در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 441

متن درس

 

تبیین عرفانی قلم و لوح در مصباح الانس

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 441)

مقدمه: درآمدی بر تبیین عرفانی قلم و لوح

کتاب مصباح الآنس، اثر گران‌سنگ صدرالدین قونوی، چونان مشعلی فروزان در سپهر عرفان نظری می‌درخشد و راهنمای سالکان در مسیر معرفت الهی است. این اثر، با نگاهی ژرف به مراتب وجود، جایگاهی بی‌همتا در معارف عرفانی دارد. در جلسه شماره 441 از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بررسی شئون قلم و لوح، نسب اسمائی قلم، و رابطه آن‌ها با مقام ختمی پرداخته شده است. این درس‌گفتار، با تمرکز بر مفاهیم عمیق عرفانی چون تدبیر و تفصیل، جایگاه قلم به‌عنوان مظهر اسم مدبر و لوح به‌عنوان مظهر اسم مفصل را تبیین می‌کند و مراتب ظهورات الهی را در عقل، نفس، و روح نبوی کاوش می‌نماید.

بخش اول: تبیین شئون قلم و لوح در نظام عرفانی

نسب اسمائی قلم و جایگاه آن در عرفان نظری

درس‌گفتار با این بیان آغاز می‌شود که قلم، صورت نسب اسمائی الهی است: هَذَا بَيَانُ كَوْنِ الْقَلَمِ صُورَةَ النِّسَبِ الْأَسْمَائِيَّةِ. قلم، به‌عنوان اولین مظهر ظهور الهی، اسمای جمعی و کلی را متجلی می‌سازد و در مرتبه احدیت حقی و مظهری، تجلی مقام ختمی را به نمایش می‌گذارد. این جایگاه، قلم را به مثابه پلی میان ذات الهی و ظهورات آن در عالم قرار می‌دهد، گویی نقشی است که بر لوح وجود، خطوط معرفت الهی را ترسیم می‌کند.

قلم، در این دیدگاه، نه تنها مظهر اسمای کلی الهی است، بلکه در مراتب مختلف عقل، نفس، و روح نبوی ظهور می‌یابد. این شئون متعدد، قلم را به‌عنوان ظرفی برای اجمال ظهورات الهی معرفی می‌کنند، در حالی که لوح محفوظ، ظرف تفصیل این ظهورات است. این تمایز، نظام‌مندی خلقت را نشان می‌دهد، جایی که قلم و لوح مکمل یکدیگر در تحقق اراده الهی‌اند.

درنگ: قلم، به‌عنوان صورت نسب اسمائی، مظهر اسمای کلی و احدیت حقی و مظهری است و در مراتب عقل، نفس، و روح نبوی، تجلی مقام ختمی را متجلی می‌سازد.

قلم به‌عنوان مظهر اسم مدبر

قلم، مظهر اسم مدبر و لوح، مظهر اسم مفصل معرفی شده است. اسم مدبر، به تدبیر کلی عالم اشاره دارد، در حالی که اسم مفصل، به تفصیل جزئیات خلقت دلالت می‌کند. قلم، در مقام اجمال، مبدأ تأثیرگذاری است و لوح، در مقام تفصیل، این تأثیر را در جزئیات عالم متجلی می‌سازد. این رابطه، گویی رقصی هماهنگ میان کلیات و جزئیات است که نظام خلقت را سامان می‌دهد.

درس‌گفتار تأکید می‌کند که قلم، در مراتب مختلف، مظهر مقام ختمی است. این مقام، در وجه عقل نبوی (بلاواسطه)، نفس نبوی (باواسطه)، و روح نبوی (در مقام عملی) ظهور می‌یابد. هر یک از این مراتب، جلوه‌ای از شئون قلم را نشان می‌دهد که در نظام عرفانی، به تبیین رابطه میان ذات الهی و مظاهر آن می‌پردازد.

