهای کلیدی مطرحشده شامل این است که کدام عوالم را میشناسیم، کدامیک اسم دارند، و کدامیک مسما هستند. این شناخت، برای فهم دقیق رابطه بین ذات الهی و ظهورات آن ضروری است.
این فرآیند، چونان نقشهای است که مسیر معرفت را از مبدأ الهی تا مقصد خلقی ترسیم میکند. تمایز بین اسما (نامها) و مسماها (مصداقها)، به مثابه کلیدی است که قفل ابهامات معرفتی را میگشاید و از خلط مفاهیم ذهنی و واقعیات وجودی جلوگیری میکند.
درنگ: شناخت ترتیب عوالم و تمایز بین اسما و مسماها، برای فهم دقیق رابطه بین ذات الهی و ظهورات آن در معرفت دینی ضروری است.
نقد روششناسی علوم مادی
متن به صراحت بیان میکند که معرفت مادی، به دلیل ناسالم بودن روش آن، به بیراهه میرود و قادر به کشف منشأ حیات نیست. این نقد، ریشه در تفاوتهای بنیادین در مبانی معرفتشناختی معرفت توحیدی و مادی دارد.
معرفت مادی، چونان مسافری است که در بیابانی بیانتها سرگردان شده و از یافتن مقصد بازمانده است، در حالی که معرفت توحیدی، با هدایت وحی، مسیری روشن و پیوسته را طی میکند.
درنگ: معرفت مادی، به دلیل محدودیتهای روششناختی و ناسالم بودن مسیر، در کشف منشأ حیات ناکام است، در حالی که معرفت توحیدی مسیری پیوسته و روشن ارائه میدهد.
بخش سوم: تمایز قضیههای مفهومی و ذوالمعنا
مفهوم قضیههای مفهومی و ذوالمعنا
درسگفتار به بحث فلسفی مهمی اشاره دارد که قضیههای تصدیقی در فلسفه به دو دسته تقسیم میشوند: قضیههای مفهومی (فاقد معنا) و قضیههای ذوالمعنا (دارای معنا). برای مثال، گفته میشود که «العرش مجسم» یک قضیه مفهومی است، اما «العرش موجود» میتواند ذوالمعنا باشد اگر با استناد به قرآن کریم یا دین باشد.
این تمایز، چونان خطکشی است که مرز میان تصورات ذهنی و واقعیات وجودی را مشخص میسازد. قضیههای مفهومی، به مثابه سایههایی هستند که در ذهن شکل میگیرند، اما فاقد پیوند با حقیقت وجودیاند، در حالی که قضیههای ذوالمعنا، چونان نوری هستند که حقیقت را روشن میکنند.
درنگ: قضیههای مفهومی فاقد معنای وجودیاند، در حالی که قضیههای ذوالمعنا، با استناد به قرآن کریم و دین، به واقعیات وجودی پیوند دارند.
نقد مفاهیم غیرواقعی در فلسفه
متن به نقد مفاهیمی مانند ماده ابداعی یا جسم کلی میپردازد که فاقد معنای وجودیاند و صرفاً تصورات ذهنیاند. این مفاهیم، مانند عرش و کرسی بهصورت مادون، در فلسفههای سنتی به اشتباه مادیت یافتهاند.
این نقد، چونان باد پاککنندهای است که غبار از چهره معرفت میزداید. مفاهیمی مانند ماده ابداعی، به دلیل فقدان معنای وجودی، نمیتوانند در نظام معرفت دینی جایگاهی داشته باشند و باید از متون علمی پالایش شوند.
درنگ: مفاهیمی مانند ماده ابداعی یا جسم کلی، به دلیل فقدان معنای وجودی، از نظام معرفت دینی کنار گذاشته میشوند و نیازمند پالایشاند.
بخش چهارم: حرکت غیبی و اسمای الهی
حرکت غیبی و معنوی
متن حرکت الهی را بهعنوان حرکتی غیبی و معنوی توصیف میکند که فاقد تجافی و تعدد است. این حرکت در مرتبه وسطیه، قطبیه و مرکزیه رخ میدهد و بهصورت دوری (چرخشی) است، نه افقی یا عمودی. این حرکت، برخلاف حرکت فلسفی (از قوه به فعل) یا حرکت مادی، ظهور ذاتی الهی را نشان میدهد.
این حرکت، چونان چرخش سیارات در مدارهای آسمانی است که بدون نقصان و با کمال، در نظام خلقت جریان دارد. حرکت غیبی، ظهور فعل الهی از ذات است و فاقد هرگونه محدودیت مادی یا فلسفی است.
درنگ: حرکت غیبی و معنوی، ظهور ذاتی الهی است که در مرتبه وسطیه و بهصورت دوری رخ میدهد و فاقد تجافی و تعدد است.