لوح محفوظ و ظرف تفصیل

لوح محفوظ، به‌عنوان ظرف تفصیل، محل ظهور جزئیات اشیا و مظاهر الهی است. در مقابل، قلم، ظرف اجمال است که کلیات ظهورات را در بر می‌گیرد. این رابطه مکمل، نشان‌دهنده نظام‌مندی خلقت است، گویی قلم، طرح کلی را ترسیم می‌کند و لوح، نقش‌های جزئی را بر آن می‌نگارد.

لوح محفوظ، به‌عنوان نفس کل، مبدأ تمامی نفوس جزئی است که هر یک، رشحه‌ای از شعاع آن‌اند. این دیدگاه، عالم را چونان آیینه‌ای می‌بیند که در آن، هر جزء، بازتابی از کل است و لوح، این کل را در جزئیات خود متجلی می‌سازد.

درنگ: لوح محفوظ، به‌عنوان ظرف تفصیل و نفس کل، جزئیات خلقت را متجلی می‌سازد، در حالی که قلم، ظرف اجمال و مبدأ تأثیرگذاری است.

جمع‌بندی بخش اول

بخش نخست این نوشتار، به تبیین شئون قلم و لوح در نظام عرفانی پرداخت. قلم، به‌عنوان مظهر اسم مدبر و صورت نسب اسمائی، در مراتب عقل، نفس، و روح نبوی ظهور می‌یابد و لوح محفوظ، به‌عنوان ظرف تفصیل، جزئیات خلقت را متجلی می‌سازد. این رابطه مکمل، نظام‌مندی خلقت را نشان می‌دهد و جایگاه قلم و لوح را به‌عنوان مظاهر اسمای الهی برجسته می‌کند. گویی قلم و لوح، چونان دو بال‌اند که عالم را در پرواز معرفت الهی یاری می‌رسانند.

بخش دوم: مراتب ظهورات قلم و مقام ختمی

شئون قلم در عقل، نفس، و روح نبوی

درس‌گفتار، قلم را در سه مرتبه عقل نبوی، نفس نبوی، و روح نبوی بررسی می‌کند. عقل نبوی، به‌عنوان وجه اول، بلاواسطه از حق تعالی اخذ می‌کند و در مرتبه جبروت قرار دارد. نفس نبوی، به‌عنوان وجه ثانی، باواسطه عمل می‌کند و در مرتبه ملكوت ظهور می‌یابد، چنان‌که در حدیث شریف آمده است: وَالَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ. روح نبوی، به‌عنوان وجه ثالث، در مقام عملی و با سعه وجودی ظاهر می‌شود.

این مراتب، گویی چونان لایه‌های نوری‌اند که هر یک، جلوه‌ای از مقام ختمی را در عالم به نمایش می‌گذارند. عقل نبوی، چونان خورشیدی است که مستقیماً از ذات الهی نور می‌گیرد؛ نفس نبوی، چونان ماهی است که این نور را بازمی‌تاباند؛ و روح نبوی، چونان ستارگانی است که در آسمان وجود، پرتوهای عملی این نور را منتشر می‌کنند.

درنگ: قلم در مراتب عقل نبوی (بلاواسطه، جبروت)، نفس نبوی (باواسطه، ملكوت)، و روح نبوی (عملی، سعه وجودی) مظهر مقام ختمی است.

ملائکه و نور ختمی

درس‌گفتار تأکید می‌کند که ملائکه، از نور مقام ختمی یا نور خمسه طیبه (اهل بیت علیهم‌السلام) آفریده شده‌اند. این دیدگاه، با روایات شیعی همخوانی دارد که ملائکه را تجلی نور پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) می‌دانند. نور ختمی و اهل بیت، مبدأ خلقت ملائکه و ظهورات عالم‌اند، گویی هر ملک، شعاعی از این نور الهی است که در آسمان خلقت می‌درخشد.

این تحلیل، جایگاه والای معصومین (ع) را در نظام خلقت نشان می‌دهد، جایی که نور ایشان، چونان مشعلی است که تاریکی‌های عالم را روشن می‌سازد و ملائکه را به تسبیح و تنزیه حق دعوت می‌کند.

تدبیر و تفصیل در نظام خلقت

تدبیر قلم، اجمالی است و تفصیل لوح، از فیض قلم ناشی می‌شود: يَفِيضُ مِنْهُ تَفْصِيلُهُ. قلم، مبدأ تأثیرگذاری است و لوح، محل ظهور این تأثیر در جزئیات عالم. این رابطه، گویی چونان جریانی است که از سرچشمه قلم برمی‌خیزد و در بستر لوح، به شاخه‌های متعدد تقسیم می‌شود.

درس‌گفتار، این فرآیند را با آیه شریفه يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ (سجده: ۵) تبیین می‌کند: «کار را از آسمان به‌سوی زمین تدبیر می‌کند، سپس در روزی که مقدارش هزار سال از سال‌هایی است که شما می‌شمارید، به‌سوی او بازمی‌گردد» (). این آیه، به نزول تدبیر الهی از قلم (اجمال) به لوح (تفصیل) و عروج آن به سوی حق تعالی اشاره دارد.

درنگ: تدبیر قلم اجمالی است و تفصیل لوح از فیض قلم ناشی می‌شود، چنان‌که آیه يُدَبِّرُ الْأَمْرَ به نزول و عروج تدبیر الهی اشاره دارد.

تفسیر هزار سال و مراتب زمانی

درس‌گفتار، «یوم» در آیه شریفه را به معنای زمان متطاول (گسترده) تفسیر می‌کند که شامل نزول (۵۰۰ سال) و صعود (۵۰۰ سال) است. این تفسیر، به مراتب زمانی در عالم ملکوت و ناسوت اشاره دارد، جایی که فاصله میان آسمان و زمین، نمادی از مراتب نزول و صعود است. گویی این زمان متطاول، چونان پلی است که عالم ماده را به مراتب متعالی متصل می‌سازد.

این دیدگاه، با اشاره به پیشرفت‌های علمی در شناخت کیهان، بر عقب‌ماندگی مسلمین در علوم کیهانی و ژنتیک تأکید می‌کند. علوم اسلامی، که ریشه در قرآن کریم دارند، نیازمند احیای ایمان فوق‌العلم‌اند تا بتوانند مراتب وجودی را تبیین کنند.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم این نوشتار، به بررسی مراتب ظهورات قلم در عقل، نفس، و روح نبوی، و جایگاه ملائکه به‌عنوان تجلی نور ختمی پرداخت. تدبیر قلم و تفصیل لوح، نظام‌مندی خلقت را نشان می‌دهد و آیه يُدَبِّرُ الْأَمْرَ این فرآیند را تبیین می‌کند. تفسیر هزار سال، مراتب زمانی نزول و صعود را روشن می‌سازد و نقد عقب‌ماندگی علمی مسلمین، ضرورت احیای علوم اسلامی را برجسته می‌کند. این بخش، عالم را چونان صحنه‌ای می‌بیند که در آن، هر پدیده، نقشی از تدبیر الهی را ایفا می‌کند.

بخش سوم: ژنتیک ایمان و مراتب وجودی

ژنتیک ایمان و مسقط الرجل

درس‌گفتار، با نگاهی نوآورانه، پیشنهاد تأسیس آزمایشگاهی برای بررسی ژنتیک ایمان را مطرح می‌کند. این دیدگاه، به رابطه میان ظرفیت وجودی (ژنتیک) و پذیرش ایمان اشاره دارد. مسقط الرجل (مبدأ حرکت وجودی)، تعیین‌کننده مرتبه وجودی فرد است. برخی افراد، به دلیل مشکلات ژنتیکی یا وجودی، ظرفیت پذیرش ایمان را ندارند، گویی نطفه‌شان از مراتب متعالی جبروت یا ملكوت نشأت نگرفته، بلکه در عالم ماده شکل گرفته است.

این تحلیل، انسان را به تأمل در خاستگاه وجودی خود دعوت می‌کند. گویی هر فرد، چونان مسافری است که از مبدأ خاصی (جبروت، ملكوت، مثال، یا ماده) راهی عالم ناسوت شده و رنگ و بوی این مبدأ را با خود به همراه دارد. کسانی که از مراتب متعالی نشأت گرفته‌اند، چونان گل‌هایی‌اند که عطر ملكوت را در نطفه خود حفظ کرده‌اند، در حالی که دیگران، در ماده محبوس مانده‌اند.