اسمای الهی و تعینات نوریه
درسگفتار به اسمای الهی و تعینات نوریه اشاره میکند که در آن، اسما معیناند اما متعین نیستند. این تعینات مفهومیاند و در مصداق، اسما مانند رحمان و کریم هممعنا میشوند. اسما، به مثابه نورهایی هستند که از ذات الهی ساطع میشوند، اما در ظهور، بهصورت مفاهیم متمایز ظاهر میگردند.
این دیدگاه، چونان پرتوهایی است که از خورشید حقیقت ساطع شده و در آیینههای ظهور، به رنگهای گوناگون متجلی میشوند. اسما در ذات خود یکیاند، اما در مرتبه ظهور، کثرت ظاهری مییابند.
درنگ: اسمای الهی معیناند اما متعین نیستند؛ در مصداق، اسما مانند رحمان و کریم هممعنا میشوند و کثرت ظاهری آنها در ذات الهی وحدت مییابد.
احاطه اسمای الهی
متن تأکید میکند که اسمای الهی احاطی هستند و هیچگاه پایان نمییابند. دنیا و آخرت، بهعنوان ظروف ظهور این اسما، ابدی و ازلی باقی میمانند. این دیدگاه، برخلاف تصور عامه که دنیا را پایانپذیر میداند، بر استمرار فیض الهی تأکید دارد.
اسمای الهی، چونان اقیانوسی بیکراناند که تمامی هستی را در بر گرفته و دنیا و آخرت را بهعنوان مظاهر خود جاودانه میسازند. این احاطه، نشانه کمال و استمرار فیض الهی است.
درنگ: اسمای الهی احاطیاند و دنیا و آخرت بهعنوان ظروف ظهور آنها، ابدی و ازلی باقی میمانند.
بخش پنجم: انسان بهعنوان مقصد نهایی نزول
جایگاه انسان در نظام خلقت
درسگفتار به انسان بهعنوان مقصد نهایی نزول امر الهی اشاره میکند. تمام سلسله مراتب وجودی، از احدیت تا ناسوت، برای رسیدن به انسان طراحی شدهاند. انسان، بهعنوان جامعترین مظهر الهی، مقصد نهایی این نزول است.
انسان، چونان گوهر گرانبهایی است که تمامی مراتب خلقت برای ظهور او آفریده شدهاند. این جایگاه، انسان را در مرکز نظام خلقت قرار میدهد و مقام خلیفهاللهی او را برجسته میسازد.
درنگ: انسان، بهعنوان جامعترین مظهر الهی، مقصد نهایی نزول امر الهی است و تمامی مراتب خلقت برای ظهور او طراحی شدهاند.
نقش ملائکه در سلسله ظهورات
متن به جایگاه ملائکه مهیمن اشاره میکند که در سلسله ظهورات قرار نمیگیرند، زیرا فاقد واسطه بین خود و موجدشان هستند. ملائکه مهیمن، به دلیل بساطت عینی و علم صرف به موجد، از مرتبه تسدیری (قلمیه) متمایزند.
ملائکه مهیمن، چونان ستارگانی در آسمان غیباند که تنها نور حق را بازمیتابانند و در سلسله ظهورات خلقی جای نمیگیرند. این تمایز، جایگاه ویژه آنها را در نظام الهی نشان میدهد.
درنگ: ملائکه مهیمن، به دلیل بساطت عینی و علم صرف به موجد، در سلسله ظهورات خلقی قرار نمیگیرند و از مرتبه تسدیری متمایزند.
جمعبندی و نتیجهگیری
این نوشتار، با بازنویسی درسگفتار شماره 431 مصباح الانس، به بررسی عمیق سلسله مراتب ظهور امر الهی، از احدیت ذاتی تا عالم ناسوت، پرداخته است. امر الهی، بهعنوان حقیقت ظهورات وجودی، در ظروفی از احدیت تا ناسوت متجلی میشود و انسان، بهعنوان جامعترین مظهر الهی، مقصد نهایی این نزول است. تمایز بین ظروف حقی و خلقی، فقدان حلقه مفقوده در معرفت توحیدی، و تفاوت بین قضیههای مفهومی و ذوالمعنا، از نکات کلیدی این درسگفتارند. اسمای الهی، با احاطه کامل بر هستی، دنیا و آخرت را جاودانه میسازند و حرکت غیبی، بهعنوان ظهور ذاتی الهی، پیوستگی نظام خلقت را تضمین میکند.
مطالعه این متن، همراه با آثار قونوی و نقدهای انتقادی، به درک عمیقتر سلسله مراتب وجودی و جایگاه انسان در نظام خلقت کمک میکند. این اثر، چونان چراغی است که راه پژوهشگران را در مسیر حقیقت روشن میسازد و بر ضرورت انطباق معرفت با قرآن کریم و عرفان اصیل تأکید دارد.
با نظارت صادق خادمی