درنگ: مسقط الرجل، مبدأ حرکت وجودی فرد، تعیین‌کننده ظرفیت پذیرش ایمان است و پیشنهاد تأسیس آزمایشگاه ژنتیک ایمان، به شناسایی این ظرفیت‌ها دعوت می‌کند.

قالوا بلی و قالوا بلا

درس‌گفتار، افراد را به دو دسته تقسیم می‌کند: کسانی که در عالم ذر قَالُوا بَلَى (پذیرش عهد الهی) گفته‌اند و کسانی که قَالُوا بَلَا (عدم پذیرش) اظهار کرده‌اند. گروه دوم، به دلیل مشکلات ژنتیکی یا وجودی، فاقد ظرفیت ایمان‌اند. این تمایز، ریشه در مراتب وجودی عالم ذر دارد و نشان‌دهنده تفاوت‌های بنیادین در خاستگاه افراد است.

گویی عالم ذر، چونان صحنه‌ای است که در آن، هر نفس، پاسخ خود را به دعوت الهی می‌دهد. آنان که قَالُوا بَلَى گفته‌اند، چونان ستارگانی‌اند که در آسمان ایمان می‌درخشند، و آنان که قَالُوا بَلَا گفته‌اند، در تاریکی ماده محبوس مانده‌اند.

درنگ: تمایز میان قَالُوا بَلَى و قَالُوا بَلَا، به تفاوت‌های وجودی در عالم ذر اشاره دارد که ظرفیت ایمان را تعیین می‌کند.

کفار مانعی و اقتضایی

درس‌گفتار، کفار را به دو دسته مانعی (به دلیل موانع خارجی) و اقتضایی (به دلیل ذات وجودی) تقسیم می‌کند. انبیا ابتدا به نجات کفار مانعی می‌پردازند، زیرا این گروه با رفع موانع، قابل هدایت‌اند. کفار اقتضایی، به دلیل فقدان ظرفیت وجودی، به سختی هدایت می‌شوند، چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: خَتَمَ اللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ وَعَلَىٰ سَمْعِهِمْ وَعَلَىٰ أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ (بقره: ۷): «خدا بر دل‌ها و گوش‌ها و چشمانشان مهر نهاده و بر آن‌ها پرده‌ای است» ().

این تقسیم‌بندی، استراتژی هدایت انبیا را نشان می‌دهد، گویی انبیا، چونان باغبانانی‌اند که ابتدا علف‌های هرز مانع را از باغ وجود می‌زدایند، اما ریشه‌های اقتضایی، نیازمند کوششی عمیق‌ترند.

درنگ: کفار مانعی با رفع موانع قابل هدایت‌اند، اما کفار اقتضایی به دلیل فقدان ظرفیت وجودی، به سختی هدایت می‌شوند.

سلامت و سعادت

درس‌گفتار تأکید می‌کند که سلامت (حیات طیبه دنیوی) پیش‌نیاز سعادت اخروی است، چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: وَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً (نحل: ۹۷): «و او را به حیات طیبه زنده می‌کنیم» (). بدون سلامت وجودی در دنیا، فرد در برزخ باید کمبودها را جبران کند، گویی برزخ، مکتب‌خانه‌ای است که در آن، دروس پاس‌نشده دنیا تکمیل می‌شوند.

این دیدگاه، انسان را به تأمل در سلامت وجودی خود دعوت می‌کند. گویی حیات طیبه، چونان بذری است که در دنیا کاشته می‌شود و در برزخ و آخرت، میوه سعادت می‌دهد.

درنگ: سلامت وجودی (حیات طیبه) پیش‌نیاز سعادت اخروی است و کمبودهای دنیوی در برزخ جبران می‌شوند.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با تمرکز بر ژنتیک ایمان و مراتب وجودی، به بررسی مسقط الرجل، تمایز قَالُوا بَلَى و قَالُوا بَلَا، و تقسیم‌بندی کفار به مانعی و اقتضایی پرداخت. سلامت وجودی به‌عنوان پیش‌نیاز سعادت معرفی شد و ضرورت احیای علوم اسلامی برای تبیین این مفاهیم برجسته گردید. این بخش، انسان را به تأمل در خاستگاه وجودی خود دعوت می‌کند و عالم را چونان آزمایشگاهی می‌بیند که در آن، ظرفیت‌های ایمان و معرفت آزموده می‌شوند.

بخش چهارم: بعد سابع و کمال جلائی و استجلائی

بعد سابع و وجه الله

درس‌گفتار، به بعد سابع (جهت هفتم) اشاره کرده و آن را با آیه شریفه أَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ (بقره: ۱۱۵): «هر کجا رو کنید، آنجا وجه الله است» () مرتبط می‌داند. این بعد، فراتر از شش جهت مادی (طول، عرض، عمق، شرق، غرب، بالا، پایین) است و امکان معراج و طی‌الارض را فراهم می‌کند.

بعد سابع، گویی دریچه‌ای است که از آن، سالک از محدودیت‌های ماده فراتر می‌رود و وجه الله را در همه‌جا می‌بیند. این مرتبه، انسان را به سوی کمال معرفت هدایت می‌کند، جایی که هر جاده، به سوی حق منتهی می‌شود.

درنگ: بعد سابع، مرتبه‌ای فراتر از شش جهت مادی است که با آیه أَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ مرتبط بوده و امکان معراج و طی‌الارض را فراهم می‌کند.

جلاء و استجلاء

هدف خلقت، وصول به کمال جلائی (ظهورات حقی) و استجلائی (ظهورات خلقی) است. جلاء، به تجلی حق در مظاهر، و استجلاء، به اظهار خلق در برابر حق اشاره دارد. این دو، هدف نهایی سلوک عرفانی‌اند، گویی سالک، در این مسیر، چونان آیینه‌ای می‌شود که نور حق را در خود بازمی‌تاباند و در عین حال، جلوه خلقی خود را در برابر حق متجلی می‌سازد.

این دیدگاه، عالم را چونان صحنه‌ای می‌بیند که در آن، هر موجود، نقشی در تحقق این کمال ایفا می‌کند. انسان، در این میان، چونان بازیگری است که با سلوک خود، به سوی این کمال گام برمی‌دارد.

درنگ: کمال جلائی (ظهورات حقی) و استجلائی (ظهورات خلقی)، هدف نهایی سلوک عرفانی است که انسان را به سوی معرفت حق هدایت می‌کند.

نقد علمی و ضرورت احیای علوم اسلامی

درس‌گفتار، با نگاهی انتقادی، به عقب‌ماندگی مسلمین در علوم کیهانی و ژنتیک اشاره می‌کند و بر ضرورت احیای علوم اسلامی تأکید دارد. این علوم، که ریشه در قرآن کریم دارند، نیازمند ایمان فوق‌العلم‌اند تا بتوانند مراتب وجودی و ظرفیت‌های ایمان را تبیین کنند. گویی علوم اسلامی، چونان گنجی نهفته‌اند که با کلید ایمان، می‌توانند دروازه‌های معرفت را بگشایند.

پیشنهاد تأسیس آزمایشگاه برای بررسی ژنتیک ایمان، دعوتی است به بازنگری در ظرفیت‌های وجودی انسان. این دیدگاه، علم را نه در تقابل با ایمان، بلکه در خدمت آن می‌بیند و از مسلمین می‌خواهد که با احیای علوم قرآنی، جایگاه خود را در سپهر دانش باز یابند.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با تمرکز بر بعد سابع و کمال جلائی و استجلائی، به تبیین مرتبه‌ای فراتر از محدودیت‌های مادی پرداخت. آیه أَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ، راهنمای این مرتبه است که امکان معراج و طی‌الارض را فراهم می‌کند. نقد علمی و تأکید بر احیای علوم اسلامی، ضرورت بازنگری در ظرفیت‌های وجودی و علمی مسلمین را برجسته می‌سازد. این بخش، انسان را به سوی کمال معرفت و تجلی وجه الله دعوت می‌کند.

نتیجه‌گیری کلی

این نوشتار، با بازنویسی درس‌گفتار شماره 441 از مجموعه درس‌های آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تبیین عرفانی و فلسفی شئون قلم و لوح در کتاب مصباح الآنس پرداخت. قلم، به‌عنوان مظهر اسم مدبر و صورت نسب اسمائی، در مراتب عقل، نفس، و روح نبوی ظهور می‌یابد و لوح محفوظ، به‌عنوان ظرف تفصیل، جزئیات خلقت را متجلی می‌سازد. تمایز قَالُوا بَلَى و قَالُوا بَلَا، تقسیم‌بندی کفار به مانعی و اقتضایی، و تأکید بر سلامت به‌عنوان پیش‌نیاز سعادت، از مفاهیم کلیدی این درس‌گفتار بودند. پیشنهاد تأسیس آزمایشگاه ژنتیک ایمان و نقد عقب‌ماندگی علمی مسلمین، دعوتی است به احیای علوم اسلامی با ایمان فوق‌العلم.

این اثر، با ارائه دیدگاهی توحیدی، عالم را چونان صحنه‌ای می‌بیند که در آن، هر پدیده، جلوه‌ای از تدبیر الهی است. انسان، در این میان، چونان سالکی است که با تأمل در خاستگاه وجودی خود و سلوک در مسیر کمال جلائی و استجلائی، به سوی معرفت حق گام برمی‌دارد. این نوشتار، پژوهشگران و سالکان را به تأمل در این معارف و بازآرایی آن‌ها در چارچوبی علمی و آکادمیک دعوت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار، سیر ذاتی اصلی موجودات به چه صورت توصیف شده است؟

2. کدام نوع سیر در درسگفتار به عنوان سیر الهی معرفی شده است؟

3. طبق درسگفتار، سیر جلایی به چه گروهی اختصاص دارد؟

4. کدام معراج در درسگفتار به بازگشت به عالم شهادت برای تکمیل دیگران اشاره دارد؟

5. در درسگفتار، صراط مستقیم به چه مسیری تشبیه شده است؟

6. سیر استیداعی در درسگفتار به عنوان حرکت نزولی از حق به ناسوت توصیف شده است.

7. سیر جلایی در درسگفتار در کتاب‌های عرفانی محبین شرح داده شده است.

8. تمام موجودات در درسگفتار دارای حرکت دوری و طبیعی هستند.

9. معراج تحلیلی در درسگفتار به سیر نزولی در مراتب استیداعی اشاره دارد.

10. صراط مستقیم در درسگفتار به عنوان کوتاه‌ترین و نزدیک‌ترین مسیر به حق معرفی شده است.

11. چرا سیر موجودات در درسگفتار به صورت دوری و طبیعی توصیف شده است؟

12. تفاوت سیر استیداعی و سیر استجلایی در درسگفتار چیست؟

13. چرا سیر جلایی در درسگفتار در کتاب‌های عرفانی شرح داده نشده است؟

14. منظور از معراج عودی در درسگفتار چیست؟

15. چگونه صراط مستقیم در درسگفتار با مسیر انسان مرتبط است؟

پاسخنامه

1. حرکت دوری و طبیعی

2. سیر استیداعی

3. محبوبین

4. معراج عودی

5. مسیر انسان

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. زیرا تمام موجودات از اسماء الهی تا اجسام دارای حرکت رجوعی و طبیعی هستند که ادامه‌دار است.

12. سیر استیداعی حرکت نزولی الهی به ناسوت است، در حالی که سیر استجلایی حرکت صعودی انسان در ظرف طبیعت است.

13. زیرا سیر جلایی مختص محبوبین است و کتاب‌های عرفانی عمدتاً عرفان محبین و متوسطین را پوشش می‌دهند.

14. معراج عودی بازگشت به عالم شهادت برای تکمیل دیگران به عنوان مرشد یا معلم است.

15. صراط مستقیم مسیر انسان است که کوتاه‌ترین و نزدیک‌ترین راه به حق بوده و در شریعت محمدیه بیان شده است.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده